احتمالاً جمله بالا را از زبان بعضیها، چه زن و چه مرد، شنیدهاید. من به عنوان یک مشاور بارها از زبان مراجعانم شنیدهام که "دیگر" ازدواج نخواهند کرد. البته بعضیها خود به این باور رسیدهاند و بعضی دیگر تحت تأثیر حرفهای دیگران این را پذیرفتهاند که دیگر نباید ازدواج کنند.
ابتدا اجازه میخواهم در مورد بعضی از کسانی که اعتقاد دارند دیگر نباید ازدواج کنند بهطور مختصر جملاتی را بنویسم. این افراد با من مشاورههایی داشتهاند. لذا از نزدیک با آنان گفتگو کردهام:
- تعدادی از آنان به هر دلیلی به فرد مورد علاقه خود برای ازدواج نرسیدهاند. آنها این موضوع را یک شکست تلقی کرده و با خود میگویند: به "بهترین" فردی که در نظر داشتم نرسیدم، پس دیگر با چه کسی میتوانم ازدواج کنم؟
- تعدادی دیگر در دوران نامزدی با مسایلی مواجه شدهاند و راهی جز به هم زدن نامزدی ندیدهاند. بعضی از این افراد تصورمیکنند که این آخر و عاقبت همسر پیدا کردن است!
- تعدادی به واسطه طلاق از همسرشان جدا شدهاند. بعضی از آنان این طور میاندیشند که پایان ازدواج چنین چیز تلخ وناخوشایندی است.
- و بالاخره تعدادی دیگر همسر خود را به واسطه مرگ از دست دادهاند و تصور میکنند که دیگر نباید ازدواج کنند.
- صحبت من با گروه اول این است که: نرسیدن شما به فرد مورد نظر، دلیلی صحیح ومنطقی برای "دیگر" ازدواج نکردن نیست. چرا که افراد شایسته بسیاری وجود دارند که دارای خصایل انسانی هستند و برای ازدواج با شما مناسبند.فقط قدری به خود فرصت بدهید تا با احساسات خود کنار بیایید و بعد از میان افراد مورد نظر کسی را که از همه تناسب بیشتری با شما دارد انتخاب کنید.
و اما گروه دوم: نخست اگر با شناخت دقیق و در نظر گرفتن تناسبهای لازم بین دختر و پسر، نامزدی صورت گیرد، دیگر مسایلی که منجر به جدایی و به هم خوردن نامزدی شود به وجود نمیآید. به هر حال از علل به هم خوردن نامزدی خود پند گیرید و در انتخاب بعدی از آن استفاده کنید. از سویی از زبان بعضی از مراجعانم یک باور غلط را بارها شنیدهام و آن اینکه هر کس با فردی نامزد شد، به طور قطع با همان فرد باید ازدواج کند، وگرنه در میان فامیل و دوست و آشنا خواهد پیچید که حتماً آن دختر یا پسر عیب و ایرادی داشته است! بسیاری از مراجعان را دیدهام که با همین باور غلط با یکدیگر ادامه دادهاند و بعدها با داشتن تعدادی فرزند از یکدیگر جدا شدهاند.
و اما روی سخنم با گروه سوم: اگر به هر دلیلی راهی جز طلاق نداشته و دیگر نتواستید با همسرتان زندگی کنید، دنیا به آخر نرسیده است! اگر زن هستید همه مردها را مثل هم ندانید و اگر مرد هستید هم همینطور. هستند کسانی که بتوانید ازمیان آنان همسری متناسب با ویژگیهای خوب انتخاب کنید ومجدداً ازدواج کنید. و صد البته باید از درسهای زندگی قبلی نیز پند بگیرید و در زندگی جدید به کار بندید.
و اما گروه چهارم: بعضی از کسانی که همسرانشان از دنیا رفتهاند، ازدواج مجدد را صحیح نمیدانند. لذا به انزوا وگوشهگیری روی میآورند و این را نوعی عزاداری، وفاداری وخویشتنداری میپندارند. در حالی که چنین نیست. از سویی در جامعه ما به ویژه در شهرها ومناطق کوچک، ازدواج مجدد کسی که همسرش از دنیا رفته است گهگاه با حرف و حدیثهایی همراه است. به خصوص در مورد خانمها! دیدهام بعضی از افراد را که به آنان اندرز میدهند: حال که همسرت از دنیا رفته دیگر نباید ازدواج کنی! زشت است! از شما سن و سالی گذشته است! نمیخواهی نسبت به همسرت وفادار بمانی!
واقعاً چه دلیلی وجود دارد که بعضیها به خود حق میدهند برای کسی که همسرش را از دست داده تعیین تکلیف کنند که "درست نیست دیگر ازدواج کنی؟!" چه دلیلی وجود داردکه فردی با این شرایط نخواهد تنها بماند و بخواهد مجدداً ازدواج کند و آن وقت ما جلوی او را بگیریم.
آنچه مسلم است این است که انتخاب صحیح در ازدواج یک شرط اساسی برای تداوم زندگی است و آنچه میتواند بهاین انتخاب کمک کند استفاده از تجربیات یک مشاور است. با مشاوره میتوان ابعاد گوناگون ازدواج را مورد بررسی قرار داد و برای انتخاب مجدد و زندگی دوباره تصمیم گرفت.
اگر فردی خودش تمایل به ازدواج مجدد دارد نباید با تعصبات بیجا که نه ریشه در دین ما و نه ریشه در عقل و منطق دارد مانع او بشویم و زندگی را بر او تلخ کنیم. بلکه باید به اوکمک کنیم تا بهتر بیندیشد، بهتر تصمیم بگیرد و بهتر زندگی کند.
… پس تنهایی را به کسی تحمیل نکنیم،
بیاییم زندگی کنیم،
و بگذاریم زندگی کنند …