یک شبی مجنون نمازش راشکست / بی وضو درکوچه لیلی نشست
عشق آنشب مست مستش کرده بود/ گفت یارب ازچه خوارم کرده ای
برصلیب عشق دارم کرده ای / خسته ام زین عشق دلخونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگرنیستم / این تو و لیلای تو من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم / دررگت پیدا و پنهانت منم
سالها باجورلیلا ساختی / من کنارت بودم و نشناختی
سلام
عشق پنهانی ؟؟؟
نه.....
اما من : عشق را آشکارا عاشقی می کنم
اما من عشقم را با هزاران جلوه و با هزار بهانه : به رُخ همه می کشم
شاید من تنها انسان زمینی باشم :
که معشوق م را آشکارا و در برابر چشم دیگران عاشقی می کنم
آشکارا در برابر چشم همه ی اهل زمین او را در آغوش می گیرم
و عاشقانه با او در باران قدم می زنم
شاید من تها انسان زمین ام :
که حاضرم معشوق م را به تمام اهل زمین نشان بدهم و
عشقم را به آدم قصه های عاشقانه ام با تمام اهل زمین " قسمت " کنم
شاید اگر اهل زمین عشقبازی را از مثل من از خدا یاد بگیرند
و مانند من : عاشقی کنند :
تمام عشق ها " پاک " باشد و تمام " عاشقی ها " مُجاز
برات آرزوی سربلندی و موفقیت می کنم
مرسی
با من دوست میشی از اون لحاظ
آقا این چه قیافه ایه مثل میمون میمونی