آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

حضور خدا

مردی با خود زمزمه کرد:خدایا با من حرف بزن!


یه سار شروع به خواندن کرد...


اما مرد نشنید!


مرد فریاد برآورد


خدایا با من حرف بزن......


آذرخش در آسمان غرید


اما مرد، اعتنایی نکرد!


مرد به اطراف خود نگاه کرد


و گفت:پس تو کجایی؟؟؟


بگذار تو را ببینم.......


ستاره ای درخشید


اما مرد ندید!


مرد فریاد کشید:"خدایا یک معجزه به من نشان بده"......


کودکی متولد شد،اما مرد،باز توجهی نکرد!


ما خدا را گم می کنیم.........


در حالی که او در کنار نفسهای ما جریان دارد.........


خدا اغلب در شادیهای ما سهیم نیست......


تا به حال چندبار خوشی هایت را آرام و بی بهانه به او گفته ای؟؟


تا به حال به او گفته ای که چه قدر خوشبختی؟؟؟؟؟


که چه قدر همه چیز خوب است؟؟؟؟


که چه خوب که او هست؟؟؟


خدا همراه همیشگیه سختیها و خستگی های ماست


اما.............


گاهی بی پاسخ گذاشتن برخی از خواسته های ما نشانگر لطف بی اندازه ی او به ماست


تا خدا هست


جایی برای ناامیدی نیست

گفتو گو با خدا ...

گفتگو با خدا

همه ما پنهانی و در نهان، دل گفته هایی با خدا داریم، کسی از آن خبر ندارد و خود می گوییم و خدا شنونده است. آنچه می خوانید بخشی هایی از گفتگوهای “من وشما”، با خداست:
همان خدا، همان خدای فراموش شده ای که به گاه بی کسی و درماندگی سراغش را می گیریم …
همان که هیچگاه ما را از یاد نمی‌برد! 

                                                                 

 گفتم: خسته‌ام
گفت: “لاتقنطوا من رحمة الله” از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/۵۳)

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!
گفت: “فاذکرونی اذکرکم” منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/۱۵۲)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

ادامه مطلب ...

مروارید های دوستی

هر چیزی جایگاهی دارد و درک جایگاه خود یک هنر است.


منفی شدن جزئی از ماست اما باید اتوماتیک باشد پس "منفی نشو".


همیشه از خود بپرسید که "آرام بودن یعنی چه و آرام راه رفتن چه اثر دارد؟".


تایید دیگران لازم نیست شما باید خودتان را پذیرش کنید و تایید کنید.


اگر از فاکتورهای متغیر رنج می بری،بر فاکتورهای ثابت و روشن متمرکز شو.


وقتی به دیگران توجه می کنی یعنی به خودت توجه می کنی.


تغییرات ظاهری ارزش کمتری نسبت به تغییرات دورنی دارد.


قدر بعضی از چیزها را باید دانست چون ممکن است تکرار نشود.


دیگران در مورد اعمالت چه فکری می کنند مهم نیست نتیجه آن در درون تو مهم است.


با آدمها معامله نکن و انتظاری از آنها نداشته باش فقط به آنها عشق بورز و همه چیزهایت را از خدا طلب کن.

الماس های آگاهی

حقیقت ،زمزمه ای است که تنها وقتی آن را خواهی شنید که مطلقا نباشی،حقیقت در غیاب تو حضور دارد    


  تفکر ،تنها قادر است درباره (شناخته ها )بیندیشد،شناخته ها همواره کهنه اند،بنابراین تفکر هرگز           

اصیل نیست .                                                                            

 

خدا را تنها زمانی خواهی شناخت که خداوند برایت مسئله مرگ و زندگی باشد نه پرسش یا کنجکاوی

 

تو خداوند را گم کرده ای ، زیرا آن را در گذشته می جویی ،خدا همواره در حال و اینک است

 

اگر می خواهی به خدا برسی ،باید از ذهن فراتر روی،از شناخته ها بگذری و به ناشناخته ها پا بگذاری

 

پذیرش خویشتن همان گونه که هستی به تو فرصت رشد خواهد داد،یک رشد خودانگیخته ،نه یک رشد 


 انتخاب و کارگردانی شده.

 

حقیقت را نمی توان جستجو کرد،اما می توان یافت

 

مشکل انسان از خود آگاهی اوست،خودآگاهی انسان به او احساس جدایی می دهد و او خود را به  

 

 عنوان چیزی مجزا می یابد،دیگران دیگرانند و او خودش،در حالی که انسان جزئی از کل جهان است.

 

نگران دنیا نباش ،بگذار دنیا خودش نگران خودش باشد

 

مفهوم خودت را از رنج به واقعیت تنزل بده و آنگاه بیرون آمدن از آن دشوار نخواهد بود

 

زندگی در حال جریان دارد و خواسته ها در آینده 

 

از مقایسه دست بردار،به هر آنچه داری راضی باش و زندگی واقعا زیبا خواهد شد

 

تنها کاری که می توانی انجام دهی،فقط این است که خودت را تغییر بدهی ، تو نمی توانی دنیا را تغییر دهی

 

اگر با افکارت بجنگی ،فکر دیگری راخلق کرده ای، اگر موافق باشی با آن فکر هویت گرفته ای

  

عشق فخر فروشی نمی کند.اگر تمام اعمالت را با عشق انجام دهی آنگاه خواهی دانست که تو انجام  

 

دهنده هیچکدام از آن اعمال نیستی بلکه خداست که انجام می دهد

 

خداوند همان عشق است

 

الماس های آگاهی

حقیقت ،زمزمه ای است که تنها وقتی آن را خواهی شنید که مطلقا نباشی،حقیقت در غیاب تو حضور دارد.


تفکر ،تنها قادر است درباره (شناخته ها )بیندیشد،شناخته ها همواره کهنه اند،بنابراین تفکر هرگز اصیل نیست.


خدا را تنها زمانی خواهی شناخت که خداوند برایت مسئله مرگ و زندگی باشد نه پرسش یا کنجکاوی.


تو خداوند را گم کرده ای ، زیرا آن را در گذشته می جویی ،خدا همواره در حال و اینک است.


اگر می خواهی به خدا برسی ،باید از ذهن فراتر روی،از شناخته ها بگذری و به ناشناخته ها پا بگذاری.


پذیرش خویشتن همان گونه که هستی به تو فرصت رشد خواهد داد،یک رشد خودانگیخته ،نه یک رشد انتخاب و 


 کارگردانی شده.


حقیقت را نمی توان جستجو کرد،اما می توان یافت.


مشکل انسان از خود آگاهی اوست،خودآگاهی انسان به او احساس جدایی می دهد و او خود را به عنوان 


چیزی مجزا می یابد،دیگران دیگرانند و او خودش،در حالی که انسان جزئی از کل جهان است.


نگران دنیا نباش ،بگذار دنیا خودش نگران خودش باشد.


مفهوم خودت را از رنج به واقعیت تنزل بده و آنگاه بیرون آمدن از آن دشوار نخواهد بود.


زندگی در حال جریان دارد و خواسته ها در آینده .


از مقایسه دست بردار،به هر آنچه داری راضی باش و زندگی واقعا زیبا خواهد شد.


تنها کاری که می توانی انجام دهی،فقط این است که خودت را تغییر بدهی ،تو نمی توانی دنیا را تغییر دهی.


اگر با افکارت بجنگی ،فکر دیگری راخلق کرده ای، اگر موافق باشی با آن فکر هویت گرفته ای

  

عشق فخر فروشی نمی کند.اگر تمام اعمالت را با عشق انجام دهی آنگاه خواهی دانست که تو انجام دهنده 


هیچکدام از آن اعمال نیستی بلکه خداست که انجام می دهد.


خداوند همان عشق است.


خدایا شکرت ...!


روزی مردی خواب عجیبی دید .  او خواب دید که پیش فرشته هاست و آنها را نگاه میکند هنگام ورود دسته بزرگی از فرشته ها را دید که تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می آورند را باز میکنند و داخل جعبه می اندازند.
مرد از فرشته ها پرسید: شما چکار میکنید؟؟!!
یکی از فرشته ها گفت: اینجا بخش دریافت است ما دعاهای مردم را که از زمین برای خدا می فرستند را تحویل می گیریم .
مرد کمی جلوتر رفت و دید تعدادی از فرشته ها نامه ها را داخل پاکت گذاشته و آنها را توسط پیک ها به زمین می فرستند مرد پرسید: شما چکار میکنید؟؟؟!! یکی از فرشته ها با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است ما لطف و رحمت خدارا برای بنده هایش می فرستیم !
مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته بیکار نشسته است مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چکار میکنید؟؟!! فرشته جواب داد اینجا بخش تصدیق نامه هاست و من منتظر جواب های مردم هستم تا جواب رحمت خدا را بدهند!  مرد گفت:پس شما چرا اینقدر بیکارید و نامه های اندکی دارید؟مردم باید چه جوابی به شما بدهند؟ فرشته با آهی گفت:  
فقط باید بگویند: خدایا شکر!!!!

خدایا به داده و نداده و گرفته ات شکر!
که داده ات نعمت
و گرفته ات امتحان
و نداده ات حکمت است 

چطور صدای خدا را بشنویم


آیا خدا واقعاً با ما حرف می‌زند؟ آیا واقعاً می‌توانیم صدای او را بشنویم؟ تا وقتی که راه‌های شنیدن صدای او را نفهمیم، هیچوقت باور نمی‌کنیم که می‌توانیم صدای او را بشنویم. 
به نظرتان بهتر نبود خدا از طریق بیلبورد با ما حرف می‌زد؟ کمی فکر کنید، همینطور که در اتوبان مشغول رانندگی بودیم، خدا یکی از صدها بیلبورد را برای جلب توجه ما انتخاب می‌کرد و روی آن پیام خودش برای ما را می‌نوشت. واقعاً خیلی عالی می‌شد، نه؟
اما متاسفانه اینطور نیست. خدا همیشه از راهی با آدمها حرف می‌زند که اصلاً نمی‌شنوند. 
ادامه مطلب ...

با کودک خود درباره خدا اینگونه صحبت کنید.


دغدغه بسیاری از والدین این است که آیا می‌توانند با فرزندانشان درباره موضوع پیچیده ای چون خدا صحبت کنند؟ آیا بچه‌ها را می‌توان با مفاهیمی چون خدا، پیامبر، جهان آخرت، آفرینش و هستی، تکلیف، عبادت و مانند آن آشنا کرد و درباره آنها بحث کرد؟

حرف زدن درباره خدا از این جهت حائز اهمیت است که می‌تواند بهترین راه برآوردن مهم‌ترین نیازهای کودکان باشد، زیرا کودکان بیش از بزرگ‌سالان خود و اطرافیانشان را نیازمند به تکیه گاه قوی و مهربانی می‌بینند که قادر است همه آرزوهای آنها را برآورده سازد.  ادامه مطلب ...

گاهی

گاهی اصلا  گمان نمی کنی ولی می شود
                                    گاهی نمی شود، نمی شود که  نمی شود
                                  گاهی هزار دوره دعا یی اجابت  است
                          گاهی نگفته قرعه به نام  تو می شود
                  گاهی  گدای گدایی و بخت  نیست
            گاهی تمام شهر گدای تو می شود