آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

داستان عشق

پسرک با چشمانی خسته و نفس های گرفته به من نگریست.با حالتی خفقان و هق هق کنان 

گفت آقا ببخشید گل می خواهید.... 

بدو گفتم پسرک خانواده داری؟! 

گفت: یتیمم پدرم مرده. 

گفتم مادر چه؟ داری؟ 

گفت: از فراق پدرم سخت مریض است. 

عشق را در یک آن در نگاه پسرک دیدم .گفتم هر چه دارید خریدارم. 

برق در چشمانش موج می زد. 

گل ها را به من داد و پول را گرفت و دوان دوان رفت. 

خداوند این چه حکمتی است.عشق را باید از یک کودک آموخت؟ 

شکرت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد