آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

انتقاد کن، اما جنبه هم داشته باش!

معمولا بیشتر ما آدم‌ها دوست نداریم کسی از خودمان یا اخلاق و رفتارمان ایراد بگیرد.  همیشه دوست داریم مورد‌تأیید و تعریف و تمجید دیگران باشیم. وقتی کسی به ما انتقاد می‌کند در همان لحظه اول خشمگین می‌شویم و به هر شکلی که می‌توانیم تلاش می‌کنیم که انتقاد و ضربه آن فرد را خنثی کنیم اما معمولا این کار به درستی انجام نمی‌شود.

 وقتی فرد مورد انتقاد نتواند خشم و عصبانیت خودش را کنترل کند و بر احساسات آنی مسلط شود، هرعکس‌العملی در آن شرایط می‌تواند منجر به ضربه‌زدن به شخصیت و روح و روان طرفین بشود. حتما همه ما مکررا در این شرایط بوده‌ایم اما چند نفر از آدم‌های اطراف ما این قدرت را دارند که خشم و عصبانیت و احساسات ناخوشایند‌شان را در این شرایط کنترل و آنها را دفع کنند؟

گر بر سر نقد دیگری امیری، مردی!


پدری پسر بداخلاقی داشت که زود عصبانی می‌شد. پسرک با شنیدن کوچک‌ترین حرفی از دیگران در مورد خودش سریعا واکنش عصبی شدیدی نشان می‌داد و به توهین آن فرد- به‌زعم خودش- پاسخ دندان‌شکنی می‌داد؛ با آن فرد گلاویز می‌شد و با زبان تند و تیزش حرف‌هایی می‌زد که آن فرد را نه ‌فقط از نقد‌کردن که از زندگی‌کردن پشیمان می‌کرد. پدرش که عمیقا نگران پسرش و روابط اجتماعی او بود، یک روز به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یک میخ به دیوار روبه‌رو بکوب.

روز اول پسرک مجبور شد 37 میخ به دیوار روبه‌رو بکوبد. در روزها و هفته‌های بعد که پسرک توانست عصبانیتش را کنترل کند و کمتر عصبانی شود، تعداد میخ‌هایی که به دیوار کوبیده بود، رفته‌رفته کمتر شد... . پسرک متوجه شد که کنترل خودش برای واکنش نشان‌ندادن به نقد دیگران و عصبانی نشدن، آسان‌تر از کوبیدن میخ‌ها به دیوار سخت است.

بالاخره به این ترتیب روزی رسید که پسرک دیگر عادت بدش را ترک کرده بود. پیش پدرش رفت و این موضوع را با پدر در‌میان گذاشت. پدر به او پیشنهاد کرد که حالا به ‌ازای هر روزی که عصبانی نشد، یکی از میخ‌هایی را که در طول مدت گذشته به دیوار کوبیده بوده از دیوار بیرون بکشد.

ماه‌ها گذشت تا بالاخره یک روز پسر جوان پیش پدرش رفت و گفت که همه میخ‌ها را از دیوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف دیوار برد و به او گفت: «دست‌ات درد نکند، کار خوبی انجام دادی ولی به سوراخ‌هایی که در دیوار به وجود آورده‌ای نگاه کن! این دیوار دیگر هیچ‌وقت دیوار قبلی نخواهد بود».

نقد می شوم پس نیستم!

این داستان می‌تواند واقعی باشد یا نباشد اما در هر حال نتیجه‌ آن از اهمیتی حیاتی برخوردار است. ما وقتی عصبانی می‌شویم، دست به کارهایی می‌زنیم که جبران‌ کردن‌شان بعدا آنقدرها هم که به‌نظر می‌آید آسان نیست. قابل قبول است که همیشه هم نمی‌شود عصبانی نشد اما برخلاف آنچه ناخودآگاه ما معتقد است، عصبانیت راه‌حل هیچ مشکل و مسئله و چالشی نیست!

شاید به جرأت بتوان گفت که از مهم‌ترین عوامل عصبانیت انسان‌های امروزی «نقدشدن» است. نمود این مشکل در زندگی شخصی‌ما شکل‌های مختلفی دارد اما معمولا در موقعیت‌های مشابهی اتفاق می‌افتد؛ عصبانیت و درگیری بدون دلیل با اعضای خانواده، دوستان، همسایگان و همکاران و از آن بدتر مردم کوچه و خیابان. کافی است کسی به ما نقد کوچکی- به‌حق یا ناحق- وارد کند، آن‌وقت است که بلافاصله مدارهای ذهنی دفاعی ما فعال می‌شوند تا آن فرد را سر جایش بنشانند و به او ثابت کنند که نه‌تنها در تشخیص اشتباه من خطا کرده است بلکه اساسا حقی برای قضاوت و اظهارنظر در مورد من و زندگی و کارها و عملکردم ندارد! عجیب است که چنین واکنشی را نه‌تنها از انسان‌های ذاتا عصبانی بلکه از آرام‌ترین آدم‌ها نیز می‌توان دید.

نتیجه‌ عصبانی‌شدن‌های اینچنینی- که این روزها کم هم اتفاق نمی‌افتد- در بلندمدت برای ما بی‌حوصلگی، از دست دادن انرژی و روحیه برای زندگی، مشکلات فیزیکی شبیه استرس (افزایش فشارخون، اختلال تنفسی و بسیاری از مشکلات عجیب و غریب دیگر)، کینه‌ورزی، آسیب‌دیدن روابط‌مان با دیگران، از بین رفتن اعتماد دیگران به ما، بی‌انگیزگی و تمایل به کار نکردن و چیزهایی شبیه اینهاست. اما مهم‌ترین نکته همانی است که پدر در داستان اول این نوشته به پسرش گفت؛« بعد از تمام شدن همه‌ این ماجراها، ما دیگر آن آدم قبلی نیستیم»؛ چیزی از ما و زندگی‌مان کم شده است. خب چطور می‌توانیم از این وضعیت خلاص شویم؟ با رعایت چند نکته‌ ساده می‌توانیم تا حدود زیادی احساس‌مان را در این زمینه مدیریت کنیم.

آینه‌ من با سنگ دیگران شکستنی نیست!

تا اینجا با هم متوجه شده‌ایم که خیلی وقت‌ها نقد شدن، زمینه‌ساز واکنش‌های شدید احساسی و عصبی و در نتیجه انفجارهای شدید در روابط بین فردی میان ما و دیگران است. همه‌‌ ما از این تجربه‌های بد داشته‌ایم. بنابراین شاید اولین و مهم‌ترین راه‌حل، آمادگی ذهنی برای نقد شدن باشد؛

زمانی که آرام هستیم و در خلوتمان، به تجربه‌های بد گذشته و نقدهایی که به ما شده فکر کرده و واکنش‌مان را مرور کنیم، شاید در بسیاری از موارد نقدها به ناحق بوده‌اند اما شیوه‌ برخورد با نقد است که اهمیت دارد؛ اگر من به خودم و کارهایم اطمینان داشته باشم، حتی اگر دیگری آن را نقد بکند به‌دلیل نشناختن این گوهر وجودی است. به این ترتیب شاید بار بعدی که نقد ناحقی مشابه دفعات قبل به ما شد، حواس‌مان باشد که عصبانی نشویم. البته نباید فراموش کنیم که نقد همیشه هم به ناحق نیست. بنابراین در ذهن‌مان باید فضای کوچکی هم برای بررسی نقدها کنار بگذاریم!

اندکی صبر، خطر نزدیک است!

نباید فراموش کنیم که کنترل احساسات‌مان در اولین ثانیه‌های طرح نقد از جانب دیگران بسیار حیاتی است. در واقع اگر بتوانیم در همین لحظات کوتاه، حس منفی و مدار واکنشی دفاعی ذهنی‌مان را مهار کنیم، خیلی از ماجراهای بد بعدی هم پیش نمی‌آیند. می‌دانیم کنترل واکنش‌های ناخوادآگاه بسیار مشکل است؛ پس چه باید کرد؟

راه‌حل همانی است که پدر پسرک داستان اول این نوشته به او یاد داد؛ «هر وقت کسی تو را نقد کرد تا زمانی که می‌توانی زمان واکنشت را به تعویق بینداز!» اما چطور؟

وقتی نقدی می‌شنوید، چند لحظه یا چند دقیقه حرفی نزنید و تمام انرژی‌تان را روی کنترل حس منفی ناشی از نقد شدنتان متمرکز کنید. همین حرف نزدن- حتی اگر واکنش‌های فیزیکی دیگر ما مثل برافروخته‌شدن به طرف نشان بدهد عصبانی شده‌ایم- جلوی بروز خیلی از مشکلات آینده را می‌گیرد.

کلام، تیر بسیار برنده‌ای است که اگر از کمان رها شود مستقیم قلب طرف مقابل را هدف می‌گیرد و نتیجه‌‌ این هدف‌گیری نمی‌تواند چندان خوشایند باشد.

گفتن یا نگفتن؟

حالا وقت واکنش نشان دادن است. بسته به نقد وارد شده و طرف مقابل‌مان طبیعتا واکنش‌های متفاوتی می‌شود داشت؛ البته بدون عصبانی شدن! واقعیت این است که هر نقدی هم نیازمند جواب دادن نیست، مگر در 2 حالت؛ فرد نقدکننده آدم بسیار مهمی- مثبت یا منفی- در زندگی ما باشد و در نتیجه نقد او برای ما اهمیت داشته باشد یا اینکه توجیه شدنش در مورد نقدی که وارد کرده ضروری باشد و نقد وارد شده باعث شود جایگاه ما در ذهن دیگران تحت‌تأثیر منفی قرار بگیرد.

غیر از این 2 حالت، واکنش نشان‌دادن به نقد شاید چندان هم ضروری نباشد. نظر دیگران مهم است ولی وقتی روی من و زندگی‌ام تأثیری ندارد، چرا باید به آن واکنش نشان بدهم؟ (مثلا غرولندهای ما نسبت به رانندگی همدیگر را به‌یاد بیاورید؟) یک اصل اخلاقی اساسی در ارتباط با دیگران وجود دارد که کلید حل بسیاری از مشکلات است؛ «تو حق داری حرف بزنی و نقد کنی، من هم حق دارم نشنوم!» البته اوضاع همیشه هم به این سادگی پیش نمی‌رود؛ چون اغلب نقدها یکی از 2موقعیت بالا را برای ما پیش می‌آورد. همچنان سؤال این است: برای واکنش به نقد چه کنیم؟ در اینجا چند پیشنهاد ساده برای شما دارم:

1- با آرامش از طرف مقابل بخواهید تا برای شما توضیح بدهد چه مشکل یا خطایی را دیده که شما را نقد کرده است؟ در اغلب موارد، نقد افراد به خاطر نتایج یک رفتار، یک کار یا عملکرد بیان می‌شود، در حالی که اصل نقد معطوف به عامل ایجادکننده آن نتیجه است.

2- پیش خودتان حرف‌های فرد را حلاجی کنید. پیشنهاد ما این است که اگر می‌توانید، از فرد منتقد زمانی برای فکر کردن به نقدش بخواهید. شاید چند لحظه بعد یا در دیدار بعدی بتوانید در مورد پذیرش یا نپذیرفتن نقد او نظرتان را با دلایل منطقی‌تری بیان کنید. اگر زمان زیادی در اختیار ندارید، باز هم حتما از فرد چند لحظه برای فکر کردن زمان بخواهید.

3- اگر به این نتیجه رسیدید که انتقاد فرد مقابل شما نقد درستی است، طبیعتا باید از او تشکر کنید و تلاش کنید موضوع نقد دیگر اتفاق نیفتد.
 
4- فکر می‌کنید که موضوع مورد انتقاد طرف مقابل، نادرست و غیرمنطقی است، بازهم با حفظ آرامش برای او توضیح دهید که چرا حرف او را درست نمی‌دانید. در خلال همین گفت‌وگوها شما و او چیزهای زیادی را در مورد نگاه‌تان به موضوع نقد کشف خواهید کرد. حداقلش این است که می‌فهمید ممکن است این نوع رفتار شما، برداشت‌های غلطی را در دیگران ایجاد کند.

5- وقتی مطمئن شدید که نقد وارد شده غیرمنطقی و مغرضانه است، بهتر است توجیه کردن فرد را کنار بگذارید و تنها دیگرانی که از حرف‌های او نگاه منفی در مورد شما پیدا کرده‌اند را با دلیل توجیه کنید؛ البته فراموش نکنید که پاسخ تخریب، تخریب نیست!

فراموش نکنید که اعتماد یکی از کلیدهای اصلی زندگی آرام با دیگران است. نقد شدن یکی از مهم‌ترین نقاط عطف تقویت یا تضعیف اعتماد آدم‌ها به یکدیگر است؛ لطفا اعتماد همدیگر را نشکنیم! 

محمد جانبلاغی روانشناس بالینی

نظرات 1 + ارسال نظر
افسانه دوشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:11

استاد ارجمند
سلام
از مطالب بسیار مفیدتان نهایت بهره را میبرم. بامطالعه مقالات مفیدتان بتازگی متوجه شدم که چیزیکه باعث شده مشکلاتم روز بروز بیشتر شوند ایتستکه هیچوقت انتقاد پذیر نبوده ام.
موفقیت روزافزونتان را از خدا خواستارم و امیدوارم همیشه درپناه خداوند باشید

متشکرم افسانه خانم عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد