آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

یک فرمول خوب برای پیش بینی آینده رابطه تان!

ویلیام کارلین گلسر در کتاب « ازدواج بدون شکست » فرمول جالبی را برای پیش بینی میزان موفقیت یک ازدواج ارایه می دهند. با در نظر گرفتن این فرض اساسی که ازدواج هایی بیشترین دوام را دارند که زن و شوهر با هم شباهت زیادی دارند، آنها نیازهای اصلی انسان را به پنج دسته بقا، عشق، قدرت، آزادی، و تفریح تقسیم می کنند و هر کدام از این موارد را بر اساس مقیاس 5 تایی در زن و مرد به صورت مجزا می سنجند. نیمرخ حاصل از این ارزیابی، راهنمایی خوبی برای پیش بینی آینده ازدواج آنها خواهد بود.

برای روشن شدن مطلب، پنج نیاز اصلی به این صورت شرح داده می شود:

1 - بقا : محتاطانه عمل کردن؛ اهمیت دادن به سلامتی، تغذیه و ورزش؛ اهمیت دادن به رابطه زناشویی.

2 - عشق : محبت دیدن و محبت کردن؛ کلام محبت آمیز؛ صمیمیت جسمی و رفتاری.

3 - قدرت : توانمند بودن و قدرت را در دست داشتن؛ مطرح بودن؛ ریاست کردن.

4 - آزادی : پایبند و اسیر نبودن؛ آزادی در تصمیم گیری برای زندگی؛ انتخاب های آزادانه؛ روابط آزاد.

5 - تفریح : بازی کردن؛ لذت بردن از زندگی و انجام فعالیت های لذت بخش؛ شوخی و خنده؛ پارک و سینمارفتن.

ویلیام و کارلین گلسر معتقدند نیاز افراد به هریک از این 5 مورد، متفاوت است و تنها کسانی می توانند یک زندگی مشترک موفق داشته باشند که نیازهای آنها در هریک از این 5 دسته به هم نزدیک باشد.

مثلا کسی که نیاز به بقای او از مقیاس 5 تایی، 5 باشد، یعنی شخص بسیار محتاطی است که به سلامت و تغذیه اش و همچنین به رابطه عاطفی با همسرش اهمیت زیادی می دهد و چنین فردی در ازدواج با کسی که این نیاز در او مثلا در حد 2 است و بنابراین در این زمینه بی قیدتر است، دچار مشکل می شود، شما و همسرتان می توانید میزان نیازتان را در هریک از این 5 دسته مشخص کنید و به ترتیب از چپ به راست بنویسید: 1 2 3 4 5.

نیمرخ هایی که از این طریق به دست می آید براحتی قابل مقایسه و نتیجه گیری است؛ مثلا 4 5 3 5 5 با 3 5 3 3 2 رابطه خوبی نخواهد داشت، اما با 4 5 4 4 5 رابطه ای نسبتا خوب را تجربه می کند. ویلیام و کارلین گلسر معتقدند اختلاف تنها 1 تا حداکثر 2 درجه آن هم در یکی یا در نهایت دو تا از این 5 مورد می تواند رابطه خوبی را شکل دهد، اما اختلاف بیش از این می تواند مشکل آفرین شود و هرچه میزان این اختلاف بیشتر باشد، احتمال شکست ازدواج هم بیشتر خواهد شد. البته این نکته بسیار اهمیت دارد که سنجش ها باید بسیار دقیق و همچنین صادقانه انجام شود تا نتیجه قابل اعتمادی به دست آید.

مدت زمان درگیر شدن دختران در روابط جنسی !

این روزها در خیابان ها، پارک ها و اماکن تفریحی پسران و دختران بسیاری را در حال تردد می بینیم، بسیاری از آنها در پیوند دوستی با یکدیگرند، پیوندی که به اعتقاد بسیاری از جامعه شناسان می تواند منشاء بی اعتمادی و شک در جامعه باشد، عده دیگری بر این باورند که چنین رابطه هایی می تواند در انتخاب همسر آینده موثر باشد، اما آنچه مسلم است این است که نخستین ثمره روابط ناسالم بین دختر و پسر و شکسته شدن قبح چنین روابطی در جامعه، باعث ایجاد روحیه بی‏اعتمادی نسبت به همسر آینده است و این ذهنیت آزار دهنده در فرد شکل می‏گیرد که آیا او پیش از این، چنین رابطه‏ای را تجربه کرده است یا خیر؟ بنا به گفته روانشناسان، این بی‏اعتمادی و شک هیچگاه فرد را رها نمی‏کند و سرانجام، بنیان مستحکم خانواده را به مخاطره می‏اندازد.
بنابر آخرین تحقیقات، افرادی که پیش از ازدواج چنین روابطی با هم داشته‏اند، پس از ازدواج نیز در حل مشکلات خود عاجزند؛ چرا که نسبت به یکدیگر بسیار بدبین هستند.

دوستی دختر و پسر
بر اساس تعاریف جامعه شناختی، نمی توان هر ارتباطی را “دوستی دختر و پسر” نامید، “دوستی دختر و پسر” یعنی رابطه ای که بین دو جنس مخالف بوجود می آید و در این رابطه، محبت، صمیمیت، عشق و علاقه ی قلبی ویژه وجود دارد و از این رو، ارتباط دو کودک یا ارتباط تحصیلی یا ارتباط معلم با شاگرد و مانند آن، که برای اهداف خاصی است، نمی تواند در تعریف مقوله دوستی “دختر و پسر” بگنجد.

انگیزه های ارتباط با جنس مخالف

وعده ازدواج
یکی از بهانه های ارتباط بین پسران و دختران وعده ازدواج از ناحیه پسر است و معمولا با این وعده ها پسران با دختران ارتباط پیدا می کنند. در حقیقت، دختر و پسر با طرح مساله “ازدواج” با یکدیگر رفاقت کرده، سعی می کنند نیازهای عاطفی همدیگر را برآورده کنند، اما حقیقت امر این است که این وعده ها در حدّ خیال بافی می مانند و جامه عمل نمی پوشند.

انگیزه جنسی
از انگیزه های دیگر ارتباط دختر و پسر بهره بری جنسی است. این پدیده در میان اقشاری از جامعه که از لحاظ رشد فکری و فرهنگی در انحطاط شدیدی به سر می برند، بیشتر دیده می شود. این افراد برای ارضای غرایز جنسی خود، همه ی ارزش های خانوادگی و فردی خود را قربانی می کنند و دست به رفتاری می زنند که برای اغلب افراد جامعه، بسیار پست تلقّی می شود.
رابطه ی جنسی بین دختر و پسر، مشکلات زیادی را برای دختر، که قربانی اصلی این رابطه است به دنبال می آورد. اشتغال ذهنی درباره ی این موضوع که مبادا این ارتباط برای او در آینده مشکل ساز باشد، تعادل روانی او را به نحو چشم گیری بر هم می زند و فشار روانی زیادی بر او تحمیل می کند.
چنین دخترانی در ازدواج با مشکل روبه رو می شوند و حاضر به ازدواج نیستند و زمانی که با فشار خانواده روبه رو می شوند و تن به ازدواج می دهند، همیشه نگران افشای رابطه گذشته خود هستند و از اینکه همسرشان از رابطه مخفی آن ها در گذشته آگاه شود رنج می برند.

جذابیت، قدرت، توهمی کودکانه
یکی دیگر از انگیزه های دوستی با جنس مخالف این است که پسران، داشتن دوست دختر را یک قدرت اجتماعی برای خود تصور می کنند و دختران نیز داشتن یک دوست پسر را یک جاذبه فردی و اجتماعی برای خود به حساب می آورند.
اما طول نمی کشد که پی خواهند برد این قدرت نمایی و جاذبه ارائه شده به قیمت از دست دادن بسیاری از جاذبه ها و قدرت های اجتماعی و شخصیتی دیگر تمام شده، در نتیجه، دوستی ها به پایان می رسند و حسرت از دست دادن شرافت و ارزشمندی خویش، دنیایی از تعارض را در درون دختر و پسر باقی می گذارد.

پناهگاهی نا امن
دختران و پسرانی که مورد بی محبتی در خانواده قرار می گیرند و از وضعیت روانی و اجتماعی خویش ناراضی هستند، از طریق برقراری روابط پنهان با جنس مخالف، درصدد کسب رضایت و یا به عبارت دیگر، به دنبال یافتن شرایطی هستند که برای آن ها اطمینان خاطر و رضایتمندی بیشتری فراهم کند و پناه گاهی برای جبران کمبود محبت خود فراهم سازند.
اطمینان خاطری که دختران و پسران از طریق برقراری دوستی بین خود جستجو می کنند هیچ گاه حاصل نمی شود، زیرا این روابط پنهانی و به دور از چشم خانواده صورت می گیرد. به همین دلیل، دختر و پسر باید وقت و توان زیادی صرف کنند تا بتوانند زمینه این رابطه را فراهم کنند و تحمل ترس و اضطراب مستمری که دو طرف باید تحمّل کنند تا این روابط از چشم آشنایان پنهان بماند، رضایتمندی و آرامشی را که به دنبال آن هستند خنثی خواهد کرد.

رابطه جنسی در اوایل دوستی
بر اساس نتایج یک پژوهش که در مناطق شمالی پایتخت صورت گرفته است، اکثر دختران طی شش ماه الی یک سال اول رابطه خود باجنس مخالف، درگیر روابط جنسی می شوند.
اکثر قریب به اتفاق دخترانی که رابطه دوستی طولانی مدت با پسران دارند در آغاز رابطه دوستی علی رغم تصورشان درگیر روابط جنسی خواسته یا عمدتا ناخواسته می شوند.
این در حالی است که تقریبا همه دختران مورد مطالعه در ابتدای برقراری رابطه دوستی تصور می‌کرده‌اند که از درگیری جنسی مصون بوده، مهارت و قدرت کافی را در کنترل و هدایت روابط و دوستی دارند.
در بخش دیگری از این مطالعه آمده است اکثر قریب به اتفاق آنها در آغاز روابط دوستی با پسران بر این باور بودند که آنها خیلی زرنگ تر از آن هستند که دوستشان بتواند از آنها سوء استفاده جنسی کند.
یکی از علل درگیر شدن دختران در روابط جنسی برداشت نادرست آنها از روابط دوستی با پسران عنوان شده است. به عنوان مثال انگیزه و هدف اکثر دختران از برقراری رابطه دوستی با جنس مخالف جلب حمایت و عاطفه گزارش شده است، در حالی که در پسران، برقراری روابط جنسی انگیزه و هدف اصلی رابطه دوستی بوده است.

نحوه آشنایی دختر و پسر
طبق یک نظر سنجی انجام شده از دختران و پسران در خصوص نحوه آشنایی، میزان تمایل به دوستی، مکان دوستیابی و اطلاع والدین؛۶۱ درصد پسرها معتقدند که روابط با دوستان دختر خود را به شکل مقطعی ادامه می دهند و ۵۰ درصد دخترها نیز به قطع ارتباط در صورت احساس بازیچه بودن از سوی پسرها ابراز تمایل کرده اند.
بر اساس این گزارش ۵۹ درصد پسرها پارک و مراکز تفریحی را مکان دوستیابی عنوان و تنها دو درصد خیابان را محل مناسبی دانسته اند.
در خصوص اطلاع والدین از دوستی ها،۸۱ درصد دختران اظهار داشته اند دور از چشم والدین خود با پسرها ارتباط داشته و ۱۰ درصد بیان کرده اند که مادرانشان مطلع هستند و تنها سه درصد به اطلاع کامل والدین خود اشاره کرده اند.
تحقیقات غیر رسمی در ایران نشان می دهد که بیشتر دخترها قصدشان از دوستی با پسرها ارضاء نیازهای عاطفی، احساسی و پرکردن تنهایی است و انگیزه اصلی اکثریت پسران کامجویی و سوء استفاده بوده که با فرایند موسوم به “مخ زنی” و دادن وعده ازدواج انجام می گیرد.

از کجا بفهمم وعده ازدواج نامزدم دروغ است؟

یکی از موارد اصلی که توسط دختران و پسران جوان به عنوان دلیل دوستی ها و آشنایی های پیش از ازدواجشان عنوان می شود آشنایی به قصد ازدواج است. معمولاً در اینگونه روابط یکی از طرفین به دیگری قول ازدواج داده و از وی می خواهد به منظور شناخت بیشتر مدتی با هم در ارتباط باشند.

اما متاسفانه ممکن است برخی به قول و قرارهایشان وفادار نبوده و تنها قصد سوء استفاده از فرد مقابل را داشته باشند. به همین دلیل لازم است که افراد قادر باشند میان راست و دروغ تمایز قائل شده و خود را از عواقب ناگوار چنین مسئله ای محفوظ بدارند.

معمولاً در رفتار و افکار کسانی که با دادن وعده دروغین سعی در اغفال فرد مقابل دارند نکاتی دیده می شود که با کمی دقت در آنها می توان نسبت به نیت فرد مقابل آگاهی حاصل نمود. 

مهمترین این مسائل و رفتارها عبارتند از

اصرار بر پنهان ماندن رابطه 

معمولاً این افراد اصرار دارند که هیچ یک از اعضای خانواده و حتی دوستان از این ماجرا با خبر نشوند. گرچه ممکن است آنها دلایلی مانند نامساعد بودن شرایط،  ترس از مخالفت اطرافیان و ... را دلیل این درخواست معرفی می کنند اما چون در حقیقت قصد ازدواج ندارند از اینکه شما این موضوع را با دیگران در میان گذاشته و آنها شما را راهنمایی کنند و همچنین به منظور اجتناب از جدی شدن رابطه از طریق مطلع شدن خانواده ها، می خواهند این رابطه پنهان بماند. 

پیشنهاد ازدواج در آغاز آشنایی 

اگر فردی بدون هیچ آشنایی قبلی با شما در همان اولین برخورد پیشنهاد ازدواج داد باید کمی محتاط شوید. چطور ممکن است در اولین برخورد، شخصی چنین پیشنهاد مهمی به شما بدهد بدون آنکه هنوز شما را درست شناخته باشد؟ در چنین مواردی احتمالاً ویژگی های ظاهری مانند زیبایی، وضعیت مالی، تحصیلی و... شما فرد مقابل را تحت تاثیر قرار داده و وی از دادن پیشنهاد ازدواج به شما اهداف دیگری دارد. 

پیشنهاد ازدواج پس از رد درخواست های نامعقول 

اگر فردی که با او آشنا شده اید پس از اینکه شما به درخواست های نامعقول وی در زمینه های مختلف مثل صمیمیت جسمی یا درخواست کمک مالی پاسخ منفی دادید به شما پیشنهاد ازدواج داد بدانید که او تنها به دنبال راهی برای رسیدن به خواسته های خویش است و به محض اینکه نیازهایش ارضا شود قول و قراهایش را زیر پا خواهد گذاشت. 

تمایل نداشتن به صحبت کردن درباره ازدواج 

اگر فردی که به شما قول ازدواج داده از صحبت کردن در این باره طفره می رود دقت خود را کمی بیشتر کنید. اگر ازدواج برای وی یک هدف باشد مانند هر هدف دیگری بریا رسیدن به آن برنامه ریزی نموده و تلاش می کند. به همین دلیل باید در مورد آن با شما صحبت کند تا به کمک هم تصمیماتی اتخاذ کنید و گام هایی بردارید که شما را به هدفتان نزدیک تر کند. مثلاً ممکن است فردی تصمیم بگیرید که در کلاس های آموزش مهارت های زندگی شرکت کند یا به دنبال پیدا کردن شغلی باشد. به هر حال هنگامی که فرد قصد انجام کاری دارد حتماً در مورد آ ن فکر و اقدام می کند. 

موکول کردن ازدواج به سال های بعد 

اگر فردی که با او آشنا شده اید می گوید با آنکه علاقه بسیاری به شما دارد اما حداقل تا پنج سال دیگر شرایط ازدواج را ندارد و از شما می خواهد که به خاطرش صبر کنید، باید در صحت گفته های وی شک کنید. بهتر است دلایل وی را بشنوید و به او بگویید که لازم نیست در شروع زندگی همه شرایط ایده آل باشد و شما از اینکه در کنار وی برای ساختن زندگی تان تلاش کنید لذت می برید.

 

سـوالات دهـگانه و ضـروری قبـل از ازدواج

سـوالات دهـگانه و ضـروری قبـل از ازدواج 

 

 


همواره از شنیدن واژه "ازدواج"، موجی از شادی و هیجانات آن مثل، جشن، حلقه، نامزدی و … از ذهن ما می گذرد، امّا خوب، مراسم عروسی تنها مثل رویایی شیرین یک شبه تمام می شود و بعد از آن چیزی که بسیار مهم است کیفیت زندگی مشترک زوجین در روزهای آینده است. در اینجا با بهره گیری از جدیدترین تحقیقات، به ده نکته از ضرورترین مسائلی که هر کدام از دو طرف، قبل از ازدواج باید بدانند، اشاره می کنیم تا شما دوستان هم یک وقت بی گدار به آب نزنید!
1. نحوه تصمیم گیری: ازدواج به نوعی، رسیدن به یک تفاهم مشترک است که طی گفتگو و صحبت های فی مابین حاصل می شود، در این تبادلات کلامی در عمل نیز باید متعادل باشید، بنابراین قبل از ازدواج، با مطرح کردن افکار و تصمیم های خود، دریابید که طرف مقابل نیز در این موارد با شما هم عقیده است یا خیر؟. البته با صحبت، گفتگو و از همه مهم تر دقّت در شنیدن صحبت های طرفین، بسیاری از این اختلافات نمایان و شاید هم قابل حل باشد.
2. وظایف در زندگی: در مورد نگاه خود به وظایف و زندگی مشترک، آشکارا صحبت کنید، بنا به وضعیت اجتماعی و اقتصادی متفاوت با دهه های گذشته، به نوعی شاید نتوان خیلی مرز مشخصی برای این وظایف و مسئولیتها تعیین کرد و ناخودآگاه باعث بروز مشکل در آینده می شود، بنابراین دیدگاه خود را قبل از ازدواج مشخص کنید.
3. فرزند در زندگی: در مورد علاقه به بچه دار شدن و تعداد آن به توافق برسید. فرزند، بخشی از زندگی مشترک است، از آنجاییکه هر فردی در این مورد و نحوه ی تربیت فرزندان خود، نظری متفاوت دارد و این مسئله خود به نوعی یکی از دلایل ایجاد تنش در کانون خانواده است، بنابراین قبل از ازدواج دیدگاهها و افکار خود را در این زمینه با یکدیگر مطرح کنید و به توافق برسید.
4. عقاید و باورها: شاید با کمی آشنایی فکر کنید که گمشده ی خود را در زندگی پیدا کردید، امّا حقیقت این است که عدم شناخت عقاید دینی، باورها و ارزشهای طرفین، یکی از مهم ترین عوامل بروز چالش ها در زندگی زناشویی می باشد. صادقانه، قبل از ازدواج، عقاید، باورهای خود را بازگو و در عمل نشان دهید، چرا که با گذشت چندی از زندگی مشترک و به خصوص در تربیت فرزندان، عدم تفاهم در این مورد موجب بروز مشکلاتی می شود و شاید هم دیگر نتوانید یکدیگر را تحمّل کنید، البته همواره به یاد داشته باشید در زندگی مشترک انعطاف پذیری و گذشت امری ضروریست.
5. حس مسئولیت و بودن در کنار خانواده: با خود کنار بیایید، یکی از پایه های لازم برای دوام زندگی زناشویی، وقت گذاشتن برای خانواده و بودن در کنارشان است. آیا به آن درجه رسیده اید که بتوانید تعطیلات آخر هفته را با همسر و فرزند خود سپری کنید؟ شاید از دید شما این مسئله خیلی مهم نباشد، امّا همسر و فرزندان آینده تان، از شما انتظار دارند که در تفریحات با آنها همراه باشید و حمایتشان کنید.
6. انتظارات: البته انتظارات و توقعات هر انسانی، به مرور زمان تغییر می کند، امّا نکته ی اساسی این است که هر دو طرف نیاز به احترام و توجه متقابل دارند، با گذشت و درک متقابل می توانید زندگی خود را متدوام کنید.
7. رابطه ی جنسی: شاید برایتان سخت باشد که با فرد مورد انتخاب خود قبل از ازدواج در مورد سکس و مسائل آن سر صحبت را باز کنید، امّا از جهت اهمیت فوق العاده این مطلب در زندگی زناشویی، به تدریج و با زمینه چینی و در نهایت ادب، می توانید نظر یکدیگر را جویا شوید، چرا که عدم رضایت در روابط جنسی، عاملی ویران کننده برای ثبات زندگیست.
8. مسائل مالی: درمورد درآمد و هزینه های زندگی با یکدیگر مشورت کنید، چرا که چیزی نمی گذرد که با عدم توافق در این مسئله، کنترل زندگی از دستتان خارج شده و رو به زوال می رود. بنابراین درباره مخارج، کم کردن هزینه های غیر ضروری با یکدیگر برنامه ریزی کنید و افکار خود را بیان کنید.
9. صرف زمان با یکدیگر: در مورد چگونگی با هم بودن در اوقات فراغت یا یکدیگر صحبت کنید، شاید شما دوست داشته باشید آخر هفته در بستری گرم همراه با همسرتان به تماشای فیلم بپردازید و از لحظات با هم بودن لذّت ببرید، امّا ممکن است وی نظری متفاوت داشته باشد، این مسائل جزئی را شوخی نگیرید و هیچ گاه نگویید:"هرچه تو بگویی!"، چرا که به مروز زمان به دلیل عدم رضایت حس درونیتان، افسردگی روح شما را دربر می گیرد. بنابراین قبل از ازدواج با یکدیگر به توافق برسید.
10. اعتیاد به سیگار، الکل و ...: به عنوان آخرین مطلب ولی در عین حال مهم، به خاطر داشته باشید، دانستن و آگاهی از هر کدام از مصرف مواد اعتیاد آور، سیگار، … در یکی از طرفین و با این آگاهی زندگی مشترک را شروع کردن، به معنای سر کردن و قبول وضعیت وی است. بنابراین قبل از ازدواج ضمن روراست بودن و تبادل نظر در این موارد، در صورت تصمیم قطعی برای ازدواج، باز هم با نگاهی عمقی به این مسئله فکر کنید تا بتوانید کنار بیایید.
منبع:پرشین استار

اگر کسی عاشق شما بود اما شما عاشق او نبودید !؟

برخی از افراد در مقابل موج محبت و عشق دیگری، عقب نشینی می کنند و دچار ترس می شوند. محبت دیگری و صمیمیت دیگری، آنها را می ترساند و فراری می دهد. عشق، آنها را می ترساند. عشق برای این افراد ترسناک و مخوف ظاهر می شود. این افراد معمولاً وقتی متوجه عشق دیگری می شوند از او دوری می کنند، اجتناب می کنند و به صورت غیرکلامی به او پیام می دهند که «نزدیک نشو من تو را دوست ندارم». عشق آنها را به یاد خطر می اندازد، خطری که باید از آن اجتناب کرد و از آن دور شد. عشق و صمیمیت آنها را به یاد سوء استفاده، رهاشدگی، بی اعتمادی، آسیب و... می اندازد برای همین از آن می گریزند و از آن دوری می کنند. بسیاری از ما در کودکی کسی را دوست داشته ایم که بعدها به ما آسیب زده است؛ کسی را دوست داشته ایم که از ما سوء استفاده کرده است و... همه این خاطرات در ترس از صمیمت تأثیر به سزایی دارند. یکی از راه حل های اصلی برای رفع این ترس ها، روان درمانی است. نزدیک شدن به ترس های کودکی توسط درمانگر، راه را برای کاهش این گونه از ترس ها باز می کند.

برخی دیگر در مقابل محبت و عشق دیگری فرار نمی کنند و نمی ترسند بلکه با پذیرش برخورد می کنند، آنها از اینکه معشوق واقع شده اند و مورد عشق دیگری هستند بدون آن که به او احساس خاصی داشته باشند، شادمان می شوند، گویا نیاز آنها به دوست داشته شدن ارضا می شود.

این افراد معمولاً وقتی متوجه عشق دیگری می شوند اجازه می دهند که او نزدیک شود تا بیشتر و بیشتر عشق او را ببینند و به خودشان و دیگران ثابت کنند که دوست داشتنی هستند. پیام غیرکلامی آنها این است: «نزدیک شو و مرا دوست بدار اما از من نخواه که با تو ازدواج کنم». در برابر این پیام، فرد عاشق پیام «نزدیک شو و مرا دوست بدار» را حمل بر تمایل فرد به ازدواج و رابطه ی صمیمانه می کند. به همین دلیل پس از مدتی پای پیش می گذارد و بحث ازدواج را پیش می کشد و امید کامل دارد که هیچ مشکلی نخواهد بود اما دربرابر خواستگاری صریح عاشق، قسمت دوم پیام معشوق تازه به گوش می رسد که بنا نشد که سراغ این صحبت ها بروی.

تو فقط مرا دوست داری و این هم مشکلی نیست اما من با تو ازدواج نمی کنم، اینجاست که فرد عاشق گیج می شود و نمی تواند این دو پیام را از هم تفکیک کند پیام «نزدیک شو» برای عاشق به این معناست که من هم تو را دوست دارم و پیام این که «از من نخواه که با تو ازدواج کنم» کاملاً در تناقض با پیام «نزدیک شو» می باشد. معمولاً افراد در این زمان احساس می کنند که بازیچه قرار گرفته اند و مورد سوء استفاده واقع شده اند. برخی از افراد پیام «از من نخواه که با تو ازدواج کنم» را حمل بر شرایط روحی و شرایط فعلی فرد می دانند و با خود می گویند، اگر صبر کنم ز قوره حلوا سازم.

آنها بر این اعتقادند که او فعلاً این نظر را دارد اما بعداً نظرش تغییر خواهد کرد چرا که مرا دوست دارد. شاهد این مدعا هم پیام های غیرکلامی «نزدیک شو» است. پس از این معمولاً یک رابطه ی دوستانه ی طولانی مدت برقرار می شود که یکی به فکر ازدواج است و دیگری به ازدواج فکر نمی کند و اگر با درخواست ازدواج هم رو به رو شود با صراحت و اطمینان می گوید که «من گفته بودم که با تو ازدواج نخواهم کرد». روابط دوستانه ی طولانی مدت و بی سرانجام تاحدودی حاصل یک چنین ارتباطی است.

برخی دیگر در برابر ابراز غیرکلامی عواطف عاشقانه، بی تفاوت نشان می دهند، خود را به نادیدن می زنند، گویا که هیچ اتفاقی نیفتاده است. این افراد نمی خواهند خود را درگیر چنین فضاهایی بکنند. چنین افرادی واکنش های غیرکلامی را نادیده می گیرند، ابرازهای غیرکلامی را انکار می کنند و بی تفاوت از کنار آن می گذرند. چنین افرادی معمولاً در پس این بی تفاوتی رابطه را تنظیم می کنند.

در صورتی که فرد عاشق بخواهد نزدیک شود به او پیام های «دور باش!» می دهند و هرگاه که دور می شود به او پیام می دهند که: « حالا ناراحت نشو می توانی کمی به من نزدیک شوی! پسر (دختر) خوب!» این افراد معمولاً عاشق را سر در گم می کنند. عاشق وقتی به آنها نزدیک می شود پیام «دور باش» دریافت می کند و زمانی که دور می شود پیام « می توانی کمی نزدیک شوی» دریافت می کند. عاشق در مقابل چنین فردی با تردید بسیار مواجه می شود، نمی داند که پیام صریح فرد چیست؟! وقتی می خواهد برود به یاد پیام های «نزدیک شو» می افتد و زمانی که می خواهد نزدیک شود و خواستگاری کند، به یاد پیام های «دور باش» می افتد. بهترین راه حل برای مواجهه با چنین افرادی بیان کلامی عواطف و درخواست پاسخ صریح از آنهاست.

به هر حال ما جزو هرکدام از دسته های سه گانة بالا هم که باشیم، سؤال اساسی این است که اگر کسی عاشق من بود اما من عاشق او نبودم با او چگونه برخورد کنم؟! آیا از او فرار کنم؟ یا اینکه او را بپذیرم اما با او ازدواج نکنم؟ و یا اینکه بی تفاوت نشان دهم، بدون طرد کامل و بدون پذیرش کامل؟!

اگر براساس تئوری روابط اصلی بخواهیم عشق را توضیح دهیم، وقتی یک نفر عاشق ماست، ما برای او یادآور تصویر یکی از افراد اصلی زندگی او هستیم و او به این دلیل به ما عشق می ورزد که «کودک درون» او در آن ارتباط به نحوی ناکام شده است و اکنون می خواهد که مشابه آن رابطه را با ما که یادآور آن فرد اصلی هستیم، شروع کند تا شاید این بار مشکلات و مسایل قبلی تکرار نشود. اگر یک کودک در یک بازی ببازد رفتار طبیعی او چیست؟ معمولاً کودکان اصرار می کنند که یکبار دیگر بازی کنند تا شاید این بار برنده شوند اما اگر یکبار دیگر با آنها بازی کنید و باز ببازند چه می کنند؟! معمولاً دوباره اصرار می کنند که «فقط یکبار دیگر!» و سعی می کنند که دوباره بازی کنند و اگر دوباره ببازند معمولاً بازهم با التماس می خواهند که یکبار دیگر بازی کنند.

این دور، ادامه دارد تا زمانی که برنده شوند، آنگاه آرام می گیرند و بازی تمام است. همین مسأله برای کودکانی اتفاق می افتد که در رابطه با پدر، مادر، برادر و خواهر احساس باخت کرده اند، احساس کرده اند که در این رابطه چیزی کم بود و به همین خاطر کودک درون سعی می کند دوباره بازی کند تا شاید این بار آن کمبود نباشد و اگر بازهم کم باشد دوباره بازی را تکرار می کند و دوباره و دوباره تا وقتی که احساس کند آن رابطه به تعادل رسیده است و دیگر مسأله ای نیست و مسأله حل شده است. اینک کودک درون احساس می کند که بالاخره برنده شد و بازی تمام می شود.

وقتی کسی عاشق ماست با عشق خود به ما این پیام را می دهد که «من تو را سالهاست که می شناسم تو یادآور یکی از افراد اصلی در کودکی من هستی امیدوارم در رابطه با تو که یادآور او هستی، مشکلات قبلی تکرار نشود و من به تعادل روانی برسم». و زمانی که شما هیچ حس خاصی نسبت به او که عاشق شماست ندارید به او این پیام را می دهید که «من تو را نمی شناسم، تو یادآور هیچ یک از افراد اصلی در کودکی من نیستی، من نیازی به تو ندارم پس لطفاً تعادل روانی مرا برهم نزن» وقتی کسی را که عاشق ماست طرد می کنیم، یعنی از همان اول به او گفته ایم که «تو درست فکر کردی من همانند آن فرد هستم، طرد کننده، پس تلاش کن تا بازی را ببری!» و او هم تلاش خواهد کرد و بازی ادامه خواهد یافت.

اما اگر او را به طور کامل بپذیریم یعنی به او این پیام را داده ایم که «چه فرد بدی بوده است اما من مثل او نخواهم بود، تو خواهی دید که من چقدر با او متفاوتم و چقدر از او بهترم پس بیا و پذیرش مرا دریاب و آن را احساس کن و آرام گیر» اما وقتی به او احساس خاصی نداریم طبیعتاً در برابر او نمی توانیم عواطف راستینی را از خود بروز دهیم بنابراین دروغین بودن پذیرش ما آشکار خواهد شد و آن فرد این بار با زخم هایی جدید بر پیکره زخم های کهنه قدیمی بازی را خواهد باخت، حتی اگر هم با او ازدواج کرده باشیم.

اما اگر طرد نکنیم و به دروغ هم نپذیریم و تلاش کنیم که توضیح دهیم به نظر می رسد بازی چندان ادامه نخواهد یافت و در آخر نیز احساس باخت نخواهد بود. همانند زمانی که کودکی اصرار به بازی دارد اما شما برای او توضیح می دهید که نمی توانید بازی کنید و بازی هم نمی کنید. درست است که او ناکام می شود اما ناکامی او از این خواهد بود که چرا بازی شروع نشد و او به دنبال یک نفر دیگر خواهد رفت که با او بازی کند. «بازی نکردن» بهتر از این است که به دروغ بازی کنید اما بازی نکردن هم آدابی دارد شما ممکن است بازی نکنید اما بدون توهین، بدون طرد و بدون اینکه احساس بدی ایجاد کنید.

اما ممکن است بازی نکنید اما بازی نکردن شما به گونه ای باشد که فرد، احساس توهین کند، احساس طرد کند و با احساس بد از شما جدا شود. انسان ها را محترم بداریم چه وارد زندگی ما بشوند و چه نشوند. آنها را به گونه ای پس نزنیم که احساس بی احترامی، حقارت و خواری در آنها ایجاد کنیم. که البته اگر کسی چنین کند توهین و تحقیر و طرد او بدون دلیل روانی در خود او نخواهد بود. زمانی که دیگری را طرد می کنیم این پیام را می دهیم که «از من دور شوید ای همه ی آنهایی که ارزش مرا ندانستید و سال ها پیش مرا از خود دور کردید».

انسان ها را محترم بداریم چه وارد زندگی ما بشوند و چه نشوند. رابطه با دیگران همیشه راهی است برای خودشناسی، در رابطه با انسانهاست که می توانیم در آیینه ی دیگران، خودمان را و زندگی خودمان را ببینیم. وقتی از کسی بدم می آید می توانم در آیینه ی او به جستجوی آن باشم که چه چیزی در او هست که از آن بَدَم می آید و آنچه از آن بدم می آید مثلاً کجا مرا آزار داده است؟ این ویژگی در چه کسی بوده است که من از آن بدم می آید؟! در گذشته این ویژگی را و یا مشابه این فرد را من کجا دیده ام و در گذشته چه بر من رفته است که از این ویژگی متنفر شده ام؟

رابطه همیشه بابی است برای آشنایی بیشتر با روابط اصلی که در کودکی شکل گرفته است و مبنا و پایه ی سایر ارتباطها و روابط انسانی است. اگر من از یک فرد مستبد و خودرأی بدم می آید درست است که استبداد و خودرأیی بد است اما در کجای زندگی من، استبداد و خودرأیی بوده است؟ چه کسی در گذشته ی من مستبد و خودرأی بوده است؟! اگر پدرم مستبد و خودرأی بوده است کجا و چرا از او بدم آمده است؟ از کدام رفتار او متنفرم و... همان گونه که به عشق و عواطف مثبت خود توجه می کنید به طرد و نفرت خود نیز توجه کنید و سعی کنید ریشه های آن را درک کنید که این نفرت و این طرد از یادآوری و تداعی کدامین طرد و نفرت در گذشته ی من می آید. طرد و نفرت را وسیله ای کنید برای شناختن خود و خودشناسی. اما به اختصار اگر کسی عاشق شما بود و شما عاشق او نبودید سعی کنید مطابق جدول زیر عمل کنید تا هم به دیگری آسیب کمتری برسد و هم به شما.

ادامه مطلب ...

ویژگی های افرادی که ازدواج سالمی داشته اند چیست؟

جامعه شناسان و روانشناسان ویژگی  ها و مهارت هایی  را برای کسانی که  می توانند روابطی موفق و رضایت  بخش داشته  باشند، مشخص کردند:

1 - فلسفه ای سالم از زندگی با ایدآل های مشخص دارند.

2 - دوستی، احترام ، عشق بین آنها هر روز بیشتر می شود.

3 - علایق و فعالیت های مشترک زیادی دارند.

4 - از همراهی یکدیگر لذت می برند. 

5 - اعتماد پذیر هستند و می توانند اعتماد کنند، صادق و در عین حال موقعیت شناس هستند.

6 - به یکدیگر وابسته اند.

7 - از موفقیت های همدیگر احساس غرور کرده و همدیگر را از ته دل تحسین می کنند.

8 - به کار یکدیگر علاقه مند بوده و به آن احترام می گذارند.

9 - در تصمیم گیری ها مشارکت می کنند.

ادامه مطلب ...

اولین حلقه ازدواج را چه کسی به دست کرد؟!

                               http://persian-star.net/1391/6/27/zendegi.jpg

به دست  کردن حلقه ازدواج  یکی از قدیمی ترین و جهانی ترین رسوم است. این رسم مربوط به زمان های خیلی قدیم است. در واقع کسی نمی تواند زمان درست آن را بگوید؛ اما استفاده از انگشتری در مراسم ازدواج به شکل "حلقه"، علامت کمال و ارتباط آن با وصلت دو فرد، مؤید کمال زندگی انسانی به شمار می رفت.

اولین  مردمی که در تاریخ ، حلقه ازدواج را به کار بردند مصریان بوده اند. گویا در نوشته های هیروگلیف که نوشته های تصویری مصریان است حلقه، علامت ابدیت بود. یعنی حلقه ازدواج به انگشت زوجین کردن، به نوعی رمز زناشویی پایدار و ابدی بوده است و پس از مصریان، مسیحیان نیز در حدود سال ۹۰۰ میلادی شروع به دست کردن و استفاده انگشتر و حلقه در مراسم ازدواج خود نمودند.

شاید برای بسیاری این سؤال پیش بیاید که چرا حلقه ازدواج در انگشت چهارم دست چپ می اندازند؟ تحقیقات نشان داده است که یونانیان قدیم عقیده داشتند که رگ مخصوصی از این انگشت می گذرد و مستقیماً به قلب وارد می گردد و برخی ها نیز بر این معتقدند که چون این انگشت را کمتر از سایر انگشتان دست خود مورد استفاده قرار می دهیم حلقه درآن قرار می گیرد و به طور کلی برای به دست کردن یک وسیله زینتی مناسب تر از سایر انگشتان دست است.

داشتن دوست قبل از ازدواج، درست یا غلط ؟

 داشتن دوست قبل از ازدواج، درست یا غلط ؟  

 

دوستی هایی که قبل از ازدواج دنبال می شود، قطعاً دوستی پایدار و بلند مدتی نخواهد بود اما وابستگی عاطفی ای که بعد از مدتی بین دو طرف شکل می گیرد، جدایی را سخت می کند.

معمولا افرادی که اقدام به برقراری چنین رابطه هایی می کنند، با این استدلال که «ما نمی خواهیم ازدواج کنیم» انتخاب ها و رفتارهایی را که باید از خود نشان دهند، بروز نمی دهند و بدون آشنایی کافی و درنظر نگرفتن معیارهای درست، اقدام به برقراری این رابطه می کنند و حاضر به پذیرش مسئولیت های یک رابطه نیستند. چنین دوستی هایی به دلیل ضربه هایی که طرفین رابطه متحمل می شوند، توصیه نمی شود.

بخشی از این ضربه ها مربوط به وابستگی های عاطفی می شود. به عبارت بهتر، شما تصور کنید دختر و پسری تصمیم می گیرند که رابطه ای با هم برقرار کنند، منتها چون قصد ازدواج ندارند، ملاک هایی را که برای ازدواج در ذهن خود ساخته اند نادیده می گیرند، با این توجیه که قرار نیست این رابطه به ازدواج منجر شود. بنابراین با کسانی دوست می شوند که کیفیت اخلاقی و رفتاری پایین تری دارند.

از طرفی این رابطه آغاز می شود و بعد از مدتی این دوستی دو حالت پیدا می کند؛ یا رابطه به خاطر مشکلاتی که به وجود می آید قطع می شود و در این میان، طرفین ضربه های روحی- عاطفی زیادی خواهند خورد و یا این رابطه مدتی ادامه پیدا می کند تا وابستگی عاطفی شدیدی به وجود می آید و تصمیم می گیرند ازدواج کنند؛ غافل از اینکه این آدم مناسب ازدواج نیست و معیارهای یک ازدواج موفق در این رابطه وجود ندارد.

نکته دیگر این است که وقتی این گونه روابط براساس حداقل شناخت آغاز می شود، طرفین به مسائلی مانند معیارهای اخلاقی مورد پذیرش شان توجه نمی کنند. برای مثال، دختر یک حدی از رابطه را می پسندد ولی پسر خواسته های بیشتری دارد و یا بالعکس. در این موارد مشاهده می شود طرفین از ترس از دست دادن دوستی و یا به خاطر تهدیدهایی که صورت می گیرد، تسلیم خواسته های طرف مقابل می شوند.

دوستی برای شناخت جنس مخالف

بعضی ها می گویند من دختر و یا پسری را برای دوستی می خواهم تا بتوانم دخترها و یا پسرها را بشناسم؛ در صورتی که این کاملا غلط است. برای شناختن روحیات دخترها و یا پسرها لازم نیست افراد چنین روابطی را تجربه کنند. جنس متفاوت چیز پیچیده ای نیست که لازم باشد یک نفر «دوست دختر» یا «دوست پسر» داشته باشد تا جنس متفاوت را بشناسد. روابط معمولی که درون برخی چهارچوب های اخلاقی و عرفی شکل می گیرد مثل روابط معمول دو همکلاسی یا دو همکار، برای شناختن جنس متفاوت کفایت می کند و لازم نیست برای شناخت پیدا کردن وارد روابطی بشوند که وابستگی های عاطفی حرف اول و آخر را می زند.

در کشورهای غربی که حتی از لحاظ فرهنگی تفاوت های زیادی با جامعه ما دارند و ارزش های متفاوتی برای آنها تعریف شده است، تحقیقات نشان م یدهد که افرادی که دوستی با آدم های بیشتری را تجربه کردند و به قول معروف دوست دختر و یا دوست پسرهای بیشتری داشته اند و قبل از ازدواج روابط متعددی با جنس مخالف داشته اند، بعد ازدواج رضایت کمتری از زندگی شان دارند و مشکلات بیشتری را تجربه خواهند کرد. این تجربه برخلاف تصور قالب جوانان ماست. در حال حاضر، دخترها و پسرها فکر می کنند هرچه روابط بیشتری را تجربه کنند، در انتخاب همسر موفق تر خواهند بود اما این یک ذهنیت نادرست است.

قطع رابطه

مرحله آخر، قطع این گونه روابط است. افراد باید بدانند که هرچه از عمر رابطه می گذرد، وابستگی بیشتری به وجود خواهد آمد و قطع رابطه همراه با رنج فراوان خواهد بود.

از نظر روانشناسی، از دست دادن یک رابطه که در آن عاطفه و احساس وجود دارد همچون مرگ یکی از نزدیکان، دردناک است و فرد دور های سوگوار رابطه از دست رفته اش خواهد بود. گریه ها، خواهش و التماس ها، قول و قرارها و امثالهم در این دوران نباید مورد اعتنا قرار بگیرند؛ چراکه فرد برای فرار از غم از دست دادن رابطه دست به هر کاری می زند تا شاید بتواند طرف مقابل را از جدایی منصرف کند.

طرفین رابطه اگر بتوانند با واقعیت رو به رو شوند و چند ماه ناراحتی شان را کنترل کنند، به زندگی عادی برخواهند گشت و حتی بعد از سپر یشدن مدتی متوجه فواید قطع رابطه گذشته شان خواهند شد، اما اگر مدام امیدوارانه به فکر از سرگیری رابطه باشند، نخواهند توانست به زندگی عادی و معمولشان بازگردند.

یک نکته مهم

نکته دیگر این است که اگر تصمیم به قطع رابطه گرفته شد، این جدایی باید به یکباره و برای همیشه صورت گیرد و نه به صورت تدریجی یا با کم کردن رابطه. تجربه نشان می دهد کم کردن تدریجی رابطه مؤثر نیست و همه چیز باید یک دفعه تمام شود. تنزل رابطه به یک دوستی معمولی هم به هیچ عنوان مؤثر نخواهد بود؛ چرا که این ها سابقه ای از یک رابطه عاطفی را با هم دارند که ممکن است طرفین را دچار مشکلات روحی کند.

در بدن یک عاشق چه می گذرد؟

مه آنهایی که با هم ازدواج می‌کنند، دوست دارند زندگی‌شان دوام داشته باشد. دانش امروز نشان می‌دهد، احتمالا نوع عمل هورمون‌های ما در داشتن یک زندگی سعادتمند دخیل است؛ هورمون‌هایی که احساس محبت و دیگر احساسات ارزشمند زندگی را به وجود می‌آورند.

ادامه مطلب ...

رابطه جنسی یک شبه: مشکلات و معضلات

متاسفانه گاهی شاهد آن هستیم که برخی آقایان در برقراری ارتباط با خانمها فقط به دنبال رابطه جنسی هستند آن هم از نوع غربی و یک شبه و بلافاصله بعد از دوستی به طرف مقابلشان پیشنهاد سکس میدهند که این موضوع خلاف همه معیارهای اخلاقی، عرفی و انسانی جامعه است. خانمهایی که دانسته و نادانسته وارد چنین روابطی میشوند باید بدانند که هدف آن شخص چیزی جز سوء استفاده جنسی نبوده و هرگز مسئله عشق و دوست داشتن در میان نیست و احتمال خیلی زیاد وجود دارد که پس از اتمام رابطه جنسی دیگر شاید حتی یک بار هم از وی خبری نشود و همین مسئله باعث بروز مشکلات روحی، جسمی و احساسی فراوانی شود. رابطه جنسی بخصوص برای خانمها باید به همراه احساس و اتصال عاطفی عمیق باشد و فقط به بعد از ازدواج موکول شود.

در این مقاله بررسی میکنیم که آیا برای خانم ها هم امکان دارد که بدون ایجاد واکنش احساسی یا وابستگی، با کسی ارتباط جنسی برقرار کنند؟ به عبارت دیگر، آیا خانم ها هم می توانند مثل خیلی از آقایان رابطه جنسی بی احساس داشته باشند؟ در 99% از موارد پاسخ منفی است.

بیشتر خانم ها نمی توانند بدون وارد کردن قلب و احساس خود یا انتظارات و توقعات بعدی، با کسی ارتباط جنسی برقرار کنند اما چرا؟ اجازه بدهید کمی به بیولوژی بدن آنها بپردازیم. وقتی خانم ها شروع به تبادلات فیزیکی با مردی می کنند، از در آغوش کشیدن گرفته تا ایجاد رابطه جنسی، مقدار زیادی هورمون پیوندی اُکسی توسین در بدن آنها ترشح می شود. زمانیکه این هورمون ترشح می شود، شیمی مغز تغییر کرده و فرد از نظر احساسی، پیوند بیشتری با فردی که آن را تحریک کرده پیدا می کند. اگر تصور می کنید که یک خانم می تواند بدون ایجاد هیچ حسی با مردی ارتباط برقرار کند، مطمئن باشید که اکسی توسین همه چیز را تغییر خواهد داد! حتی اگر واقعاً علاقه ای به دیدن دوباره او نداشته باشد، مطمئناً هنوز دوست دارد از او خبر داشته باشد تا مطمئن شود که همه ارتباطش کاملاً بی مفهوم نبوده است. و اگر قبل از برقراری ارتباط به او تمایل داشته باشد، اکسی توسین باعث می شود انتظارش از آن رابطه بیشتر شود. باعث می شود روز بعد مدام نگاهش به تلفن همراهش باشد و انتظار یک تماس یا پیام را بکشد و فکرش هم مدام پیش او خواهد بود. این متاسفانه کاملاً طبیعی است. میل خانم ها به ارتباط عاطفی بخاطر تغییر هورمونی ایجاد شده در مغزشان و چون موجوداتی احساسی هستند، بعد از ایجاد ارتباط جسمی بیشتر می شود.

وقتی زنی وارد یک رابطه جنسی عادی بدون آینده می شود و چیزیکه می خواهد را طلب نمی کند یا چیزیکه دوست دارد را انجام نمی دهد یا در هر حال احساس رانده شدن می کند، دچار یک نوع خماری بعد از معاشقه می شود. این خماری بخاطر وجود هورمون های پیوندی زیاد در بدن اوست که هیچکس را برای وصل شدن پیدا نمی کنند. ممکن است احساس ناامیدی، ناراحتی، عصبانیت، گناه یا خجالت کند زیرا مقدار زیادی اکسی توسین در بدنش تولید شده است بدون اینکه کسی را بیابد که با او ارتباط احساسی پیدا کند.

علاوه براین، خانم هایی که در مسیرهای معنوی گام برمی دارند نسبت به این نوع ارتباطات حساس تر هستند. چرا؟ زیرا وقتی برای ارتقای معنویت خود تلاش می کنیم، آگاه تر و روشن تر می شویم و احساس وابستگی و اتصال بیشتری داریم و بخش عظیمی از رشد معنوی ما درمورد پایین کشیدن دیوارهایی است که حس عدم وابستگی و ارتباط را ایجاد می کنند. طبیعتاً حساس تر شده و نسبت به راهنمای درونمان دقیق تر می شویم. اگر آگاهانه وارد شویم و با افرادی ارتباط برقرار کنیم که تمایل به ازدواج با ما را دارند و رابطه جنسی را به بعد از ازدواج موکول میکنند، صمیمیت جسمی و جنسی می تواند بخش مهمی از زندگی معنوی را تشکیل دهد. درغیراینصورت، احساس خالی بودن و بی مفهوم بودن را ایجاد کرده و واقعاً آیا ارزشش را دارد؟

مطمئناً خیلی از خانم ها دور این نوع روابط جنسی را خط کشیده اند. اما شاید لازم باشد دوباره به مرزهای خود فکر کنید و ببینید انتخاب های شما چطور بر نوع مردهایی که با آنها ارتباط برقرار می کنید، تاثیر می گذارد. دفعه بعدی که در شرایطی قرار گرفتید که فردی که از قبل نمی شناختید یا به او علاقه ای نداشتید از شما تقاضای رابطه جنسی کرد، این سوالات را از خودتان بپرسید:

1. آیا فقط به این دلیل اینکار را می کنم که فکر می کنم وقتش رسیده است یا به نظر می رسد که واقعاً از من خوشش آمده و دوست ندارم این علاقه اش از بین برود؟

2. آیا برای اینکه به خودم یا فردی دیگر چیزی را ثابت کنم می خواهم وارد چنین ارتباطی شوم؟

3. چه مرزهایی دارم و آیا آنها را عنوان کرده ام و به آنها احترام می گذارم؟

4. آیا می خواهم کارهایی را انجام دهم که اصلاً دوست ندارم و احساس خوبی از انجام آن پیدا نمی کنم؟

5. آیا به او اجازه می دهم به جای اینکه با من و تمایلات من در این ارتباط هماهنگ باشد، خودش فرمانروایی کند؟

6. آیا بیشتر روی لذت دادن به او تمرکز دارم تا لذت جسمانی خودم؟

7. آیا اگر فردا دیگر هیچ خبری از او نداشته باشم ناامید و ناراحت نخواهم شد؟

با خودتان صادق باشید. مطمئناً وقتی هورمون ها شروع به ترشح می کنند، دیگر ذهنتان چندان خوب و واضح کار نمی کند. به همین دلیل خیلی مهم است که قبل از اینکه وارد این جریان شوید، این سوالات را از خود بپرسید. و مطمئن باشید اگر قبل از ازدواج وارد رابطه جنسی با او شوید، باعث نخواهد شد که بیشتر دوستتان داشته باشد! منتظر مردی بمانید که رابطه ای واقعی با شما شروع کند و قصدش ازدواج باشد، از شما درمورد زندگیتان بپرسد و به تدریج به شما علاقه مند شود.

حالا برمی گردیم به سوالی که در ابتدا مطرح کردیم. آیا برای خانم ها هم امکان دارد که بدون ایجاد واکنش احساسی یا وابستگی، با کسی ارتباط جنسی برقرار کنند؟ در دو صورت چنین چیزی امکانپذیر است. اولی زمانی است که زن بی قید است و قدرت جنسی بالایی دارد و همیشه به دنبال تمایلات خود می رود، هیچ توقعی ندارد و به هیچ عنوان به دنبال هیچ رابطه ای نیست. دومی زنانی است که تمایل آن مرد بسیار بیشتر از آن زن بوده و به همین علت عشقبازی زیادی با زن انجام می دهد. خیلی وقت ها اگر زنی از مردی خیلی خوشش نیاید، حتی بعد از ایجاد رابطه جنسی راحت تر می تواند بگذرد و برود. هر دو این شرایط بسیار نادر هستند. در اکثر موارد خانم ها از ایجاد چنین ارتباطاتی پشیمان می شوند و وقتی می فهمند که آن مرد به دنبال ایجاد رابطه بیشتر نبوده، ناامید شده و سعی می کنند خودشان را توجیه کنند که آن ارتباط یک تجربه خود برایشان بوده است.

خانم ها باید بدانند که بدنشان مقدس است و تمایلات جنسی آنها بخشی از روحشان است. جسم و روح آنها هر دو برای ایجاد لذت در آنها هستند. قلب آنها با تمایلات جنسیشان در ارتباط است و باید بدانند وقتی وارد رابطه جنسی می شوند قلبشان را هم وارد جریان کرده اند. از اینرو بهتر است جنسیت و تمایلات جنسی خود را فقط بعد از ازدواج و با راه هایی تجربه کنید که باعث نشود احساس بدی به خودتان پیدا کنید.

اگر رابطه ای به آن شکل زودگذر و یک شبه را تجربه کردید، اول از همه باید بتوانید خود را ببخشید و دست از قضاوت کردن خود بردارید. به خودتان سخت نگیرید. به درگاه خدا توبه کنید. در دفترچه خاطراتتان چیزایی که از آن تجربه یاد گرفته اید را یادداشت کنید و ببینید چطور این تجربه می تواند کمکتان کند بفهمید واقعاً چه می خواهید و به دنبال چه هستید. افسار تمایلات جنسی تان را دوباره به دست گیرید و از آن به بعد آن را هماهنگ با واقعیت وجودیتان و نوع صمیمیتی که به دنبالش هستید راه ببرید.

نظر شما در این باره چیست؟ فکر می کنید برقراری ارتباط جنسی پیش از ازدواج و بدون ایجاد واکنش احساسی یا وابستگی چه مشکلاتی را به همراه خواهد داشت؟