آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

چرا انسان موظف به انجام تکلیف است؟

پاسخ :
معنای تکلیف:

تکلیف آن است که کسی را آگاه سازند که باید کاری انجام دهد یا ترک کند تکلیف در اصطلاح فقه عبارت است از: الزام خداوند بندگان را به انجام دادن و یا ترک عملی، این بعث و الزام را تکلیف گویند و شخص را مکلّف و آنچه را که مورد امر و یا نهی قرار گرفته است مکلّف به خوانند.
تکالیف الهی بر پنج نوع است: وجوب، حرمت، استجاب، کراهت،‌ اباحه و آنها را احکام تکلیفیه نامند.[1]

تکلیف مداری یا حق محوری

ممکن است گفته شود آیا به جای تکلیف مداری بهتر نیست از حق خواهی سخن گفته می‎شد و ادیان حق محور می‎بودند؟ چرا در دین به جای حق از تکلیف سخن گفته می‎شود؟ آیا بهتر نیست بگوئیم تکلیف مداری مناسب انساهای قرون گذشته است نه متناسب با انسان معاصر؟ در پاسخ به این محور از مساله تکلیف باید دانست: حق و تکلیف از یکدیگر قابل تفکیک نیستند بلکه از مقولة تضایفند؛ یعنی تحقق یکی بدون دیگری امکان‎پذیر نیست کسی که از یک جهت نسبت به دیگران حق دارد، از جهت دیگر تکلیف و وظیفه دارد. اگر حکومت نسبت به مردم وظایفی دارد، حقوقی نیز بر آنان خواهد داشت. و اگر مردم بر حکومت حقوقی دارند، وظایفی نیز خواهند داشت.
امام علی ـ علیه‎السلام ـ نیز دربارة تلازم حق و تکلیف می‎فرماید:
«حق به سود کسی جاری نمی‎شود، مگر اینکه علیه او نیز جاری خواهد شد، و علیه کسی جاری نمی‎شود، مگر این که له او هم جاری خواهد شد. این تنها خداوند است که حق در مورد او یک جانبه است؛ یعنی له او است و نه علیه او. با این حال خداوند نیز از باب تفضل در برابر حق عبادت خود بر بندگان، پاداش مضاعف اعمال نیک آنان را بر خود لازم نموده است.»[2] و سپس حقوق متقابل حکومت و مردم را بیان می‎کند.[3] از اینرو نمی‎توان گفت حق محوری یا تکلیف مداری یعنی نمی‎توان تکلیف را مخالف حق و ناسازگار با آن تلقی کرد و خواهان حذف آن بود زیرا همانگونه که گفتیم حق و تکلیف متضایف و متلازمند و وجود یکی مستلزم دیگری است یعنی هر جا حقی باشد تکلیفی آنجا وجود دارد و هر جا تکلیفی باشد در آنجا حقی وجود دارد.

فلسفه تاکید دین بر اصل تکلیف

از مطالعة آیات قرآنی و احادیث اسلامی و کتبی که در زمینة حقوق و اخلاق اسلامی با الهام از تعالیم وحیانی و عقلی، نگارش یافته است، این حقیقت را می‎توان به روشنی یافت که در اسلام بر عنصر مسئولیت و تکلیف تاکید خاصی شده است و پیش از آن که از حق و طلب افراد بر دیگران سخن بگوید، وظیفه و مسؤلیت آنان را در برابر خدا، خود، جامعه و جهان یادآور می‎شود. اکنون ببینیم چه راز و فلسفه‎ای است در اینکه زبان دین، زبان تکلیف است؟ بدون شک باید در هدایتگری، ماهیت انسان و ویژگی‎های آدمی را در نظر داشت و از آنرو که خداوند کاملاً به ابعاد وجودی انسان و نحوة تعامل آنها آگاه است در برنامه هدایتگرایانه خودش ویژگی‎های آدمی و حقیقت انسان را در نظر داشته است اکنون باید دید چه ویژگی‎ در انسان موجب گردید تا خداوند زبان هدایتگر دین را زبان تکلیف قرار دهد و بیش از آنکه بر حق خواهی تاکید کند به تکالیف و مسؤلیت‎ها اهمیت داده است؟ یکی از غرایز نیرومند در وجود انسان غریزة‌ خودخواهی و نفع طلبی است. این غریزه سبب می‎شود که انسان پیش و بیش از آن که به حقوق دیگران بیندیشد و خیر و صلاح دیگران را مورد توجه قرار دهد و به مسولیت خود در مقابل افراد دیگر توجه کند، حقوق خود را مطرح سازد و به دنبال استیفای آن باشد و تا جایی که ممکن است از تمکین کردن در برابر حقوق دیگران امتناع ورزد.[4] بدون شک این تمایل غریزی یعنی خودخواهی و نفع‎طلبی اگر تربیت نشود و تربیت نگردد از موانع بزرگ اجرای حقوق در جوامع بشری است البته این مطلب یعنی تاکید دین بر مسؤلیت‎پذیری و تکلیف‎پذیری بدین معنا نیست که دین الهی برای حق و حقوق آدمیان اهمیت و ارزشی قائل نیست بلکه تکلیف دیگران به رعایت حقوق انسانها زبان دیگری از پاسداشتن و احیای حقوق آدمیان است که در این شیوه و روش هم عنصر مسؤلیت داشتن و تکلیف‎پذیری پرورش می‎یابد که مانع بزرگی بر حس خودخواهی آدمیان است و هم حقوق آدمیان اقامه می‎شود و از ضایع شدن آن حقوق جلوگیری می‎گردد در زمینه اهمیت رعایت حقوق انسانها از جمله حقوق جامعه می‎توان سخن امام علی ـ علیه‎السلام ـ را ذکر کرد که می‎فرماید: «انّ شرّ الناس عند الله امام جائر ضَلَّ و ضُلَّ به»[5] براستی بدترین مردم نزد خداوند، پیشوای ستمگری است که گمراه است و مایه‎گمراهی دیگران می‎باشد.
نتیجه آنکه دین در عین احترام گذاری به حقوق آدمیان بجهت وجود غرائز منفعت جویانه و خودخواهانه انسانها از زبان تکلیف برای هدایتگری انسانها استفاده نموده است تا هم آن غرائز کنترل و جهت دهی شوند و هم حقوق انسانها رعایت گردد. تناسب تکلیف مداری دین با انسان و دوران معاصر چه بسا تصور شود که اگر هم تکلیف مداری در گذشته امکان داشت و مناسب بود اما امروزه و در جهان معاصر روشی مفید نیست. البته هر چند از سخنان گذشته می‎توان پاسخ این تصور را یافت زیرا غرائز منفعت جویانه و خودخواهانه جزو طبیعت آدمیان است و در هر دورانی وجود دارد. و چه بسا امروزه کنترل این غرائز دشوارتر و ضروری‎تر هم به نظر برسد و از اینرو همچنان این شیوه دین یعنی تاکید بر تکلیف‎پذیری و مسئولیت‎پذیری بهترین شیوة احقاق حقوق است. با صرف نظر از اینها باید گفت: تکلیف و مسئولیت‎پذیری،‌ و قانون‎گرایی نشانه بلوغ شخصیت و رشد عقلانی انسان است و همانطور که رودلف پان ویتش از نویسندگان آلمانی گفته است «مهم از حقی که برای بشر می‎خواهید قایل شوید، تکلیف اوست»[6] از اینروست که در فلسفه سیاست و حقوق هم مسئله قانون مداری (یعنی تکلیف پذیری) مورد تاکید و اهتمام بسیار است تا جایی که گاهی حقوق بشر را به رعایت قوانین عادلانه اجتماعی (یعنی مسولیت‎پذیری در برابر تکالیف و وظایف) تفسیر کرده‎اند زیرا قانون هم حقوق افراد را تعیین می‎کند و هم وظایف و مسئولیت آنان را و تاکید بر قانون مداری عبارت دیگر تاکید بر مسولیت‎پذیری (و تکلیف‎پذیری) است.[7]

جایگاه تکلیف در نگاهی والاتر

گاهی گفته می‎شود اگر خداوند مهربان و رحیم است چرا بر بندگانش تکالیفی را قرار داده است؟ گذشته از مطالبی که ذکر کرد در رویکرد دیگری می‎توان گفت: سه تصویر از خداوند در اندیشه‎های اصیل وجود دارد که مطابق آن سه نوع دینداری عامیانه، عاقلانه و عاشقانه پدید می‎آید.
در تصویر نخست که مربوط به اذهان ساده و بسیط است خداوند موجودی قاهر و جبار است که دستوراتی دارد و در صورت تخلف از دستورات خشمگین شده عذاب می‎دهد. در تصویر دوم که مربوط به اذهان فلسفی و کلامی است رابطه انسان و خدا رابطه‎ای تکوینی و بر اساس قوانین حاکم بر هستی است. ثواب و عقاب هم امری تکوینی و حقیقی است و تکلیف هم راهنمای خدا نسبت به همین قوانین است. در تصویر سوم رابطه میان خدا و مخلوق رابطه عاشق و معشوق است. خدای مهربان انسان را به سوی خود دعوت می‎کند و این دعوت سراسر وجود انسان عاشق را شور و نشاط می‎بخشد. تکلیف در این تصویر دعوت نامه معشوق به عاشق است که او را لایق خطاب یافته و با او به گفتگو نشسته است و بنابراین نه تنها تکلیف زحمت نیست بلکه عین رحمت و شفقت است. عذاب هم در اینجا حرمانی است که در اثر دوری از معشوق پیدا می‎شود. بنابراین انجام تکلیف در اولی از سر ترس و در دومی از سر سنجش عقلانی و در سومی از سر شوق است. اولی تکلیف گریز، دومی تکلیف‎پذیر و سومی تکلیف طلب است زیرا تکالیف و شریعت را چیزی جز راههای وصول به معشوق نمی‎بیند و کتاب آسمانی و فرامین در آن را جز دعوتنامه معشوق برای عاشق نمی‎بیند.[8]

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد