آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

اعتقادات ، نیرویی سازنده یا نابودکننده ؟! ( قسمت دوم )

success_ladder.jpg اعتقاد ، عبارت از احساس اطمینان نسبت به درستی چیزی است . مثلأ اگر به هوشمندی خود اعتقاد داشته باشید ، این اعتقاد ، صرفأ یک نظریه نیست ، بلکه احساس اطمینان می کنید که فرد باهوشی هستید . این احساس اطمینان از کجا آمده است ؟

هر فرض یا نظر را بصورت رویۀ میز در نظر بگیرید . اگر میز پایه نداشته باشد به چیزی متکی نیست .

نظریه هم در صورتی بصورت عقیده در می آید که پایه هایی داشته باشد . این پایه ها که موجب اطمینان می شوند عمدتأ ناشی از تجارب مرجع هستند . مثلأ اگر معتقد باشید که فرد باهوشی هستید ، احتمالأ تجارب قبلی شما ( نمرات زمان تحصیل یا اظهار نظر دیگران ) باعث ایجاد این عقیده شده است .

البته ما برای احساس اطمینان ، محدود به تجارب گذشتۀ خویش نیستیم .

ما نیز مانند راجر بانیستر می توانیم از قدرت تصور خود به عنوان تجارب مرجع استفاده کنیم و نسبت به کارهایی که هنوز انجام نداده ایم ، در خویشتن احساس اطمینان بوجود آوریم . می توانیم هر نظریه را به عقیده مبدل کنیم . به شرط اینکه به قدرر کافی تجارب مرجع برای تأیید آن نظریه داشته باشیم .

کدامیک از دو جملۀ زیر صحیح است ؟
۱_ مردم ذاتأ خوب و درستکارند .
۲_ مردم نادرست هستند و فقط به منافع خود فکر می کنند .

آیا اگر در خاطرات و تجارب گذشته خود کاوش کنید ، تجارب مرجع کافی برای اثبات نادرستی و فساد مردم پیدا نمی کنید ؟ اگر فکر خود را متوجه خاطرات دیگر سازید ، آیا تجارب مرجع کافی برای درستکاری مردم سراغ ندارید ؟ هر نوع عقیده ای که برای خود ایجاد کنید ، از لحاظ خودتان صحیح خواهد بود .

اگر احساس اطمینانی که نسبت به چیزی داریم ، محکم و خلل ناپذیر باشد ، ممکن است ما را یاری دهد که به هدف های بسیار بزرگ ، دست یابیم ، و ممکن است مارا کور کند و نتوانیم حقایق را ببینیم ؛ حقایقی که شاید اثری همیشگی بر زندگی ما داشته باشند .
آیا تاکنون با کسی برخورد کرده اید که بخاطر حفظ آن احساس اطمینان ، حاظر نباشید نظر تازه ای را بشنوید؟ اگر با چشم فرد دیگری به عقاید خودتان نگاه می کردید ، چه می دیدید ؟


اعتقاد ، منشأ همۀ رفتارهای ماست . بعضی از اعتقادات ، فقط بر یکی از جنبه های زندگی ما اثر می گذارند و بعضی دیگر به جنبه های گوناگون زندگی نفوذ می کنند . به عنوان مثال ، اعتقاد به نادرستی یک فرد بخصوص ، فقط بر روابط ،  با همان شخص مؤثر است ،  اما عقیده به اینکه   ” همۀ مرد نادرستند ” ممکن است بر بسیاری از روابط ، با دیگران ، مؤثر باشد .

عقاید کلی ( جهانی ) نظیر این عقیده ، مبتنی بر تعمیم هایی هستند که در زمان های دور د تحت شرایط فوق العاده پیدا شده اند . ممکن است آنها را به کلی فراموش کرده باشیم ، اما امروزه بطور ناخودآگاه بر اساس همان تعمیم ها می گیریم .
عقاید کلی اثری برزندگی ما دارند که حدی بر آن تصور نیست ، اما لازم نیست که این اثر حتمأ منفی باشد . یکی از عقاید کلی خود را عوض کنید تا اثر مثبت آن را بر همۀ جنبه های زندگی خود مشاهده کنید .

بعضی از باورها از بعضی دیگر نیرومندترند . احساس اطمینان درواقع دارای سه درجه است : نظر ، اعتقاد ، یقین . نظرات به اسانی قابل تغییرند ، زیرا مبنای آنها ادراکات و تصورات موقتی است . اعتقادات بسیار قویتر و محکمترند ، زیرا اساس آنها را تجارب فراوانی تشکیل می دهد که گاه با احساسات و عواطف نیرومندی همراه است . با وجود این ، می توان با طرح سئوالاتی انها را تا حدی متزلزل کرد . یقین ، معمولأ با چنان عواطف شدیدی همرا است که نه فقط انسان به درستی آن مطلب اطمینان کامل دارد . بلکه نسبت به آن تعصب می ورزد و حاضر نیست هیچ گونه بحث منطقی را که مخالفت عقیده اش باشد بشنود .

یقین  ، می تواند اثری سازنده و نیروبخش ویا نابود کننده داشته باشد . کدامیک از باورهای شما جنبه نظر دارد ؟ نسبت به کدامیک اطمینان بیشتری دارید ؟ کدامیک از آنها به سطح یقین نزدیک است ؟

ادامه دارد …

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد