آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

موفقیت در دانشگاه

    تحصیل در دانشگاه یکی از تجارب منحصر به فرد در دنیاست که فقط تعدادی از افراد می‌توانند به آن دست یابند. شاید در طول زندگی هیچ زمانی مثل دوران دانشجویی نباشد که شما انتخابهای زیادی پیش‌رو داشته‌باشید، بتوانید به فعالیتهای متنوع بپردازید و وقت آزادی داشته‌باشید که تنها تصمیم گیرنده برای چگونگی گذراندن آن خودتان باشید. هر چند نباید فراموش کرد این دوره مسئولیتهای زیادی نیز با خود به همراه می‌آورد و در واقع آینده و جهت زندگی شما را شکل می‌دهد. توجه به موارد زیر می‌تواند به شما کمک کند تا این برهه از زندگی را با شادابی و موفقیتی سرشار سپری نمایید.

یکی از نکات مهم حضور در کلاسهای درس است. هر چند برخی کلاسها خسته‌کننده‌اند یا درس ارائه شده در آنها سخت است و یا زمان تشکیلشان برخلاف میل شماست، با این همه باید توجه کرد که در هر دو حال شما برای موفقیت در پایان ترم به این کلاسها نیاز دارید و شرکت در این کلاسها بخشی لاینفک (جدا نشدنی) از برنامه دانشجویی است، شما با حضور خود در کلاس تعهد خود را به اهداف تحصیلی نشان می‌دهید و مطمئناً در ارزیابی پایان‌ ترم نتیجه بهتری خواهید گرفت.

شاید به نظر‌تان بیاید صرف حضور در کلاس و گوش کردن کافی است. در حالی که وقتی یادگیری صورت می‌گیرد که حضورتان فعال بوده و از مطالب مطرح شده یادداشت‌برداری کنید. به این منظور باید توجه خود را به استاد متمرکز کرده و ضمن یادداشت با استفاده از کلمات مخفف و یا نشانه‌های خاص، سرعت نوشتن خود را افزایش دهید. بهتر است در فاصله 24 ساعت پس از کلاس مطالب را مرور کرده و جاهای خالی را پر و یادداشتهایتان را تصحیح و تکمیل نمایید.

یک قانون اولیه برای هر دانشجو این است که به ازای هر ساعت حضور در کلاس، 2 ساعت مطالعه در طول هفته لازم است. سعی کنید دامنه روابط خود را گسترش دهید و در زمینه‌های مختلف افراد مورد نظر خود را بیابید، دوستانی برای موارد مختلف مثل تمرین ورزشی، درس خواندن،

 ارتباط عاطفی و در میان گذاشتن مسائل شخصی، بحث در مورد مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی و ...

ادامه مطلب ...

موفقیت

خداوند به هر پرنده ای دانه ای می دهد، ولی آن را داخل لانه اش نمی اندازد .
درباره ی درخت در خصوص ثمره اش قضاوت می کنید نه بر اساس برگهایش.
انسان هیچ زمانی بیشتر از آن موقع خود را گول نمی زند که فکر می کند مردم را فریب داده است.
وقتی کسی خیال کرد که دیگر هیچ گونه نیازی به پیشرفت ندارد،باید گور خودش را آماده کند.
کسانی که در انتظار زمان نشسته اند به طور حتم آن را از دست خواهند داد.
کسی که در آفتاب سوزان زحمت کشد ،‌اکنون حق دارد در سایه ی خنکای درختی بنشیند.
شکست خوردن درسی است که راه و روش شکست دادن را به انسان می آموزد.
اگر خود را برای آینده آماده سازید به زودی متوجه می شوید که متعلق به گذشته هستید.
هر که با بدان نشیند،‌اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد،‌ به طریقت ایشان متهم گردد.
اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید.
افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.
کار بزرگ و جود ندارد،‌ به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم، انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند.
هرکس آنچه را که دلش می خواست بگوید، آنچه را که دلش نمی خواهد می شنود...
صاحب اراده، فقط پیش مرگ زانو می زند،‌ و آن هم در تمام عمر پیش از یک مرتبه نیست...
این ها را گفتیم تا گوش زدی باشد برای موفقیتتان

میانبری به خوشبختی !

گل

 

برای اینکه بتوانیم در برابر مشکلات مقاوم باشیم، زندگی آرامی را تجربه کنیم و به هر چه که آرزو داریم برسیم ، کافی است ابتدا روی خودمان کار کنیم و به توانمندی ها و مهارت هایی در خود دست پیدا کنیم .

برای آن که این توانمندی ها و مهارت ها در برابر برخوردها و واکنش های ناخوشایند اطرافیان و روزگار ، متزلزل نشوند و حتی فراموش نشوند باید تلاش کرد که در ما همیشگی و ماندنی شوند .

بنابراین می بایست ابتدا نقاط ضعف خود را بشناسیم و بدانیم همه ی واکنش هایی که در اطراف می بینیم به نوعی امواجی هستند که ما خود چه در ذهن و چه در رفتار خود آن ها را به سمت خود فرا خوانده ایم. البته قبول دارم افراد بیماری ممکن است در اطراف ما وجود داشته باشند ولی اگر روی خود تسلط داشته باشیم می توانیم از ایجاد ناراحتی ها از سوی ایشان به راحتی جلوگیری کنیم. یا حتی آنها را وادار کنیم که رفتار غلط شان را با ما تغییر دهند یا نهایتا این قدرت را خواهیم داشت که با چیزی که قابل تغییر نیست کنار بیائیم و یا خود را از آن محیط دور کنیم.

دانستن علت رفتارهای اشتباه دیگران و حتی خود ما مثل راه کوتاهی است که ما را زودتر به سر منزل مقصود می رساند.

وقتی به خود دقت کنید و ببینید که چرا زود عصبانی می شوید یا چه چیزی در رفتار فرد متقابل ، شما را عصبانی می کند خیلی زود حتی در حین مکالمه و احیانا جر و بحث به خود آمده و نسبت به کنترل اوضاع به ویژه به نفع خود اقدام می کنید، آرامش خود را هم حفظ کرده و از آسیب های احتمالی آن برخورد ناشایست نیز خواهید کاست.

دوست داشتن و پذیرفتن خود میانبری ست برای پیدا کردن شناخت و تغییر نقاط ضعف.
ادامه مطلب ...

رابطه ریسک پذیری با موفقیت افراد

اگر می خواهیم انسانی موفق باشیم هرگز ترس و اضطراب را در وجودمان راه ندهیم. زیرا این ترس تمام وجود ما را خواهد گرفت و نمی توانیم کاری انجام دهیم و یک مانع بزرگ برای پیشرفت خود ایجاد کرده ایم. حتما مشاهده کرده ایم انسان های ساده و بدون جرات ریسک کردن حقوقی می گیرند و بدون هیچ هدفی زندگی می کنند و اهل ریسک نیستند. حتی از گرفتن یک وام هم ترس دارند که مثلا شاید پرداخت نشود از این رو زندگی بسیار ساده و با زحمت و مشقت را تحمل می کنند، زیرا انسانی که هیچ گاه شنا نکرده است از آب وحشت دارد، اما این انسان اگر چند باربه اجبارداخل آب برده شود کم کم شناگر ماهری می شود، زیرا نعمت های خدادادی مربوط به عده خاصی نیست، بلکه برای همه انسان هاست منتهی آنهایی که از این نعمات برخوردار نیستند، جرات نکرده اند از آن استفاده کنند، زیرا ترس از هر کارعادی خودش یک گناه محسوب می شود.


حضرت علی (ع) می فرماید: "بزرگ ترین گناه ترس است". زیرا وقتی ما قدرت انجام کاری را نداشته باشیم قدرت تصمیم گیری در مورد آن را نیز نداریم و اصلا فکرش را هم نمی کنیم. در حقیقت اعتماد به نفس را از خود سلب کرده ایم و تسلیم فکرهای کاذب و خود ساخته شده ایم. برخی افراد همچنین فکرمی کنند آن قدر از ریسک کردن می ترسند که اصلا عمل را انکار می کنند. مثلا برای دخترشان خواستگار می آید، جرات بله گفتن ندارند.

یادمان باشد هر وقت فکر می کنیم احتیاجی نداریم، نجاری هستیم که تابوت خود را می سازیم. پس تصمیم بگیریم و هیچ موقع ترس به خود راه ندهیم. اینگونه قدرت ریسک کردن خود را آرام آرام بالا ببریم. مثلا از یک کار کوچک شروع کنیم. امروز اگر انسان هایی جز مردان بزرگ روزگار محسوب می شوند قطعا هیچ گاه ترس نداشته اند.

امام خمینی (ره ) روحانی ای بود که با قدرت خدایی، حکومتی را از ریشه بر چید. این فکرو اندیشه ریسک بزرگ است. حالا شاید یک بار شکست بخوریم، چه اشکالی دارد ولی در نهایت اگر هدفی داشته باشیم پیروز هستیم از اشتباه کردن نترسیم."بزرگترین اشتباهی که می توانیم مرتکب شویم، ترس از اشتباه کردن است".مهمترین مسئله این است که اگر ما از امکانات خدادادی استفاده نکنیم راه را برای استفاده دیگران هموار کرده ایم. پس باور کنیم که می شود و باید با اتکال به خدای بزرگ، با ایمان کافی، با عشق، با قدرت و با تمام وجود حرکت کنیم، نترسیم و ترس را دفن کنیم.

ادامه مطلب ...

موانع خوشبختی

اگر به دنبال خوشبختی می‌گردید، باید بدانید که این اشتباهات خوشبختی شما را می‌کشند.
این اشتباهات خوشبختی شما را می‌کشند!

بزرگ‌ترین مانع خوشبختی شما چیست؟
شاید خودتان، تعجب کردید؟! در بسیاری از مواقع ما خوشبخت نیستیم زیرا راه‌های خوشبختی در دسترس‌مان را نمی‌شناسیم و به جای آنکه به استقبال خوشبختی برویم، راه ورود آن به زندگی‌مان را سد می‌کنیم.

اگر به دنبال خوشبختی می‌گردید، باید بدانید که این اشتباهات خوشبختی شما را می‌کشند. دکتر فیل مک‌گرا از مشهورترین روانشناسان جهان است که برنامه تلویزیونی هفتگی‌اش صدها میلیون تماشاگر دارد. در آستانه شروع سال 2013 او در مطلبی در شماره ویژه مجله اپرا وینفری، متذکر شد که خوشبختی چیزی دست‌نیافتنی نیست.


 


به نظر دکتر فیل تنها با اجتناب از 10 اشتباه می‌توان خوشبختی پایدار را در زندگی به دست آورد.

ادامه مطلب ...

تفاوت های بین آدم موفق و شکست خورده

شاید خودتان هم در زندگی با افراد باهوشی روبه رو شده باشید که درس و ادامه تحصیل را رها کرده اند و هیچ کسب و کار درستی هم برای خود ندارند. و درست برعکس، افرادی که تصور می کنیم خیلی باهوش نیستند مدارج بالای تحصیلی را طی می کنند.

آی‌کیو یا همان ضریب هوشی برای موفقیت در زندگی کافی نیست. مخصوصا در بحث آموزش نمی توان گفت که این آدم های باهوش هستند که همیشه موفق می شوند. به هیچ وجه این طور نیست.


 


شاید خودتان هم در زندگی با افراد باهوشی روبه رو شده باشید که درس و ادامه تحصیل را رها کرده اند و هیچ کسب و کار درستی هم برای خود ندارند. و درست برعکس، افرادی که تصور می کنیم خیلی باهوش نیستند مدارج بالای تحصیلی را طی می کنند و کار و کاسبی خوبی هم برای خود راه اندازی می کنند.

ادامه مطلب ...

چطور از موفقیت دیگران از ته دل خوشحال شویم؟

زندگی خوب است تا اینکه یکدفعه، کسی که می‌شناسید کارش حسابی می‌گیرد.

برای همه اتفاق افتاده است.

زندگی خوب است تا اینکه یکدفعه، کسی که می‌شناسید کارش حسابی می‌گیرد. یک نفر دیگر با فردی بسیار عالی و موقعیتی فوق‌العاده ازدواج می‌کند. یک نفر دیگر کاری عالی که همیشه دوست داشت را پیدا می‌کند. و شما هنوز در کاری هستید که از آن متنفرید، بدهی‌هایتان روز به روز بیشتر می‌شود و هنوز هم نتوانسته‌اید شریک‌زندگی مناسب خود را پیدا کنید. حسادت، دشمنی و خشم نسبت به آنها و همچنین خودتان، در شما ریشه دوانده و کم‌کم همه وجودتان را می‌گیرد اما وقتی با آن افراد روبه‌رو می‌شوید و می‌خواهید به آنها تبریک بگویید، این احساسات منفی را را با نقاب لبخند می‌پوشانید.

 


با خودتان فکر می‌کنید، «چرا من نه؟»
زندگی عادلانه نیست!
اما این همه حسادت برای چه؟
آیا نمی‌شود نه تنها از ته دل برای موفقیت دیگران خوشحال شویم بلکه از خودمان هم راضی و خوشنود باشیم؟
آیا امکان‌پذیر است؟
آیا خواستن هر دوی اینها بیش از اندازه است؟

اینجا به دو راه برای فکر کردن به آن اشاره می‌کنیم و بعد از آن یک روش خیلی بزرگ‌تر مطرح می‌کنیم که دید شما نسبت به همه چیز را تغییر می‌دهد. اول، هر کاری را قبل از اینکه خیلی «بزرگ» شوند، تحسین کنید. هیچ موفقیتی یک شبه به دست نیامده است.migna.ir مردم یک بوکسور را می‌بینند که ۲ دقیقه وارد رینگ می‌شود، و آخر روز ۵۰۰،۰۰۰ دلار دستمزد می‌گیرد. ۵۰۰،۰۰۰ دلار برای دو دقیقه کار! هیچ کس نیست که این را نخواهد. اما این واقعاً ۵۰۰،۰۰۰ دلار برای دو دقیقه کار نبوده است. ۵۰۰،۰۰۰ دلار برای سال‌ها و سال‌ها تمرین کردن، عرق ریختن، خون ریختن، کتک خوردن، کبود شدن، درد کشیدن، سردرگم بودن درمورد اینکه آیا این کار واقعاً به دردتان می‌خورد ، آیا ارزشش را دارد، سال‌ها اشک ریختن، افسردگی، شک، ترس، زود بیدار شدن، دویدن، نخوردن چیزهایی که دوست دارید، تحمل فشارهای زیاد، شنیدن کُری‌های حریفان، جراحی زخم‌ها و آسیب‌ها، هزینه کردن برای مربی، احساس تهوع در اتاق رختکن، انتظار شروع مسابقه، انتظارات طرفداران و فشاری که روی شما وارد می‌کند، ترس از حریف که قصد صدمه زدن به شما را دارد و خیلی خیلی چیزهای دیگر. بله، در ظاهر به نظر می‌رسد که موفقیت هر فردی فوری به دست آمده است، اما به‌ندرت اینطور است. کمی به آن فکر کنید.

مسیری که آنها را به آنجا رسانده است را تحسین کنید. خود همین به تنهایی کمی از نیش حسادتتان را کمتر می‌کند. این اولین راهکار بود، تحسین روند و مسیر کار فرد موفق.

دومین چیزی که طبیعتاً به دنبال آن می‌آید؟

بگذارید این روند کار به شما انگیزه دهد. تا جاییکه می‌توانید سعی کنید از آن درس بگیرید. بگذارید آن مسیر موفقیت به شما انگیزه دهد نظم بیشتری به کارهایتان بدهید.

حالا آن روش بزرگ! شاید خیلی از شما صفحه را پایین آورده‌اید که فقط آن روش بزرگ را بخوانید، اما اگر اینکار را کرده‌اید و الان مشغول خواندن این جملات هستید، دوباره به بالای صفحه برگردید و مطلب را به ترتیب خوانده و دنبال کنید. ما هیچ جمله‌ای درمورد آن روش بزرگ را مشخص ننوشته‌ایم، یعنی نه زیرش خط کشیده‌ایم نه رنگ آن را تغییر داده‌ایم که چشم شما را نگیرد. فقط اگر خط به خط مطلب را دنبال کنید به آن می‌رسید. خوب.

حالا برسیم به آن راهکار بزرگ. یک چیزی که واقعاً باید بفهمید این است که موفقیت آنها چیزی از سهم شما از آن کیک کم نمی‌کند. درواقع کیکی وجود ندارد. ما از کیک بعنوان استعاره استفاده کردیم تا بفهمید که طرزفکر اشتباهتان کجا بوده است. ما همیشه فکر می‌کنیم مردم به فلان چیز و بهمان چیز می‌رسند اما ما هیچوقت نمی‌رسیم. وقتی کسی به چیزی می‌رسد، از چیزهایی که ما می‌توانیم به آن برسیم کم نمی‌کند. کمی به آن فکر کنید. ما به این دلیل زود حسادت می‌کنیم که احساس می‌کنیم وقتی کسی به چیزی می‌رسد دیگر ما نمی‌توانیم به آن برسیم. انگار آن چیز را از ما می‌گیرند و دور می‌کنند. این طرزفکر آگاهانه نیست. یک مثال کلاسیک می‌زنیم. آرش علاقه زیادی به سارا دارد. آنها کمی با هم معاشرت کردند اما هیچ چیز جدی بینشان اتفاق نیفتاد. آرش نمی‌خواست وارد اقدام جدی شود. در این میان، سارا یک نفر را پیدا می‌کند و با او ازدواج می‌کند. واکنش کلاسیک آرش؟ حسادت، دشمنی، خشم به شوهر سارا، و به دنبال آن افسوس خوردن برای اینکه باید زودتر وارد عمل می‌شد و تکانی به خود می‌داد و اینکه دیگر هیچوقت با کسی مثل سارا برخورد نخواهد کرد.

اجازه بدهید سوال بپرسیم. تصور کنید به اندازه یک وان حمام پاپکُرن در سینما به شما می‌دهند. بله، می‌دانم کمی غیرواقعی است اما کمی تحمل کنید. واقعاً دوست دارید آن پاپکرن را مزه کنید به همین دلیل یکی از آنها را از وان با دستتان برمی‌دارید، به سمت دهانتان می‌آورید و بعد تصادفاً از دستتان می‌افتد روی زمین. آیا خودتان را به زمین می‌اندازید و شروع می‌کنید به گریه کردن؟ یا دستتان را دراز می‌کنید تا یک پاپکرن دیگر از وان بردارید؟

مشخص است که منظورمان این نیست که سارا یک تکه پاپکرن است. مطمئنیم که متوجه منظورمان شده‌اید. محدود بود فکرمان باعث می‌شود وقتی چیزی را از دست می‌دهیم، آسیب‌پذیرتر شویم.

باید ذهنمان را تا جایی گسترده کنیم که بفهمیم دستاوردها و موفقیت‌های دیگران مساوی با شکست ما نیست.میگنا دات آی آر.«پاپکرن»های زیاد دیگری بیرون برای ما وجود دارد و وقتی این را بدانیم ناراحت نخواهیم شد.

دیگر آنقدر به آن موفقیت‌ها فکر نمی‌کنیم، دوباره و دوباره آن را در ذهنمان باز نمی‌کنیم و اینطور فکر نمی‌کنیم که انگار چیزی را از دست داده‌ایم.

از آن می‌گذریم چون می‌دانیم فرصت‌های زیادی برای ما وجود دارد. فقط باید مسیری که آنها را به آنجا رسانده تحسین کنیم، اجازه بدهیم آن مسیر به ما انگیزه دهد و بدانیم که فرصت‌هایی بیشتر از حد کافی برای ما وجود دارد. وقتی اینها را بدانیم، وقتی خبر موفقیت کسی را بشنوید، واقعاً خوشحال خواهید شد.

این حس شادی از ته دل برای دیگران بسیار لذت‌بخش است. در کنار آن برای خودتان هم خوشحال می‌شوید زیرا آنها فرصت‌های «ممکنی» که در اختیار شما هم هست را نشانتان داده‌اند.

ادامه مطلب ...

نقش ها و وظایف شغلی برای موفقیت

کاملاً روشن است که کارمندان باید به خوبی بدانند که شغلشان نیازمند چه توانایی است، نقش آنها چیست، چه وظایفی دارند، و از چه میزان قدرتی برخوردار هستند. زمانیکه فردی نداند چه کاری باید انجام دهد، نمی توان از او توقع داشت وظایفی که به او محول می شود را به درستی انجام داده و از عهده ی آنها برآید. با این وجود یکی دیگر از بخش های مهمی که معمولاً نسبت به آن بی توجهی می شود این است که وظیفه دیگران چیست. چرا این مسئله دارای اهمیت زیادی است؟

من اخیراً دوره ای را مربوط به خدمات پس از فروش و نحوه برخورد با مشتری های عصبانی در یک سازمان خیلی بزرگ گذراندم. مسئله ای که اکثر کارمندان ادعا می کردند که برایشان پیش می آمده، برخورد با مشتری های عصبانی بوده. به عنوان مثال مشتری با کمپانی تماس می گیرد تا در مورد مشکلی که برایش بوجود آمده اطلاعاتی کسب کند. شخصی که تلفن را جواب می دهد اطلاعات کافی ندارد، به همین دلیل مجبور می شود تماس را به بخش دیگری انتقال دهد، در این قسمت هم ممکن است یا نتوانند مشکل مشتری را برطرف کنند یا کسی پاسخگو نبوده و مشتری مجبور می شود پیغام بگذارد. معمولاً تحت چنین شرایطی مشتری عصبی می شود و مجدداً با نفر اول تماس گرفته و شروع می کند به داد و فریاد زدن.

این اتفاق چگونه شکل می گیرد؟ آیا کارمندان متوجه مشکل نمی شوند؟ و یا نمی خواهند خودشان را به زحمت بیندازند؟ هیچ کدام. فقط می توان گفت که آنها اطلاعات کافی در اختیار ندارند تا بتوانند سرویس خوبی به مشتری ارائه دهند؛ و نتیجه چه می شود؟ اول مشتری عصبانی می شود؛ و دوم هم باقی ماندن ناامیدی و افسردگی برای کارکنانی که وارد این بحث شده اند؛ و سوم ناکارآمد جلوه کردن کل سازمان که روی تمام موارد جانبی دیگر تاثیر می گذارد.

مشکل اصلی اینجاست که ما عادت نکردیم کارمندان خود را با "تصویر بزرگتر" آشنا کنیم. در مورد مثال فوق تصویر بزرگتر مربوط می شود به کارهایی که دیگران می توانند انجام دهند، توانایی های آنها، و ارتباط مشاغل دیگر با کاری که خودشان انجام میدهند. پیش از آنکه بخواهیم توضیحات بیشتری ارائه کنیم، توجه شما را به مطلب ذیل جلب می نماییم:

به ندرت اتفاق می افتد که کارهای یک کارمند، مستقل از کارهایی باشد که دیگران در همان محیط انجام می دهند. این روزها انجام دادن کارهای مختلف قدری پیچیده تر شده است. زمانی که کاری با موفقیت به پایان می رسد حتماً افراد متعددی در به ثمر رساندن آن نقش داشته اند. این روزها کار تیمی از اهمیت بالایی برخوردار شده است. حال حتی اگر بخواهیم مبحث خدمات پس از فروش را هم کنار بگذاریم، باز هم به این نتیجه می رسیم که محیط های کاری که در آنها  کارمندان ابتدا متوجه کاری که خودشان انجام می دهند هستند، و در وهله ی بعدی ارزش کاری که دیگران انجام میدهند را می دانند، موفق تر و پویا تر عمل می کنند. درست مانند تکه های یک پازل که باید قابلیت گنجانده شدن در کنار یکدیگر را داشته باشند.

کمک به افراد به منظور درک بهتر پازل بزرگتر

به کارمندان جدید باید آموزش هایی در مورد کاری که قرار است انجام دهند داده شود، اما این آموزش های ابتدایی به همین نقطه ختم نمی شوند. باید اطلاعاتی در مورد کارهایی که سایر افراد در تشکیلات انجام می دهند نیز به آنها داده شود. باید به خوبی آموزش ببینند که وقتی به مشکلی برخورد می کنند باید آن را با چه کسی در میان بگذارند و چگونه کمک بگیرند. باید بدانند که چه کسی توانایی و قدرت تصمیم گیری در مورد مسائل مختلف را دارد. و چه کسی مهارت هایی که آنها نیازمند دانستن آن هستند را در اختیار دارد. این مسئله خیلی مهم تر از آن است که در همان جلسه اول دستشویی را به او نشان دهید.

 

ادامه مطلب ...

جملاتی که کارآفرین ها باید با آنها زندگی کنند

کارآفرین ها, افراد موفق,جملات افراد موفق

 

کارآفرین بودن یعنی اینکه بتوانید انواع پیچیدگی ها را حل و فصل و با انواع چالش های دایمی دست و پنجه نرم کنید. قرار دادن سرمایه خود در کارهای تولیدی با دانستن انواع خطرات احتمالی چندان کار عاقلانه ای به نظر نمی رسد زیرا آینده کاملا مبهمی دارد. اما خیلی از افراد در این مسیر موفق می شوند. دلیل آن نیز ایمان به کاری است که انجام می دهند.

 

راه اندازی یک شرکت یا تجارت مثل ترن هوایی پر از فراز و نشیب های هیجان انگیز و ترسناک است. اما با وجود قوانین سخت گیرانه، رقبای متعدد و نامعلوم بودن آینده، اینکه جرات راه اندازی یک شرکت را داشته باشید واقعا جای تحسین دارد.

 

در همین راستا، برخی از جملات افراد موفق را برایتان نقل قول کرده ایم که باید با تمام وجود آنها را درک و باور داشته باشید تا در مسیر کارآفرینی خود موفق شوید. 

ادامه مطلب ...