آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

قانون پایداری عشق چیست؟

قوانین پایداری و دوام عشق« تا زمانی که برای دوام پیوندتان مبارزه می‌کنید، هر دو برنده‌اید »
طی 25 سال سابقه کار به عنوان مشاور ازدواج، صدها زوج ناراضی و ناکام در روابط زناشویی به من مراجعه کرده‌اند. دیده‌ام که چگونه اشتیاق و عشق شدید به خشم و غضب مبدل گردیده است و به همراه آنان برای عشقی که از دست داده‌اند و یا هرگز بدان دست نیافته‌اند متأثر و اندوهگین شده‌ام.
خانمی با تأسف اظهار می‌کرد: «ابتدا به نظر می‌رسید که عاشق یکدیگریم، اما حالا از آن عشق آتشین حتی اثری نمانده است! چرا باید شب‌ها در حالی که او را در کنار دارم این چنین احساس تنهایی کنم؟ آیا واقعاً ازدواج عشق را از بین می‌برد؟»
نه چنین نیست. ازدواج از بین برنده عشق نیست حتی می‌تواند سبب پایداری و دوام آن باشد. یک بار خود شاهد شصتمین سالگرد ازدواج زوجی خوشبخت بودم.

از الکساندر (شوهر) سؤال کردم که هرگز از اینکه عشق بین او و ماریان از بین برود و تنها بماند نگرانی به دل راه داده است؟ او خندید و در جواب گفت: «چنانچه نگران آن باشید که عشقتان از بین خواهد رفت، فراموش می‌کنید که این شما هستید که آن را به وجود آورده‌اید. عشق خارج از وجود من و ماریان نیست بلکه مابین من و او جریان دارد و ما دو نفر آن را به وجود آورده‌ایم، پس نگرانی از این بابت نداریم.
من اعتقاد داردم که می‌توان در عشقی پایدار غرق گردید و خود چنین عشقی را از نزدیک دیده و تجربه کرده‌ام. حال تصمیم دارم قوانینی را که برای برقراری چنین عشقی کشف کرده‌ام در اختیار شما نیز قرار دهم.
برای عشق خود وقت بگذارید: یک ازدواج موفق وقتی محقق می‌شود که هر کدام از زوجین برای عشق خود وقت بگذارند و حق تقدم در زندگیش بر این پایه استوار باشد. اگر ما انتظار داریم که عشق را بیابیم، ابتدا باید برای عشق ورزیدن وقت کافی بگذاریم. متأسفانه روان‌شناسی جدید بر «منِ» مستقل تکیه دارد. برای پایداری عشق حتماً باید بر خودمحوری خط بطلان کشید، به عبارتی در تمام ابعاد زندگی از «من» به سمت «ما» حرکت کرد.
زوج‌های بسیاری در تنهایی لحظات غم‌انگیزی را تجربه کرده‌اند که در آن ارزش با هم بودن را کاملاً احساس کرده‌اند. شوهری تعریف می‌کرد که چگونه پس از یک تصادف شدید درون اتومبیل زندانی شد و همسرش از بیرون اتومبیل مشت‌های گره کرده‌اش را به شیشه می‌کوبید و با صدای بلند گریه می‌کرد و او را می‌خواند. فکر کردم قبل از اینکه فرصت بیابم و بار دیگر با او باشم خواهم مرد. در همان لحظات بود که با خودم شرط  کردم اگر زنده بمانم برای عشقم حتماً وقت کافی خواهم گذاشت. اکنون زمان در اختیار ماست و آن دقایق ناگوار سپری شده است.
در واقع بحرانی متحد و یگانه شوید: در یک بعدازظهر؛ بلافاصله پس از آنکه زوج مراجعه کننده مطبم را ترک کردند، ناگهان صدای مهیبی مثل شلیک یک گلوله بر جای میخکوب شدم، پس از چند لحظه که به حالت عادی بازگشتم از پنجره مطب خیابان را نگاه کردم، دیدم این زوج به طرف اتومبیل خود در حرکت هستند و یک سایه سیاه سنگین تیر چراغ برق مراقب آنهاست. آن دو دست در دست پیش می‌رفتند که فرد مشکوک سریع به طرفشان حرکت کرد. زن و شوهر دست‌ها را محکم کرده و به سرعت خود افزودند.
بلافاصله شماره پیس را گرفتم و تا برقراری ارتباط، شبح نزدیک و نزدیک‌تر شد و من تشخیص دادم که یکی از محافظان خود ماست و کمی بعد هم پی بردم که خوشبختانه صدای شلیک اصلاًَ با آن زوج ارتباطی نداشته است؛ اما چون آن زن و شوهر از همه جا بی‌خبر بودند تنها با احساس خطر به هم نزدیک‌تر شدند و «حلقه احتیاط دو نفره» تشکیل دادند و نشان دادند که به هنگام بروز خطر یا وضع اضطراری متحد و یگانه‌اند.
چنیدن سال پیش که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کردم، همسرم (طنم) با من یک «حلقه احتیاط دو نفره» تشکیل داد. هرگاه دکتر برای معاینات مورد لزوم به اتاقم می‌آمد و خبر از پیشروی بیماری می‌داد، همسرم مرا در آغئش می‌گرفت انگار می‌خواست با هم یگانه شویم. گزارشات پزشک معالج غالباً دلسرد کننده بود تا آن روز که دکتر اخبار بسیار وحشت‌انگیزی داد. همان طوری که به پرونده سابقه بیماری‌ام خیره شده بود زمزمه کرد: «متأسفم، فکر نمی‌کنم جان سالم به در ببرید!»
قبل از هر پرسشی از پیام‌آور مرگم، همسرم از روی صندلی بلند شد لباسم را به دستم داد، تمام لوله‌هایی را که به بدنم متصل بود به همراه سِرُم از دستم بیرون کشید و رو به من کرد و گفت: «زود باش برویم! بودن در حضور این مرد برای سلامتی تو خطرناک است.»
همان طوری که زیر بغل‌هایم را گرفته بود و برای خارج شدن از تاق کمک می‌کرد، دکتر خودش را به ما رساند و گفت: «او را برگردانید روی تخت!»
و همسرم گفت: «خواهش می‌کنم از سر راه ما کنار بروید!» با هم وارد کریدور بیمارستان شدیم؛ ناگهان دکتر خود را به ما رساند و بازوی مرا محکم و تلاش برای بازگرداندنمان نمود. همسرم در حالی که ورید ساق دستم را برای بند آمدن خون محل سوزن سرم می‌فشرد محکم و با اطمینان گفت: «برویم! ما باید با کسی مشورت کنیم که واقعاً بداند مشکل چیست.» آنگاه دست دیگری را به علامت متوقف کردن دکتر بالا برد و گفت: «از این جلوتر نبایید و به ما نزدیک‌تر نشوید!» سپس دو نفرمان مثل آنکه یک نفر باشیم به مطب امن و پر از امید دکتر دیگری پناه بردیم که تشخیص بیماری را با صدور حکم مرگ اشتباه نمی‌گرفت! من هرگز به تنهایی قدرت چنین حرکتی به سوی بهبودی را نداشتم.
به یکدیگر با محبت و عشق بنگریم: اغلب پدران و مادرن بیش از آن که متوجه رفتار خود با یکدیگر باشند در فکر این مسأله هستند که فرزندانشان چگونه با هم رفتار می‌کنند. زن و شوهر تماشاچی نیستند بلکه در زندگی یکدیگر نزدیک و سهمیم‌اند.
خانمی به من گفت: «قبل از ازدواج شوهرم مرد بسیار گرم و عاشق‌پیشه‌ای بود. او لحظه‌ای از من غافل نمی‌شد و همواره با عشق و صمیمیت مرا مورد نوازش و لطف قرار می‌داد. از وقتی ازدواج کردیم، مثل سیب‌زمینی بی‌رگ شد و به جای ابراز هرگونه عشق و توجهی به من، فقط و فقط به تماشای مسابقات فوتبال می‌پردازد. او ابداً وجود مرا در کنار خود احساس نمی‌کند و تمایلی به برقراری روابط عاشقانه با من ندارد.»
و همسرش در پاسخ گفت: «طبیعی است! آیا اخیراً خودت را در آئینه تماشا کرده‌ای؟ وقتی با هم ازدواج کردیم تو خیلی زیبا و تودل برو بودی ولی حالا با اون روبدشامبر کهنه و… اگر من یک عاشق‌پیشه به یک سیب‌زمینی تبدیل شده‌ام دلیلش این است که تو هم از یک عروسک به یک خدمتکار مبدل شده‌ای!»
این گفتگوی آزاردهنده و کودکانه، مبین آن است که همسران به جای جستجوی محبت و عشق در زندگی به دنبال عیب‌جویی و کشف معایب طرف مقابل‌اند.
آرتور جودیت وایرس می‌نویسد: «شیدایی و شیفتگی یعنی فکر کنید محبوبتان به جذابی و زیبایی رابرت ردفورد، به معصومیت سولژ نیتسین، به شوخ طبعی وودی آلن، به ورزشکاری جیمی کانرز و به باهوشی آلبرت انشتین است و اما عشق یعنی وقتی که دریابید او به جذابیت وودی آلن، هوشیاری و تیزهوشی جیمی کانرز، شوخ طبعی سولژ نیتسین، نیرومندی آلبرت انشتین است و هیچ کدام از مشخصه‌های رابرود ردفورد را نیز ندارد، اما با همه این احوال از نظر شما بهترین است.»
قانون پایداری و تداوم عشق توصیه می‌کند که به جای انتظار برای دریافت عشق باید عشق خود را بی‌دریغ نثار کرد.
سعی کنید نگرش خود را به موضوعات تغییر دهید: زن: «نمی‌خواهی قبول کنی که رفتارت با مادرم درست نیست؟! او با ما مثل یک قدیس رفتار می‌کند و تو با او مثل یک عفریته!» شوهر: «تو چرا دیگر این حرف را می‌زنی؟ هرکس اگر فقط یک جو هوش و ذکاوت داشته باشد می‌فهمد که تحمل مادرت امکان‌پذیر است!»
این گفتگو به خوبی نشان می‌دهد که همسرات تا چه میزان برای تغییر تفکر یکدیگر بیهوده وقت صرف می‌کنند. آنهایی که در زندگی زناشویی خود به عشقی پایدار دست یافته‌اند، کسانی هستند که واقعیت را پذیرفته‌اند و آموخته‌اند که برای نقطه نظرهای متفاوت یکدیگر باید ارزش و احترام قایل باشند. با چنین نگرشی و قبول چنین تعهدی، قطعاً بخش عمده‌ای از مشکلات هرگز برای ظهور زمانی نمی‌یابند. وقتی زن و شوهر بیاموزند که یک بعدی با مسئله روبه‌رو نشوند، مشکل خود به خود حل خواهد شد. زن قبول می‌کند و عنوان می‌کند که: «بیش از اندازه در هر کاری دخالت می‌کند و بر اظهارنظرهایش چه درست و چه غلط پافشاری می‌کند.» و مرد نیز می‌پذیرد و اقرار می‌کند که: «چون مادر زنم دائماً مراقبت رفتار و اعمال من است و چیزهایی را می‌بیند که خودم هرگز به آن توجه نکرده‌ام! من هم عصبانی می‌شوم و همین کار را در مورد او انجام می‌دهم. قبول دارم کار درستی نمی‌کنم و سعی می‌کنم در رفتارم تجدیدنظر کنم.»
همسران خوشبخت و موفق معتقدند که همواره باید در کنار هم روابط عاشقانه و پر از محبت خویش را با استفاده از فرآیند آموزش ارتقاء بخشید.
مراقب شریک زندگی خود باشید: عشق دارای انرژی خارق‌العاده‌ای است. همسران عاشق آن را احساس می‌کنند، دریافت می‌کنند و به همسران خود انتقال می‌دهند و همواره سعی در افزایش آن دارند. چنانچه همه انرژی خود را طرف عشق ورزیدن کنید به منبع انرژی لایزال عشق متصل خواهد شد. به هنگام مشاجره و دعوا انرژی منفی حاصل، بر هر دو نفر (زن و شوهر) اثر منفی می‌گذارد.
من وقتی همسرانی را در حین مشاجره می‌بینم دلم می‌خواهد فریاد بزنم: «تمامش کنید! دعوا را به پایان ببرسید و عشق را آغاز کنید!» بهتر است بیاموزید که چگونه عشق بورزید تا آنکه دعوا راه بیندازید! هرگز آرزو نکنید که در همزیستی با شریکتان برنده باشید بلکه همواره بخواهید تا پیوندی محکم، پایدار و مملو از عشق داشته باشید. ازدواج بدین منظور صورت می‌پذیرد که عشق خود را تقدیم دیگری کنیم نه آنکه در انتظار به دست آوردن و تملک شیئی یا فردی باشیم. ازدواج اتحاد دو انسان فداکار است.
مردی به من گفت: «بزرگ‌ترها همیشه می‌گویند که در ازدواج و زندگی مشترک باید حرف خود را به کرسی نشاند و همیشه «من» بود ولی من و همسرم در صدد هستیم تا بدانیم دیگری چه می‌خواهد تا به سرعت خواسته‌اش را اجابت کنیم. چنانچه شما برای اثبات «خود» کوشش کنید، شاید فقط خودتان برنده شوید ولی چنانچه برای برقراری و تداوم زندگی مشترکتان کوشش کنید، قطعاً هر دو نفر برنده خواهید شد.»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد