( قابـل تـوجه آقـایان ! )
شادی در تنهایی نیست
ناصر خسرو قبادیانی بسوی باختر ایران روان بود . شبی میهمان شبانی شد در روستای کوچکی در نزدیکی سنندج ، نیمه های شب صدای فریاد و ناله شنید برخاست و از خانه بیرون آمد صدای فریاد و ناله های دلخراش و سوزناک از بالای کوه به گوش می رسید . مبهوت فریاد ها و ناله ها بود که شبان دست بر شانه اش گذاشت و گفت : این صداها از آن مردیست که همسر و فرزند خویش را از دست داده ، این مرد پس از چندی جستجو در غاری بر فراز کوه ماندگار شد هر از گاهی شبها ناله هایش را می شنویم . چون در بین ما نیست همین فریاد ها به ما می گوید که هنوز زنده است و از این روی خوشحال می شویم . که نفس می کشد . ناصر خسرو گفت می خواهم به پیش آن مرد روم . مرد گفت بگذار مشعلی بیاورم و او را از شیار کوه بالا برد . ناصر خسرو در آستانه غاری ژرف و در زیر نور مهتاب مردی را دید که بر تخته سنگی نشسته و با دو دست خویش صورتش را پنهان نموده بود .
مرد به آن دو گفت از جان من چه می خواهید ؟ بگذارید با درد خود بسوزم و بسازم .
ناصر خسرو گفت : من عاشقم این عشق مرا به سفری طول دراز فرا خوانده ، اگر عاشقی همراه من شو . چون در سفر گمشده خویش را باز یابی . دیدن آدمهای جدید و زندگی های گوناگون تو را دگرگون خواهد ساخت . در غیر اینصورت این غار و این کوهستان پیشاپیش قبرستان تو و خاطراتت خواهد بود . چون پگاه خورشید آسمان را روشن کند براه خواهم افتاد اگر خواستی به خانه شبان بیا تا با هم رویم .
چون صبح شد آن مرد همراه ناصرخسرو عازم سفر بود . سالها بعد آن مرد همراه با همسری دیگر و دو کودک به دیار خویش باز گشت در حالی که لبخندی دلنشین بر لب داشت .
اندیشمند یگانه سرزمینمان ارد بزرگ می گوید :
“سنگینی یادهای سیاه را
با تنهایی دو چندان می کنی …
به میان آدمیان رو و در شادمانی آنها سهیم شو
لبخند آدمیان اندیشه های سیاه را کمرنگ و دلت را گرم خواهد نمود . ”
شوریدگان همواره در سفر هستند و چون خواسته خویش یافتند همانجا کاشانه ایی بسازند ، و چون دلتنگ شوند به دیار آغازین خویش باز گردند…
طبیعی ترین شکل خانواده، این است که هیچ عاملی جز مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی بیفکند. کوشش مصلحان جامعه - مخصوصاً پیامبران خدا - این بوده است که نظام خانواده، یک نظام مستحکم و پایدار باشد و هیچ عاملی نتواند این کانون سعادت را متلاشی گرداند. به هر حال خانوادهی خوشبخت نشانههایی دارد که ما دراینجا به چند نمونه ی آن اشاره میکنیم. امید است که خانواده ی شما نیز برخوردار از این نشانه ها باشد.
1- در بین اعضای خانواده جمله " به من چه یا به تو چه " رد و بدل نمیشود، چرا که اعضا به گفتگو و مشورت منطقی اعتقاد دارند و احساس مسئولیت می کنند.
2- افراد به یکدیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوء استفاده نمیکنند و اعتماد را یکی از پایدارترین ویژگی ازدواج موفق و خانواده موفق میدانند.
3 - تا جایی که امکان دارد با هم هستند و در میهمانیها یا کارهای مربوط به خانواده تنها نمیروند. همدلی، همکاری، همفکری، هماهنگی را بقای خانواده خوشبخت می دانند.
4- با هم اتحاد دارند و در مسائل مختلف، با گفتگو و مشورت به تفاهم میرسند و سعی میکنند اگر سوءتفاهم به وجود آمد، آن را در درون خود بدون این که کسی بفهمد حل کنند.
5 - به سلیقه ها و عقاید یکدیگر آگاه بوده و به آن احترام گذاشته و عمل میکنند.
6 - نسبت به هم شرم مسموم ندارند یعنی خواسته های طبیعی خودشان را بدون نگرانی یا خشونت ابراز میکنند.
7 - به حریم یکدیگر احترام گذاشته و از حدود مشخص شده خود فراتر نمی روند.
8 - نگران سلامت روحی و جسمی یکدیگر بوده و از هم مراقبت میکنند. اگر چنانچه مشکلی به وجود آید، سعی وافر در حل مشکل را دارند.
9- در بیشتر اوقات لحظات خوشی را که با یکدیگر بوده اند مرور می کنند؛ دنبال خاطرات تلخ نیستند، دوست دارند همیشه در خوشی، شادی و نشاط زندگی کنند.
10 - برای فامیل ها و همسایههای خود اهمیت قائلاند و پذیرای فامیل یکدیگر هستند.
11 - از امور مالی یکدیگر خبر دارند و چیزی را از یکدیگر پنهان نمیکنند. صرفه جویی و پس انداز کردن جزء برنامه های اقتصادی خانواده های خوشبخت است.
12- برای رشد یکدیگر تلاش کرده و زمینه پیشرفت خانواده را فراهم میکنند.
13- افراد به هم افقی نگاه میکنند نه عمودی. یعنی هیچ کس خود را برتر از دیگری و در مقام قدرت نمیبیند. دیکتاتوری، زور و قدرت طلبی حاکم نیست.
14- همه اعضا احساس برنده بودن، موفق بودن، امید داشتن میکنند و خودشان را در زندگی برنده میدانند.
15- در کنار هم احساس امنیت و آرامش میکنند نه ترس و اضطراب یا تنش و درگیری.
16- علاقه، عشق، محبت، صفا و یکدلی خود را هم در رفتار و هم در گفتار به یکدیگر ابراز میکنند.
17- از یکدیگر انتظار بیجا و توقع نامناسب ندارند.
18 - اگر مشکلی پیش بیاید به راه حل فکر میکنند و به دنبال مقصر و گناهکار نمیگردند. دست به علتیابی و ریشهیابی آن مشکل میزنند و راه حل منطقی ارائه میدهند.
19- هریک از طرفین پیوسته به فکر خوشحال نمودن و راضی نگه داشتن یکدیگر هستند.
20 - زن و شوهر به خاطر همدیگر زندگی میکنند: اول خود بعد دیگران. زندگی آنها به خاطر بچهها یا ترس از طلاق و حرف مردم نیست.
21 - زن و مرد میتوانند هر روز به دنیای اختصاصی یکدیگر نزدیکتر شوند، کار به مسائل خصوصی و زندگی دیگران ندارند.
22 - با درخواست های یکدیگر برخوردهای مثبت و منطقی دارند.
23 - زن و مرد در کنار یکدیگر هستند نه رو در رو و رقیب یکدیگر، بلکه رفیق هم هستند و واکنش منفی از خود نشان نمیدهند.
24 – خانوادههای خوشبخت تلاش دارند که بچه های خوب و خوشبختی نیز به جامعه تحویل دهند.
وَ مِن ءَاَیتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِّن أَنفُسِکُم أَزوَجَاَ لّـِتـَسکُنُوا إِلَیهَا وَ جَعَلَ بَینَکُم مَّوَدَّةَ وَ رَحمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَأَیتٍِِِِ لِّقَومٍ َیتَفَکَّرُونَ
و از نشانه های او(خدا) این که از [ نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد.آری، در این (نعمت) برای مردمی که میاندیشند قطعاً نشانههایی است. ( سوره روم آیه 21 )
وَ مِن ءَاَیتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِّن أَنفُسِکُم أَزوَجَاَ لّـِتـَسکُنُوا إِلَیهَا وَ جَعَلَ بَینَکُم مَّوَدَّةَ وَ رَحمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَأَیتٍِِِِ لِّقَومٍ َیتَفَکَّرُونَ
و از نشانه های او(خدا) این که از [ نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد.آری، در این (نعمت) برای مردمی که میاندیشند قطعاً نشانههایی است. ( سوره روم آیه 21 )
خدا می داند، ولی ...
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد
و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت
آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود!
... و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود
سوالی که بیش از یکبار نمی توان به آن پاسخ داد
خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد، روی تخته سیاه قیامت
اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند
خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم
خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم
و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم
و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست
چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است
من آدم خونگرمی هستم و از صحبت کردن با مردم لذت میبرم. یکی از موضوعات مورد علاقه من این است: بعضی از مردم آنقدر خود را سرگرم خانواده و کار کردهاند که آرزوهایشان فراموش شده است. آیا شما هم آرزوهایی دارید که صدایتان میزنند؟
دنبال کردن آرزوها تا وقتی که زنده هستم.
یکی از آرزوهای همیشگیام، زندگی در یک منطقه آب و هوایی گرم در خانهای دارای استخر بوده است تا بتوانم هر روز در آن شنا کنم و لذت ببرم.
بعد از بزرگ کردن بچههایم و بیست و چهار سال زندگی در یک منطقه کوهستانی و سرد، سرانجام خانه کوچکی در یک منطقه گرمسیر خریدم و در آنجا ساکن شدم.
از آنجا که حالا در خانه آرزوهایم زندگی میکنم، راحتتر بر اهدافم در بهبود زندگیام تمرکز میکنم تا سالمتر، متناسبتر و لاغرتر شوم.
پس جوابشان دهید.
حواس تان را جمع کنید؛ زندگی ای که به سختی ساخته اید، به آسانی می تواند از هم بپاشد. فقط کافی است که غرق تکرار شوید یا زیاده از حد به خودتان مطمئن باشید و فکر کنید که هیچ اشتباهی از شما سر نمی زند. دنیای زنان و مردان بیش از چیزی که شما فکر می کنید متفاوت است. ممکن است موضوعی که برای شما کاملا عادی و پذیرفته شده است، از نظر همسرتان یک اشتباه غیرقابل بخشش باشد. پس به جای آن که اینقدر به خودتان مطمئن باشید و فکر کنید که یک زندگی بی عیب و نقص دارید، سعی کنید دنیا را از دریچه چشم همسرتان ببینید و طوری زندگی کنید که نه فقط از نظر خودتان یک همسر ایدآل باشید بلکه در نگاه همسرتان هم یک مرد بی عیب و نقص به حساب بیایید. خانم ها از مقایسه شدن بیزارند گاهی حسادت طبیعی است؛ خواسته مریم کاملا طبیعی است. زن ها سایه رقیب های احتمالی را با تیر می زنند. اگر قبلا ازدواج کرده بودید، سابقه نامزدی ناموفقی داشته اید یا در میان آشنایان تان کسی بوده که قبلا خانواده شما اصرار داشتند با او ازدواج کنید، بیشتر باید مراقب حرف زدن تان باشید. احتمالا در تمامی این افراد هم مثل آدم های دیگر توانایی ها یا ویژگی های مثبتی وجود داشته اما دلیلی ندارد که در مقابل همسرتان در مورد توانایی های آن ها حرف بزنید. اگر همسرتان به خوبی آن ها غذا درست نمی کند و در کارش به اندازه آن ها به موفقیت نمی رسد، انتقادتان را در دل تان نگه دارید و هرگز او را با زنی که در زندگی تان بوده یا قرار بوده که باشد مقایسه نکنید. بگذارید ملکه خانه باشد به خاطر دیگران او را سرزنش نکنید گرچه او هنوز هم فکر می کند که خانواده اش در اشتباه بوده اند و همسرش فردی نبوده که آن ها فکر می کرده اند اما با وجود علاقه ای که به همسرش دارد، می گوید کاش کمی بیشتر صبر می کرد و با وجود مخالفت خانواده اش ازدواج نمی کرد. زیرا قهر چند ساله همسر و خانواده اش روی رابطه 2 نفره شان هم تاثیر گذاشته و آن ها را از هم دور کرده است. او می گوید بعد از ازدواج کاملا تنها شده است، چون نمی تواند مثل قبل با خانواده اش وقت بگذراند و از طرف دیگر، همسرش می گوید دلیلی ندارد که بعد از ازدواج مثل گذشته با دوستان مجردش و گروه های چند نفره دوستانش تفریح کند. حضور خانواده ها به زندگی امنیت می دهد اگر خانواده اش با ازدواج شما مخالف بوده اند یا به هر دلیلی با آن ها دچار مشکل شده اید، ناراحتی تان را در دل تان نگه دارید و آن را به ابزاری برای سرکوفت زدن به همسرتان تبدیل نکنید. به او نشان دهید مسئولیت کار هرکسی متوجه خود اوست و نه دیگران و نگذارید که به خاطر اشتباهات دیگران احساس گناه کند. از طرف دیگر، فراموش نکنید که با وجود همه این اتفاقات، باز هم آن ها خانواده او هستند و تا پایان عمر به حضور و حمایت شان احتیاج دارد. بدون غرولند و سرزنش به ملاقات شان بروید و بگذارید که همسرتان آزادانه با آن ها در ارتباط باشد. اگر شما از این ملاقات ها آزرده می شوید، می توانید به شکلی که همسرتان را ناراحت نکند، این بازدید ها را کمتر کنید اما نباید رابطه شما و خانواده اش، بین او و خانواده اش فاصله ای بیندازد، زیرا این فاصله تنها همسرتان را آزار نمی دهد بلکه می تواند به مرور، زندگی مشترک شما را هم از هم بپاشد و البته متانت و فداکاری شما در برخورد با خانواده او، می تواند از شما در ذهن همسرتان یک قهرمان و حامی همیشگی بسازد. همسرتان ملک شخصی شما نیست شما فقط نان آور خانواده نیستید او خانه دار است و در پایان روز نه تنها از کارهای تمام نشدنی خانه خسته می شود بلکه تنهایی طولانی هم او را بی حوصله می کند. در مقابل همسرش هم اغلب تا شب سر کار است و وقتی به خانه می آید نه توانایی بیرون رفتن را دارد و نه حوصله گپ زدن. مدام دو دو تا چهارتا نکنید؛ فراهم کردن همه امکانات زندگی، تنها مسئولیت یک همسر ایده آل نیست. با شروع کردن زندگی مشترک، قبل از آن که یک زن به امکانات و پول احتیاج داشته باشد، به یک همراه و هم صحبت احتیاج دارد. حتی اگر خسته ترین آدم دنیا هم باشید، نباید از خانه مشترک تان فقط به عنوان یک خوابگاه استفاده کنید. بعد از یک روز تنهایی، همسرتان به حضور صد در صدی شما و صحبت کردن با شما احتیاج دارد. پس به جای همراه شدن با او، نگویید من این همه جان می کنم که تو در رفاه باشی! شاید شما سرتان بیش از حد شلوغ باشد اما باز هم نباید یک سری موضوعات را فراموش کنید. تاریخ های مهم زندگی مشترک تان مثل سالگرد ازدواج و سالگرد تولد و... را هرگز فراموش نکنید و به دلیل شلوغ بودن سرتان از کنار این مناسبت ها ساده نگذرید. فکر نکنید که پول همه مشکل ها را حل می کند و به جای هدیه دادن می توانید با دادن پول به همسرتان این روز را هم پشت سر بگذارید. هدیه های نقدی و البته هدیه های ارزان قیمت می تواند آفت رابطه شما باشد. شاید این مناسبت ها تنها 2 یا 3 بار در سال، در زندگی شما تکرار شوند و وظیفه شما به عنوان همسر او، این است که در طول سال، فکر و جیب تان را برای این روز ها آماده کنید. خانم ها کارخانه تولید محبت نیستند شاید شما خصلت های بدی داشته باشید که همسرتان با آن ها کنار می آید و شما را به خاطرشان کنار نمی گذارد اما فکر نکنید اوضاع همیشه به این شکل می ماند. ممکن است همسرتان به دلیل علاقه ای که به شما دارد، بیشتر از دیگران به شما برای تغییر خودتان یا شرایط تان فرصت دهد اما این فرصت دادن تا ابد ادامه پیدا نمی کند. اگر روزی صبرش لبریز شد، فکر نکنید که او تغییر کرده است یا این که وظیفه دارد تا ابد همه اشتباهات شما را نادیده بگیرد بلکه به جای متهم کردن او بهتر است نگاهی به رفتارهای تان در زمانی که او بی وقفه محبت و گذشت می کرده بیندازید و بی طرفانه در مورد خودتان قضاوت کنید. تنهایی بعد از ازدواج، زندگی را ویران می کند موبایل تان را غلاف کنید؛ آنقدر غرق کامپیوتر، تلفن همراه یا فیلم دیدن می شوید که نمی فهمید چقدر زمان گذشته است؛ شما گمان می کنید همین چند دقیقه پیش بازی را شروع کرده اید و هنوز زمان زیادی نگذشته اما همسرتان ساعت هاست که منتظر است شما بازی تان را تمام کنید و با تمام دل و جان در خانه حضور پیدا کنید. شاید در آغاز او منتظر تمام شدن بازی شما بماند اما بعد از مدتی با افراط شما در این زمینه، آنقدر نسبت به این موضوع حساس می شود که هر بار سراغ تلفن همراه یا رایانه تان می روید، بیشتر و بیشتر از شما عصبانی و ناامید می شود. فراموش نکنید شما برای تنها روی مبل نشستن و بازی کردن ازدواج نکرده اید و حق ندارید به خاطر سرگرمی خودتان، در زمانی که مهمان دارید یا یک عالمه کار برای انجام دادن در خانه وجود دارد، او را دست تنها بگذارید و به تلفن همراه تان پناه ببرید. همسرتان به توجه شما احتیاج دارد و دوست دارد برای شما اولویت اول در هر لحظه او باشد و نه یک رایانه یا تلفن همراه. خانه محل آرامش است نه زندان اگر نگران این هستید که ملاقات های تنهایی مردانه تان تمام شود، باید بگوییم که آن هم بستگی به خودتان دارد. اگر تعادل را رعایت کنید، می توانید این ملاقات ها را هم از دست ندهید. شاید دیگر هر هفته یک بار با دوستان مجردتان دور هم جمع نشوید اما می توانید به ازای هر چند دیدار خانوادگی اش که ترتیب می دهید، یک بار هم به تنهایی دور هم جمع شوید. زیاده روی نکنید و با ترجیح دادن دیگران به همسرتان او را حساس نکنید تا او هم همیشه در کنارتان باشد و از این وقت گذرانی های دوره مجردی تان هم استقبال کند.
مریم 28 ساله است. همسرش قبل از او یک بار ازدواج کرده بوده اما به خاطر مشکلاتی که میان او و همسرش وجود داشته، در دوره عقد از یکدیگر جدا شده اند. او به شوهرش اطمینان کامل دارد و هرگز از این که پای آن زن و هر زن دیگری در زندگی شان باز شود نمی ترسد. مشکل مریم ترس از ارتباط همسرش با فرد دیگری نیست بلکه او دوست ندارد شوهرش از همسر سابقش حرف بزند یا گاهی این 2 را با هم مقایسه کند.
زن ها فقط از مقایسه شدن با رقبای شان نمی ترسند. این که هر زن دیگری در ذهن همسرشان موفق تر و توامندتر از آن ها باشد، به زن ها احساس ناامنی می دهد. آن ها دوست دارند ملکه خانه باشند و این که در ذهن همسرشان کامل ترین زن دنیا باشند، برای آن ها به معنی خوشبختی و موفقیت در ازدواج است. به همین دلیل وقتی از او می خواهید فلان غذا را مثل مادرتان درست کند، فلان ظرافت را مثل مادرتان داشته باشد یا فلان رفتارش مثل رفتار مادرتان باشد، از کوره در می روند و نه تنها از شما می رنجند بلکه مادران که هیچ نقشی در این ماجرا نداشته را هم مقصر می دانند.
الهام و همسرش با عشق و به سختی زندگی شان را شروع کرده اند. خانواده او با ازدواج شان مخالف بوده اند و برخورد درستی هم با همسرش نداشته اند.
فکر نکنید که انتخاب همسر، یعنی در اختیار گرفتن او. شما همراه او هستید و نه مالکش. قرار نیست مردانگی تان را با تعیین حد و مرز و محدود کردنش اثبات کنید. شما هم حق دارید که از او بخواهید مثل شما در قالب این زندگی مشترک، به علائق و خواسته هایش برسد. نباید با وضع محدودیت و بحث کردن های مداوم از همسرتان بخواهید که خودش را تغییر دهد اما می توانید با رفتارهای تان و نشان دادن این تغییرها در خودتان، روی او هم تاثیر بگذارید. اگر دیدید هنوز هم اوضاع آن طور که باید پیش نمی رود، دوستانه و آرام با او صحبت کنید و در صورتی که باز هم نتیجه نگرفتید، به جای بحث و دعوا با یک روان شناس مشورت کنید. شاید این بار شما در اشتباه باشید و مشکل، توقع های زیاد شما باشد و نه رفتارهای اشتباه همسرتان.
ساناز 32 سالش است. او 5 سال است که با همسرش زیر یک سقف زندگی می کند. وضعیت مالی خوبی دارند و دغدغه های اقتصادی زندگی شان را تهدید نمی کند اما به نظر او همین اوضاع خوب مالی یک تهدید برای زندگی شان است.
همسرتان فقط برای محبت کردن به شما و آرام کردن زندگی تان با شما ازدواج نکرده است. همانقدر که از او انتظار محبت دارید، باید در خودتان هم احساس مسئولیت کنید و متقابلا شما هم در کنار او باشید.
ستاره 23 سالش است و تازه چند ماهی است که ازدواج کرده. او معتقد است همسرش ایراد بزرگی ندارد. هم خوش اخلاق است و هم تمام ویژگی های یک مرد ایدآل را دارد اما چند هفته ای است که رفتار او با همسرش سرسنگین شده و منتظر جرقه ای از طرف اوست که دوباره رابطه شان روبه راه شود اما این اتفاق نمی افتد. او از 2 موضوع گله دارد یکی غرق شدن همسرش در تلفن همراه است و دیگری وقت گذرانی همیشگی همسرش با دوستان قدیمی اش و تنها گذاشتن او.
اشتباه فکر نکنید! قرار نیست بعد از ازدواج تنها شوید و در خانه حبس شوید اما چه بخواهید و چه نخواهید زندگی شما بعد از متاهل شدن تغییراتی خواهد کرد؛ این تغییر مشکل ازدواج شما نیست بلکه طبیعت یک زندگی 2 نفره است. بعد از مدتی نه تنها تفریح های شما 2 نفره خواهد شد بلکه حتی علائق، عادت ها و نیازهای تان هم به هم شبیه خواهند شد، فقط باید کمی صبور باشید و فکر نکنید هر تغییری که اتفاق می افتد به زیان شماست. اگر باهوش باشید، بعد از ازدواج می توانید همه آزادی ها و علائق تان را داشته باشید. این خواسته شما فقط با یک کلید برآورده می شود و آن هم رسیدن به این خواسته ها از کانال همسرتان است. شما می توانید دوستان تان را با همسرتان آشنا کنید، به خانه بیاورید شان و حتی یک گروه دوستی را برای شب های آخر هفته دور هم جمع کنید.
بعضی افراد بابت هر موضوعی نگران و مضطرب هستند و این دلشوره های بی مورد گاهی تا آنجا پیش می رود که جسم این افراد را هم درگیر خودش می کند. دل درد و دل پیچه، گرفتگی عضلات، مشکلات گوارشی، احساس سوزش در معده یا لرزش عضلات نمونه ای از تاثیرات دلشوره است که تنها آدم های مضطرب و دلواپس آن را تجربه کرده اند اما آیا درمانی برای این دلشوره ها وجود دارد؟ مراقب دلشوره هایت باش قبل از هرچیز باید مانع افکار منفی خود باشید و به آن ها شاخ و برگ اضافی ندهید. آگاهانه افکارتان را تحت کنترل بگیرید و روی آن ها تمرکز کنید. می توانید برداشت های قابل قبول تر و مثبت تری را از شرایط بحرانی که برای تان پیش می آید، برای خود ایجاد کنید. وقتی توانستید فکر خود را به صورتی دیگر در آورید دلشوره شما هم به همان سرعت تغییر می کند. مثلا برای دوست تان که هنوز نرسیده، این طور فکر کنید که شارژ باتری گوشی همراهش ممکن است تمام شده باشد و دوست تان در ترافیک مانده باشد. با این فکر منطقی تر در مورد شرایط به وجود آمده واکنش نشان خواهید داد. پس در قدم اول فکرتان را تغییر بدهید تا کنترل دلشوره های تان را در دست تان بگیرید. تنهایی دلواپس نشو در کنار همه مواردی که برای تان گفتیم ورزش را هرگز از یاد نبرید. اگر اکسیژن و هوای تازه مدام به شما برسد تاثیر زیادی در بالا بردن روحیه اعتماد به نفس شما دارد و افکار شما را قوی تر خواهد کرد اما یادتان باشد که همه افراد در زندگی شان با این حس روبه رو شده اند و تنها شما نیستید که اسیر دلشوره شده اید اما این نحوه واکنش شماست که نشان می دهد توانایی تان در رویارویی با این نوع احساسات تا چه اندازه است. فقط کافی است دلشوره های تان را خیلی جدی نگیرید. موضوعی که نادیده اش می گیرید در موقعیت استرس زا و شرایطی که دلشوره چیزی یا کسی را پیدا می کنید مراقب نوع کلماتی که به زبان می آورید باشید. از گفتن جملاتی مثل می ترسم اتفاقی افتاده باشد، احساس بی تابی می کنم، نگران هستم و... که دلشوره و نگرانی های تان را شدت می دهد دوری کنید. جایگزین کردن این جملات به جملاتی مثل هیچ اتفاقی نیفتاده، همه چیز رو به راه است، جای هیچ نگرانی نیست و خیلی جملات مثبت دیگر کمک زیادی به از بین بردن دلشوره شما می کند.
همه چیز از یک فکر شروع می شود. قرار بود که دوست تان راس ساعت 6 با شما در یک رستوران قرار ملاقات داشته باشد. ساعت نیم ساعت از 6 گذشته است اما هنوز خبری از دوست شما نیست. با او تماس می گیرید و متوجه می شوید، گوشی همراه دوست تان خاموش است. با خانواده اش تماس می گیرید و آن ها هم به شما خبر می دهند که او یک ساعت قبل منزل را ترک کرده است. با خودتان می گویید از خانه دوست شما تا محل ملاقات تان تنها نیم ساعت فاصله است و اینجاست که دلشوره به صورت مهار نشدنی در شما شروع به تب و تاب می کند و در نخستین نشانه اش احساس می کنید همه عضلات بدن تان گرفته است. در این مواقع طبیعی است که احساس نگرانی و دلشوره به سراغ هر آدمی خواهد آمد اما کنترل کردن این حس در دست خود شماست.
در شرایطی که دلشوره به سراغ تان می آید اگر تنها باشید بیشتر به این حس دامن می زنید اما اگر در این مواقع وقت خود را با دوستان و افراد خانواده تان بگذرانید و احساسات خود را با آن ها در میان بگذارید، نگرانی های تان را کمتر کرده اید. سعی کنید نگرانی و دلیل دلشوره تان را با شخصی که مثبت اندیش و خونسرد است در میان بگذارید. در این مواقع دوست شما می تواند با جملاتی مثبت آرام تان کند و دلشوره های تان را کم کند. سعی نکنید در تنهایی بمانید و حتما اطراف خود را در موقعیت های استرس زا شلوغ کنید تا خود را گرفتار افکار منفی نکنید.
شاید شما تا به حال به این موضوع توجه نکرده باشید اما به همان اندازه ای که داشتن یک فکر بد و منفی می تواند باعث به وجود آمدن دلشوره شود، استفاده نادرست شما از کلمات می تواند به این موضوع شدت بیشتری دهد.
اولین حسرت: کاش جراتاش رو داشتم اون جوری زندگی میکردم که میخواستم٬ نه اون جوری که دیگران ازم توقع داشتن.
حسرت دوم: کاش این قدر سخت کار نمیکردم.
حسرت سوم: کاش شجاعتاش رو داشتم که احساساتام رو به صدای بلند بگم.
حسرت چهارم: کاش رابطههام رو با دوستام حفظ میکردم.
حسرت پنجم: کاش شادتر میبودم.
به امید آن روز که هیچ پیوندی به خاطر بی وفایی از هم گسسته نشه...
به امید آنروز که هیچ دوستت دارم گفتنی به زبون هیچکس نیاد مگه اینکه از عمق وجود
و عشق باشه...
به امید آنروز که هیچکس عشق رو فدای خودخواهیش نکنه...
به امید آنروز که دیگه هیچ دل شکسته ای غمگین و بیصدا سکوت نکنه...
به امید آنروزی که هیچکسی نباشه که به خاطر محبت و علاقه خودشو ملامت کنه...
به امید آنروزی که رشته محبت با بی وفاییها نازک و نازکتر و بلاخره گسسته نشه...
به امید آنروز که عشق معنای واقعی داشته باشه...
به امید آنروز که همه ما به خاطر بسپاریم که شکل گرفتن یک عشق بارها و بارها
آسانتر از حفظ
اونه !! اون رو به آسونی از دست ندیم و گسسته شدن اون رو راحت نپذیریم و برای حفظ
اون واقعا تلاش کنیم
و به امید آنروز که هیچ مدعی عاشق بودن ؛ در امتحان عشق نمره مردودی از معشوق
نگیره ؛
به امید آنروز که
1- به خود اطمینان کنید
شما هم مثل اکثر والدین، گاهی اوقات احساس می کنید که یک تازه کار هستید. اکثر
اوقات، تنها توصیه های مادران با تجربه کافی است و توصیه های علمی و گیج کننده
بعضی از متخصصان کودک تنها به گیج تر شدن والدین می انجامد.
به یاد داشته باشید که در تربیت کودک اعتماد به نفس والدین نقش مهمی را ایفا می
کند. شما باید به احساسات خود اعتماد کنید و به خاطر داشته باشید تنها چیزی که
کودک از شما می خواهد، شیر و محبت غنی شماست و تنها چیزی که شما احتیاج دارید،
صبر، حمایت و کمی اطلاعات است.
۲- انتظارات خود را پایین بیاورید
مادر شدن برای مادران جوان، مملو از تصورات غلط و غافلگیری های فراوان است و شاید
بزرگترین تصور غلط این است که شما به طور ناخودآگاه می دانید در لحظه تولد
کودکتان، چه کاری انجام دهید. در حالی که تربیت و نگهداری کودک به تجربه عملی نیاز
دارد. شما در وهله اول باید بدانید که پس از بارداری و به دنیا آمدن کودک، دیگر
زندگی شما شباهتی به قبل از آن دوران نخواهد داشت با تولد کودک تمام ابعاد زندگی شما،
با حضور او تحت تأثیر و تغییر قرار می گیرد.
بسیاری از زنان تصور می کنند، مراقبت از نوزادشان کاری بسیار ساده و طبیعی است.
اما در دنیای امروز این تصور تنها نیمی از واقعیت به حساب می آید. تنها بعد از به
دنیا آمدن کودک است که والدین نیازهای واقعی خود و کودکشان را به دقت مشاهده می
کنند. حالا دیگر به نظر می آید، ساده ترین کار مادر قبل از تولد کودک، مثل یک حمام
گرم، دیگر مانند گذشته آسان نیست. یکی دیگر از انتظارات شما که ممکن است بلافاصله
به آن دست نیابید، دوست داشتن کودک به محض دیدن اوست. حقیقت این است که بسیاری از
پدران و مادران جوان برای علاقه مند شدن به فرزندشان نیاز به زمان دارند. یکی دیگر
از تغییراتی که پس از تولد کودک، در بدن مادر به وجود می آید، ترشح هورمون های
مختلف است. یکی از این هورمون ها، پرولاکتین نام دارد و سبب فراموشی مقطعی و بی
خوابی در مادر می گردد.
باید مراقب باشید، چون فراموشکاری شما با خستگی ناشی از بی خوابی چندین برابر می
شود. پس باید صبور باشید. در عرض چند ماه بعد از تولد کودک، شما دوباره به حالت
عادی بازمی گردید و جالب است بدانید تمام این سختی ها سبب شناخت بهتر شما از
کودکتان می گردد.
۳- از دیگران کمک بگیرید
از دیگران کمک بگیرید و از اینکه برای مراقبت کودکان از دیگران کمک بگیرید، احساس
گناه نکنید. همیشه وقتی را برای استراحت در نظر بگیرید و از دیگران بخواهید تا
برای دقایقی، مراقب کودکتان باشند. شما به زمانی برای استراحت و کسانی که از شما
مراقبت کنند، نیاز دارید. مانند همسر و اقوام نزدیک.
۴- کارهای خود را اولویت بندی کنید
از دیگران کمک بگیرید اما اگر به کسی که یاریتان کند دسترسی ندارید، نگران نباشید.
وظایف شما با کمی برنامه ریزی قابل انجام است. مطمئن باشید، زمانی می رسد که شما
به هر چه می خواهید، می رسید. اما این زمان درست بعد از بچه دار شدن نیست. پس از
به دنیا آمدن کودک، یکی از اولویتهای شما این است: سعی نکنید زیاد کار کنید. برای
مثال در هفته اول پس از تولد کودک، وقت شما نباید به پذیرایی از مهمانان اختصاص
یابد. مهمانانی که با اطلاع از تمام مشکلات به دنیا آمدن کودک، تصمیم می گیرند چند
روز در خانه شما بمانند، طبیعتاً نمی توانند خیرخواه باشند مگر اینکه خودشان،
بتوانند امور مربوط به خودشان را انجام دهند.
شما نیاز به محافظت از خود و کودکتان دارید و طبیعتاً نشان دادن وسواس در دوری
کردن از دیگران، نمی تواند دلیل غیرمنطقی داشته باشد. وقتتان را صرف تماس با
دیگران و کارهای غیرضروری دیگر نکنید، چون ممکن است همین کارها، شما را از رسیدگی
به خود و کودکتان بازدارد. شما می توانید چنین زمان هایی را برای استراحت و یا
حمام گرفتن، صرف کنید.
۵- انعطاف پذیر باشید
در زندگی اوقاتی هست که عدم تمایل به سازش، قابل تحسین به نظر می رسد. اما بعد از
بچه دار شدن، دیگر این طور نیست. والدین جوان باید انعطاف پذیر باشند، در غیر این
صورت خواهند مرد!
چقدر سخته تو چشمای کسی که قلبتو بهش دادی و به جاش یه زخم همیشگی به دلت داده ، زل بزنی و به جای اینکه لبریز از نفرت بشی حس کنی هنوزم دیوونشی و دوستش داری چقدر سخته که دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده چقدر سخته که تو خیالاتت ساعت ها باهاش حرف بزنی ولی وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی چقدر سخته که وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه تو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز...
عاشقی؟ پس گوش کن ! بدان، عاشق به امید عشقش زندست . بدان، یه عاشق،عاشق کشی بلد نیست . بدان، یه عاشق هرگز دروغ نمیگه مخصوصاً به عشقش . بدان، اگه به کسی دروغ گفتی یعنی اون رو کشتی . اگه عشقت رو دوست داری هرگز به اون قول نده. خجالت و غرور رو بذار کنار اگه دوسش داری بهش بگو ،به ساده ترین شکلی که بلدی یا میدونی که میفهمه که دوسش داری کسی می تواند به پای عشق بمیرد که پیش از آن در زندگی پیش چشمانش مرده باشد
عشق برای زوجهای دیگر میتواند بسیار متفاوت باشد. عده ای حتی با گذشت چند دهه از زندگی مشترکشان هنوز هم نسبت به یکدیگر احساساتی سرشار از اشتیاق دارند و عده ای
ممکن است این رابطه در نظر عده ای سنگین و فاقد ظرافت باشد، اما بسیاری از
کارشناسان علوم اجتماعی ما از آن دسته افرادی هستیم که از عشق به دوستی رسیده ایم.
عشق برای زوجهای دیگر میتواند بسیار متفاوت باشد. عده ای حتی با گذشت چند دهه از
زندگی مشترکشان هنوز هم نسبت به یکدیگر احساساتی سرشار از اشتیاق دارند و عده ای
پس از گذشت ۲۰ سال هنوز تمام جزئیات آشنایی و ازدواجشان را با وسواس کامل به یاد
می آورند. در واقع، بنا به گفته متخصصین، در کل شش حالت مختلف برای "عاشق
بودن" وجود دارد و شیوه عشق ورزی هر شخص میتواند در دوران یک رابطه تغییر
کند.
دکتر سوزان هندریک (Susan Hendrick) روانشناس،
همراه با همسر و دستیار تحقیقاتی خود دکتر کلاید هندریک (Clyde Hendrick) به مدت ۲۵ سال است که بر روابط اجتماعی افراد
تحقیق میکنند. به گفته ایشان، با دانستن شیوه عشق ورزی میتوان رابطه را ارزیابی
نمود و انتظارات واقع بینانه تری نسبت به عشق و رشد آن به دست آورد.
با دانستن اینکه به چه شیوه ای عشق میورزید، میتوانید رابطه سالمتر و شادمانه تری
با همسر خود به وجود آورید. پس ببینید که چگونه عاشقی هستید!
● عاشق احساساتی
این افراد عاشق "عاشق بودن" هستند. آنها به سادگی به روی زیبا با
جذابیتهای ظاهری دیگر دل میبندند و سپس با از بین رفتن یا تغییر کردن این ظواهر،
مایوس میشوند.
به خاطر داشته باشید که عشق واقعی نباید با کم شدن موی سر معشوق رو به نقصان
بگذارد و احساسات عاشقانه نباید با پختگی رابطه، کمرنگ شود. اگر چنین عاشقی هستید،
برای زنده نگهداشتن عشق خود بهتر است قرار ملاقاتهای عاشقانه و دو نفری بگذارید،
برای تعطیلات آخر هفته برنامه ای ترتیب دهید و تعطیلات را با یکدیگر سپری کنید و
نگذارید که عشق رومانتیک شما دچار روزمرگی شود.
● عاشقی با معیارهای ذهنی متعدد
این افراد ملاکهایی برای عاشق شدن دارند که برایشان بسیار مهم است و قصد تغییر
دادن آن را هم ندارند. آنها حتی در رابطه زناشویی نیز همسر خود را تحت فشار شدیدی
قرار میدهند تا مطابق با استانداردهای ایشان عمل کند.
اگر شما عاشق فهرست مشخصات خودساخته و از دسته افراد متوقع هستید، برای حفظ رابطه
باید این فهرست را دور بیاندازید. به عقیده کارشناسان وفادار ماندن به این لیست
بایدها و نبایدها، به رابطه ای فرسایشی و یا تنهایی منجر میشود. آنچه بسیار اهمیت
دارد رفاقت، عشق و توانایی بخشش است نه چیزهایی که برای تحت تاثیر قرار دادن
"دیگران" مهم باشد.
● عاشق وسواسی
این عاشقی است که میخواهد تمام اوقات خود را با معشوقش بگذراند و حتی پس از گذشت
سالها، مدام نگران رابطه و زندگی زناشویی خود است. داشتن چنین همسری میتواند طاقت
فرسا بوده و یا به خاطر اوج و فرودهای شخصیتی، موجب ناراحتی روحی طرف مقابل شود.
آیا این حالات به نظرتان آشنا می آید؟ برای حفظ همسر و زندگی مشترک باید دست از
نگرانی برداشته و زمانی برای تنفس به معشوق خود بدهید. به یاد داشته باشید که حتی
شیرین ترین ها هم میتوانند به مرز "بیش از حد" برسند و دیگر شیرین به
نظر نیایند. اگر احساس نا امنی در شما بسیار شدید است، بدون معطلی با یک متخصص
مشورت کنید و رابطه خود را بهبود بخشید.
● عاشق ایثارگر
عده ای مستعد ورود در رابطه ای هستند که در آن بیش از آنچه به دست می آورند، از
خود مایه میگذارند. گاهی احساس میکنند که این رابطه به کلی یک طرفه شده است. یک
نفر با از خود گذشتگی مدام در تلاش جلب رضایت و برآورده ساختن نیازهای دیگری است و
هیچ زمانی برای مراقبت از "خود" کنار نگذاشته است.
اگر چنین عاشقی هستید، باید بدانید که خارج از چهارچوب زندگی زناشویی نیز چیزهایی
برای لذت بردن هست و سوای همسرتان، دوستان و اقوامی وجود دارند. باید زمانی را به
انجام فعالیتهای مورد علاقه خودتان و معاشرت با افرادی که دوست دارید اختصاص دهید
و بد نیست که گاهی این معاشرتها و فعالیتها، بدون حضور همسرتان باشد. به این ترتیب
با ارزش نهادن به خود، رابطه عاشقانه شما نیز تقویت میشود.
● عاشق "بازی"
این دسته، عاشق دوران ناز و عشوه و به دست آوردن دل معشوق هستند. برای آنها تعقیب
و گریز ابتدای یک رابطه بسیار جذاب تر است. آنها از یک رابطه طولانی مدت به سرعت
خسته میشوند و دوباره به فکر "شیطنت" می افتند.
مراقب باشید، اگر چنین دل بازیگری دارید، وسوسه را از زندگی خود دور کنید و به جای
اینکه در جایی خارج از رابطه فعلی خود به دنبال هیجان باشید، بکوشید که آنرا در
همین رابطه ایجاد کنید. ببینید که برای ورود به یک رابطه جدید چه قابلیتهای تازه
ای از خود به نمایش میگذارید-مثلا ناگهان هوس چرخ و فلک سواری میکنید؟-، سپس آنها
را در زندگی مشترک خود پیاده کنید.
● عشق رفاقت آمیز
اگر در رابطه ای شدیدا رفاقت آمیز هستید که از آن لذت میبرید، ممکن است کم کم سر و
کله عشق درآن پیدا شود. چنین روابطی ممکن است بسیار کند پیشروی کنند، اما بسیار
مستحکم هستند. اما نکته دراینجاست که نباید فراموش کنید رفاقت در زندگی مشترک همه
چیز نیست و باید جرقه هایی از احساسات و تمایلات آن را زیباتر و هیجان انگیزتر کند
ای که میپرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مهر بیاما، اگر عشق یعنی رفتن با پای سر
عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست عشق یعنی جان من قربان اوست
عشق یعنی مستی از چشمان او بیلب و بیجرعه، بیمی، بیسبو
عشق یعنی عاشق بیزحمتی عشق یعنی بوسه بیشهوتی
عشق یار مهربان زندگی بادبان و نردبان زندگی
عشق یعنی دشت گلکاری شده در کویری چشمهای جاری شده
یک شقایق در میان دشت خار باور امکان با یک گل بهار
در خزانی بر گریز و زرد و سخت عشق، تاب آخرین برگ درخت
عشق یعنی روح را آراستن بیشمار افتادن و برخاستن
عشق یعنی زشتی زیبا شده عشق یعنی گنگی گویا شده
عشق یعنی ترش را شیرین کنی عشق یعنی نیش را نوشین کنی
عشق یعنی اینکه انگوری کنی عشق یعنی اینکه زنبوری کنی
عشق یعنی مهربانی درعمل خلق کیفیت به کندوی عسل
عشق، رنج مهربانی داشتن زخم درک آسمانی داشتن
عشق یعنی گل بجای خارباش پل بجای این همه دیوار باش
عشق یعنی یک نگاه آشنا دیدن افتادگان زیرپا
زیرلب با خود ترنم داشتن برلب غمگین تبسم کاشتن
عشق، آزادی، رهایی، ایمنی عشق، زیبایی، زلالی، روشنی
عشق یعنی تنگ بیماهی شده عشق یعنی ماهی راهی شده
عشق یعنی مرغهای خوش نفس بردن آنها به بیرون از قفس
عشق یعنی برگ روی ساقهها عشق یعنی گل به روی شاخهها
عشق یعنی جنگل دور از تبر دوری سرسبزی از خوف و خطر
آسمان آبی دور از غبار چشمک یک اختر دنبالهدار
عشق یعنی از بدیها اجتناب بردن پروانه از لای کتاب
عشق زندان بدون شهروند عشق زندانبان بدون شهربند
در میان این همه غوغا و شر عشق یعنی کاهش رنج بشر
ای توانا ناتوان عشق باش پهلوانا، پهلوان عشق باش
پوریای عشق باش ای پهلوان تکیه کمتر کن به زور پهلوان
عشق یعنی تشنهای خود نیز اگر واگذاری آب را بر تشنهتر
عشق یعنی ساقی کوثر شدن بیپرو بیپیکر و بیسرشدن
نیمه شب سرمست از جام سروش در به در انبان خرما روی دوش
عشق یعنی خدمت بیمنتی عشق یعنی طاعت بیجنتی
گاه بر بیاحترامی احترام بخشش و مردی به جای انتقام
عشق را دیدی خودت را خاک کن سینهات را در حضورش چاک کن
عشق آمد خویش را گم کن عزیز قوتت را قوت مردم کن عزیز
عشق یعنی مشکلی آسان کنی دردی از درماندهای درمان کنی
عشق یعنی خویشتن را گم کنی عشق یعنی خویش را گندم کنی
عشق یعنی خویشتن را نان کنی مهربانی را چنین ارزان کنی
عشق یعنی نان ده و از دین مپرس در مقام بخشش از آئین مپرس
هرکسی او را خدایش جان دهد آدمی باید که او را نان دهد
در تنور عاشقی سردی مکن در مقام عشق نامردی مکن
لاف مردی میزنی مردانه باش در مسیر عاشقی افسانه باش
دین نداری مردی آزاده شو هرچه بالا میروی افتاده شو
در پناه دین دکانداری مکن چون به خلوت میروی کاری مکن
جام انگوری و سرمستی بنوش جامه تقوی به تردستی مپوش
عشق یعنی ظاهر باطننما باطنی آکنده از نور خدا
عشق یعنی عارف بیخرقهای عشق یعنی بنده بیفرقهای
عشق یعنی آن چنان در نیستی تا که معشوقت نداند کیستی
عشق باباطاهر عریان شده در دوبیتیهای خود پنهان شده
عاشقی یعنی دوبیتیهای او مختصر، ساده، ولی پرهای و هو
عشق یعنی جسم روحانی شده قلب خورشیدی نورانی شده
عشق یعنی ذهن زیباآفرین آسمانی کردن روی زمین
هرکه با عشق آشنا شد مست شد وارد یک راه بی بنبست شد
هرکجا عشق آید و ساکن شود هرچه ناممکن بود ممکن شود
در جهان هر کار خوب و ماندنی است ردپای عشق در او دیدنیست
«سالک» آری عشق رمزی در دلست شرح و وصف عشق کاری مشکلست
عشق یعنی شور هستی درکلام عشق یعنی شعر، مستی والسلام
هنوز هم که می شنوم میگویند فلانی سبزه است.
شرم و خجالت را فراموش و....خیره اش میشوم.
نازنین!
نه در عمق نگاهشان دریا پیداست.
نه گوشهء ابرویشان خط اتصال تمامی نتهای موزون مهربانی است.
نه حرکت دستانشان به رقص آسمانی بید و باد شبیه است.
نه لحن حرف زدنشان آدم را مثل سیب از زمین میکند.. میبرد.. حوایی میکند.
نه طوبی جان......
اینها نمیتوانند مرا به یاد تو بی اندازند.
اینها_دختر آبان_نه از سلالهء مهر و بارانند.
نه پری رویاهای یک درمیان صادقهء کسی می شوند
نه میشود باشنیدن کلمات معصومانهء دوست داشتنشان
بی گناه
مست شد.
امتحان نکرده ام اما
بی گمان کسی تا به حال خاک گوشهء چادرشان را با بوسه نگرفته تا.....
بگذریم
به خدا من نمی آیم بنشینم اینجا شعر بگویم که
ببین چند خط یاد تو با قلبم قلمم چه میکند
خوب....تو بگو...
عاشق نباشم چه کنم
ما به دنیا آمدهایم تا عشق بورزیم و یاد بگیریم...
هر کس داستانی برای گفتن دارد. هر کس به دنبال یک آدم مهربان است که به حرفهایش
گوش دهد.
عجله نکن برای رفتن به سوی هدفی که ممکنه هیچوقت پیداش نکنی. هدف همراهته. اگر
عجله کنی هدف رو گم میکنی.
مراقب خودخواهی باش، همیشه سر راهته. اگر کسی گفت: "چه چشمان زیبایی
داری"، جواب بده: "ممنون، شما این طور میبینی"...
اجازه بده دلت همه انتخابهایت را انجام دهد؛ نه عقلت. وقتی آن انتخاب انجام شد،
آنگاه از عقلت برای رسیدن به آن سود ببر.
هرگز آنچه را که انجام میدهی، زیاده جدی نگیر. زندگی پر از شادی است. اگر یکی را
نشانم بدهی که خندهای خالصانه و بیاختیار دارد، فردی را که به حقیقت نزدیکتر
است نشانم دادهای.
بهترین معلم آن نیست که توان پاسخ به همه سوالات را دارد، بهترین معلم آن است که
سوال ایجاد می کند!
حتی در قبال این خطر که احمق به نظر بیایی و مردم سرشان را تکان بدهند و در گوش
یکدیگر نجوا کنند که تو دیوانهای، به چیزهای نو بپرداز!
پاسخهای دل همیشه ساده است، عقل ماست که جوابهای پیچیده سرهم می کند!
اهمیتی ندارد که از چه دوربینی برای عکاسی سود میبری، یک عکس را یک دل روشن و
عاشق میسازد، نه یک دوربین.
انرژی نیازمند توجهی همیشگی است که از عشق سرچشمه میگیرد!
کافی نیست که یک عکاس خوب باشی. لازم است که آدم خوبی باشی که عکس هم میگیرد
به امید آن روز که هیچ پیوندی به خاطر بی وفایی از هم گسسته نشه...
به امید آنروز که هیچ دوستت دارم گفتنی به زبون هیچکس نیاد مگه اینکه از عمق وجود
و عشق باشه...
به امید آنروز که هیچکس عشق رو فدای خودخواهیش نکنه...
به امید آنروز که دیگه هیچ دل شکسته ای غمگین و بیصدا سکوت نکنه...
به امید آنروزی که هیچکسی نباشه که به خاطر محبت و علاقه خودشو ملامت کنه...
به امید آنروزی که رشته محبت با بی وفاییها نازک و نازکتر و بلاخره گسسته نشه...
به امید آنروز که عشق معنای واقعی داشته باشه...
به امید آنروز که همه ما به خاطر بسپاریم که شکل گرفتن یک عشق بارها و بارها
آسانتر از حفظ
اونه !! اون رو به آسونی از دست ندیم و گسسته شدن اون رو راحت نپذیریم و برای حفظ
اون واقعا تلاش کنیم
و به امید آنروز که هیچ مدعی عاشق بودن ؛ در امتحان عشق نمره مردودی از معشوق
نگیره ؛
به امید آنروز که
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
تا من بر سکوت نگاه تو
رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی
گر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم لحظه ای مرا نمی آزردی
که این غریبه ی تنها , جز نگاه معصومت پنجره ای
و جز عشقت بهانه ای برای زیستن ندارد
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه چیز را فدایم می کردی
همه آن چیز ها که یک عمر بخاطرش رنج کشیده ای
و سال ها برایش گریسته ای
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
همه آن چیز ها که در بندت کشیده رها می کردی
غرورت را ...... قلبت را ...... حرفت را
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
دوستم می داشتی
همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم
و مرا از این عذاب رها می کردی
ای کاش تمام اینها را می دانستی
اگر شما به مرد زندگیتان بگویید که: "عزیزم ما باید در مورد رابطه مان با هم کمی بیشتر صحبت کنیم" تصور می کنید چه اتفاقی می افتد؟
اگر شما پاسخی به این شرح را در ذهن خود تصور می کنید:" فکر نمی کردم هیچ
موقع یک چنین تقاضایی از من داشته باشی، من هم می خواستم به هر ترتیبی که شده
احساساتم را با تو در میان بگذارم و در عین حال تمایل دارم که با خواسته های تو
نیز آشنا شوم و ببینم که دلت می خواهد چه تغییراتی را در رفتار خود ایجاد
کنم" به شما اطمینان می دهم خوشبخت ترین زوجی هستید که در دنیا یافت می شود و
در این مورد هم هیچ گونه شکی به دل راه ندهید.
زمانیکه صحبت از یک چنین مسائلی به میان می آید معمولاً آقایون تمایلی به انجام
این کار از خود نشان نمی دهند، در لاک دفاعی فرو می روند، و اکثر آنها تصور می
کنند که خانم قصد دارد آنها را به خاط رگناهی که مرتکب نشده اند، مجازات کند.
به طور حتم شما هم تا کنون شاهد یک چنین مشاجراتی بوده اید. هم خانم و هم آقا هر
دو حرف هایشان را از بر هستند و همیشه جریان خیلی بد تر از آنچه که انتظارش را
دارید به پایان می رسد. به همین خاطر هیچ شکی وجود ندارد که چرا آقایون از این چند
کلمه بیش از هر چیزی وحشت دارند: "عزیزم باید صحبت کنیم"
ما در جلسات مشاوره ای که داشتیم از خانم های بسیار زیادی سوال می کردیم که در
گذشته چگونه با همسران خود ارتباط برقرار می کردند. اغلب آنها چیز هایی از این
قبیل در جواب به ما تحویل می دادند: "این کار به هیچ شیوه ای جواب نمی دهد،
آقایون هیچ گاه توانایی برقررای ارتباط را ندارند، به سرعت عصبانی می شوند، و صبر
و شکیبایی خود را از دست می دهند. به هیچ وجه علاقه ای به انجام این کار از خود
نشان نمی دهند."
به هر حال به نظر می رسد زمانیکه صحبت از "گفتگو در مورد روابط زناشویی"
به میان می آید آقایون تصور می کنند چیزهایی را می دانند که خانم ها از آن بی
اطلاع هستند. تحقیقات و بررسی های ۵۰ ساله ما حاکی از این امر هستند که بدون در
نظر گرفتن اینکه شما از گفتگو با همسرتان چه هدفی داشته باشید، اما به هر حال
احتمال بروز اشتباهاتی وجود دارند که می توانند رابطه را از آن چیزی که هست بدتر
کرده و بر مشکلات شما بیفزایند.
● درون هر مشاجره ای نوعی از هم گسیختگی وجود دارد
این امر هیچ ارتباطی به عدم علاقه همسرتان و یا اینکه دارای مهارت های بالای
ارتباطی نمی باشد، ندارد.
خانم ها تنها به این دلیل می خواهند در مورد ارتباط خود صحبت کنند چرا که احساس
عصبانیت می کنند و با انجام دادن این کار تنها سعی بر این دارند که احساس بهتری را
در خود ایجاد نمایند. از سوی دیگر آقایون تمایلی به صحبت کردن ندارند چراکه حرف
زدن هیچ یک از احساسات آنها را بهتر نمی کند. در حقیقت میتوان اظهار داشت که حتی
در برخی موارد انجام این کار می تواند حال آنها را بدتر هم بکند. به هر حال چه
خانم موفق شود او را واردار به حرف زدن کند چه نتواند این کار را انجام دهد، نوعی
عدم ارتباط صحیح و از هم گسیختگی میان آنها برقرار خواهد شد.
به هر حال با شروع هر گونه مشاجره ای باید در انتظار نوعی ناامیدی، یاس ، تنفر و
رنجش باشیم. گاهی اوقات کار به جایی می رسد که طرفین ترجیح می دهند اصلاً در یک
چنین رابطه ای قرار نگیرند.
استرس مزمنی که باعث می شود در همه حال خانم ها و آقایون احساس دور شدن از یکدیگر
را تجربه کنند از نحوه برخورد آنها در مقابل احساسات مختلف از جمله ترس و خجالت
نشات می گیرد. این تفاوت فاحش میان جنس مذکر و مونث، از همان ابتدای تولد به وضوح
قابل مشاهده می باشد.
اما یکی از مسائل دیگری که می تواند افراد را بر سر دو راهی قرار دهد این است که
"آیا در مشاجرات واقعاً در مورد ارتباط حرفی به میان می آید یا خیر؟"
علاوه بر اینکه خانم ها به این دلیل گفتگو می کنند که احساس یاس و نامیدی دارند،
می توان به این نکته هم اشاره کرد که در کنار این ناامیدی نوعی حس اضطراب و ترس
نیز به آنها دست می دهد.
از عمده دلایلی که آقایون هیچگونه تمایلی به گفتگو در مورد مسائل و مشکلات
خانوادگی با همسران خود ندارند این است که احساس ناامیدی و پشیمانی خانم سبب می
شود که احساس کنند شکست خورده اند و نتوانسته اند نیازهای خانم را به درستی
برآورده سازند. اگر بخواهیم کمی عمقی تر به این مسئله فکر کنیم باید بگوییم که
نوعی حس خجالت به آنها دست می دهد. احساس خجالت آقا آنقدر زیاد است که به او اجازه
نمی دهد ترس خانمش را مشاهده کند. ترس خانم هم به او اجازه نمی دهد که خجالت آقا
را درک کند.
در یک چنین شرایطی هر دو طرف سعی می کنند تا با اتکا به شیوه های غلط به از بین
بردن احساسات خود دست بزنند. دسته ای صحبت می کنند و دسته ای دیگر از انجام این
کار امتناع می ورزند. به این ترتیب مشکلات جدی تر شده و هر دو طرف قلب همدیگر را
می شکنند و همدیگر را ناامید می کنند.
اگر هر یک از شما کار اشتباهی انجام دهد، این احتمال وجود دارد که رابطه از هم
پاشیده شود. باید خجالت و ترس را بشناسید و نحوه صحیح کنترل آنها را یاد بگیرید.
باید نقاط آسیب پذیر شخصیت یکدیگر را به درستی درک کنید و ببینید که چگونه
میتوانید آنها را مهار نمایید. این امر نگرش شما را نسبت به زندگی بهبود می بخشد و
می توانید با دید بازتر ابعاد مشکلات را در نظر گرفته و در صورت نیاز خودتان را
جای همسرتان بگذارید. با این کار می توانید میان خود و طرف مقابل محبت و صمیمیتی
را ایجاد نمایید که با الفاظ و کلمات نمی توان آنرا تشریح کرد.
● همه چیز به توانایی شما در ایجاد پیوند بستگی دارد
آمارهایی که این روزه از طلاق به دست آمده، حاکی از این امر است که دلیل جدایی
بسیاری از زوجین از هم گسیختگی احساسی است. ۸۰ درصد افرادی که از همسران خود جدا
شده اند، می گویند: "از نظر احساسی از هم دور شده بودیم." واقعاً جای
تاسف است.
دوست شدن با خانم های دیگر نمی تواند برای یک خانم دردی را دوا کند، او نیاز دارد
تا ارتباط محکم تری را با همسر خودش برقرار کند. بسیاری از تلاش هایی که برای
بهبود روابط انجام می شود با شکست مواجه می شود چرا که آنها نمی توانند با گفتگو
مشکلی را حل نمایند به این دلیل که از نظر عاطفی از هم دور شده اند.
زوج ها به این دلیل که نمی توانند با هم ارتباط برقرار کنند، از هم دور نمی شوند،
بلکه چون از هم دور می شوند و از نظر احساسی پیوندی با هم ندارند نمی توانند با هم
ارتباط برقرار کنند. در آغاز زمانیکه احساس می کند با هم پیوند دارند به راحتی می
توانند ارتباط برقرا کرده و حرف هایشان را به هم بزنند، و به راحتی برای ساعت ها
با هم صحبت می کنند. مشکل از زمانی شروع می شود که او احساسات درونی خود را با
همسرش در میان می گذرد اما همسرش به او هیچ توجهی نکرده و به او اهمیت نمی دهد.
خانم به این دلیل عاشق آقا شده بود چرا که احساس می کرد او را از نظر احساسی درک
می کند همین امر هم سبب می شد که تمام احساسات منفی اش را فراموش کند و بر ترس
هایش غلبه کند. خانم هم با کارهایش باعث می شود که آقا احساس کند یک حامی، پشتیبان
و عاشق بی چون و چراست. خانم به او ایمان داشته.
به هر حال در زمان بروز یک چنین مشکلی هر دو طرف باید کاری کنند که صمیمت گذشته
مجدداً در رابطه آنها ایجاد شده و پیوندهای از هم گسیخته دوباره محکم شوند. زمانی
که به آخرین حد صمیمت برسند، لحظه ای است که نمی توان آنرا در غالب لغات و کلمات
گنجاند
برخـی افراد ممکن است با خواندن این مقاله پیشنهادات من را غیر اخلاقی و غیر منـصـفانـه تلقی کنـنـد. بـه بـازی گرفتن احساسات دیگران کار نـا پـسـندی است بـخـصوص کسانی که بسیار دوستتان دارند. خیلی خوب میشد هر کسـی را کـه خـواهان او بـودیـد سـهـل و آسـان بـه دست میاوردید بدون آنکه نیاز به نقش بازی کردن داشته باشید. اما متاسفانه دنیای واقعی همیشه اینگونه عمل نـمـیکند. بعضی وقتها شما به امید بدست آوردن فرد خاصی ماهها خود را به آب و آتش میزنید به عشق او زنـدگی میکنـید و حسرت داشتنش را میکشید و عاقبت بدون ثمر و نتـیجـه ناکام می مانید. و آنـجاسـت کـه راهـکـارهـای ذیل ناگهان همچون موهبتی آسمـانـی جـلـوه گـر خـواهند شد.
البته توصیه های من سحر و جادو نبوده و آنگونه نیز نمیـبـاشـدکه شخصی را برغم
خواست و میل باطنی و با بکارگیری این تکنیکها وادار بـه آن کند که دلباخته و عاشق
شما گردد. کاری که این تکنـیـکها انجام می دهند شـانـس و اقـبـال را بمقدار زیادی
به سود شما افزایش می دهند. آیا این کار شرورانه و نادرست است؟ من اینطور فکر
نمیکنم بنابراین به مطالعه خود ادامه دهید.
● زیاد معاشرت کنید... سپس غیر قابل دسترس گردید
هـر چه بیشتر با شخصی ارتباط داشته باشید آن شخص بیشتر شما را دوست خواهد داشت.
این را دیوید لیدمن متخصص رفتار انسانها بیان می کند. در واقع حق با اوسـت. چندین
مطالعه دیگر نشان داده کـه در مـعـرض قـرار گـرفـتن مکرر با هر محرک خاص ما را
نسبت به آن محرک علاقه مند تر می گرداند. (تنها زمانی این نظریه صدق نمی کنـد کـه
واکنش اولیه ما به آن محرک منفی باشد). بنابراین در ابتدای آشنایی از آنکه کناره
گیـر، گریزان و غیر قابل دسترس باشید، پرهیز کنید. در عوض به دنبـال بهانه های
فراوان برای آنکه وقت خود را با وی بگذرانید باشید.
اکنون حواستان را کاملا جمع کنید چون این مرحله زیرکانه بوده و احتیاج به مهارت
دارد. درست زمانی که مطمئن شدید که او را مجذوب خود کرده و محبوب گشته اید به
تدریج معاشرت خود را کاهش داده و کمتر در دسترس قرار گیرید و این کـار را تـا
زمانی کـه وی دیگر شما را دیگر ملاقات نکرده و نبینـد ادامه دهید. شـما هم اکنون
"قانون کمـیابی" را بطور مؤثر بکار گماردید. همه ما واقف هستیم که: مردم
خـواهـان چیزهایی هستـند که نمیتوانند داشته باشند. و همیشه در دسترس بودن شـما
سبب کاهـش ارزش و شـان شما می گردد. برای مثال هـرگـاه پـایتان را از در خانه
بیرون بگذارید و با توده عظیمی از الماس بروی زمین روبرو گردید، کم کم برایتان
عادی شده و دیگر آنها را بچشم سنگهای گرانبها و ارزشمند نخواهید نگریست. این قانون
کمیابی است که سبب میشـود بـیشتر طالب آنها گردید. با آنان باشید و سپس کمیاب
گردید و مشاهده خواهید کرد محبوب تر می شوید. ما مرتبا در مورد مسایلی چون شور و
اشتیاق، جـاذبـه جـنـسـی و عـشـق صحبت به میان میاوریم اما به "شباهت
ها" اشاره ای نمیکنیم . بـایـد آگـاه باشیم افراد با خصوصیات متضاد در بلـنـد
مـدت جـذب یـکدیـگر نـمی شوند. ما همواره در جستجوی شباهتها میان خود و شریک
زندگیمان می بـاشیم. اغـلب ما بـا گـشـتـن و مـعـاشرت با دوستانی که مورد علاقه
امان نمی باشند ترس داریـم پس چـرا با مـعشـوق خود چنین کنیم؟ علاقمند بودن و دوست
داشتن کسی بسیار مهم تر از آن است که ما عاشق آن فرد باشیم. تنـها شباهت های
اخلاقی و شخصیتی ما نیست که حائز اهمیت میباشد. هرگاه شما با فردی کـه از لـحاظ
ظاهـر شبـیـه شـما باشد آشنا گردید، احتمال آنکه وی شیفته و دلباخته شما گردد ۴
برابر بیشتر میباشد.
● کار دلپسندی برایش انجام ندهید.... بـگذاریـد او برایتان کارهای دلپسندی انجام
دهد
هرگاه شما کار پـسـنـدیـده ای بـرای شـخـصی انجام دهید، از دو جهت احساس خوبی
خواهید داشت: احـساس خـوشـنودی از خـودتان و صمیمیت با فردی که شما اندکی با
عملتان لوسش کرده اید. ما معمولا بمنظور توجیه زحمات و یا هزینه هایی که صرف فرد
مورد نظر کرده ایم در شایستگی و استحقاق وی مبالغه وخیالپردازی میکنیم. سـرانجام
آنکه:ما آن فرد را بیشتر دوست خواهیم داشت.هرگاه شخصی برای ما کار پسندیده ای
انجام میدهد، خوشنود میگردیم. اما در کنار آن احساسات ناخوشایند دیگری نیز تظاهر
خواهند کرد. گاه غرق در هیجانات میشویم. در تـنگنا قرار می گیریم که مانند همان
فرد بامعرفت که آن لطف را در حق شما کرده عمل نماییم یعنی آنکه لطفش را جبران
کنیم. و حتی زمانیکه آن عمـل نـیک از سوی شخصی صورت می گـیـرد کـه شـما علاقه
وافری به وی داشته اما نسبت به احساسش نسبت به خودتان مردد هستید، مسئله بسیار
بغرنج تر میگردد. متوجه منظورم می شـوید؟ هنگامی که ما شیفته و شیدای شخصی می
شویم، ناگزیریم برای او کارهای لطف آمیزی انجام دهیم.اما بهتر آنست اجازه دهید او
شما را لوس کند.
● به او نگاه کنید...
زیـک روبیـن روانـشـنـاس دانشگاه هاروارد مطالعه ای را صورت داد تا دریابد آیا
قادر است عشق را بطور علمی توسط ضبط مدت زمانی که دو عاشق بیکدیگر چشم دوختـه
انـد، مورد اندازه گیری قرار دهد. وی دریافت که دو فردی که عمیقا عاشق یکدیگر می
بـاشند ۷۵ درصد از زمانی را که گفتگو می کنند، به همدیگر نگاه می کنند. و هـنـگـامی
که فرد ناخوانده ای به میان صحبتشان وارد میگردد آهسته تر روی از یکدیگر برمی
گـردانـنـد. در گـفـتـگوهـای معمولی افراد ۳۰ تا ۶۰ درصد از وقت را به نگاه کردن
به یـکدیـگر اخـتـصـاص می دهند. اهمیت مقیاس روبین واضح میباشد: احتمال آنکه
بگوییم دو فرد تا چه میزان عاشـق و دلبـاخته یـکدیـگر هستند را می تـوان بـا
انـدازه گیـری مـدت زمـانـی کـه آن دو عاشقانه به یکدیگر زل می زنند تخمین زد.
برخـی روانـکاوان از آن در حین مشاوره برای آنکه دریابند تا چه اندازه زوجین به
یکدیگر علاقه و عشق دارند سود می برند. هـمچنین این موضوع اطلاعات سودمند زیادی را
بـرای آنـکه بـخواهید شخصی دلباخته شما گردد در اختیارتان قرار میدهد. اینگونه که:
هرگاه به شخصی که دوسـتـش می دارید در حین گفتگو ۷۵ درصد از زمان به وی نگاه کنید.
با این کار مغز آن فرد را فریب میـدهید. مـغز آن شخص آخرین باری که فردی تا این
اندازه به او نـگـاه کـرده را بـخاطر آورده و تـحلـیـلش از این نگاه طولانی، وجود
عشق و علاقه خواهد بود. در نتیجه این طـور مـی انـدیـشد که عاشق شما است و مغزش
شروع به ترشح فنیل اتیلامین (PEA) می کند. ایـن مـاده از خانواده آمفی تامین ها میباشند که توسط
سیستم عصبی ترشح میگردد.هنگامی که ما عاشق میشویم PEA همان عاملی است که سبب
تعریق کف دستان، احساس دل آشوبی، و افزایش ضربان قلب میشود.هر چه شخصی که شما
خواهانش میباشد PEA بیشتری بدرون جریان خونش جاری گردد احتمال آنکه او دلـبـاخـتـه
شـمـا گـردد افـزایـش میـیابد. زمانی که شما نمی توانید صادقانه فردی فرد بی
رغبـتـی را وابسته خود کنید، بکارگیری این تکنیک تولید PEA را کاملا میسر خواهد
نمود. امتحان کنید.مطمئن هستم از نتیجه کار خود شگفت زده خواهید شد. زمـانـی کـه
بـا شخصی هستید به وی حس عاشق بودن را القا کنید و اینکه او سـرانـجـام بـاورش
شـود که عاشق شما است، زیاد بطول نخواهد انجامید.
● روی برنگردانید...
دیـگر یـافته های تعیین کننده در تحقیقات روبین: اگر فردی بـه زن و شوهری که در
حـال گفتگو هستند، ملحق گردد، مدت زمان زیادی طول می کـشـد تـا نگاه آن زوج از
یکدیگر منحرف شده و به نفر سوم برگردانده شود. باز هرگاه این عمل را با شـخصـی کـه
هنوز دلباخته شما نگشته بکار بندید، به او طوری القا میکنید کـه گویی دلبـاخته
شماست و باعث سرازیر گشتن مقدار بـیـشـتـری PEA داخـل جریان خونش می
شـوید. لئیل لونـز، مـتخصص روابط انسانها، این تکنیک را "چشمان آب
نباتی" نـام نـهـاده. چشمانتان را به چشمان فردی که دوستش می دارید قفل نموده
و ثابت در همان حالت نگه دارید. حتی زمانی که او صحبتـش پـایـان یـافـت و یا آنکه
شخص دیـگـری به شما مـلـحـق شد، روی برنگردانید. وقتی سرانجام خـواسـتـیـد چشمانتان
را از چشمانش برگردانید (پس از ۴-۳ ثانیه) آن کار را با بی میلی و آهستگی انجام
دهید دقیقا مانند آنکه توسط یک آب نبات به یکدیگر چسبیده اید. شاید این تکنیک زیاد
سودمند به نظر نرسد ولی باور کنید هرگاه بطور صحیح صورت گیرد از تعجب نفس شما را
بند خواهد آورد. اگرآنقدر کمرو و خجالتی می باشید که قادر نیستید مستقیما به چشمها
خیره شـویـد از تکنیک آب نـبـات صـرف نظر کرده و از این روش استفاده نمایید.بفردی
که وارد گفتگوی شما شده روی برگردانده اما به محض آنکه سخنان آن فرد پایان یافت،
بـه سرعت چشمانتان را به سمت شخص مورد علاقه خود بازگردانید. این یک حرکت بررسی
کنـنده است. شما میـخواهید واکنش وی را از آنچه گوینده بیان داشته مورد بررسی قرار
داده و بـه وی تفهیم کنید که بیش از آن فرد به او علاقه مند هستید.
● از علم مردمک سنجی کمک بگیرید...
ما هـمگی با حالت چشمها پیش از خواب آشنا هستیم وقتی بـه آنها مینگریم نگاهـی
خمارآلود است. شما تنها به یک چیز برای ایجاد حالت چشمان پیش از خواب نیاز دارید:
مردمک های بزرگ و متسع. بر طبق علم مردمک سنجی این عاملی اسـت کـه هـمه ما به آن
پاسخ می دهیـم. شـما قادر نیستید مردمک چشم خود را آگاهانه کنترل کنید (به همین
خاطر است که می گویند چشمها هیچگاه دروغ نمیگویند). اما شما میتوانـیـد با ایجاد
شرایط مناسب حالت مردمک منبسط را پدید آورده و به نتیجه دلخواه بـرسید. ابتدا نور
را کاهش دهید. هـرگاه میـزان روشـنـایـی و نـور مـحیـط کاهـش یابد مردمک چشمها
متسع میگردند. به همین خاطر است که استفاده از نور شمع و یا کلیدهای کاهنده نور
چراغها در رستورانهای رمانتیک ضروری میباشد. تنها با ملایم کردن و کاهش نور نیست
که چهره ما جذاب تر بنظر میرسند، مردمکهای منبسط نیز سودمند هستند.
دانشمندان ۲ تصویر از یک زن را به مردان نشان دادند. هر دو تصویر یکسان و مشابه
بود یکی از دو تصویر طوری دستکاری شده بود که مـردمک چشـمـها بـزرگـتـر بـنـظر
بـرسنـد. زمانی که تصویر دستکاری شده را نشان مردان دادند، آنهـا زن را در
تـصـویـر دسـتـکاری شده، ۲ برابر جذابتر از تصویر واقـعـیـش تـشـخیـص دادنـد. بـروی
چهره مردان نیز آزمایش مـشـابـهـی صـورت گـرفـت و بـه زنـان نـشـان داده شـد و
نـتایج مشابهی حاصل گشت. همچنین هنگامی که ما به چیزی علاقه داریم و دوستش می
داریم می نگریم، مـردمک چشمانمان باز بزرگتر و متسع می شوند. این را نیز می تـوان
تـوسـط تـصـاویـر به اثبات رساند. این بار پژوهشگران تصویر یک زن زیبا را میـان
تـعداد زیـادی از تـصـاویر معمولی و پیش پا افتاده قرار دادند سپس تغییر اندازه
مـردمـک چـشمهای مردان حین مشاهده آن تصاویر را مورد بررسی قرار دادند. بدون
اسـتـثـنـا مـردمـک چـشـمهـای مردان بروی تصویر مورد نظر منبسط می گشت. این یعنی
که هرگـاه شـمـا شـدیدا مجذوب شخصی شده باشید باید تا حالا مردمک چشمانتان مانند
حفره های سیاه متسع و بزرگ شده باشد
برای داشتن یک تیپ مقبول
مردانه،یاد بگیریم که از انجام چه کارهایی و چگونه خودداری کنید.
۱) رنگ بیش از حد
استفاده از رنگ های زیاد باعث می شود که توجه دیگران نسبت به شما جلب شود. سعی
کنید در لباس هایتان بیش از ۳ رنگ استفاده نکنید و تا آنجا که می توانید پوشش خود
را ساده نگه دارید.
سعی کنید از مکمل های رنگی استفاده کنید. رنگ هایی که متضاد یکدیگرند تکمیل کننده
هم نیز هستند (مثلاً بنفش و زرد یا آبی و نارنجی) رنگ هایی که به هم نزدیک هستند
به نام رنگ های «هم خانواده» شناخته می شوند. (مثل زرد و نارنجی) زمانی که می
خواهید لباس بپوشید باید سعی کنید که از رنگ های متضاد یا رنگ های هم خانواده
استفاده کنید.اگر لباس هایتان روشن است باید کفش هایتان نیز روشن باشد ولی اگر
لباس های تیره بر تن می کنید کفش شما نیز باید تیره باشد.
۲) طرح بیش از اندازه
برای ست کردن رنگ و طرح پارچه باید از لباس هایی استفاده کنید که بیش از ۳ طرح
نداشته باشند. بهتر است لباس شما دارای یک یا دو طرح متنوع تک رنگ باشد.
از لباس هایی استفاده کنید که تنها دارای یک طرح معین هستند (مثلاً دارای گل های
ساده سفید رنگ باشند یا در پشت آنها مارک کوچکی باشد) و همیشه همان را بر تن کنید.
۳) پارچه اضافی
برخی از افراد تصور می کنند که هر پارچه مختص طبقه خاصی از افراد اجتماع است.
معمولاً ابریشم از کتان رسمی تر است و پارچه لینن نیز از دور داد می زند که با
مخمل متفاوت است، چرم هم همیشه خیلی مردانه تر از فاستونی است.برای اینکه در میان
این همه پارچه های مختلف به دام نیفتید می توانید لباس های تابستانی و زمستانی خود
را از هم جدا کنید. لباس های زمستانی معمولاً کلفت تر، سنگین تر و زبرتر هستند.
پارچه های تابستانی نیز از الیاف طبیعی درست شده و بسیار نازک و خنک هستند. آنها
را از هم دور نگه دارید تا دچار اشتباه نشوید.
۴) لباس فصل دیگری را پوشیدن
اگر شما در جایی زندگی می کنید که دارای آب و هوای گرم است، خوش شانس هستید. لباس
های شما باید مختص یک فصل (بهار / تابستان) باشد. اما اگر مانند بسیاری از افراد
در جایی زندگی می کنید که دارای آب و هوای متنوعی است باید در کمد لباس های خود
جایی را برای ذخیره لباس هایی که به درد فصل حاضر نمی خورند باز کنید. همانطور که
از قدیم گفته اند «از دل برود هر آنچه از دیده برفت.» هرچه که آن پیراهن های لینن
را از کت های پشمی دورتر نگه دارید خیلی کمتر اتفاق می افتد که آنها را به طور
اتفاقی با هم ست کنید.
۵) شلوارهای خیلی بلند یا خیلی کوتاه
حتی اگر از سایز خودتان مطمئن هستید اما باز هم شلوارهایتان را پیش از خرید یک بار
پرو کنید. سایز لباس هایی که دارای مارک های متفاوتی هستند مختلف است.
و همیشه این قوانین را نیز به خاطر داشته باشید؛ شلوارهای ارتشی و پارچه یی باید
تا بالای پاشنه کفش شما بیایند. شلوارهای جین می توانند تا انتهای پاشنه کفش نیز
کشیده شوند. قد هر شلواری که بیش از این اندازه باشد برای شما بلند است.
زمانی که راه می روید شلوار شما نباید آنقدر کوتاه باشد که جوراب هایتان از زیر آن
معلوم شود. زمانی که می نشینید شلوار شما نباید بیش از چند سانت به بالای جورابتان
برود.
۶) شلوارهایی که بالا می ایستند
اگر شما دارای کمر باریکی هستید (پاهای بلند اما کمر کوچکی دارید) از شلوارهای جین
و ارتشی استفاده کنید که جیب آن در جلو قرار داشته باشد و نه در طرفین. حقه دیگری
که در اینجا می توانید به کار ببرید این است که شلواری خریداری کنید که بزرگتر از
سایز شما باشد. این کار باعث می شود که اندام شما پرتر جلوه کند، همچنین قد شلوار
نیز بلندتر شده و پاهای شما را ناقص جلوه نمی دهد.
۷) تی شرت هایی که خیلی بلند یا کوتاه هستند
اگر تی شرت شما خیلی بلند است نباید آن را هیچ گاه داخل شلوار خود کنید. بر روی
این مطلب تاکید داریم.
۸) تی شرت های شلوغ
از تی شرت های تک رنگ استفاده کنید و از پوشیدن لباس های پرزرق و برق، دارای لگو و
کلمات ناپسند به شدت پرهیز کنید. تی شرت های ساده خیلی راحت تر با پلوور و ژاکت
های مختلف ست می شوند.
۹) لباس های چروک
چاره کار شما بسیار ساده است؛ باید یک اتو و میز آن را خریداری کنید. اما اگر در
حال مسافرت هستید می توانید بر روی محل چروکیدگی کمی آب بریزید و سپس سشوار را بر
روی آن بگیرید و با دست محل موردنظر را صاف کنید. با این کار لباس شما از آن
چروکیدگی در می آید. علاوه بر این، آقایانی را دیدیم که این کار را به راحتی در
دستشویی های عمومی با دست خشکن ها انجام می دهند، شاید کار خوبی نباشد اما جواب می
دهد.
۱۰) صندل با جوراب
برای مبتدی ها بهتر است که اصلاً فکر جوراب پوشیدن را از سر بیرون کنند. اما اگر
پوشیدن جوراب اجباری است پیشنهاد می کنیم از جوراب هایی استفاده کنید که اندازه
آنها فقط تا قوزک پا است و آنها را با اسنیکرهای نخی یا کفش های پارچه یی ست کنید
والدین به علت علاقه شدید به فرزندانشان ممکن است از چیزهای مهمی که در زندگی کودکان آنها اهمیت دارند غفلت کنند و به اشتباه کارهایی انجام دهند که برای تربیت بچه ها درست نباشد. در اینجا ۱۰ اشتباه بزرگ که والدین مرتکب می شوند نوشته Craig Playstead آورده شده است.
۱) لوس کردن فرزندان:
کاملاً واضح است که والدین فرزندانشان را دوست دارند و می خواهند فرزندانشان هر
آنچه که می خواهند داشته باشند و آنها هیچ کم و کاستی نداشته باشند. این کار ناشی از
نیت خوب والدین است، اما گذشته از هزینه ای که این کار می برد بچه ها هم لوس می
شوند. این کار باعث می شود بچه ها با وجود از تمام چیزهایی که دارند شاد و راضی
نباشند و بیشتر بخواهند. آنها نیاز به داشتن وسایل بیشتر ندارند، بلکه نیازمند
زمان بیشتری هستند که در کنار والدین خود باشند. از این سمت به موضوع نگاه کنید:
آیا آنها یاد گرفته اند برای تمام چیزهایی که دارند متشکر باشند؟ آیا آنها با
داشتن همه چیز در کوکی، سرد و ناامید نخواهند شد؟ آیا فکر کرده اید با خواسته های
دوران جوانی آنها چه خواهید کرد؟
۲) نظم و انضباط ناکافی:
زمانیکه شما برای نظم و تربیت دادن به فرزندنتان تنبلی کنید یک شیطان کوچولو در
خانواده خلق می کنید که خویشاوندان و معلمها و مربیها و دوستان از دست او در امان
نیستند. این صحیح نیست که به کودکانتان اجازه دهید که هر طور که می خواهند در خانه
رفتار کنند، مثل پریدن روی مبل ها و تخت. زیرا آنها در خانه های مردم هم همینطور
رفتار خواهند کرد، در صورتیکه آنها باید یاد بگیرند که رفتار بهتری در بیرون از
خانه داشته باشند. زندگی کردن با بچه هایی که تخت گران قیمت را مثل توری اکربات می
بینند کابوس است. اگر شما در تربیت کودکانتان کوتاهی کنید دیگران اینکار را خواهند
کرد و شما مسلماً این را دوست ندارید.
۳) کوتاهی کردن در ارتباط با مدرسه:
مدرسه جایی است که بچه ها وقت زیادتری را نسبت به جاهای دیگر در آنجا صرف می کنند،
همچنین جایی است که مسئولیتهای زیادی را به آنها واگذار خواهند کرد. سؤال این است:
آیا آنها آمادگی مواجه شدن با این مسؤلیتها را دارند؟ و شما چگونه می توانید بدون
حضور فیزیکی در مدرسه او را همیاری کنید؟ این مهم نیست که شما یا همسرتان باشید،
نیاز است که یکی از والدین حتماً در مدرسه حضور داشته باشد. حداقل یک ایمیل در
هفته با معلم کودکتان داشته باشید، این موضوع باعث می شود که معلم بداند شما
علاقمند به پیشرفت کودکتان هستید و او می تواند شما را از هر خبری آگاه کند و هر
موضوع مهمی را در ارتباط با کودکتان با شما درمیان بگذارد. اگر آموزگار فعالیت شما
و حساسیت شما را ببیند، نسبت به آموزش و تربیت کودک شما فعالتر خواهد بود.
۴) تحسین و تشویق نابجا:
هنگامیکه می خواهیم کودکانمان را تشویق کنیم یک نکته مهم وجود دارد. ساختن اعتماد
به نفس در کودکان بسیار مهم است اما بر پا کردن یک جشن بزرگ برای یک پیشرفت معمولی
توقع آنها را بالا می برد و یک موقعیت واقعی را تحریف می کند. آنها باید با
واقعیتها مواجه شوند. مثلاً در ورزشی مثل بستکبال که جایزه این بازی به صورت
مشارکتی است، پسر من هم در تیم مدرسه بازی می کرد با اینکه باید به تیم جایزه داده
شود، بسیاری از مادرها اصرار داشتند که به تک تک بچه ها جایزه داده بشود. در طی ۴
فصل که پسر من در این تیم بازی کرد جایزه هایش بیشتر از من است که بیشتر از ۴۰ فصل
بازی کرده بودم، نباید به کودکان اعتماد به نفس کاذب داد.
۵) واگذار نکردن مسئولیت کافی به کودکان:
کودکان شما نباید انتظار هر پرداختی را برای انجام کارهای عادی و روزمره در خانه
داشته باشند. اینجا خانه است، یک هتل نیست. یک مقرری، ایده بسیار خوبی است برای
کارهای فوق العاده، نه برای کارهای روزمره. آنها هم عضوی از خانواده هستند پس باید
مقداری از بار خانواده بر دوش آنها باشد. اگر آنها بزرگ شوند بدون داشتن مسئولیت
کافی، چگونه انتظار دارید عهده دار یک شغل شوند و یا دانشکده خود را به پایان
برسانند؟ مهم است که مطمئن شوند قسمتی از بار خانواده بر دوش آنهاست مثل خالی کردن
ماشین ظرف شویی و یا زباله ها. نه اینکه آنها برده شما باشند و نه اینکه فکر کنند
همیشه در تعطیلات بسر می برند.
۶) همسر خوبی نبودن:
چطور رفتار کردن شما با همسرتان در ایجاد ارتباطات فرزندانتان بسیار اهمیت دارد.
اگر رفتار شما با همسرتان درست نباشد و یا ارتباط شما با هم با فریاد و داد و هوار
باشد، به فرزندتان یاد می دهید که رفتاری مشابه شما داشته باشد. بچه ها بیشتر از
دیدن شما می آموزند تا گوش دادن به حرفهای شما. اگر شما با همسرتان با عشق و
احترام رفتار کنید، آنها نیز ارزش خانواده تان را در جلوی دیگران با چنین رفتاری
نشان خواهند داد. رفتار صحیح پدر و مادر با یکدیگر باعث می شود که کودکان خانه را
یک پناهگاه ایمن و دوست داشتنی در دنیای ترسناک خارج از خانه بدانند.
۷) انتظارات نا معقول:
باید در ارتباط با فرزندانتان از آنها انتظارات معقول داشته باشید. اگر شما از
کودک ۲ ساله تان انتظار دارید که مثل یک شاهزاده خانم کوچک بنشیند و شما با
همسرتان برای صرف شامی عالی به رستوران بروید سخت در اشتباه هستید، و همچنین اگر
پسر کوچک شما ۳۵ کیلو گرم وزن دارد و از او انتظار دارید ستاره فوتبال مدرسه خود
باشد، انتظار نامعقولی دارید، شاید او دوست دارد نوازنده کلارینت بشود. انتظاراتی
از آنها داشته باشید که آنها بتوانند از پس آنها بر آیند. انتظارات نا معقول باعث
اضطراب و ناراحتی در آنها می شود.
۸) وابسته کردن آنها:
بسیاری از والدین فرزندانشان را نازپرورده بزرگ می کنند و هر آنچه که آنها می
خواهند برایشان فراهم می کنند و کارهایی که آنها باید خودشان انجام دهند پدرو مادر
انجام می دهند، تا نکند او سختی کوچکی را متحمل شود. من از آن می ترسم که ما در
آینده نسلی بزدل داشته باشیم که حتی از تمیز کردن اتاق خود هم بر نمی آیند چه برسد
به مشکلاتی که در آینده باید با آنها دست و پنجه نرم کند. باید اجازه دهید آنها
مستقل بزرگ شوند و کارهای خود را خودشان انجام دهند، این کار نشان می دهد که شما
آنها را دوست دارید نه اینکه به آنها علاقه کمی دارید.
۹) آنها را خودتان فرض کردن:
اجازه دهید بچه ها بچه باشند و مرحله به مرحله بزرگ شوند و به آنچه علاقه دارند
برسند. والدین نباید بچه ها را راهی برای رسیدن به اهدافی که خودشان نتوانسته اند
به آن برسند، بدانند. شما نباید برای آنها چشم اندازی از آینده داشته باشید، چون
آنها به راهی خواهند رفت که خودشان دوست دارند نه شما، چنان که شما هم همین کار را
کردید. اجازه دهید آنها خودشان را بیابند و استعدادشان را نشان دهند.
۱۰) تا آخر دنبال نکردن:
اگر شما از پسرتان خواسته اید نرده ها را رنگ آمیزی کند باید تا آخر کار را دنبال
کنید که او این کار را انجام دهد. تا به آخر رساندن خواسته ها شما و حتی تنبیهات،
زندگی را کمی مشکل خواهد کرد، اما او می فهمد که حرف شما تغییر نخواهد کرد. اگر
این چنین نباشید آنها می پندارند که هر چیزی که شما گفته اید فقط گفته اید. آنها
روی حرف شما حساب باز نمی کنند و به شما اعتماد نخواهند داشت
۱) حسادت
۲) منفی صحبت کردن درباره خود
۳) احساس گناه
۴) ناتوانی در ادای تعارفات کلامی
۵) عدم پذیرش تعارفات کلامی
۶) اهمیت ندادن به نیازهای خویش
۷) سوال نکردن در مورد خواستههای خود
۸ ) ضعف مزاجی پایدار
۹) مقایسه خود با دیگران
۱۰) انتقاد از دیگران
۱۱) ناتوانی در پذیرفتن و لذت بردن از عواطف و محبت دیگران
۱۲) ناتوانی در بیان عواطف
۱۳) محروم ساختن بیدلیل خود از رفاه و آسایش و …
نرمش پذیری کودک
نکته مهم این است که کودکان انعطاف پذیرند. کودک یک ساله، آن چنان به جستجو و اکتشاف دنیای اطرافش علاقهمند است که برایش اهمیتی ندارد از کجا آغاز کند و در کجا پایان دهد. اگر متوجه یک دسته کلید شده است، می توانید با دادن یک شی جالب دیگر، فکر او را مشفول و منحرف کنید. این نرمش پذیری فکری کودک، می تواند به شکل موثر و مفیدی از طرف والدین دور اندیش و آگاه برای رهبری فرزند مورد استفاده قرار گیرد.
آماده کردن خانه برای کودک سرگردان
وقتی به مادر می گویند دیگر کودک بزرگ شده است و باید گهواره یا قفس را ترک کند و آزادانه به بازی بپردازد مادر نگران است که او به خودش آسیب برساند یا خانه را به هم بریزد. اما دیر یا زود بچه را باید آزاد گذاشت تا در اتاق به راحتی گردش و بازی کند. این عمل با راه افتادن کودک اجباری می شود، زیرا نگاه داشتن و کنترل او در یک محل معین، دیگر کار ساده ای نیست. به علاوه با آزادی کودک باید آرایش خانه را تغییر دهید تا از آسیب رسیدن به کودک و خراب کردن و شکستن وسایل جلوگیری شود.
اتاق را باید طوری آماده و آرایش کنید که کودک بتواند با آزادی بازی و حرکت کند و بدون آن که عصبانی شود به وسایل مورد علاقه اش دسترسی داشته باشد. اگر در اتاق وسایل بازی کافی وجود داشته باشد کودک به اشیا منزل دست نمی زند. شکستنی ها و کتابهای مورد نیاز را از دسترس کودک دور سازید. اسباب بازی ها و لباس های کهنه و جالب را در دسترس او قرار دهید تا به جستجو و یادگیری اش ادامه دهد.
صرف وقت یا مهارت
علت رفتار غیر عادی کودکان را باید ابتدا در رفتار والدین جستجو کرد. اگر مادری فرزند را برای خرید همراه می برد باید وقت زیادی صرف کند تا کودک بتواند حس کنجکاوی اش را ارضا کند و به جستجوی بیشتری بپردازد.
وقتی می خواهید به کودک غذا بدهید و او در حال بازی است نمی توانید بگویید آن لذت و شادی را رها کند. در این حال باید با مهربانی، شادی دیگری را در مقابلش قرار دهید تا به سوی آن جلب شود. این شیوه را در بیشتر موارد میتوان مورد استفاده قرار داد. سرزنش و جر و بحث کودک را متوجه اشتباهش نمی کند و تغییری در عقیده او نمی دهد بلکه شما را به خود خوری و عصبانیت وا می دارد. قاطعیت و آرامش والدین به کودک نیز اطمینان و راحتی می بخشد.
تربیت اجتماعی و مردمی کودکان نیازمند رعایت اصول بسیاری است که برخی از آن ها را یادآوری می کنیم: در سال اول او را سرزنش نکنید و دایم به او نق نزنید و بگذارید با کودکان هم سن خود بازی کند. او را آزاد بگذارید تا احساس استقلال خود را تقویت نماید، زندگی خانوادگی و تحصیلی و محل خانه و مدرسه او را تا حد امکان دستخوش تغییر نکنید. تا جایی که می توانید و خطری متوجه تربیت فرزند شما نیست، بگذارید آن گونه که دوست دارد همانند سایر همسالانش لباس بپوشد، حرف بزند و بازی کند، حتی اگر رفتار دوستانش مورد تایید شما نباشد. احساس خوشبختی و موفقیت شغلی و خانوادگی و اجتماعی بزرگسالان تا اندازه قابل توجهی به شیوه رفتار و سازگاری آن ها در دوران کوردکی و برخورد با سایر همسالان دارد.والدین می توانند با آموزش اندیشههای درست و آرمان های بزرگ شخصیت فرزندان را سازمان دهند. خصلت های ارزشمند خانوادگی در صورت آموزش بخشی جداناپذیر از شخصیت کودک را تشکیل می دهند. در این صورت اگر کودک در یکی از مراحل رشد رفتاری ناپسند را در پیش گیرد، با غلبه آن اصول درست سرانجام عمل زشت را کنار می گذارد و به خصلت های درست کودکی اش باز می گردد. اگر والدین پیوسته از دیگران عیب جویی کنند و خود را تافته ای جدا بافته از سایر مردم به حساب آورند و از دوستان آشنایان بدگویی کنند فرزندشان را با این احساس بزرگ می کنند که او با دیگران فرق دارد و به این ترتیب مانع بزرگی در راه معاشرت او با سایر افراد به وجود می آورند. چنین کودکی با دشواری می تواند در آینده نیز دوستان مناسبی برای خود پیدا کند و در معاشرت با مردم احساس ناراحتی خواهد کرد. به این گونه تربیت صحیح و خصلت های ارزشمند او نه برای دیگران و نه حتی برای خود او فایده ای نخواهد داشت. اگر پسر بچه ای در پیدا کردن دوست دچار مشکل است ثبت نام در مدرسه یا کلاسی که برنامه ای متنوع و انعطاف پذیر دارد، مناسب ترین راه حل است. مربی ورزیده می تواند فرصتهای مناسبی در اختیار کودک قرار دهد تا بتواند توانایی ها و استعدادهایش را به کار گیرد. به این ترتیب کودکان دیگر هم از خصلت های برجسته او با خبر و به سوی او جلب می شوند. توجه یک مربی به شاگرد نیز باعث گرایش بچه ها به سوی آن کودک می شود. همچنین مربیان می توانند این گروه از کودکان را در کنار بچه های برجسته جای دهند و به این وسیله از آنان تشویق به عمل آورند یا به همین منظور اجازه بدهند همراه آنان و پدر و مادر بچه ها در حیاط مدرسه قدم بزنند.
رسم این شهر عجیب است بیا برگردیم ،
قصد این قوم فریب است بیا برگردیم ،
عشق بازیچه شهر است ولی در ده ما، دخترعشق نجیب است
بیا برگردیم،
کرمها دردل هرکوچه اقامت دارند روستا مأمن سیب است
بیا برگردیم،
چه حسابیست دراین شهرکه درمبحث جبر جای بعلاوه،
صلیب است بیا برگردیم
پروردگارا!
به من بیاموز دوست بدارم کسانی راکه دوستم ندارند ..
عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند...
بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند...
به من بیاموز لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند...
محبت کنم به کسانی که محبتی درحقم نکردند
گاهی گمان نمیکنی و می شود
گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود . . .
روزی مردی از کنار جنگلی می گذشت مرد دیگری را دید که با اره ای کند به سختی مشغول
بریدن شاخه های درختان است . پرسید ای مرد چرا اره ات را تیز نمی کنی تا سریعتر شاخه
ها را ببری . مرد گفت وقت ندارم باید هیزم ها را تحویل بدهم کارم خیلی زیاد است و حتی
گاه شب ها هم کار میکنم تا سفارش ها را به موقع برسانم . دیگر وقتی برای تیز کردن
اره نمی ماند ..مرد داستان ما اگر گاهی می ایستاد و وقتی برای تیز کردن اره اش می گذاشت
شاید دیگر با کمبود وقت مواجه نمی شد چون بدون شک با اره کند نمی توان سریع و موثر کار کرد .
حکایت بیشتر ما انسانها نیز همین است .
باید اندکی تامل کنیم . گاه ذهن ما بسیار درگیر کار یا تحصیل است و ما با فشار زیاد
سعی در پیش کشیدن خود داریم .
گاه باید بایستیم و به درون خود رسیدگی کنیم و اره ذهن و روح خود را تیز کنیم.
بزرگترین و شایع ترین شکایت دخترها از پسرها آن است که پسرها هرگز شنونده های خوبی نیستند
بزرگترین و شایع ترین شکایت پسرها از دخترها آن است که دخترها همیشه سعی دارند آنها را عوض کنند
لطفا توجه فرمایید: در صورت تمایل جهت دریافت مطالب سایت .:: مکتب زندگی ::. در ایمیل خود, در خبرنامه سایت عضو شوید.
لطفا توجه فرمایید: در صورت تمایل به همکاری با مکتب زندگی,آگهی از آخرین اخبار سمینارها , کارگاه ها و دریافت پیامک های آموزشی ما در سایت عضو(ثبت نام) شوید.
مخصوص پسرها:
در آزمون زیر شرکت منید تا بدانید چقدر شنونده خوبی هستید.چنانچه به گفتن جملات زیر و یا جملاتی شبیه آن عادت دارید به خودتان 3امتیاز بدهید.چنانچه اغلب این جملات را تکرار میکنید به خودتان 2امتیاز بدهید. چنانچه هر ازگاهی از این جملات در مکالمات خود استفاده می کنید به خود 1امتیاز بدهید و اگر اصلا استفاده نمی کنید صفر امتیاز بدهید
1-نباید زیاد ناراحت بشی
2-اما این اون چیزی نبود که من گفتم
3-ولش کن زیاد مهم نیست
4-باشه.متاسفم.حالا می تونی فراموشش کنی
5-پس چرا انجامش نمیدی؟
6-ما که خیلی زیاد با هم حرف می زنیم
7-نباید ناراحت بشی
8-خوب منظورت چیه؟می خوای چی بگی؟
9-اما نباید این احساس بهت دست بده
10-چطور می تونی چنین حرفی بزنی؟هفته پیش یه روز تمام رو با تو گذروندم. خیلی هم بهمون خوش گذشت
11-منظورم این نبود که تو گفتی
12-باشه. باشه. حیاط خلوتو تمیز می کنم. این طوری دست از سرم برمیداری؟
13-متوجه شدم. باید این کار رو بکنی.....
14-ببین هیچ کاری از دستمون بر نمیاد
15-حالا که دوست داری همش شکایت کنی و نق بزنی پس بزن
16-چرا اجازه می دی دیگران اینطوری باهات رفتار کنند
17-اگه زیاد راضی و خوشحال نیستی پس بهتره از هم جدا بشیم
18-باشه. اشکالی نداره. از حالا به بعد می تونی هر کاری دوست داری بکنی
19-خودم می دونم چیکار کنم
20-مسخره است. البته که دوست دارم
21-می شه بری سر اصل مطلب؟
22-تنها کاری که باید بکنم اینه که.......
23-نه. اصلا هم اینطوری نبود
حال امتیازات خود را جمع بزنید
ادامه مطلب ...کاش امشب عاشقی هم پا می گرفت تشنگی هم طعم دریا می گرفت
کاش امشب کوچه های منتظر
یک سلام گرم از ما می گرفت
این سکوت تلخ . دنیای من است
کاش دستت . دست دنیا میگرفت
آسمان ابری ترین اندوه را
از دل سنگین شبها می گرفت
پنجره دلتنگ چشمی آشناست
کاش می شد عاشقی پا می گرفت
مغزشما چند سالشه؟
ابتدا روی لینک زیر کلیک کنین.
بعد دکمه استارت رو بزنین.
بعد از یک آماده باش ۳ – ۲ – ۱ بایستی جای اعداد رو
که چند لحظه نمایشداده می شه به خاطر بسپارین
و روی جای اون ها به ترتیب از کم به زیاد کلیک کنین!
بعد از چند مرحله، سن مغز شما با توجه به زمان عکس
العمل و درستی اون محاسبه و نمایش داده می شه
لینک در ادامه مطلب
ساعت 3 شب بود که صدای تلفن، پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟
مادر گفت:25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی. فقط خواستم بگویم تولدت مبارک. پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد، صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمهسوخته یافت... ولی مادر دیگر در این دنیا نبود.
یک روز شاه ووزیرش نشسته بودند ودرحال صحبت
ناگهان شاه که در حال میوه خوردن بودباچاقو انگشتشو برید-وانگشتش خون الودشد-وزیر گفت شاها ناراحت نباش حکمت خدا بود شاه خشمناک شد ودستورداد اورا به زندان انداختند
یکی در روز پس از این ماجراشاه به شکار رفت ودر میان جنگلها ودرختان رفت ورفت تا گم شد-قبیله ای که در ان نزدیکیها بودند اورا پیدا کرده وبه میان قوم خودبردند-ازآنجایی که شاه بسیارزیبا بود تصمیم گرفتند اورا برای خدایان خودقربانی کنند
ناگهان یکی ازمیان جمع فریادزد که دست نگهدارید مانمی توانیم اورا قربانی کنیم زیرا که زخمی روی دستش است وما نمی توانیم قربانی معیوب ومجروح را تقدیم خدایانمان کنیم
بدین ترتیب اورا ازاد کردند وشاه به قصر خود بازگشت-شاه وزیر رافراخواند وگفت ای وزیر من حالا فهمیدم که چرا گفته بودی حکمت خدا بود حالا بمن بگو چه حکمتی در این بود که من تورو به زندان انداختم
وزیر گفت حکمتش این بود که من وشما همیشه باهم به شکار میرفتیم وقتی شمارا قربانی نکردند بجای شما من را قربانی میکردند
مجله تندرستی: از این هفته به نکته های روانشناختی علمی برای مواجهه با رویدادهای منفی زندگی می پردازیم که دانستن آنها می تواند شما را از ابتلا به افسردگی و اضطراب که در صورت واکنش نامناسب به این اتفاقات، گریبانگیرتان خواهد شد، رهایی بخشد.
ممکن است شما در طول زندگی تان هیچ وقت این اتفاقات را تجربه نکنید اما دانستن آنها می تواند شما را در نقش مشاوری مسلط برای دوستان و خویشاوندانتان که ممکن است این تجربیات را داشته باشند، برجسته کند.
در مواجهه با خیانت چه باید کرد؟
** از برقراری ارتباط با فرد دیگری برای جبران خلا فرد مقابل یا تلافی کار او اجتناب کنید. در بسیاری از موارد، پس از مشاوره، با بررسی اوضاع و یا کاهش التهاب و ناراحتی ناشی از این امر و پشیمانی فرد مقابل، ممکن است دو طرف تصمیم بگیرند به ارتباط خود ادامه دهند. در اینجا، حضور فرد سوم (یا به عبارتی، چهارم) که صرفا برای پوشاندن خلا فرد خیانت دیده یا انتقام از او وارد ماجرا شده است، بسیار مشکل ساز خواهد بود.
** بنویسید. یکی از بهترین و کارکشته ترین مشاورانی که می توانید در شرایط سختی به او تکیه کنید صبر و تحمل است. شاید یکی از بهترین راه ها برای به کارگرفتن این مشاور، نوشتن هر چیزی است که در دل دارید. وقتی دفتری برمی دارید و هرچه در دل دارید در آن می نویسید، بیش از هر چیز بین احساس ها و هیجان هایی که در آن لحظه دارید و رفتارهایی که ممکن است از شما سر بزند وقفه ایجاد می کند.
این وقفه می تواند به شما در تحمل کردن این مساله و کنارآمدن با آن کمک های فراوانی کند. پس از نوشتن و مرور آنچه نوشته اید، خودتان به بسیاری از افکار نادرست یا افراطی خود پی می برید و می توانید با آنها منطقی تر برخورد کنید؛ برای مثال، یکی از افکاری که پس از پی بردن به خیانت طرف مقابل ممکن است به ذهن خطور کند این است که «او مرا احمق فرض کرده و به من دروغ گفته. به او نشان می دهم که احمق کیست.»
این فکر می تواند به طیف وسیعی از رفتارهای نابهنجار و غیرمنطقی منجر شود. ولی با نوشتن و مرور آن، پس از مدتی، احساس و هیجان همراه با آن ملایم تر و قابل تحمل تر شود. وقتی التهاب و خشم ناشی از این فکر کاسته شود، می توان آن را با افکار دیگری مانند «احتمالا امیدوار بوده که من این موضوع را نفهمم» یا «حتی اگر چنین فکری داشته، من هوشمندتر از این حرف ها هستم» و یا هر فکر منطقی دیگری جایگزین کرد یا پس از فهمیدن مساله ممکن است به این فکر بیفتید که «حتما اشکالی در کار من بوده که او مرا کافی نمی داند» اما با اندکی مکث و صبر متوجه می شوید که «اگرچه احتمال دارد مشکلی در رابطه باشد، مسلما این مساله صرفا تقصیر من نیست» یا «من می دانم چیزی برایش کم نگذاشته ام، پس مشکل صرفا از سوی من نیست»؛ اینها عبارت های مناسب تر و تسکین بخش تری هستند. نوشتن و مرور هر آنچه ممکن است در آن لحظه ذهن شما را مشغول کند مزیت دیگری نیز دارد؛ درباره خودتان، کاستی ها و حتی مشکلاتتان نکات بسیاری می آموزید. مرورکردن و خواندن دوباره فکرها و یادداشت ها و تلاش برای سر و کله زدن با آنها و یافتن جایگزین منطقی تری برای آنها، هم با مشغول کردن ذهن شما، از التهاب و ناراحتی مربوط به ماجرا می کاهد و هم به شما در حل منطقی تر مساله کمک می کند.
** درددل و مشورت کنید. در مواقعی که چنین مشکلی روی می دهد و از آنجا که این امر با ناراحتی و پریشانی بسیاری همراه است، مشورت و درددل کردن با فردی دیگر می تواند بسیار کمک کننده و تسکین بخش باشد اما باید در انتخاب کسی که با وی مشورت می کنید دقت زیادی داشته باشید زیرا خیلی از افراد ممکن است برای این کار مناسب نباشند؛ برای مثال، دوستی را که خود تجربه مشابهی داشته – اگرچه ممکن است شما را خوب درک کند – برای مشورت انتخاب نکنید.
این دوست شکست خورده ممکن است به خاطر همدلی و برانگیخته شدن احساس های مشابه در خودش و وارد کردن مسائل شخصی اش، شما را به بیراهه بکشاند یا آتش غم و اندوه شما را شعله ور تر کند. همچنین کسانی که ممکن است در آینده با هر دو نفر شما سروکار داشته باشند و دانستن این مساله باعث ازبین رفتن آبروی فرد مقابل نزد آنها شود برای مشاوره مناسب نیستند. این را به خاطر داشته باشید که از بین رفتن آبروی فرد مقابله به ضرر خود شما خواهد بود. از سوی دیگر، در این شرایط حساس و آسیب پذیر، مشاوره با فرد جوان دیگری از جنس مخالف – برای مثال دوستان او – ممکن است شما را در معرض خطر درگیرشدن در رابطه دیگری قرار دهد که به احتمال زیاد منطقی و سنجیده نیست و پایان خوشی نخواهد داشت.
برترین ها: برای اینکه بتوانید در همان مرتبه اول دل دختری را چنان به دست بیاورید که یک عمر با شما بماند، رازهایی وجود دارد که ما برای سادهتر کردن کارتان آنها را برایتان طبقهبندی کردهایم. البته خانمها هم میتوانند با درنظر گرفتن آنچه در این مطلب آمده تصمیم بگیرند که آیا خواستگاری صورت گرفته از آنها استاندارد و درست بوده یا خیر. هر چند در این خصوص و مواردی اینچنینی نمیشود حکمی قطعی داد و همه چیز به سلیقه دوطرف باز میگردد ولی توجه به نکاتی که در زیر آمده شما را برای رسیدن سادهتر به یک «بله» درست و حسابی یاری میکند.
واضح است نه! امــا حـقـیقت امر آن است که ازدواج چیزی نیست که بخواهید بـهخاطـر انــگیــزههــای آنــی واردش شوید. ممکن است شما دیوانهوار یکدیگر را دوست داشته باشید اما اگر هــمسرتان خواهان فرزند باشد ولی شما نه یا آنکه ارزشهای شما با ارزشهای همسرتان متفاوت باشد، ازدواجتان قطعا زیاد دوام نخواهد آورد. اگر در مورد فردی که میخواهید با او ازدواج کنید تردید دارید، بهتر است بیشتر درباره این فرد بیندیشید.
پیـش از آنکه پیـشنهاد ازدواج دهید درباره اینکه در زندگی دنبال چه اهدافی هستید، حتــی اهداف 50 سال آینده خود با یکدیگر صحبت کنید. هر چه بیشتر بــا یـکدیگر در مــورد آنچه بــرای شـما حائز اهمیت است گفتوگو کنید بیشتر متوجه آن میشوید که آیا با یکدیگر تفاهم و سازگــاری داریـد یــا خیر، همچنین باید از لحاظ مالی آمادگی داشته باشید. اگر شما قادر نیستــیـد، مخارج خود را تامین کنید، بهتر است نامزدی خود را به تعویق بیندازید.
ابـتـدا باید بدانید که آیا اگر پـیش از ازدواج با پدرومادر او مشورت کرده و اجازه بخواهید، آنها را خوشنود میسازد یا خیر. ایـن نـکته شـایـد عـجیـب بهنظر آید اما شما که نمیخـواهید پـدرومادر همسر آیـنـده خود را برنجانید؟ این عمل برای آنکه دلشان را بهدست بیاورید بسیار موثر خواهد بود.
به پیـشنهاد ازدواج هـمچون یک هدیه به بانوی زندگی خود بنگرید. آن را بـهطریقـی طـرحریزی کنید که باب میل و سلیقه او بوده و مطابق با شخصیتش باشد. آیا او رومـانتـیـک یـا اهـل تـفریح و شوخطبعی است؟ آیا میل دارد بهطور محرمانه از او خواستـگـاری کنـیـد یا روی دیــوار درخـواست خود را بنویسید؟
بـرای دختـرهـا و زنـان هیچ چیز مبهوت کنندهتر از یک هدیه غیرمنتظره و غافلگیرکننده حلقه برلیان نیست، ولی اگـر تـوان مالی شما اجازه این کار را به شما نمیدهد، برای یک حلقه مناسب بودجه شما کفایت میکند اما حتما پیش از آنکه حلقه را خریداری کنید از نوع سلیـقه او اطلاع یابـید. ایـن کار را میتوانید با سوالکردن از دوستان یا خانواده او یـا مشـاهـده نوع جواهرآلاتی که استفاده میکند انجام دهید. یادتان باشد بسیاری از دختران تـمایـل دارند هنگام انتخاب حلقه خودشان حضور داشته باشند، بههرحال باید به خواستههای او احترام بگذارید.
هنگامیکه پیشنهاد ازدواج میدهید، بـاید مطمئن باشید که پاسخ او «بله» است. شما باید از قبـل به اندازه کافی در مــورد ازدواج صحبت کرده و کــامـــلا از آنچه طرف مقابل از یک شریک زندگی بلندمدت انتظار دارد، آگاهی یافته باشید. درست است که میخواهید پیشنهاد ازدواج شــما برای او سورپرایز باشد اما نباید بیمقدمه دست به این کار بزنید.
هـمـواره احـتـمال آنکه او «نه» بگوید وجود دارد اما دلسرد نشوید با او صحبت کنید و علت آمـادگـینداشتن او را جـویا شوید. او ممکن است تـنـها بـه زمـان بـیشتـری نـیـاز داشتـه بـاشـد یا آنکه اصلا دختر مناسبی برای شما نباشد. اگر این طور باشد بهتر است همین حالا پی بـه آن بـبـرید تا آنکه پس از ازدواج.
شـما مـمکن اسـت وسوسه شوید که قصد خود را با دوستان و خانواده خود در میان بگذارید ولی عـاقلانهتر آن است که این خبر را تنها با یکی، دو تا از دوستان یا نزدیکان صمیـمــی خود که به آنها اطمینان دارید و محرم اسرارتان هستند در میان بگذارید.
مکانی که میخواهید پیـشـنهاد ازدواج بدهید میتواند رسـتوران، پارک، سینما یا لب دریا باشد اما بهتر است مکانی انتخاب شود کــه بــرای هر دوی شما خاطرهانگیز بوده و شما را به یاد خاطرات گذشته بیندازد. فـاکتور زمان نیز بسیار مهم است، اگر او شرایط سختی را سپری میکند، اگر خسته یا گرفتار دغدغههای شخصی و شغلی خود است یا آنکه از دست کسی عصبـانـی اسـت، زمان مناسبی برای این کار نیست.
شما ممکن است بخواهیـد پیـشنـهاد خود را برای جهانیان فریاد بزنید یا حداقل برای همسایگان مجاور خود! امـا مـراقب باشیـد اشـتـیاق بـیحد شما کار دستتان ندهد. اگر او شخص درونگرا بوده و از آنکه مـرکز تـوجـه دیـگـران واقع شود بیزار است، بهتر است این کار را بهطور خصوصی با او در میان بگذارید.
زمـان معـیـنـی برای پیشنـهاد ازدواج وجود ندارد اما بهتر است پس از تنها گذشت 2 هفته از آشنایی خـود بـا او پـیشـنــهاد ازدواج ندهید! زمان پیشنـهاد ازدواج هنـگامی اسـت کـه شـمـا بـــرای مــدتــی کافی به یکدیگر متعهد شده باشید، همچنین زیاد وقت را تلف نکنید؛ شجاع باشید و حـرف دلتان را بزنید. اگر هم خیلی هم کمرو هستید، میتـوانـید پیــشنهاد خود را در قالب نامه برای دختر مورد علاقه خود ارسال کنید.
صرفنظر از هـمـه نقشهها و طرحریزیها، امکان دارد امور دقیقا آن طوری که شما یا او تصور میکردید پیـش نرود. خود را برای واکنشهای احتمالی آماده کنید. او مـمکن است دستپـاچـه شـده یا هیجانزده شود یـا آنکه کاملا آرام و بیتفاوت باقی بماند. او ممکن است بگوید: «بله، خیـر» یــا «شاید». شمـا مـمکن است تصور کنید فرد مقابلتان را کاملا میشناسید امـا از پـیـشداوری و آنکه پاسخ او چگونه خواهد بود پرهیز کنید، چون ممکن است مایوس شود.
صرفنظر از آنکه کـجـا و چــگـونــه پــیشنهاد ازدواج می دهــید، باید پیشنهاد شما با نهایت صداقت و ابراز عشق حقیقی نسبـت بـه او هـمــراه باشد. از قبل در مورد حرفهایی که میخواهید به او بـزنــید یادداشت بردارید اما دقیقا آنها را حفظ نکنید. در آن لحظه به او بگویید که چرا یـک فرد استـثـنایی بـوده و چـرا شما خواهان آن هستید که باقی عمر خود را با او سپری کنید. بـایـد جملات شما از دلتان برآید فرد مقابلتان میخواهد با یک مرد ازدواج کند و نه یک روبات!
به همراه دوستم از کوچه ای عبور میکردیم...
تازه از رسیده بودیم به شهر خودمون...
پیر زنی حدودا هفتاد ساله که صورتش یه جوری بود انگار ترسیده بود اومد جلو و از دوستم خواست که در رو که روش بسته شده بزه بالا و واسش باز کنه...
منم گفتم شهرام جان ثواب داره برو بالا و در رو واسش باز کن...
تا دوستم خواست از در بالا بره پیر زن گفت جوون یه کم آرومتر پسرم توخونه ست میترسم بیدار شه...
بی چاره اشک تو چشاش حلقه بست...
پسرش از خونه خودش بیرونش کرده بود...
دلم خیلی واسش سوخت...
ما آدما چقد بد بختیم که جهنمو بادستای خودمون واسه خودمون آباد میکنیم...
مادری که واسه ما بد بخت بی چاره ها چه شبایی رو که بیدار نموند٬ چه روزهای که به خاطر یه ریزه تب ما به صد در که نزد٬ حیف این همه زجر که به خاطر همچین بچه ای هدر بره...
خدایا کرمتو شکر...
من که دربست چاکرتونم مامانو بابای گلم
کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست
مرد روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی از کشیش پرسید
پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟
کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است
مرد با حالت منفعل دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد
بعد کشیش از او پرسید تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟
مرد گفت من روماتیسم ندارم
اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است
برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند،
داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می انید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد
عمری با حسرت و انده زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگران
باید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،... رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن
روزهایت رنگارنگ
سال نو مبارک