من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی ؟
مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی
مهر دستان تو دنبال دعایی میگشت
بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی
ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی
از همین نغمه تاریک مرا ترساندی
بر لبت نام خدا بود ، خدا شاهد ماست
بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی
دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت
عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی
قلب صدپاره من مهره صد دانه نبود
تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی
جمع کن، ریشه ایمان دلم پاره شده است
من که تسبیح نبودم ، تو چرا چرخاندی ؟
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1391 ساعت 13:25
سلام منو غافلگیر کردید امیدوارم بتونم مطالب خوبی برای سایت شما بذارم
اولین پست رو زدم امیدوارم خوشتون بیاد
اردتمند شما شاه بنده
سلام عموجون خوش اومدی
سلام خیلی وبلاگ خوبی دارید این شعری هم که گذاشتید فوق العاده زیبا بود امیدوارم موفق باشید
سلام ممنون گلم همچنین