آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

نا خواسته ...

رنگ آبی رو دوست دارم چون         ،،،،،،،،،،،         عین خودم تنهاست ، عین خودم آرومه فقط سکوت رو داره ، دوست دارم فقط به آسمون نگاه کنم .....

لطفا بهم خرده نگیرین قصدم از این نوشته ها فقط درد و دله همین !

Enjoy your life today ,because yesterday had gone and tomorrow may never come !!!

دوست داشتن همیشه گفتن نیست ، گاه سکوت ، گاه انتظار !!!...

پازل دل یکی رو به هم ریختن هنر نیست! هر وقت با تیکه های شکسته دل ی نفر ، ی پازل جدید براش ساختی هنر کردی ...

Always we hear just loud voice works , we see the chromatic good come easy , we love hard , stay colorless, alas that the leave voiceless ! hamed daash

الان دانم عشق چیست ؟ واژه ایست تکسو که چون گرگیست وحشی . بدان که من سیرم ز تو ... مرا دریاب ...

در قید غمم ، خاطر آزاد کجایی ؟ تنگ است دلم ، قوت فریاد کجایی ؟ ...

با آن که زمانیست ز مایاد نکردی ، ای ان که نرفتی دمی از یاد کجایی ؟؟؟

یه خاطره از فردا

ای کاش ...

همه دعا می کنن ای کاش ...

حالا منم ای کاش زندگیم ی هدفی داشت ی معنایی داشت تا برا اون زندگی کنم .

در زمین عشقی نیست که زمینت نزند ، پس آسمان را دریاب ...

ای کاش این قد از زندگی خسته نبودم تا بخام این جوری زندگی کنم این جوری بنویسم شاید می تونستم زندگیمو عوض کنم ...

همیشه دوس داشتم عین ی پرنده دو تا بال داشتم تا پرواز کنم تا برم از این جا از این باطلاق ،‌دور شم ، همیشه تنها باشم تنها بمونم ...

ما هر چه تلخی بود امتحان کردیم اما دیدیم هیچ چیز تلخ تر از تنهایی نیست !!!

ای کاش ی ماهی بودم تا به ته دریا می رفتم تا کسی نبینتم !

ولی بازم با این همه ای کاش هایی که تو زندگیم هست ... خدایا  شکرت شکرت ...

حامد

خسته ...

آخ تنهایی ، میخاستم عوض شم مثل همه آدما از صبح تا شب بگم بخندم ، نمیخاستم غمگین باشم افسرده باشم ...

ولی چه فایده شاید این تقدیرمه که این جوری باشم الان این غمه که دست از سرم بر نمیداره !

هر چی فکر می کنم گناهی نمی بینم که این قدر بزرگ باشه !

شایدم من الکی خودمو زدم به افسردگی و ناراحتی... ولی نه ...این جوری نیست !

تا حالا از زندگیم لذت نبردم هیچ وقت ، شاید بعد از این سالاکمی بهتر شم اونم معلوم نیست ...

وقتی حرفامو ی جایی به کسی میزنم یا مینویسم راحت میشم .

آه ...

تنها ...

سکوت ...

عذر خواهی ...

آخرش ...

تو این روزا خیلی چیزا میخاستم بنویسم اما نمی تونستم ...

شاید دیگه اون تازگی همیشه رو برام نداشت و برام خسته کننده شده بود تا میومدم چیزی بنویسم تا اومدم انگشتامو رو صفحه کلید کیلید تا از دلم چیزی بنویسم ... تا از حالو این دله خرابم بنویسم اما نمی تونستم دیگه طاقتشو ندارم !!!

میخام این بغضی رو که داره خفم میکنه رو بشکونم ولی بازم نمی تونم !زندگیم عین ی باطلاق شده که هر چی دست و پا میزنم و هر روزی که میگذره دارم بیشتر تو باطلاق خودم کشیده می شم !

جدیدا عین ی مرده متحرک شدم دیگه هیچی برام تازگی نداره انگاار همه چیو قبلا امتحان کردم...

آخ می دونم خیلی چندش آور شدم ولی نمی خام کسی برام دل بسوزونه فقط میخام حرفای دلمو ی جایی بگم ی جایی بنویسم همین قبل از این که دیر بشه !!!! 

حامد

بزارین برم ...

خستگی هامو بگیرین

غم چشمامو بگیرین

درد از تنم بگیرین

بزارین برم از این جا

بزارین برم از این جا

جنگ من با تن تمومه

بردن باختن تمومه

بزراین برم از این جا

موندن رفتن تمومه

نمی خامو نمی تونم

به لبم رسیده جونم

نزارین این جا بمونم

بزارین برم از اینجا

بزارین برم از این جا...................

  

آهنگ طوقی مازیار فلاحی

آه ...

دیگه از حرفام خسته شدم ، از این جور حرف زدن .  

نمی خام کسی برام دل بسوزونه !!!

خدایا منو ببخش ببخش نمیخام کفر بگم ...

بیزارم متنفرم ، حالم از خودم به هم میخوره !

مادر کاش منو به دنیا نمی آوردی !

دیگه نمی تونم ...

آه ... ... ... میخام بمیرم .

ای دوست... گوش کن !

میخام بنویسم اما این اشکام نمی زاره

میخام چشامو ببندم اما این بغض تو گلوم میترکه

خدا منو ببخش

خیلی دلم برات تنگ شده

مادر منو ببخش ببخش

Helpfull me …

بخون ...

بخون ...

این داستان رو بخونین و نظرتون رو بگین ...

پسرک هم چنان که از خانه دور می شد از دور نوری را دید به سرعت به طرف نور رفت وقتی نزدیک تر شد دید که یک سکه است ...

پسرک خوشحال سکه را برداشت و درحال رفتن بود که ناگهان سکه از دستش رها شد و به داخل سنگ های ریل افتاد .

پسرک بر روی ریل نشست تا سکه را بردارد .

مادرش برای صدا کردن او به بیرون خانه آمد ، پسرش را مشاهده کرد که بر روی ریل نشسته است و قطار نیز به او نزدیک می شود ولی پسرک متوجه ان نمی شود .

مادرش او را صدا کرد ولی او ...

مادرش دیگر چاره ای نداشت با سرعت خود را بر روی ریل رساند ...

راننده قطار به سختی قطار را نگه داشت اما مادرش ...

 

برای به دست آوردن هدف هایمان کاری نکنیم که پدر مادرمان را از دست بدهیم .

 

afsorde

گوش کن

ای خدا ...

گوش کن، جاده صدا می زند از دور قدم های ترا.

چشم تو زینت تاریکی نیست.

پلک ها را بتکان، کفش به پا کن، و بیا.

و یا تا جایی، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روی کلوخی بنشنید با تو

و مزامیر شب اندام تو را، مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند.

پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت:

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است.

سهراب سپهری

ای عشق ...

ای عشق شکسته ایم نشکن ما را 

                                    این گونه به خاک ره میافکند ما را

ما در تو به چشم دوستی می بینیم

                                   ای دوست مبین به چشم دشمن ما را

I Love You 

h 7