آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آیا ارگاسم همزمان زن و مرد امکان پذیر است ؟



این تصور که رسیدن همزمان زن و مرد به اُرگاسم خوب است، کاملاً اشتباه است.

سوءتعبیرهای بسیاری درمورد موضوع ارگاسم همزمان وجود دارد.

ارگاسم همزمان به حالتی گفته می‌شود که زن و مرد در یک زمان به ارگاسم و اوج لذت جنسی می‌رسند.

بدیهی است که افراد زیادی، مخصوصاً خانم‌های جوان، ممکن است تصور کنند که زن و مرد در هر معاشقه، باید در یک زمان به ارگاسم برسند. اما در زندگی واقعی، این حقیقت ندارد.

این تصور که ارگاسم همزمان قانون رابطه جنسی است فقط یک تصور نادرست است که طی چند صد سال گذشته توسط رمان‌های عاشقانه و فیلم‌های پورنو متداول شده است.
ادامه مطلب ...

داستان عاشقانه مرا بغل کن !


روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى‌ حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کرد براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: «مرا بغل کن.»

زن پرسید: «چه کار کنم؟» و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد. با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند.
شوهرش با تعجب پرسید: «چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.»
زن جواب داد: «دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.»
شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى «مرا بغل کن» چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.

"عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد. فاصله ابراز عشق دور نیست. فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید."

وفاداری

عاشق هر که هستید، با وفاداری به او عشق بورزید. (باربارا دی آنجلیس)



بر بالای تپه ای در شهر وینسبرگ آلمان قلعه ای قدیمی و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است. اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه ی افتخارشان است:

افسانه از این قرار است که در قرن پانزدهم، لشکر دشمن این شهرها را تصرف و قلعه را محاصره میکند. اهالی شهر برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه میبرند. فرمانده دشمن به قلعه پیام میفرستد که قبل از حمله ی ویران کننده حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد صحیح و سالم از قلعه خارج شوند و پی کار خود بروند. پس از کمی مذاکره، فرمانه دشمن بخاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول شرف، موافقت میکند که هر یک از زنان دربند، گرانبهاترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کنند، به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشند. ناگفته پیداست که چهره ی حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانه دشمن بسیار تماشایی بود، هنگامی که دید هر یک از زنان شوهر خود را بر دوش گرفته و از قلعه خارج میشد!

آن قلعه از آن پس، «وفاداری زن» نام گرفت!


مهربانی


"باب" مرد ثروتمندی بود که با وجود مال فراوان بسیار نامهربان و خسیس بود. برعکس زنش "سارا" بسیا مهربان و خوش قلب بود و همه او را دوست داشتند. سارا با خود میاندیشید: «خداوند این مرد را به من داده است حتی اگر به او علاقه هم نداشته باشم باید به او مهر بورزم!» بنابراین با وی رفتار خوبی داشت.

یک سال قحطی شد و بسیاری از روستاییان از سارا و باب کمک خواستند. سارا با محبت فراوان به همه ی آنها کمک کرد، ولی باب چیزی نگفت و پیش خود فکر کرد: «تا وقتی از پول های من کم نشود برایم مهم نیست که دارایی چه کسی به باد میرود.»

مردم از سارا تشکر کردند و گفتند که پول ها را بعد از مدتی به او پس خواهند داد. سارا نپذیرفت، اما مردم اصرار میکردند که پول او را باز گردانند.

سارا گفت: «اگر میخواهید پول را پس بدهید، در روز مرگ شوهرم این کار را بکنید.»

این حرف سارا به گوش یکی از دخترانش رسید و او بسیار ناراحت شد. بی درنگ پیش پدر رفت و گفت: «میدانی مادر چه گفته؟ او از مردم خواسته تا پول هایشان را روز مرگ تو پس بدهند.»

باب، به فکر فرو رفت. سپس از سارا پرسید: «چرا از مردم خواستی پول تو را بعد از مرگ من به تو پس گردانند؟»

سارا جواب داد: «مردم تو را دوست ندارند و همه آرزو میکنند، که زودتر بمیری اما حالا به جای آن که مرگ تو را آرزو کنند، از خدا میخواهند که تو را زنده نگه دارد تا پول را دیرتر برگردانند. من هم از خدا میخواهم که سالهای بسیار زیادی زنده بمانی. کسی چه میداند؟ شاید تو هم روزی مهربان شوی!»

باب از تیزهوشی و محبت همسرش در شگفت ماند و به او قول داد که در آینده با مردم مهربان باشد.


با چه کسی درباره ازدواج مشورت کنیم؟

با چه کسی درباره ازدواج مشورت کنیم؟

رسول گرامی اسلام (ص) می فرمایند: «هر کس می خواهد پاکیزه خدا را ملاقات کند، باید ازدواج کند.» به دلیل آنکه انسان موجودی با نیازهای طبیعی و در عین حال اجتماعی است، پدیده ازدواج قادر است بسیاری از نیازهای فردی و اجتماعی زن و مرد را در قالب ارتباطات جسمانی و جنسی، روانی- اجتماعی و دیگر قراردادهای عرفی و اجتماعی برآورده سازد. ازدواج در مقایسه با دیگر ارتباطات انسانی دامنه ای وسیع و گسترده تر دارد و دارای ابعاد زیستی، اقتصادی، عاطفی و نیز روانی- اجتماعی است.

ادامه مطلب ...

سین جیمهای خواستگاری

مراسم خواستگاری یکی از زیباترین مراسم در زندگی هر جوانی است. این نکته در مورد والدین نیز صدق می کند. بدین خاطر که با خواستگاری رفتن برای فرزندانشان، به یاد خاطرات خوب دوران جوانی خودشان می افتند. والدین گاهی از به یاد آوردن گذشته احساس لذت و شادکامی می کنند و گاهی هم با آه و اندوه از آن زمان یاد می کنند و در دل می گویند ای کاش قلم پایم می شکست و چنان روزی در زندگیم پیش نمی آمد.

ادامه مطلب ...