تابستان به خاطر گرمای هوا، آدمها به ناچار لباسهای نازک به تن میکنند، ولی با آمدن پاییز و سردتر شدن هوا، همه به سراغ لباسهای ضخیمتر و گرمتر میروند. سرما با کسی شوخی ندارد. اما جالب اینجاست که درختان انگار درست برعکس عمل میکنند. چرا که وقتی اولین سوز سرما به مشامشان میرسد بلافاصله برگهایشان زرد میشود و تنها تنپوش ظاهری آنها یکییکی بر زمین میافتد و بعد از مدتی کوتاه درخت بدون هیچ تنپوشی و بیهیچ ساز و برگی به پیشواز زمستان میرود! به راستی حکایت این برگریزان دستهجمعی درختان در پاییز چیست که باعث میشود طبیعت اطراف ما اینقدر رنگارنگ و زیبا به نظر برسد؟
حقیقت این است که درختان با برگریزان و سراپا پاک شدن، دارند خود را برای لباس سبزی آماده میکنند که قرار است شش ماه دیگر بعد از تمام شدن پاییز و زمستان به آنها عیدی داده شود و این همه برگهای ریخته روی زمین نشانه دل کندن تکتک درختان عالم از تنپوشهای سبزی است که عید پارسال از بهار قبلی عیدی گرفتند.
فصل برگریزان را باید جشن گرفت زیرا میگوید برای حرکت به سوی جایی که قرار است بروی و برای رسیدن به چیزی که آرزویش را داری، اولین گام این است که از داشتنیهای قبلیات دل بکنی و با جرات و صداقت و خلوص کامل به سوی آنچه آرزویش را داری حرکت کنی.
برای بالا رفتن از نردبان و صعود به آسمان نمیتوان پای خود را روی زمین نگه داشت و همزمان از پلهها بالا رفت. باید هر پلهای که صعود میکنی پای خود را از مکان قبلی برداری و بر جای جدید بگذاری. این رسم صعود و پیشروی است.
آنها که عاشق کوهنوردی هستند، وقتی به بالای قله میرسند از خوشحالی در پوست خود نمیگنجند، نه برای اینکه به قله رسیدهاند و آن را فتح کردهاند، بلکه به این خاطر که دیگر خودشان پایین کوه را نمیبینند. آنها با تمام وجود خود را روی قله احساس میکنند و این "با تمام وجود در جای جدید بودن" همان چیزی است که شادی واقعی را به دل انسان میآورد و همه ما برای تجربه واقعی زندگی به آن نیازمندیم.
شرط پرو لباس جدید این است که لباس قدیم را از تن درآوریم. شرط رفتن به کلاس بالاتر این است که از کلاس قبلی دل بکنیم. شرط پرواز و رفتن به آسمان این است که از زمین دل بکنیم و شرط کشف ساحلهای جدید این است که کشتیها از ساحل قبلی جدا شوند و دل به دریا بزنند.
تکتک درختان عالم با رها کردن برگهای خود دارند جرات دل کندن و قانون رهاسازی را، هر پاییز به ما نشان میدهند و ما تا وقتی پیام زیبای پنهان در این برگریزان دستهجمعی را نفهمیم، نمیتوانیم همراه آنها در جشن بزرگ فصل حضور یابیم و تغییر و تازگی را تجربه کنیم.
پاییز شروع شد و این یعنی تابستان رفت. آنهایی که هنوز باورشان نمیشود و اصرار دارند که همچنان لباسهای نازک بپوشند و در حال و هوای تعطیلات تابستانی باشند، باید بدانند که اولین نسیم سرد پاییزی به زودی آنها را از خواب بیدار خواهد کرد. باید بهار و تابستان را با همه زیباییها و جلوهگریهایش رها کنیم و همپای همه درختان عالم برای پاییز و زمستانی که درست به اندازه بهار و تابستان طول خواهد کشید خود را آماده سازیم.
اگر بپذیریم که بیشتر مشکلات ما در زندگی به خاطر نگاه خاصی است که به زندگی داریم در این صورت میتوانیم این حقیقت را درک کنیم که برای یافتن جواب، تنها راهحل تغییر پنجره نگاه است و برای عوض کردن زاویه دید تنها راه این است که از قاب پنجره قبلی دل بکنیم و از پنجرهای جدید به زندگی و مسایل آن نگاه کنیم.
فصل برگریزان را جشن میگیریم تا بیشتر از همه به خودمان یادآور شویم که برای ایجاد تغییرات بزرگ در زندگی، همیشه اولین گام، رهاسازی خویش از دام تعلقات و وابستگیهایی است که ما را پای پنجرههای قدیمی میخکوب میکنند و از تغییر میترسانند.
انگاری باز هم درختها از ما آدمها جلوترند و زودتر از ما برای تغییر آماده شدهاند. این را میشود به راحتی از برگهای زردی که یکییکی بر زمین میافتند، فهمید. وقتی کل عالم برای دیگرگونه شدن اینگونه آماده میشود، ما موفقیتیها، چرا باید درجا بزنیم و برای بهبود و تغییر و اصلاح زندگی و وضعیت خودمان تغییر نکنیم؟! شاید اولین گام این تحول بزرگ جشن گرفتن آغاز فصل برگریزان باشد؟! یعنی همان کاری که پیشینیان ما هزاران سال پیش در جشن مهرگان انجام میدادند. خوب اگر چنین است پس چرا نباید ما هم شادمانه آغاز فصل پاییز را جشن بگیریم و اسم آن را هم جشن تولد دوباره خودمان بگذاریم؟
ما موفقیتیها همیشه دنبال بهانهای میگردیم برای نو شدن و از قبل بهتر شدن و اکنون چه بهانهای بهتر از جشن برگریزان را میتوان سراغ داشت؟
پاییز آمد و تابستان رفت. بیایید این حقیقت را باور کنیم و گذشته را رها کنیم و مانند کودکی که تازه متولد شده، آزاد و رها در جشن برگریزان درختان عالم شرکت کنیم. وقتی دل به دریا بزنیم و نگاهمان را به سمت افقهای جدید بدوزیم، خواهیم دید که آرامش و شادمانی وصفناپذیری دلهای ما را فرا خواهد گرفت. انگاری در جشن تولد خودمان شرکت کردهایم. جالب اینجاست که این جشن مصادف با جشن تولد مجله موفقیت نیز هست. جشن برگریزان مجلهای که کاغذ آن یادگار درختانی است که سالیان طولانی برگریزان را تجربه کردهاند. درختانی که امروز به صورت برگههای کاغذ مجله در دستان شما آرام گرفتهاند و از شما میخواهند حتی لحظهای دست از امید برندارید و غم و اندوه و یکنواختی را به زندگی خود راه ندهید و هر روز دنبال بهانهای برای دگرگون شدن و بهتر شدن بگردید. بهانهای که امروز جشن برگریزان است و فردا جشن موفقیت شما.