آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

تو هیچ‌گاه مرا جدی نمی‌گیری!

روابط سالم و صمیمانه با دیگران به شما کمک می‌کند تا پس از استرس‌های روزانه، از افسردگی دور شوید. همچنین این روابط در جلوگیری از بیماری، تسریع بهبودی و افزایش عمر مؤثر است.
به‌ عکس آن، روابط ناسالم (بیمارگونه) می‌تواند سبب افسردگی شده، زندگی را به جهنم تبدیل کند. متأسفانه مردان بدخلق، عامل بسیاری از مشکلات روحی زنان هستند.
چگونه می‌توانید فردی (مردی) را که عصبانی است اصلاح کنید؟ این نکته‌ای است که باید بیاموزید. در روابط سالم، طرفین با آرامش و حسن خلق درباره موضوعاتی که موجب رنجش، سوءتفاهم و کشمکش می‌شود، صحبت می‌کنند بدون آنکه باعث تحریک یکدیگر شوند. سپس به توافق می‌رسند و موضوع مورد اختلاف را حل می‌کنند.
مشاجرات و داد و فریادهای گاه‌به‌گاه وقتی که منجر به برون‌ریزی و آشکار شدن موضوعات مهم می‌شود، ممکن است احساس خوبی به وجود آورد، اما اغلب منجر به لطمه زدن به احساسات و اخلال در حل مشکلات می‌گردد، در نتیجه مشکلات مزمن شده، صمیمیت و اعتماد صدمه می‌بیند.
در این صورت ممکن است یکی از طرفین دروغ بگوید و یا اینکه ریاکاری کند. در مقابل آن روابط عمیق و نزدیک که ناشی از احساسات مشترک و نه واقعیات مشترک است، بر پایه تفاهم، درک و عواطفی که از سوی طرفین حمایت و تقویت می‌شود قرار دارد. تحقیقات نشان می‌دهند احساسات مشترک برای رسیدن به صمیمیت و خوشبختی در روابط بسیار مهم‌تر از واقعیات مشترک است.

ادامه مطلب ...

چه کسانی با خشم برخورد مناسب ندارند

با توجه به پژوهش‌های انجام شده درباره‌ی خشم آنچه مسلم است این است که شمار کسانی که با خشم خود برخورد نادرست می‌کنند، به مراتب از شمار کسانی که به آن برخورد درست می‌کنند بیشتر است. نیل‌وارنر در کتاب مشهور خشم را، یار و یاور خود سازید با توجه به رفتاری که اشخاص به هنگام خشم بروز می‌دهند، آنهایی را که با خشم بر خورد درست ندارند به چهار دسته تقسیم می‌کنند: جسمانی کننده‌ها، خود مجازات‌گر‌ها، منفجرشونده‌ها و مخفی‌کننده‌ها.

ادامه مطلب ...

لذت ناب عشق ورزیدن

وابستگی، احساس مالکیت و تعلق همچون صخره‏ها هستند، مانع شکوفا شدن بهار درونتان می‏شودند. صخره‏هایی بزرگ که با گذشت زمان سنگین‏تر و سنگین‏تر می‏شوند. کودک می‏داند، بدون دانستن اینکه عشق چیست (بدون اینکه بداند عشق چیست). بدون آگاهی از عشق، او می‏داند، او عشق را می‏شناسد. این تفاوت دانا و کودک است: کودک عشق را می‏شناسد اما نمی‏داند عشق چیست، دانا عشق را می‏شناسد و از دانستن خود با خبر است. تمام آنچه حول محور وابستگی، مالکیت و تعلق انباشته کرده‏ای باید انداخته شود. همگی به مثابه زهر هستند. به مردم عشق بورزید اما عشقی بدون قید و شرط. به مردم عشق بورزید و در عوض از آنها هیچ توقعی نداشته باشید. به مردم عشق بورزید به خاطر لذت ناب عشق ورزیدن و نگران نباشید که آیا فردا نیز همین عشق ادامه می‎‏‏یابد یا خیر. امروز را قربانی هیچ فردایی نکنید زیرا فردا وجود ندارد. سعی نکنید عشقتان را ابدی سازید، به هیچ شیوه‏ای، زیرا عشق شکل‏پذیر نیست، نمی‏تواند ابدی باشد همچون گل سرخ است: صبح باز می‏شود و شب هنگام گلبرگها ناپدید می‏شوند.

ادامه مطلب ...

عشق می‏داند چگونه خداحافظی کند

Heraclitis می‏گوید: «هر چیز در حال جریان است و هیچ‏چیز ساکن نیست. هر چیز در حال تداوم است و هیچ چیز ثابت نیست.»
باید آماده باشید. این همان چیزی است که به آن مراقبه می‏گویم. وقتی چیزی رفت باید آماده باشید. باید رهایش کنید. نباید شکایت کنید، نباید از آن یک واقعه بسازید ـ زمانی که چیزی رفت، رفته است. عاشق زن یا مردی هستید و سپس لحظه جدایی فرا می‏رسد. این لحظه‏ای است که انسان واقعی را نمودار می‏سازد. شکایت، اکراه، دودلی، عصبانیت، ستیزه‏جویی و تندخویی یعنی اصلاً به او عشق نمی‏ورزی! اگر عاشق هستی جدایی می‏تواند پدیده زیبایی باشد. باید سپاسگزار باشی. اکنون زمان جدایی فرا رسیده و تو می‏توانی با تمام وجود بگویی خداحافظ؛ اگر بواقع عاشق هستی. باید سپاسگزار باشید. اما شما هرگز عاشق نبوده‏اید، به عشق فکر می‏کنید (می‏اندیشید)، هر کاری انجام می‏دهید اما هرگز عاشق نیستید.

ادامه مطلب ...

مدل مثلثی عشق!

استربنرگ برای عشق یک مدل مثلثی در نظر گرفته، که شامل سه ضلع است: احساسات شدید، تعلق و سرسپردگی.
تعلق به معنی احساس وابستگی و اتصال به دیگری است. اما احساسات شدید یا شهوت، به عشق شهوانی و فیزیکی معطوف است. و الزام یا سرسپردگی بین میل و نیاز به تداوم و ماندگاری رابطه، است.

ادامه مطلب ...

آنچه راجع به عشق می‌دانم

عشق یک موضوع بسیار مهم است. شغل نیز به نحو سرنوشت‌ساز با‌اهمیت می‌باشد. بدیهی است که این دو جنبه از زندگی به ارزش‌های کاملاً متفاوتی نیاز دارند. ما گمان می‌کنیم راه دستیابی به عشق و شغل کاملاً متفاوت از هم هستند.
مطالعات نشان می‌دهد که ما بیشتر وقت خود را در محل کار صرف می‌کنیم، به‌طوری که گویی از منزل فراری هستیم. اوضاع در اغلب خانه‌ها آشفته و به‌هم ریخته است.
بدون شک آمارهای طلاق، نشان می‌دهد که ما در منزل‌های‌مان در شرایط جنگ داخلی به سر می‌بریم. پنجاه درصد ازدواج‌ها با طلاق پایان می‌پذیرد و بقیه نیز رضایت‌بخش نیست. امروزه اغلب زندگی‌ها، کیفیت خود را از دست داده‌ است.
زندگی در دفاتر کاری نیز به سرعت رو به افزایش است.
بسیاری از مردان و زنان بر این باورند که می‌توانند در خانه راه بروند و تنش‌های خود را تخلیه کنند در حالی‌که دچار بدترین وضعیت بی‌احترامی نسبت به خودشان می‌شوند. آنها زشت‌ترین لباس‌های خود را می‌پوشند و نگرش آنها کاملاً حالت خودمحورانه دارد. در مقابل تلویزیون می‌نشینند و برنامه‌های سرگرم‌کننده را تماشا می‌کنند و از جای خود تکان نمی‌خورند، مگر آنکه نیروی نشاط‌آوری در خود بیابند و یا نیازی زیستی باعث شود آنها از جای‌شان حرکت کنند.

ادامه مطلب ...

با خودتان خلوت کنید!

به خودتان عشق بورزید!وجود خودتان به‌طور کافی مایه نشاط و خرسندی است، به‌طور کافی مایه برکت و سعادت است؛ هیچ‌گونه نیازی برای جست‌و‌جوی دلیل دیگری وجود ندارد. تنفس جاری است، قلب در حال تپش است؛ نعمت فوق‌العاده‌ای است! با این آزمایش کوچک شروع کنید... زیر درختی تنها بنشینید و برای اولین بار به خودتان عشق بورزید. دنیا را فراموش کنید؛ فقط و فقط به خودتان عشق بورزید. دنیا سفری است از عشق به دیگران و معنویت، سفری است از عشق به خود. بی‌همتای‌تان را احساس کنید؛ از وجودتان لذت ببرید.

ادامه مطلب ...

ضرورت عشق

چرا نیاز شما به دیگران، بیشتر از نیاز شما به غذاست؟استراتژی عمل، جزئیات اینکه چرا عشق برای جلوگیری از افسردگی ضروری است. ارتباط با جامعه، شما را به ارتباط متقابل با مردم نزدیک می‌کند. امید و اعتماد.
به همان اندازه که جسم و روح شما به اکسیژن نیاز دارد به عشق نیز نیازمند است. عشق، معامله کردنی نیست. هرچه شما ارتباط بیشتری با دیگران داشته باشید، از نظر جسمی و عاطفی سالم‌تر خواهید بود. هرچه ارتباط شما با دیگران کمتر شود، احتمال مخاطره‌ و زیان برای شما بیشتر است.
این درست است که هرچه کمتر دوست بدارید تجربه و افسردگی بیشتری را در زندگی خواهید داشت. شاید عشق، بهترین داروی ضدافسردگی باشد، به‌همین دلیل است که احساس بدون عشق، عمومی‌ترین شکل افسردگی است.
بسیاری از افراد افسرده، نه خودشان را دوست دارند و نه احساس عشق و دوست‌داشتن به دیگران را دارند، آنها بسیار روی خود تمرکز می‌کنند و همین امر باعث می‌شود که کمتر مورد توجه دیگران قرار بگیرند و جذابیتی داشته باشند، از این‌رو فرصت و مجالی نمی‌یابند که توانایی‌ها و مهارت‌های عشق را بیاموزند و محروم می‌مانند.
افسانه‌ای وجود دارد که عشق، یک‌دفعه اتفاق می‌افتد. در نتیجه فرد افسرده، اغلب بدون مقاومت و کورکورانه در انتظار کسی می‌ماند که او را دوست بدارد. اما عشق، از این راه عملی نیست. برای عاشق شدن و نگه‌داشتن عشق، می‌باید بیرون آمد، فعال بود و مهارت‌های ویژه بسیاری را آموخت.
بسیاری از ما نظر و عقیده خود را در مورد عشق از فرهنگ‌های عامه گرفته‌ایم و معتقدیم که عشق چیزی است که باعث ابراز احساسات می‌شود. در فرهنگ عامه، عشق ایده‌آل عبارت است از تصورات غیرواقعی، که بیشتر به شکل تصنعی و سرگرمی است و این یکی از دلایلی است که چرا بسیاری از ما افسرده هستیم. (عشق ما تصوراتی غیرواقعی و تصنعی و در خیال ماست).

ادامه مطلب ...

دو نفر عاشق از یکدیگر مراقبت می‌کنند!

ازدواج، در مرتبه دوم اهمیت قرار دارد. پدیده اولیه باید عشق باشد تا بتوانید با هم باشید. با هم بودن، یک دوستی و یک مسئولیت است. وقتی دو نفر عاشق یکدیگر باشند، باید از یکدیگر مراقبت کنند. برای ایجاد چنین مسئولیت و مراقبتی، به هیچ قانونی نیاز نیست؛ هیچ قانونی قادر به ایجاد آن نیست. در بالاترین حد، قانون می‌تواند ساختاری تشریفاتی بر شما تحمیل کند که عشق و دوستی شما را نابود خواهد کرد.
برای اینکه در یک جامعه زندگی کنید، می‌توانید ازدواج کنید، ولی آن باید در مرتبه دوم بماند! ازدواج باید فقط به این دلیل باشد که شما یکدیگر را دوست داشته باشید؛ آن باید حاصل عشق شما باشد، نه برعکس. در گذشته چنین بوده که اول ازدواج می‌کردند، سپس دو طرف عاشق یکدیگر می‌شدند.
این غیرممکن است، کسی نمی‌تواند عشق را اداره کند، هیچ‌کس قدرت ندارد که عشق، را خلق کند. عشق وقتی روی می‌دهد که اتفاق افتاده باشد.
می‌توان دو نفر را کنار یکدیگر قرار داد. همانطوری که در طول سده‌ها، این کار انجام شده است. این دو نفر را به ازدواج هم درآورد. در این لحظات، دوست داشتن به حد خود می‌رسد. درست مانند خواهران که برادران‌شان را دوست دارند و برادرانی که خواهر‌شان را دوست دارند. این یک ترکیب تحمیلی است. وقتی که دو نفر با هم هستند، پس از دوست داشتن، عشق به وجود می‌آید، آنگاه این دو نفر به هم متکی می‌شوند و از همدیگر استفاده می‌کنند.

ادامه مطلب ...

ظاهری زیبا، اما درونی زشت داری!

سرچشمه زیبایی بیرونی شما با منبع زیبایی درونی‌تان متفاوت است. زیبایی بیرونی از پدر و مادرتان به شما با منابع درونی‌تان متفاوت است. زیبایی بیرونی می‌رسد و اندام آنها، اندام شما را خلق می‌کند. اما زیبایی درونی از هوشیاری‌ای که در طول زندگی به‌دست آورده‌اید سرچشمه می‌گیرد. شخصیت شما، نمودی از پیوند هر دوی اینها است: بنابراین زیبایی بیرونی بازتاب زیبایی درونی نیست و همین‌طور برعکس، زیبایی درون، رابطه‌ای با زیبایی برون ندارد. اما گاهی اتفاق می‌افتد که زیبایی و نور درونی شما آن‌قدر زیاد شود که برون‌تان را درخشان کند. در این صورت، هر چند ظاهرتان زیبا نباشد، اما نوری که از سرچشمه‌تان جاری می‌شود ـ از ژرف‌ترین سرچشمه‌های زندگی ابدی‌تان ـ حتی اندام نازیبای شما را به صورتی زیبا و تابناک جلوه می‌دهد. اما برعکس، این امر هرگز صادق نیست؛ زیبایی برون تنها تا مرز پوست شماست و نمی‌تواند زیبایی درون را تحت تأثیر قرار دهد. در مقابل، برون شما برای جست‌و‌جوی زیبایی سرچشمه‌های درونی خودش است؟ اغلب می‌بینیم افرادی هستند که ظاهری بسیار زیبا دارند، اما باطنی بسیار زشت و زیبایی برونشان پوششی است تا خود را پشت آن مخفی کنند، این کار را هر روزه میلیون‌ها نفر، تجربه می‌کنند. عاشق زن یا مردی می‌شوید، چون قادر به دیدن زیبایی برونش هستید و در مدت کوتاهی پی می‌برید که درونیش هیچ‌گونه شباهتی با زیبایی برونش ندارد. برای نمونه، اسکندر کبیر اندام و ظاهر بسیار زیبایی داشت، اما میلیون‌ها انسان را قتل عام کرد؛ فقط برای ارضای نفسش که می‌خواست فاتح تمام دنیا باشد. اما نباید فراموش کنیم که با زیبا کردن درون، بیرون و ظاهر ما خود را با آن سازگار کرده زیبا خواهد شد.

ادامه مطلب ...