تقویت اعتماد به نفس در زنانرئیس یک شرکت، از کارمندان زن و مرد خود انتقاد میکند. کارمند مرد، متوجه زن آشفتهحال کنار دستش میشود. هیچ مسئله مهم و تکاندهندهای در بین نیست، با این حال در یک چشم به هم زدن، احساس ضعف و نداشتن مهارت و لیاقت، در فضای جلسه حاکم میشود. بهخصوص زنان، بیشتر تمایل دارند که پیوسته به خود شک کرده، به نومیدی دچار شوند در این موارد، باید حس اعتماد به نفس و اطمینان خاطر را بهدرستی آموخت. گزارشی از یک دکتر روانشناس زن، به نام افا ولدارک، در مورد اعتماد به نفس و روشهای موفقیتآمیز آن تهیه شده است تا زنان بیاموزند چگونه به جنگ و مبارزه با خودشان (همان خودمنفعل، واخورده و نومید) بروند.
کتاب جدید او با نام «برو تا هرچه بیشتر اعتماد به نفس به دست آوری» این روزها زبانزد شده است.
مطالعات جدید نشان میدهد در واقع افراد مجرد خوشبین، متواضع و از خودگذشته هستند. آنان اعتماد به نفس بالاتری نسبت به متأهلان دارند. زنان مجرد نسبت به مردان مجرد و همچنین افراد متأهل، در شغل و حرفه، بسیار کوشاتر و موفقترند.
متأسفانه پیشداوریهایی در مورد افراد مجرد وجود دارد که گویی مثل قیر مذاب روی آنها ریخته شده است، اما مطالعات امروز نشان داده است که این حرفها حقیقت ندارد. اما همین تحقیقات یک مورد نگران کننده را نیز ثابت کرده است: آنان، همواره یک حس پوچی و بیمعنایی را با خود حمل میکنند. البته شاید آن جدیت در کار هم بهنوعی فرار از خویشتن خود باشد، اما بد نیست بدانیم بیش از نیمی از مجردها نگاه مثبتی نسبت به آینده دارند، این در حالی است که این ارزش، نزد افراد متأهل فقط ٤٠ درصد است.
در یک همهپرسی مشخص شده است هر چند افراد مجرد احساس خوشبختی کامل در زندگی ندارند، اما همه آنها روی همرفته از خود احساس رضایت دارند، در حالیکه یکسوم افراد متأهل، از زندگی زناشویی خود احساس رضایت نمیکنند.
هنگامی که زنان، خود را درگیر مسئولیتهای بیش از حد توانشان میکنند، اگرچه با کوشش و تحمل فراوان از عهده آنها برمیآیند، اما انجام این امور همواره با احساس تنش و اظهار گله و شکایت از وضع موجود، از طرف آنها همراه است.
اغلب ما زنان در روابطمان با نزدیکان نقش مسئولیتپذیری را ایفا میکنیم و میپنداریم که به این ترتیب همهچیز بر وفق مراد است. چنین میانگاریم که حل همه مشکلات دیگران بر عهده ماست. در مورد کوچکترین کنش اطرافیان چه مثبت و چه منفی، واکنش نشان میدهیم. این طیف احساسی ما از دلخوری و رنجیدگی شروع میشود و تا عصبانیت شدید و حتی افسردگی و نومیدی ادامه مییابد. وقتی هم متوجه میشویم که کوشش ما در راه کمک به دیگران مؤثر واقع نشده، حاضر نیستیم دست از کوشش برداریم. بجای متوقف کردن این روند، کوشش خود را دو برابر میکنیم و تنها نتیجهای که به دست میآوریم، عصبانیت بیشتر است؛ چرا که مسئولیت فردی را برعهده گرفتهایم که به هیچوجه قصد اصلاح خود را ندارد!
ظرفیت وحشتناک خانمها برای حرفزدن، درکش برای مردها بهشدت دشوار است.زنها در کنار هم و به اتفاق فرزندانشان نزدیک غارهای محل زندگی خود اجتماع میکردند. توانایی ایجاد پیوند، اتصال و برقراری روابط نزدیک برای دوام و بقای هر یک از این زنان مهم بود. مردها به سکوت روی تپه مینشستند و منتظر شکار میشدند. وقتی زنها بهاتفاق هم، درگیر کاری میشدند، برای برقراری ارتباط بیشتر، مرتب با هم حرف میزدند. وقتی مردها شکار میکردند یا ماهی میگرفتند، از بیم آنکه شکار از دستشان فرار نکند، با هم صحبت نمیکردند. وقتی مردان امروزی هم به شکار یا صید ماهی میروند، باز هم زیاد حرف نمیزنند. وقتی زنهای امروزی برای خرید میروند و یا دور هم جمع میشوند، مرتب صحبت میکنند. زنها برای صحبتکردن نیاز به دلیل ندارند، هدف خاصی را هم دنبال نمیکنند. آنها برای آن با هم حرف میزنند که با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
ادامه مطلب ...زیبایی، حاصل خلاقیت خداست و خداوند انسان را نیز خلاق آفرید تا با خلاقیت خود دنیا را زیباتر، کارآتر و مفیدتر گرداند. زیبایی ظاهری چیزی نیست که کسی طالب آن نباشد. همه آدمها، اعم از زن و مرد و پیر و جوان، خواهان زیبایی و آراستگی و مطلوب واقع شدن میباشند. اگر این زیبایی را خداوند و طبیعت در آنها نهاده باشد که چه بهتر، ولی اگر انسان از زیبایی ظاهری بهره کافی نبرده باشد، بیتردید درصدد خلق آن برمیآید. کمتر کسی است که مجذوب زیباییهای ظاهری نشود و آن را قلباً نستاید. آرایش را نیز کسانی اختراع کردهاند که زیباتر شدن را دوست میدارند. پس میل به زیبایی و زیباتر شدن از طبیعتی سالم، روحیهای شاداب و سرزنده برمیآید.
توجه به زیبایی ظاهری هیچگونه تضادی با معنویات، تکامل روحی و کمال شخصیتی انسان ندارد و سیرت زیبا نیز هیچ عنادی با صورت زیبا نداشته و ندارد؛ از طرفی نیاز به زیبایی ظاهری هرگز با استحمام یا تغذیه سالم یا ورزش برطرف نمیشود.
داستانی هست راجع به یک دزد در زمانهای قدیم که کت باشکوهی را دزدید. کت از بهترین پارچه درست شده بود و دکمههایی از طلا و نقره داشت. وقتی کت را در بازار به یک بازرگان فروخت، پیش دوستانش برگشت. دوست نزدیکش از او پرسید که کت را چند فروخته است.
پاسخش این بود «صد سکه نقره».
دوستش پرسید: «یعنی میخواهی بگویی فقط صد سکه نقره برای آن کت باشکوه گرفتی؟» دزد پرسید: «مگر از عدد صد بزرگتر هم هست؟»
افزایش اعتماد به نفس، زمانی ساده میشود که از علل تردید پیدا کردن به خود آگاه شوید. چیست که به شما احساس نابسندگی، بیکفایتی، دوستانه نبودن، بیارزش بودن میدهد؟
تصویر ما از خود، بعد از تولد بسیار شکننده است. تصویر ذهنی ما به مراقبت، توجه، به تحسین، تمجید و تشویق اطرافیان ما احتیاج دارد، تا به لحاظ احساسی در شرایط مطلوبی قرار بگیریم. اگر این را از دوران کودکی خود داشته باشیم، به راحتی به افرادی مطمئن به خود، تبدیل میشویم.
برنامهریزی منفی و اگر عمری ما را به حماقت، زشت بودن و بدی متّصف ساخته باشند، احساس ارزشمند بودن را از ما میرباید و به برداشت ما از خود لطمه میزند. اعتماد به نفس در اثر انتقاد، سرزنش، احساس گناه و تقصیر، احساس ناامنی و هراس کاهش مییابد، تا احساسی از بیارزش بودن جای آن را بگیرد.
لازم است که در برابر آماج حملات منفی که متوجه ارزش شماست، بایستید. ممکن است نتوانید مانع از آن شوید که دیگران از شما انتقاد نکنند. اما میتوانید نگرش خود را در برابر این تهاجمات منفی کنترل کنید.
١ـ امروز احساس تضمین آرامش میکنمامروز کنار میایستم و تسلیم قدرت برتر خود میشوم. اجازه میدهم قدرت نظمدهنده خداوند همه آنچه مرا نگران میسازد، منظم و هماهنگ کند.
عبادت کننده باوقار تقاضا میکند خردی به او بخشیده شود تا بر آنچه تغییرپذیر است، آگاهی یابد. امروز اموری را که در جهت تصمیمگیری به دست قدرت برتر خود میسپارم، مطرح میکنم. با تمرکز بر وقایع یا شرایط خارج از اختیار به کاهش انرژی خود ادامه نمیدهم.
امروز به خاستگاه خود رو میکنم و آرامشی را که در رهایی وجود دارد، حس میکنم.
٢ـ همه احساسات و شور و حال طبیعی خود را میپذیرم!
احساسات بخشی از طبیعت من است. گاهی اوقات فوقالعاده و بعضی وقتها رنجآور است. احساسات من هرچه باشد، همه آنها برای بیان کامل من حیاتی و ضروری است. من قالیچهای هنری هستم ـ بیان هنر خداوند. الیاف رنگی که این اثر ذهنی را بهوجود آوردند، احساسات من هستند. امروز مقابل این اثر هنری با الیاف رنگارنگ و ترکیبیاش میایستم؛ به آن مینگرم، کامل و بیانتقاد آن را میپذیرم.
امروز از اینکه احساسات به زندگیام رنگ و عمق میبخشند، سپاسگزارم.
عـزت نــفس و اعــتماد بنفس بنیادی ترین بخش شخصیت یـک فرد می بـاشـد که در تمام جوانب زندگی فرد خود را به نـحـوی متـظـاهــر می سازد. اعتماد بنفس سالم و بالا یک ضرورت حـیـاتی و مـطـلق بـــرای هر فردی میباشد. اعتماد بنفس را میتوان چنین تعریف کرد:
▪ باور و اعتقادی که فرد نسبت به خود دارا میباشد.
▪ شناخت ارزش و اهمیت خویش-داشتن اعتماد و رضایت از خویش.
▪ توانایی برخورد و کنارآمدن با چالشهای اساسی زندگی.
▪ تـوانـایـــی ارزیابی درست و دقیق خویش-پذیرش خویش و ارزش نهادن به خود بدون هیچگونه قید و شرطی.
▪ توانایی شناخت و پذیرش نقاط ضعف و قـوت و محدودیت های خویش.
● افرادی که از اعتماد بنفس پایینی برخوردار میباشند دارای خصوصیات زیر هستند:
▪ مرتبا خودشان را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند.
▪ هنگام صحبت کردن در چشمان فرد مقابل خود هنگام نگاه نمیکنند. با سر پایین و قدمهای آهسته قدم بر میدارند.
▪ در پذیرش تعریف و تمجیدها و تعارفاتی که به آنان میشود مشکل دارند (تصور میکنند سزاوار آنها نبوده و یا دیگران در صدد تمسخر آنها میباشند).
راجرز از با نفوذترین و کارآمدترین روان شناسان است. روش او پدیدار شناسی و دیدگاهش انسان گرایی است. اصولاً نام وی با مفهوم "خود" قرین می باشد, پدیدار شناسان بر خلاف روان کاوان بر انگیزه های نا خودآگاه تکیه می نمودند بر دیدگاه ذهنی فرد و درباره آنچه تاکنون در جال وقوع است تاکید می ورزند. در پدیده شناختی اعتقاد بر این است که اگر چه دنیای واقعی ممکن است دنیای واقعی ممکن است موجود باشد ولی موجودیت آن را نمی توان شناخت و یا تجربه کرد بلکه می توان بر اساس ادراکات فرد, از این میان موجودیت را تصور و دریافت کرد. از اینرو انسان فقط بر اساس ادراکاتش از اشیا و بر اساس تصوری که از آن دارد رفتار خواهد کرد (شفیع آبادی و ناصری, ۱۳۶۵. ص۱۵۱). راجرز خود درباره رویکرد پدیدارشناختی می گوید:
"چارچوب درونی داوری هر انسانی مناسب ترین زاویه دید برای فهم و درک رفتار اوست" (اتکینسون, ۱۳۷۸, ص ۱۰۱).