آیا چرخ زندگی من خوب می چرخد؟ آرام است یا تند؟ این سئوالی است که هر چند یکبار از خود پرسیده ایم یا شاید سئوالی باشد که از یکدیگر می پرسیم اما شاید سوال مهم تر این است که چه عواملی را باید در جواب دادن به این سئوال مدنظر داشت. این مقاله به چگونگی چرخه زندگی و حرکت آن به سمت جاده آرامش و زندگی شاد می پردازد.
الگوی چرخ زندگی :
الگوی چرخ زندگی به دایره ای که به 8 قسمت مساوی تقسیم شده است اتلاق می شود که که هر یک از این قسمت ها به بررسی یک بعد از زندگی می پردازد. مطابق شکل کار و درآمد مالی، سلامتی، تفریح و سرگرمی، عشق، خانواده، یادگیری و رشد، معنویّت، دوستان و ارتباطات قسمت های مختلف این دایره را تشکیل می دهند.
شما به هر قسمت از زندگی تان پس از بررسی نمره 0 نا 10 را می دهید و سپس خانه های مربوط به آن را متناسب با نمره نقطه گذاری می نمایید، پس از اتصال نقطه ها به هم چرخ زندگی خود را به دست خواهید آورد. مثلاً تصویر زیر چرخ زندگی فردی است که از لحاط مالی و رشد و یادگیری موقعیت مناسبی دارد ولی از نظر خانواده، عشق، تفریح و دیگر موارد شرایط مناسبی ندارد پس خوب نچرخیدن چرخ زندگیش و نداشتن آرامش آن محتمل به نظر می رسد.
درواقع یک مرد با اعتماد به نفس پایین، ممکن است برای برخی از زنان جذاب هم باشد به خصوص اگر برخوردهای قبلی شان با مردان خودشیفته ای بوده باشد که فقط به خودشان فکر کرده اند و توجهی به آنها نداشته اند.
از دیدگاه زنی که با چنین مردانی برخورد داشته، ممکن است آنها حساس و علاقه مند جلوه کنند، خجالتی و محجوب باشند و زیاد به نظرات اطرافیان اهمیت بدهند، البته از یک جهت این نتیجه گیری درست است و این مردان به عشقی که به آنها ابراز می شود، علاقه دارند، اما باید مراقب بود؛ چون این تمام ماجرا نیست؛
این مرد با اعتماد به نفس پایین ممکن است تا آخرین ذره عشق را بگیرد و در مقابل چیزی به طرف مقابل ندهد. علاوه بر این برای کسب حس اعتماد به نفس می تواند بلاهایی را سر شما بیاورد که تحملش برای هر کسی غیرممکن است!
هنگامی که «الهام» برای اولین بار «رضا» را دید، به نظرش مردی خجول و آرام رسید اما نمی دانست که این ظاهر ناشی از احساس ضعف شدید اعتماد به نفس رضا است.
رضا یکی از مردهای بدون اعتماد به نفس بود و گرچه تحصیلات دانشگاهی داشت و به عنوان یک مهندس کار می کرد اما پیشرفت چندانی نکرده بود عملکرد او در محیط کار حداکثر در حد «رضایت بخش» بود؛ یعنی بسیار کمتر از حدی که برای پیشرفت شغلی لازم بود.
الهام 6 ماه پس از آشنایی، با رضا ازدواج کرد چون او شغلی ثابت داشت و به او وفادار بود. اما 6 ماه بعد، وضعیت به کلی تغییر کرد؛ رضا درمورد همه چیز بهانه گیری می کرد؛ از آشپزی و لباس های الهام گرفته تا نحوه صحبت کردن و شیوه بیان نظرهای او.
ابتدا سرزنش های رضا خیلی ملایم ابراز می شد اما با گذشت زمان، لحنش شدید شد و دیگر علنا الهام را مسخره می کرد. گاهگاهی هم به صورت انفجاری خشمگین می شد و شروع به داد و بیداد و پرتاب اشیاء می کرد و به الهام ناسزا می گفت.
ادامه مطلب ...بخشی از اراضی پاییندست دهکده شیوانا نشست کرد و در نتیجه آن گودالهای عمیقی در مزارع ایجاد شد و این مساله همه ساکنان کشاورز آن منطقه را ترساند. آنها برای چارهجویی نزد شیوانا آمدند. شیوانا گفت که باید با خبرههای این کار مشورت کنند. برای این منظور از سرزمینهای دور و نزدیک دو نفر از خبرهترین افراد آشنا به زمین و معماری را دعوت کردند تا به دهکده بیایند و در این مورد نظر دهند.
نفر اول یک هفته زودتر آمد. به صورت شبانهروزی در محل خرابی مستقر شد و تمام جزییات را از زبان اهالی حاضر در منطقه پرسید. نزد ریشسفیدهای دهکدههای مجاور رفت و نظر آنها را در مورد سابقه این اتفاقات در گذشته پرسید. در اطراف محل نشست زمین چاههایی حفر کرد و لایههای خاک آنجا را بررسی کرد. به طور خلاصه سعی کرد تمام اطلاعات لازم در این رابطه را جمع کند و تا حد امکان در مورد زمینی که نشست کرده بود آگاه شود.
نفر دوم یک روز دیرتر خود را به مکان خرابی رساند. او یک بازدید دو ساعته و سریع انجام داد و برای اظهارنظر نهایی اعلام آمادگی کرد.
سرانجام روزی فرا رسید که هر دو خبره باید نظر خود را اعلام کنند. نفر دوم با غرور گفت: "من سالهاست تجربه دارم و از این اتفاقات زیاد دیدهام. چیزی درون قلبم به من الهام میکند که این اتفاق تازه شروع مصیبت است و ساکنان منطقه باید فورا آنجا را تخلیه کنند و این ناحیه را برای سالیان سال منطقه ممنوعه اعلام کنند. مردم این منطقه میتوانند به روستاهای دیگر کوچ کنند. این را ندای درونی من میگوید."
بعد از او نفر اول از جا بلند شد. او ابتدا گزارش کاملی در مورد آنچه از لایههای خاک منطقه به دست آورده بود برای جمع گفت. در خاتمه گفت که با همه اینها هنوز احساس می کند اطلاعاتش کامل نیست، اما با همین اطلاعات و براساس تجربه و الهام درونیاش میگوید که مردم دهکده میتوانند زمینهای کشاورزی خود را هنوز استفاده کنند و برای سکونت خانواده بهتر است چند کیلومتر بالاتر خانه بسازند تا احتمال خطر برای آنها کمتر شود.
شیوانا با تعدادی از شاگردان از جادهای میگذشتند. عدهای زخمی و خاکآلود را دیدند که کنار جاده نشستهاند و از عابران کمک میخواهند تا بستگانشان را از زیر آوار نجات دهند. شیوانا نزد آنها رفت و جویای حالشان شد. یکی از این افراد که قیافهای رنجور و افسرده داشت گفت: "صبح امروز در روستای ما زلزله آمد و عده زیادی زیر آوار ماندهاند. دستمان به جایی بند نیست و برای همین ما که توان داشتیم خود را به لب جاده اصلی رساندیم تا از رهگذران کمک بخواهیم. اما عابران همین که ریخت و قیافه ما را میبینند فرار میکنند و به دادمان نمیرسند."
شیوانا جلوی یکی از رهگذران آشنا به محل را گرفت و از او در مورد زمینلرزه و گفتههای مرد آسیبدیده پرسید. رهگذر گفت: "آنها در مورد زمینلرزه و وضعیت روستایشان راست میگویند، ولی اگر به چشمان و قیافه آنها دقت کنید میبینید آدمهای خوبی نیستند و نباید به آنها اعتماد کرد."
همراهان موفقیت، سلام؛
در سخن آغازین این شماره توصیهای که به شما عزیزان دارم این است:
خود را برای پدر و مادر بودن آماده کنید. آماده شدن برای والد بودن، یکی از مهمترین وظایفی است که بر دوش شما گذاشته شده. اگر مجرد هستید از همین حالا سعی کنید در زمینه شناخت و پرورش فرزند مطالعاتی داشته باشید. با خود فکر نکنید حالا وقت بسیار است! گاهی ما آنقدر در پیچ و تاب زندگی غرق میشویم که دیگر چنین فرصتهای طلاییای به دست نمیآوریم.
اما شما خوبانی هم که پدر و مادر هستید هنوز دیر نشده است. تا جایی که میتوانید اطلاعات خود را از خصوصیات سنی و شرایط روانی کودکان بالا ببرید. در کلاسهای پرورش فرزند شرکت کنید، سعی کنید سیدیها و کتابهای علمی معتبر موجود در بازار را تهیه کنید. این سرمایهگذاری مهمترین و سودمندترین سرمایهگذاری در طول عمرتان است. پرورش آگاهانه فرزند بزرگترین لطفی است که در حق فرزندتان، خودتان و جامعه انجام میدهید.
روزگارتان هدفمند و سرشار از آگاهی باد
محمد جانبلاغی
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون
بیاورد. برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد.
ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی میکرد و مردم ٬حماقت او را دست میانداختند بدین ترتیب که دو سکه به او نشان میدادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد میآمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد. تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملا نصرالدین را آنطور دست میانداختند٬ ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت میآید و هم دیگر دستت نمیاندازند. ملا نصرالدین پاسخداد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمیدهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آنهایم. شما نمیدانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آوردهام.
ادامه مطلب ...
مـــــــــــــــــــــــن هــــــــــــــــــمــــــــــــین الان زن میخوام
بیـــا بغلــــــم کصـــافـــــط
- بپرسید پاسخ خواهید گرفت، جستجو کنید پیدا خواهید کرد، به در بکوبید به رویتان باز خواهد شد.
2- چاره مقابله با افکار همراه با استرس آن است که هر گاه چنین افکار نادرسی به ذهن شما خطور کرد اندکی تأمل کنید . چشمانتان را ببندید . یک نفس عمیق بکشید چشمانتان را به سمت بالا حرکت دهید و در ذهنتان بگویید « باطل باطل» با این کار آن عامل استرس را در نطفه خفه خواهید کرد . این روش راه حل خوبی برای پیشگیری از هر گونه افکار منفی است.
3- نیرویی وجود دارد که تمام تصمیمات شمارا کنترل می کند، اینکه چه کاری انجام خواهید داد یا انجام نخواهید داد را تعیین میکند و اینکه در مورد وقایع زندگی تان چه احساسی داشته باشید را مشخص می کند و این نیرو نیروی اعتقاد شماست . وقتی به چیزی اعتقاد دارید به مغزتان فرمانی قطعی می دهید تا به طرزی خاص عکس العمل نشان دهد
4- هم اکنون با آرامش و شادی و مسرت باطنی در رفاه و آسایش یکی و هماهنگ شده ام مطمئن هستم و می دانم که از این لحظه به بعد بسان مغناطیسی نیرومند قدرت فکری من احیاء می شود و خواسته های من در درون و در بیرون متجلی می شود .
5- تمرکز در مغز و نفس و باطن اعجازهایی را در زندگی تان خلق می کند که خود در آنها در شگفت می مانید . بادی که بر قایق شناور بر آبهایی حیات می وزد یا آنرا به صخره ها می کوبد و یا به ساحل امن و نجات رهنمون می شود.
6- مهم نیست که اینک در جستجوی چه هستید مهم آن است که هر چه را میخواهید در باطن و درون شماست. آنچه را در جستجوی آن هستید صادقانه و با ایمانی راسخ طلب کنید تا جوابش را دریافت کندی این را دعای علمی می نامند وقتی که با ناله و زاری التماس می کنید این موضوع را قبول کرده اید که هنوز نمی دانید چه می خواهید و در نتیجه احساس ندانستن و کمبود بیش از پیش تنگنا و محدودیت و نکبت را به همراه می آورد.
7- اگر خود را به عشق و مهر پروردگار بسپارید مصونیتی برای خود ایجاد خواهید کرد که هر چه بخواهید همان خواهید ستاند
8- روزی سه یا چهار بار در مکانی آرام بنشینید و به مدت چند دقیقه این سخنان را تکرار کنید « من در دایره عشق و محبت پروردگار قرار دارم و رایحه هستی بخش آفریدگار مرا در بر می گیرد و نوازشم می کند و سرمستم می سازد و زندگی شاد و خوشی دارم و نام خدا را که به زبان می آورم احساس می کنم که او مراقب و حامی من است و هر مصیبت و بلایی از من دور می شود و مصونیت و امنیت پیدا می کنم .
9- همان کار را انجام بده که از آن واهمه داری و میترسی و بی تردید مرگ وحشت و هراست حتمی خواهد بود.
ادامه مطلب ... زندگی نمی تواند به هیچ طریق دیگری خودش را نشان دهد; جز
آن طریقی که تو تصور می کنی. تو با فکر کردن خلق می کنی.
اولین قانون
طبیعت این است که تو
از هر چه هراس داشته باشی,
همان را به طرف خودت جلب می کنی.
پس, همیشه به بهترین ها فکر کن.