آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

خود درمانی

خواننده عزیز سلام. من حالا هم می خواهم یکی از تجربیات خودم رو در مورد سلامتی بگم.
زمستان پارسال بود که من یکدفعه خیلی شدید سرما خوردم و با این که علائم سرماخوردگی مانند آبریزش بینی و عطسه و سرفه خیلی کم بود ولی صدام خیلی شدید گرفته بود و به قول یکی از دوستام خروسک گرفته بودم و به زور حرف می زدم و اگه کسی نمی دونست که سرما خوردم فکر می کردم که شیمیایی هستم. یه پزشکی توی محلمون هستش که خیلی پزشک خوبی هستش و توی محل اسم در کرده و همه مردم منطقه قبولش دارند.
وقتی رفتم پیشش گفت که به احتمال زیاد داشتی سرما می خوردی و بعدش یک سرخ کردنی خوردی و این جوری شدی یا این که خیلی داد زدی و وقتی فکر کردم دیدم که درست می گه من دیروز مرغ سوخاری خورده بودم و کمی هم کسالت داشتم ولی متوجه سرما خوردگی نشده بودم. بعد از معاینه گفت که تارهای صوتی ات خیلی متورم شده و اوضاعت خیلی بده ولی مشکلی نیست نباید صحبت کنی و یک هفته استراحت کن تا خوب بشی مقداری هم دارو داد. بعد گفت که با این وضعی که تو داری بین یک هفته تا ده روز طول می کشه تا صدات باز بشه. من هم فوری گفتم که من سه روزه صدام درست می شه چون من بدن خودم را بهتر می شناسم. دکتر گفت که مشکلی نیست اگه سه روز دیگه خوب شدی یعنی از من بیشتر بلدی و می تونی تمام داروهایی را که بهت دادم دور بریزی.
فردا برخلاف توصیه دکتر رفتم  مدرسه و با خودم گفتم که من هیچ چیزیم نیست و فقط کمی صدایم گرفته و خیلی زود خوب می شم. فردا داستان را برای یکی از دوستام تعریف کردم و او هم با تعجب به من نگاه کرد و گفت که بهتر بود توصیه دکتر را جدی می گرفتی و مدرسه نمی آمدی. من پیش خودم گفتم که موضوع حیثیتی شده یعنی این که اگه سه روز دیگه حالم خوب نشه ضایع می شم. به خاطر همین شب ها موقع خواب به مدت نیم ساعت تصویرسازی ذهنی می کردم که تارهای صوتی ام در حال ترمیم شدن هستند و کاملاً خوب هستند و هر روز صبح که از خواب بلند می شدم می دیدم که صدام خیلی بهتر شده و در طول روز هم به خودم تلقین می کردم که من حالم خیلی خوب هستش و سعی می کردم احساس خیلی خوبی داشته باشم. بالاخره روز سوم بود که دوستم یه سوال از من پرسید و وقتی جوابش رو دادم، گفت که راستی حواست هست، امروز روز سوم هستش که صدات گرفته بود و طبق پیش بینی خودت صدات واقعاً باز شده. البته از واقعیت نگذریم صدایم کاملاً باز نشده بود و یک مقدار گرفتگی کمی داشت ولی طبق گفته دکتر برای همین مقدار درمان حداقل یک هفته زمان نیاز بود. همون روز داروهای دکتر رو دور ریختم و پیش خودم گفتم که من اصلاً مریض نبودم و نیازی هم به دارو نداشتم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد