آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

دانشجو کیست!!!!(طنز دانشجوئی)

دانشجو کیست ؟

از دید مسئولین بالا مقام دانشگاه :
- مهمترین رکن یک دانشجوی نمونه ، پرداخت به موقع شهریه است .
- در مرحله اول ثبت نام دو چیز کافیست اول پذیرفته شدن و دوم فیش واریزی شهریه ، بقیه مدارک باشه برای بعد ( پول مهمه )
- دانشجو فردی است که باید به موقع و قبل از استاد سر کلاس حضور داشته باشد
- نگاه او قبل از کلاس به کفشهایش و در کلاس به جزوه هایش باشد .
- فاقد هر گونه آرایش ظاهری ، باطنی ، داخلی و خارجی باشد .
- از خونه مستقیم بره داخل کلاس و بعد از کلاس مستقیم بره خونه .
- هر چی استاد و مسئولین دانشگاه گفتن بگوید چشـــــــــــم .
- کاری به کار کسی نداشته باشه و کلا" چیکار داره که کی به کی یا با کی تا کی چیکار داره !!!

از دید اساتید محترم و زحمتکش :
- سر کلاس سکوت رعایت شود .
- سوالات سخت مطرح نشود .
- هر کس بیش از 4 جلسه غیبت کند بی تربیت میباشد در نتیجه حذف .
- کسی تیکه نیندازد .
- افراد آخر کلاس ، ندید حذف
- تقلب = مرگ
- پروژه شما کپی است ، نمره بی نمره
- نمره باقالی نیست که آخر ترم بین دانشجویان پخش شود بنابراین درس بخونین .

ادامه مطلب ...

وضعیت دانشجو در طول ترم تحصیلی؟؟؟!!!!

"بسمه تعالی"

شروع ترم

یک هفته بعد از شروع ترم

قبل از میان ترم

در طول امتحان میان ترم

ادامه مطلب ...

استاد به این زرنگی ...........!!!!

مچ گیری  استاد !


چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.»

استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: «کدام لاستیک پنچر شده بود؟»!!!

طنز دانشجویی ...... وقتی که دیر به سر کلاس میرسی !!!

 

 

اینم از همکلاسی های باحال !! نظرتون چیه؟!

عکس های متحرک بسیار جالب ، دیدنی و خنده دار ، www.irannaz.com

بدونه شرح

سلام دوستان . با توجه به پیش رو بودن امتحانات پایان ترم تصویر زیر رو گذاشتم . 

شما که اینجوری نیستید؟؟؟؟؟!!

 

زرنگ باشید !

من محمد جانبلاغی ساعت ۲ از محل کارم خارج شدم و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستم بروم، تصمیم گرفت با همان ۱۵ هزار تومانی که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورم و راهی شرکت شوم.
چند رستوران گران قیمت را رد کردم تا به رستورانی رسیدم که روی در آن نوشته شده بود: ”ناهار همراه نوشیدنی فقط ۱۵ هزار تومان”.
من معطل نکردم، داخل رستوران شدم و یک پرس اسپاگتی و یک نوشابه برداشتم و سر میز نشستم.
گارسون برایم دو نوع سوپ، سالاد، سیب زمینی سرخ کرده، نوشابه اضافه، بستنی و دو نوع دسر آورد و به اعتراض من توجهی نکرد که گفتم: ”ولی من این غذاها رو سفارش ندادم.”
گارسون که رفت من شانه ای بالا انداختم و گفتم: ”خودشان می فهمند که من نخوردم!”
اما من موقعی فهمیدم که این شیوه آن رستوران برای کلاهبرداری است رفتم جلو صندوق و متصدی رستوران پول همه غذاها رو حساب کرد و گفت ۱۵۰ هزار و ۵۰۰ تومان .من معترض شدم: ”ولی من هیچ کدوم رو نخوردم!” و مرد پاسخ داد ”ما آوردیم، می خواستین بخورین!”
من که ختم زرنگ های روزگار بودم، سری تکان دادم و یک ۱۵ هزارتومانی روی پیشخوان گذاشتم و وقتی متصدی اعتراض کرد، گفتم: ”من مشاوری هستم که بابت یک ساعت مشاوره ۱۵ هزار تومان می گیرم.”
متصدی گفت: ”ولی ما که مشاوره نخواستیم!” و من پاسخ دادم: ”من که اینجا بودم! می خواستین مشاوره بگیرین!”
و سپس به آرامی از آنجا خارج شد
.

شاید خودتان را در ده سال آینده نشناسید!

بر پایه یافته های تحقیقی جدید، بیشتر انسان ها به این واقعیت که در گذشته تغییر کرده اند اذعان می کنند، اما تنها تعداد معدودی هستند که تغییر شخصیتی خود در آینده را محتمل می دانند.

به نوشته سایت «لایو ساینس»، انسان ها معمولاً می پذیرند که در ده سال گذشته زندگی «علایق، ارزش ها و حتی شخصیتشان» دستخوش تغییرات زیادی شده است، اما در عین حال اصرار دارند که در ده سال آینده، فرد امروزی باقی خواهند ماند و تغییری نخواهند کرد.

دکتر دنیل گیلبرت، متخصص علم روانشناسی در دانشگاه هارواد، در گفت و گو با سایت لایو ساینس، می گوید: «این بدان معنا نیست که متوجه تغییر در خود نیستیم، بلکه بیشتر به این واقعیت دلالت دارد که در هر سنی که باشیم به این واقعیت اعتراف می کنیم که در ۱۰ سال گذشته تغییراتی زیادی را در خود شاهد بوده ایم. در همه ما انسان ها حسی درونی وجود دارد که بر مبنای آن باور داریم که پیشرفت روندی است که ما را به این نقطه رسانده و اکنون دیگر کاری نداریم.»

شخصیت دائمی
در هفته جاری (چهارم ژانویه) دکتر گیلبرت و همکارانش طی مقاله ای مفصل در نشریه علمی «ساینس» ضمن گزارش یافته های پژوهش یاد شده، چنین حالت روانی را توهم «پایان تاریخ» نام نهادند.

ادامه مطلب ...

فرق بین پسرها ودختر ها

سلام بازم محمدهستم - امروز اومدم براتون فرق بین دختر ها وپسر ها رو بگم - چرا تو ذهن ما اینجور تدایی شده که دخترها همه مظلوم هستن وپسر ها همه گناه کار - اگه یه جا یه پسر و دختری رو با هم بگیرن فکر می کنین مردم چی می گن؟ می گن دختره مظلوم دیدی اقفالش کردن پسر چشم سفید رو دیدی ؟ وای وای وای - چرا همهشه این پسر ها هستند که باید جستجو کننده باشند و دختر ها یافت شونده ما پسرها بیشتر عمر مون تو جستجو هستیم حالا تو خیابون ها شده تا کلاس های زبان انگلیسی تا سر کلاس دانشگاه - تا حالا شده یه دختر بیاد جلو و بگه از شما خوشش میاد نه !! خوب معلومه نه ؟ چون همیشه دختر ها مظهر زیبایی و وقار هستند . آره این درسته اما دیگه این تو کشور ما زیاد از حد شده -البته بماند که شهر های بالا مثل اصفهان و تهران این موضوع رو فهمیدن و دست به کار شدن و تو فکر راه حل هستند -یه پسر رو می بینی تو بوکان که اینقدر 3 هست که همه پسر و دختر ها می شناسنش یکی رو می بینی (مثل ما ) اگه به یکی بگم ایستگاه 6 می شینیم میگه ! اها تو کوچه علیرضا بهوندی اینا ! این دختر ها رو می بینی هیچ کدم قدر نمی دودن نمی دونن که دل پسر ها چقدر حساسه خداییش اگه یه دختر اگه غریبه هم باشه تو خیابون از ما پسر ها چیزی بخواد حتی جون هم شده !! حاضریم با کمال میل انجام بدیم چون می ترسیم ! از چی؟ از اینکه مبادا خانوم خانوما ناراحت بشه و حسرت یه عمر تنهایی به دل ما بمونه - این قضیه همه جا حتی تو اینترنت هم صدق می کنه می گین چطور؟ شما دقت کنید یه وبلاگ مثل وبلاگ یلدا و رها خانوم که خاطره می نویسن چقدر بازدید داره ! حالا اگه اینا پسر بودن فکر نکنم 5 تا بازدید کننده هم داشته باشه ! آخه خاطرات بی مزه 2 تا دختر به چه درد پسر هایی مثل ما می خوره ؟ آیا این نسیت که ما پسرها دوست داریم با خوندن خاطرات دختر ها خودمون رو به اونا نزدیک کنیم و شاید از اونا اطلاعاتی کسب کنیم و شاید با گزاشتن نظر و تعریف از اونا به قولی خودمون رو جول کنیم شاید با زره ای توجه رو به رو شویم ! آری شما دختر خانوم اگه داری تو خیابون راه می ری می بینی عده ای پسر به شما متلک می ندازن (تیکه) این برای این است که اینجور پسر ها نحوه ایجاد ارتباط رو بلد نیست و امید دارن با همان متلک شما را به خودشون علاقه مند کنند و بدونید که هیچ پسری بیکار نیست سر ایستگاه ها و خیابون ها پاتوق بزنه ؟ ! این فقط امیدی است که هر پسری در دل خودش داره که شاید روزی عشق زندگی خودش رو پیدا کنه همین !! پسر ها انواع متفاوتی دارن بعضی ها اونقدر رو دارن که تو خیابون با شما صحبت کنند و در بعضی از آنان که نحوه ارتباط رو بلد نیست به شما تنه بزنن و تیکه بندازن و بعضی دیگر که فقط با دیدن شما رویای بودن با شما را در ذهنشون پرورش می دن و بدونید هیچ پسری نیست در دنیا که دل نداشته باشه همشون اسیر و تلسم شده دست شمان پس قدرشون رو بدونید .!! شاید روزی برسه که پسر ها ما هم این روش رو کنار بزارن و روزی با دیدن شما حتی نگاهی بیش به شما نندازن اونوقت شما باید پاشید برید دانشگاه آزاد رشته روانپزشکی !! دنبال شوهر آره عزیر بیدار شو که فردا دیره ......

نامه آبراهام لینکلن به معلم پسرش

به پسرم درس بدهید
او باید بداند که همه مردم عادل و همه آن ها صادق نیستند ، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد.به او بگویید، به ازای هر سیاستمدار خودخواه ، رهبر جوانمردی هم یافت می شود. به او بیاموزید، که در ازای هر دشمن ، دوستی هم هست.
می دانم که وقت می گیرد، اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش ، یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد.به او بیاموزید از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن بر حذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید.
اگر میتوانید به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید.به او بگویید تعمق کند، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان ، به گل های درون باغچه و به زنبورها که در هوا پرواز می کنند ، دقیق شود.
به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد. به پسرم یاد بدهید با ملایم ها ، ملایم و با گردن کش ها ، تا می تواند مدارا کند. به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنند.
به پسرم یاد بدهید که همه حرف ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند .
ارزش های زندگی را به پسرم آموزش دهید . اگر می توانید به پسرم یاد بدهید در اوج گرفتاری تبسم کند. به او بیاموزید که از ریختن اشک خجالت نکشد.
به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی را تعیین کند، اما برای دل هرگز.
به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را برحق می داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.
در کار تدریس به پسرم ، ملایمت به خرج دهید ، اما از او یک ناز پرورده نسازید.بگذارید که او شجاع باشد، به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد.
می دانم ... توقع زیادی است، اما ببینید که چه می توانید بکنید ، پسرم کودک کم سال بسیار خوبی است.

فرشته بیکار

روزی مردی خواب عجیبی دید، اون دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند، هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تندتند نامه هائی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند، وآنها را داخل جعبه می گذارند.

مرد از فرشته ای پرسید، شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد،‌گفت: این جا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.

مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هائی به زمین می فرستند. مرد پرسید: شما ها چکار می کنید؟

یکی از فرشتگان با عجله گفت:‌این جا بخش ارسال است ، ما الطاف و رحمتهای خداوندی را برای بندگان می فرستیم .

مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته ای بیکار نشسته است

مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟

فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.

مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟

فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافی است بگویند: خدایا شکر!