قلبم را عصب کشی کرده ام ...
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد
و نه از گرمی آغوشی می تپد
اعتبارخود را
هرگزدرمیدان مقایسه ی خویش با دیگران
مشکن
که ما هر یک یگانه ایم
موجودی بی نظیر و بی تشابه.
...
وآرمان های خویش را
به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن
تنها تو می دانی که «بهترین» در زندگانیت
چگونه معنا می شود.
از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است
آسان مگذر
برآنها چنگ درانداز، آنچنان که
بر زندگی خویش
که بی حضور آنها، زندگی مفهوم خود را
از دست می دهد.
با دم زدن در هوای گذشته و نگرانی فرداهای نیامده
زندگی را مگذار که از لابه لای انگشتانت فرو لغزد
و آسان هدر شود.
هر روز، همان روز را زندگی کن
و بدین سان تمامی عمر را به کمال زیسته ای.
و هرگز امید از کف مده
آن گاه که چیز دیگری
برای دادن در کف داری.
همه چیز در آن لحظه ای به پایان می رسد
که قدم های تو باز می ایستد.
و هراسی به خود راه مده
از پذیرفتن این حقیقت که
هنوز پله ای تا کمال فاصله باشد
تنها پیوند میان ما
خط نازک همین فاصله است.
برخیز و بی هراس خطرکن،
در هر فرصی بیاویز.
و هم بدین سان است که به مفهوم «شجاعت»
دست خواهی یافت.
آن گاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت
عشق را از زندگی خویش رانده ای
عشق چنان است که
هرچه بیشتر ارزانی داری
سرشارتر شود
وهرگاه که آن را تنگ در مشت گیری
آسان تر از کف رود
پروازش ده تا که پایدار بماند.
رویاهایت را فرو مگذار
که بی آنان زندگانی را امیدی نیست
وبی امید، زندگی را آهنگی نباشد.
از روزهایت شتابان گذر مکن
که در التهاب این شتاب
نه تنها نقطه ی سرآغاز خویش
که حتی سر منزلِ مقصود را گم کنی.
زندگی مسابقه نیست
زندگی یک سفراست
و تو آن مسافری باش
که در هر گامش
ترنم خوش لحظه ها جاری ست.
عمیق ترین کلمه "عشق" است ... به آن ارج بنه.
بی رحم ترین کلمه "تنفر" است ... از بین ببرش.
سرکش ترین کلمه "هوس" است ... بآ آن بازی نکن.
خود خواهانه ترین کلمه "من" است ... از ان حذر کن.
ناپایدارترین کلمه "خشم" است ... ان را فرو ببر.
بازدارترین کلمه "ترس" است ... با آن مقابله کن.
با نشاط ترین کلمه "کار" است ... به آن بپرداز.
پوچ ترین کلمه "طمع" است ... آن را بکش.
سازنده ترین کلمه "صبر" است ... برای داشتنش دعا کن
روشن ترین کلمه "امید" است ... به آن امیدوار باش
محکم ترین کلمه "پشتکار" است ... آن را داشته باش
بی احساس ترین کلمه "بی تفاوتی" است ... مراقب آن باش.
پذیرش نمایندگی
.:: قابل توجه عزیزانی که مایل به دریافت نمایندگی محصولات راه سبز زندگی هستند ::.
لطفا جهت دریافت محصولات با شماره زیر با ما تماس حاصل فرمایید.
09146356۵09
09149802987
پی نوشت1: مدیر محترم پارسا سیستم من به وب سایت شما مراجعه کردم و لی محصولاتی در سایت شما نبود.
پی نوشت2: جهت تهیه محصولات ما به فروشگاه راه سبز زندگی مراجعه فرمایید.
از یک دختربچه بدجوری کتک خوردم !
امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم ! اگه دل به درددلم بدین قضیه دستگیرتون میشه ...
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمینو زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و... خلاصه فریاد میزدم که دیدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید هی می پرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید...
منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و ... دخترک ترسید و کمی عقب رفت! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم!
ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم، اومد جلو و با ترس گفت: آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونورخیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره ...
دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته ی کوچولو چی میگه؟!
حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!
یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!
تا اومدم چیزی بگم، فرشته ی کوچولو، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! اون حتی بهم آدامس هم نفروخت! هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه! چه قدرتمند بود!همیشه مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و بد جور کتک بخورید که حتی نتونید دیگه به این سادگیا روبراه بشین ...
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: "تمام سعی ام را می کنم...!"
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد ...چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست ...
جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست ...
عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟
گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد.
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟
گفت: خودم را می بینم !
عارف گفت: ولی دیگر دیگران را نمی بینی !
آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند و آن چیزی نیست جز "شیشه"
اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی
این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن :
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آنها احساس محبت می کند.
اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند !
تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری، تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری ...
با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اووه ! معذرت میخوام … من هم معذرت میخوام.
دقت نکردم … ما خیلی مؤدب بودیم، من و اون غریبه خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم؛ اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم ؟!
کمی بعد از آنروز، در یک غروب غمگین مشغول پختن شام بودم. دخترم خیلی آرام کنارم ایستاد اما همینکه برگشتم به او خوردم و تقریبا انداختمش ولی بدون کمترین توجهی با اخم به او گفتم: "اه ! ازسرراه برو کنار" قلب کوچکش شکست و رفت ! اصلا نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم ...
وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت:
وقتی با یک غریبه برخورد میکنی، آداب معمول را رعایت میکنی اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی !
برو به کف آشپزخانه نگاه کن. آنجا نزدیک در، چند گل پیدا میکنی.
آنها گلهایی هستند که او برایت آورده بود. خودش آنها را چیده. صورتی و زرد و آبی ...
او تنها به این خاطر آرام ایستاده بود که سورپرایزت بکنه
هرگز اشکهایی که چشمهای کوچیکشو پر کرده بود ندیدی
در این لحظه بود که احساس حقارت کردم و بی امان اشکهایم سرازیر شدند.
آرام رفتم و کنار تختش زانو زدم ... بیدار شو کوچولو، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟
گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری که امروز داشتم. نمی بایست اونجور سرت داد می کشیدم
دخترم گفت : اشکالی نداره مامان چون من به هر حال دوستت دارم مامان
من هم دوستت دارم دخترم
و گلها رو هم دوست دارم
مخصوصا آبیه رو ...
کوچولوی من ادامه داد : اونا رو کنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگل هستن. میدونستم دوستشون داری، مخصوصا آبیه رو ...
آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکت یا موسسه ای که در آن کار میکنید به آسانی در ظرف یک روز برای شما جانشین جدیدی می آورد؟
اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد؟
و به این فکر کنید که ما خود را عجیب وقف کار میکنیم و به خانواده مان آنطور که باید اهمیت نمی دهیم!
چه سرمایه گذاری ناعاقلانه ای !
اینطور فکر نمی کنید؟!
به راستی کلمه "خانواده" یعنی چه ؟!
منبع: پرشین استار
سوالی رو که در پایین متن مشاهده می کنید و یک تست روانشانی csi:crime scene investigation است . متن را با دقت بخوانید تک تک کلمات در جواب نهایی تاثیر دارند:
یک زن در مراسم ختم مادر خود ، مردی را می بیند که قبلا او را نمی شناخت. او با خود اندیشید که این مرد بسیار جذاب است. او با خود گفت او همان مرد رویایی من است و در همان جا عاشق او می شود .اما هیچگاه از او تقاضای شماره نمی کند و دیگر آن مرد را نمی بیند. چند روز بعد او خواهر خود را می کشد.
به نظر شما انگیزه ی او از قتل خواهر خود چه بوده است ؟
چند دقیقه با خود فکر کنید و پاسخ صحیح:
- بپرسید پاسخ خواهید گرفت، جستجو کنید پیدا خواهید کرد، به در بکوبید به رویتان باز خواهد شد.
2- چاره مقابله با افکار همراه با استرس آن است که هر گاه چنین افکار نادرسی به ذهن شما خطور کرد اندکی تأمل کنید . چشمانتان را ببندید . یک نفس عمیق بکشید چشمانتان را به سمت بالا حرکت دهید و در ذهنتان بگویید « باطل باطل» با این کار آن عامل استرس را در نطفه خفه خواهید کرد . این روش راه حل خوبی برای پیشگیری از هر گونه افکار منفی است.
3- نیرویی وجود دارد که تمام تصمیمات شمارا کنترل می کند، اینکه چه کاری انجام خواهید داد یا انجام نخواهید داد را تعیین میکند و اینکه در مورد وقایع زندگی تان چه احساسی داشته باشید را مشخص می کند و این نیرو نیروی اعتقاد شماست . وقتی به چیزی اعتقاد دارید به مغزتان فرمانی قطعی می دهید تا به طرزی خاص عکس العمل نشان دهد
4- هم اکنون با آرامش و شادی و مسرت باطنی در رفاه و آسایش یکی و هماهنگ شده ام مطمئن هستم و می دانم که از این لحظه به بعد بسان مغناطیسی نیرومند قدرت فکری من احیاء می شود و خواسته های من در درون و در بیرون متجلی می شود .
5- تمرکز در مغز و نفس و باطن اعجازهایی را در زندگی تان خلق می کند که خود در آنها در شگفت می مانید . بادی که بر قایق شناور بر آبهایی حیات می وزد یا آنرا به صخره ها می کوبد و یا به ساحل امن و نجات رهنمون می شود.
6- مهم نیست که اینک در جستجوی چه هستید مهم آن است که هر چه را میخواهید در باطن و درون شماست. آنچه را در جستجوی آن هستید صادقانه و با ایمانی راسخ طلب کنید تا جوابش را دریافت کندی این را دعای علمی می نامند وقتی که با ناله و زاری التماس می کنید این موضوع را قبول کرده اید که هنوز نمی دانید چه می خواهید و در نتیجه احساس ندانستن و کمبود بیش از پیش تنگنا و محدودیت و نکبت را به همراه می آورد.
7- اگر خود را به عشق و مهر پروردگار بسپارید مصونیتی برای خود ایجاد خواهید کرد که هر چه بخواهید همان خواهید ستاند
8- روزی سه یا چهار بار در مکانی آرام بنشینید و به مدت چند دقیقه این سخنان را تکرار کنید « من در دایره عشق و محبت پروردگار قرار دارم و رایحه هستی بخش آفریدگار مرا در بر می گیرد و نوازشم می کند و سرمستم می سازد و زندگی شاد و خوشی دارم و نام خدا را که به زبان می آورم احساس می کنم که او مراقب و حامی من است و هر مصیبت و بلایی از من دور می شود و مصونیت و امنیت پیدا می کنم .
9- همان کار را انجام بده که از آن واهمه داری و میترسی و بی تردید مرگ وحشت و هراست حتمی خواهد بود.
ادامه مطلب ...حضرت محمد(ص) می فرمایند : "فرزندان خود را به نام های نیک خطاب کنید"
آن چه می گوییم در حقیقت فکری است که بیان می شود. کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی و امورمان شکل می دهند.
من و تو، ما و شما به طور حتم می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت در سطی وسیع انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم.
امروزه ثابت شده که کلمات منفی نیروی منفی به سمت شخص می فرستند و او را به سمت منفی و بیماری سوق می دهند! به طور مثال وقتی به ما می گویند خسته نباشی دراصل خستگی را به یادمان می آورند و ناخودآگاه احساس خستگی می کنیم (با خودتان امتحان کنید) اما اگر به جای آن از یک عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نیروی ازدست رفته، ترمیم و خستگی جسم را از بین می برد بلکه نیروی مثبت و سازنده ای را به افراد هدیه می دهیم.
ادامه مطلب ...بسیاری از سخنرانان موفق به خصوص در حوزه قانون جذب نظیر ایسترهیکس نظریه جالبی دارند.
آنها میگویند اگر انسان بتواند فقط 18 ثانیه روی چیزی که واقعا میخواهد تمرکز کند یک زنگ بزرگ در کاینات به صدا در می آید که توجه کل هستی را به سمت این شخص جلب میکند.
اگر این 18 ثانیه بتواند تا 68 ثانیه ادامه یابد دیگر کار تمام است و کل هستی به تکاپو می افتد تا برای فکر متمرکز شده یک راه حل پیدا کند.
اگر آرزوست برآورده اش کند و اگر سوال است برایش جوابی بیابد.
در نگاه اول شاید این عدد 68 ثانیه خیلی کم و ناچیز به نظر برسد.
68 ثانیه یعنی فقط یک دقیقه و هشت ثانیه و بسیاری از افراد میگویند که تمرکز به مدت 68 ثانیه هیچ کاری ندارد!؟
خوب آیا شما هم همین طور فکر میکنید؟
بسیار عالی است! امتحان کنید.
خواهید دید که هنوز 18 ثانیه اول رد نشده فکرتان منحرف میشود.
ایده ای جدید بلافاصله از اعماق افکارتان ظاهر میشود و نجواگر درونی تان به سخن در می آْید که جدی نگیر و دست از این بازی ها بردار و به مسایل مهم تر زندگی بپرداز و ...
ما عادت کرده ایم و در حقیقت عادت داده شده ایم که بدون فکر و بر اساس عادت زندگی کنیم.
ما صبح از خواب بر می خیزیم بدون این که فقط 68 ثانیه برای کارهای روزانه وقت بگذاریم شروع می کنیم به خوردن صبحانه و سر کار رفتن.
آیا مایلید به افکار کسی که کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجهه شده باشیم می توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان نیز بشناسیم اما این شناخت در مواجهه حضوری با دانستن بسیاری از حالات اثبات شده در علم روانشناسی بهترین شناخت را نسبت به دیگران برایمان به ارمغان می اورد. اکنون با توجه به نکات ارائه شده میتوانید از روی هر یک از حالات زیر افکار آنها را بخوانید:
خوددار
اگر شخصی دستهایش را پشت کمر خود قفل کند این امر نشان میدهد که وی خود را بشدت کنترل کرده است . دراین حالت او سعی دارد خشم یا احساس نا امیدی را از خود دور کند. این فرد در واقع نشان میدهد که از اعتماد به نفس بسیار بالایی برخوردار است و میتواند در حالات مختلف بر خشم یا ناامیدی خود غلبه کند . در این حالت بهتر است با این فرد به آرامی ارتباط برقرار کرد
تدافعی
اگر انگشتان دستها به بازو گره خورده باشد این حالت نشان دهنده حالت تدافعی در برابر حمله غیر منتظره و ناگهانی یا بی میلی برای تغییر چهره شخص است. اگر انگشتها مشت شده باشند حالت بی میلی شدیدتر است در این حالت بهتر است با ارامش با شخص مورد بحث برخورد شود تا کم کم از حالت تدافعی خود خارج شده و ارتباطی زیبا را شروع کند
متفکر
گره کردن دستها به دسته های صندلی نشان میدهد که شخص سعی دارد احساس خود را مهار کند اما قفل کردن قوزک پاها به یکدیگر حالت تدافعی است این حالت شاید بیشتر در مسافران مظطرب هواپیما به هنگام پرواز و فرود دیده شود.
بسیاری از افراد این حالت را به نوعی رسیدن به تصمیمی بزرگ میدانند اما روانشناسان بالینی میگویند که حتی اظطراب نیز نشانه تفکر فرد است
دقیق
وقتی شخص انگشت سبابه خود را روی صورت و بقیه دستش را بصورت گره کرده در پایین صورتش قرار میدهد یعنی که فرد مورد نظر بسیار دقیق است. این حالت نشان میدهد که شخص با دقت زیاد به صحبت های شما گوش میدهد و یک یک کلمات شما را می سنجد و در عین حال در چهره او حالت انتقادی نیز به چشم میخورد اما این انتقاد جنبه دوستانه دارد و شاید بیشتر به منظور برقرار یک ارتباط بین دو نفر است
دودلی
انگشتهای گره شده زیر چانه و نگاه خیره نشان دهنده حالت تردید و دو دلی است . او به صحبت های شما و صحت گفته هایتان تردید میکند . در این حالت ممکن است آرنج روی میز قرار گرفته باشد به گفته برخی از روان شناسان نگاه خیره همیشه نشانه دو دلی است چرا که ثابت قدم و محکم بودن نگاه انسان را نیز مصمم و با اراده می سازد. شاید چون از نگاه شما تردید و دودلی آشکار است دیگران برای قدم جلو گذاشتن و دوست شدن با شما ترید دارند
بی گناه
دستهایی که روی سینه قرار گرفته باشند بهترین نمونه برای حالت بی گناهی و درستکاری است. این حالت به عقیده اکثر روانشناسان اثر باقیمانده ای از شکل سوگند خوردن است که در آن دست را روی قلب قرار میدهند. حالت تواضعی که در این عمل وجوددارد میتواند به شما بگوید که این فرد به رغم آنکه خود به بی گناهیش اذعان دارد ولی نمیداند چگونه آنرا به اثبات برساند و در عین حال بسیار مایل است تا دوست صمیمی برای بیان آنچه در قلبش میگذرد داشته باشد
مطمئن
دستهایی که به کمر زده میشود در مردها نشان دهنده آن است که فرد به آنچه میگوید اعتقاد و اعتماد کامل دارد. خانمها هنگامی که دست خود را به کمر میزنند نشان میدهند که به آنچه میگویند اطمینان دارند. اما در هر دو مورد این حالت به ما میگوید که فرد به هر حال احساس اطمینانی در گفته ها و رفتار خود دارد که میتواند به سادگی این شرایط را به دیگری نیز منتقل کند
مرموز
دستهای مشت شده در زیر چانه نشان میدهد که شخص نظریاتش را پنهان میکند و به شما اجازه می دهد تا صحبت خود را تمام کنید. آنگاه زمانیکه حرفهای شما پایان یافت در کمال آرامش به شما و نظریات شما حمله میکند. شگرد جالبی است. شخص ابتدا اطمینان شما را جلب میکند و سپس در نهایت آرامش به شما میگوید که شما و نظریاتتان را قبول ندارد
ظاهر ساز
در این حالت شخص آرام بنظر میرسد اما این آرامش پیش از توفان است این حالتی است که بیشتر روسا بخود میگیرند تا خود ر ا بگونه ای به زیر دستان نزدیک کنند و در عین حال جاذبه و جذابیت آنها نیز کم نشود. ظاهرسازی معمولا از آن دسته حالتهایی است که در بیشتر افراد دیده میشود ولی نوع آنها با یکدیگر متفاوت است . اما به هر حال حالت خوبی از یک فرد برای شروع یک ارتباط محسوب نمیشود
مالکیت
قرار دادن پاها روی هر چیز (روی صندلی- میز-سکو و (...شانه حالت مالکیت است. در یک میز گرد تنها رئیس اجازه دارد چنین حالتی داشته باشد و از این طریق آرامش خود را نشان دهد. روان شناسان این حالت را حالت مالکیت میدانند که در نهایت به عقیده فرد مورد نظر به موفقیت وی در کارها منجر خواهد شد
اعتماد به نفس
تکیه زدن به صندلی درحالتیکه دستها پشت سر قفل شده نشان دهنده اعتماد به نفس قوی است . اگر شخصی در این حالت صحبت میکند به گفته های خود اعتماددارد و اگر به صحبت های شما گوش میدهد به خود زحمت ندهید ا و خود همه ماجرا را میداند
قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشته باشیم که جذابیت چیزجـــــدایی از زیبایـی اســـــت
یک فر می تواند چهره خیلی زیبایی نداشته باشد ولی فوق العاده جذاب باشـــــــــد و همچنین
می تواند خیلی زیبا باشد ولی اصلآ جذاب نباشد و معلومه کدام یک از اینها دوست داشتنی تر است . جذابیت و گیرایی یک ویژگی کسب کردنی و بدست آوردنی است که بـــعضیها آگاهانه یا ناآگاهانه آنرا بدست می آورند وبه آن دامن میزنند
حالا ببینیم چگونه میشود جذاب بود
ظاهری آراسته داشته باشید :
مرتب باشید .تمیز باشید.هماهنگی و پاکیزگی شما، نا خـــــــود آگــــــاه شما را جذاب می کند
بعضی ها به غلط و بر اساس تصویری نادرست ، برای جذاب شدن با بدبختی به فرمهای عجیب و غریب لباس می پوشند. آنچه مهم است این است که مرتب و تمیز و هــــــماهنگ و در عیـــــــــــــــــن حــال ساده باشید تمیزی و اطوی لباس شما ، تاثیر روانی خاص روی افراد می گذارد کسانی که به ظاهر و آراستگی خود ، توجهی ندارند از جذابیت و نفوذ و تاثیرگذاری خــــــود کاسته اند. کثیف بودن - ژولیده بودن و نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ و درست و مثبت شما را بی مقدار و خفیف می کند
بیشتر سکوت کنید :
غالبآ افراد برای اینکه جذابتر شوند ، بیشتر شلوغ میکنند و به خطا می روند.سکوت یک تاثیر ذهنی و روانی می گذارد. در سکوت ، فرد ، پیرامون خود خلاء ایجاد می کــــند و هر خلایی ، جذابیت را سبب می شود اساسآ آنچه جذب و جذابیت را سبب می شود خلاء است. آنها که بیشتر صحبت می کنند و فراوان حرف می زنند از جذابیت خود می کاهند.ضـــــــمن آنکه سکوت و گوش دادن بیشتر ، به واقع شما را عاقلتر و با تجربه و قابل اطمینان تر معرفی می کند که زمینه ای مساعد برای صمیمیت است.
نرم و ملایم سخن بگویید :
وقتی نرم و ملایم سخن می گویید ، جذاب و محبوب می شوید . جذابیـــــت به تقلا و تکاپو نیاز ندارد به خلاء ، آرامش و ملایمت مرتبط است.جیغ نزنید. داد و هوار نــکـــــنید. خود را به در و دیوار نکوبید .
آدمهای عصبی و خشن و داد و هواری برای صمیمیت ، نا منــــــــاسب و غیر قابل اعتمادند.
فرد محترمی باشید :
بی احترامی به خود ، به دیگران و بی احترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همه از جذابیت شما می کاهد. شما هم در ظاهر آراسته اید و هم در باطن وارسته اید . افراد مودب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج می زند کسانی که به هتاکی و ناسزا گفتن زبان می گشایند و به تحقیر و تمسخر دیگران مشـــغولند ، شاید به ظاهر جذابیتی کمرنگ داشته باشند اما این جذابیت جنبه روانی ندارد و تاثــــیر ذهنی مطلوبی نمی گذارد. محترم و مودب و با شخصیت باشید ، خود به خود جذاب می شوید.
زیاد شوخی نکنید اما فراوان تبسم کنید :
شوخی کردن فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما می کاهد چراکه شوخی فراوان به تـــدریج مرزهای بایسته را از بین می برد ، به تکاپوی فراوان شما می انجامد و صحبت بسیار به دنبال دارد و چه بساکه به بی احترامی خود و دیگران منجر می شود. متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی عمیق و ژرف می بخشد. در تبسم ، سنگینی و متانت است و جذابیت . ولی در خنده و شوخی فراوان ، سبکی
است و کاهش جذابیت
قاطعیت یعنی جذابیت :
کسانی که شخصیت قاطعی دارند ، هدفهای مشخص و ارزشهای معین و برنامه مدونی دارند بی استثنا جذابند. کسانی که قدرت نه گفتن دارند و بازیچه این و ان نمی شـــــــوند ، جذابند این موضوع بیش از همه شیوع دارد که عدهای از هدفها و برنامه ها و خواسته هـــــــــای خود می گذرند و خود را فدای این وآن می کنند و می خواهند اینگونه جذاب و محبوب بــــــــــاشند. اما همیشه می بینیم ، شخصیتهایی جذاب و تاثیر گذارند که بسیار مصمم هسـتند و اعـتماد به نفس دارند به دنبال هدفی مشخص و معین با اعتماد به نفس عالی ، بودن و قـــــــــدرت و شهامت نه گفتن ، داشتن به هر آنچه که ما را از ارزشها و ارمانهای عالیمان باز مــــــی دارد ، شخصیت ما را مشخص تر مصمم تر و قاطع تر می سازد که جذابیت از وجود چنین شخصیتی موج می زند.
امیال و غرایز خود را کنترل کنید :
کسانی که شخصیت مسلط دارند و بر غرایز و امیال خود تسلط بیـشتری دارند ، کسانی که بر میل جنسی و شهوت و میل به غذا خوردن و هیجانات و عواطف خود مسلط هستند ، جذابیت معنوی دارند . تاثیر روانی می گذارند و از وجودشان انرژی سرشااری به بیرون می تابد
وقتی شما جذاب باشید دارای قدرت تاثیر گذاری بیشتری هستیو و پیشنهادات خوبی از هر سمت به سوی شما روانه می شود و می توانید زندگی بهتری داشته باشید
همه اینها که از جذابیت گفته شد پایه های صمیمت هستند.
شما نمی توانید جذاب نباشید اما تاثیر گذار و با نفوذ باشید .
نگرش ما به زندگی یعنی همه چیز! چند روز پیش تبلیغی درمورد افسردگی در تلویزیون دیدم که افراد را به "تغییر طرز تفکر" تشویق می کرد. واقعاً آفرین به همچنین تبلیغاتی که هوشیاری ایجاد میکند. برای دست یافتن به قانون جاذبه در زندگی—یعنی جذب کردن بیشتر چیزهایی که در زندگی می خواهیم به سمت خود، و تبدیل منفی ها به مثبت—باید طرز تفکرمان را تغییر دهید و یک نگرش جدید به زندگی پیدا کنیم.
سالها پیش مربی اخلاقم درمورد تغییر دیدگاه به روشی بسیار ساده صحبت می کرد. از طریق تصاویر و احساسات. او به من نشان داد که چطور حرکت دادن یک پا به سمت راست یا چپ یا جلو و عقب، دیدگاه شما را نسبت به صحنه ای که مقابلتان قرار دارد تغییر می دهد. وقتی از زاویه ای متفاوت به دنیا و آدم ها درون آن نگاه می کنید، آن را متفاوت خواهید دید و متفاوت درمورد آن فکر خواهید کرد. تغییر دیدگاه، تغییر زاویه دیدی که با آن به خودتان و دنیایتان نگاه می کنید، در چیزهایی که می بینید و واکنشی که به آنها می دهید، تاثیر می گذارد.
من خیلی از مراجعینم را در این چند سال به تغییر طرز تفکر و دیدگاهشان تشویق کرده ام و خیلی از آنها موفق شدند با این روش به چیزهایی که در زندگی می خواستند—پول بیشتر، خرید یک ماشین نو، عشق و ...—برسند. به همین خاطر تصمیم گرفتم این 10 نکته برای تغییر رویکرد به زندگی را به چاپ برسانم.
1. یک مسیر جدید انتخاب کنید. به دنبال یک راه جدید برای رسیدن به مقصدتان باشید. برای رفتن سر کار چه پیاده از پارک رد می شوید یا با اتوبوس می روید، سعی کنید یک مسیر جدید برای خود انتخاب کنید که به شما ایده ها و بینش تازه ای نسبت به محیطتان بدهد.
2. نقش دیگران را بازی کنید. برای لحظه ای هم که شده افکار و نظرات خود را کنار بگذارید و با چشمان یک نفر دیگر به یک موقعیت یکسان نگاه کنید. سعی کنید همان چیزی که آنها می بینند و حس می کنند را ببینید و حس کنید. مهم نیست که در حال دعوا کردن، نگاه کردن به یک مشکل یا سوال باشید، از دیدگاه یک فرد دیگر مطمئناً به درک بیشتری دست خواهید یافت.
3. افکار و قضاوت های غیردوستانه و باورهای محدود کننده خود را بشناسید—"من خیلی چاقم"، "من نمی تونم..."، "اون خیلی خوشگله و من اصلاً به نظرش نمیام"، "اون دمدمی مزاجه"، و ...—این الگوهای فکری منفی را تغییر داده و به مثبت تبدیل کنید: "من هر روز و هر روز خوشگلتر میشم."، "من می تونم...خواستن توانستن است"، "اون خیلی دوست داشتنی است، دلم می خواد باهاش آشنا بشم"، "آدم جالبی به نظر می رسه" و ... شگفت انگیز است که چطور تغییر افکار منفی به مثبت باعث می شود مثبت های بیشتری را در زندگی به سمت خود جذب کنید.
4. چیزهای کهنه را از بین ببرید. با یک خانه تکانی درست و حسابی منزل، جا برای انرژی و ایده های جدید باز کنید. خانه تکانی فضاهای فیزیکی به ما کمک می کند خانه تکانی فکر و دلمان را هم شروع کنیم. درست همانطور که گاهی خودمان را زیر اشیاء کهنه و قدیمی که دیگر هیچ نیازی به آنها نداریم دفن می کنیم، ممکن است روحمان را هم زیر افکار و احساسات کهنه و به درد نخور دفن کنیم.
5. برنامه روزانه زندگیتان را تغییر دهید. اولویت هایتان را ارزیابی کنید، ببینید چه چیزهای بیشترین اهمیت را در زندگیتان دارند، و بعد برنامه روزانه تان را برای تمرکز بیشتر روی اولویت هایتان تغییر دهید. مثلاً یکی از مراجعین من که خانمی مطلقه و صاحب سه فرزند است که برای نگهداری از آنها مجبور است سخت کار کند. او مادری بسیار دوست داشتنی با مهارت ها عالی و یک شغل بسیار خوب است که می تواند آنرا به راحتی در منزل انجام دهد. اما بعضی وقت ها من متعجب میشوم که چطور خود را درگیر کارهایی می کند که نه به پول در آوردن کمک میکند و نه هیچ ارتباطی به مراقبت او ازفرزندانش دارد. این زن اگر اولویت های زندگی خود را ارزیابی کند و برنامه روزانهاش را برطبق مسائل مهم زندگی اش—خانواده و درآمد کاری—قرار دهد، مطمئناً خیلی بیشتر می تواند در جهت اهدافش پیش رود. دانستن اولویت های زندگیتان به شما کمک می کند طرز تفکرتان نسبت به استفاده از منابعتان، مثل زمان، تغییر کند.
6. به زبانتان دقت کنید. کلماتی که استفاده می کنید، نحوه بیان افکار و احساساتتان را تغییر دهید و آنوقت خواهید دید که انرژی پیرامونتان تغییر می کند. اگر من از یک جمله منفی مثل "تو نمیتونی اینکار را انجام بدی چو خطر داره" استفاده کنم، این احتمال وجود دارد که فرد با من لج کرده و برای ثابت کردن بی خطر بودن آن کار به من، به انجام آن مبادرت ورزد. اما اگر به جای آن جمله از جمله "چطوری می خواهی خطرات اینکار را از بین ببری چون یک کم خطرناک به نظر میاد" استفاده کنم، فرد خیلی بیشتر در مورد آن فکر خواهد کرد و بیفکرانه آن را انجام نمی دهد. زبان ابزار بسیار نیرومندی در تغییر نحوه فکر کردن ما و همچنین واکنش دیگران به ماست.
7. انتخاب کنید که شاد باشید. خودتان منبع شادی خودتان باشید و از دیگرن انتظار نداشته باشید که خوشحالتان کنند. افراد شاد و خوشبخت افراد شاد و موقعیت های شاد بیشتری را به سمت خود جذب می کنند. برای اینکه هر لحظه در زندگی شاد باشید باید به چیزهای مثبت و خوب زندگی و کارتان تمرکز کنید و منفی های آن را کنار بگذارید. برای بو کردن گلها وقت بگذارید و اجازه ندهید که ناامیدیها در شما رخنه کند و انرژی شما را از بین ببرد.
8. مرتب دعا و مناجات کنید. با عبادت و مناجات از خدای خود تشکر و قدردانی کنید و خواسته های خود را از او طلب کنید. با تعمق به افکار و ایده های جدید دست پیدا کنید. عبادت و اندیشه کردن از مهمترین مسائل زندگی هستند چون ما را به خدا و به روحمان پیوند می دهند. و از طریق این ارتباطات می توانید به افکار بازتر و تازه تر دست پیدا کنیم.
9. ساده کنید. به دنبال واضح و ساده کردن همه چیز باشید. یکی از مراجعین خیلی باهوش من مرتب در حالت آشفته به من زنگ می زند و میگوید که نمی داند برای فلان مسئله سخت و پیچیده ای که در زندگی اش افتاده چطور تصمیم بگیرد و چه بکند. اولین کاری که از او می خواهم بکند این است که اول ببیند کدامیک از مسائل واقعاً به این قضیه مربوط است، و بعد همه چیز را خیلی "ساده" برای من توضیح دهد. طی چند دقیقه خودش می بیند که خیلی چیزها که به نظرش به این قضیه مربوط بود اصلاً هیچ ارتباطی ندارد و کاملاً بی ربط است و می تواند راحت آنها را حذف کند. آنوقت است که می تواند خیلی راحت تر تصمیم بگیرد. ساده کردن، چه در طریقه زندگی کردنمان باشد چه در نحوه آنالیز کردن یک مشکل، دیدگاه ما را تغییر می دهد و همه چیز را روشن تر می کند.
10. لبخند بزنید. لبخند زدن تاثیر فیزیکی بر مغز دارد و البته بر نحوه فکر کردنمان. یک شب که خیلی از یک مشکل خانودگی که برایم پیش آمده بود نگران و آشفته بودم به روانشناسم زنگ زدم. او چند دقیقه به حرف های من گوش داد و بعد حرفم را قطع کرد و گفت، "لبخند بزن، لبخند بزن و لبند بزن، چه الان حس آن را داشته باشی یا نداشته باشی". بعد درمورد تاثیرات فیزیکی لبخند زدن برایم صحبت کرد و اینکه چطور روحیهر ا تقویت می کند و هورمون های شادی بخش در بدن تولید می کند و همه اینها دیدگاه ما را درمورد مشکلمان تغییر می دهد. من امتحانش کردم. درست مثل دیوانه ها همیشه لبخند می زدم، موقع شستم ظرفها، تایپ کردن پشت کامپیوتر، صحبت کردن با دوستانم، و .... و واقعاً موثر بود. مشکلات خانوادگی خودشان رفته رفته حل شدند. لبخند زدن موقع حرف زدن پشت تلفن به فرد آنطرف خط منتقل می شود، لبخند زدن حین کار باعث میشود لذت بیشتری از انجام آنکار ببرید و همه اینها در دیدگاه شما نسبت بھ خودتان و دنیای اطرافتان تغییر ایجاد میکند.
برای ایجاد تغیر در نحوه فکر کردنمان، باید به خودمان و دنیای اطرافمان از یک زاویه دیگر نگاه کنیم و دیدگاهمان را تغییر دهیم. به جای اینکه در پاسخ به یک سوال همان مسیر قدیمی را برای رسیدن به نتیجه انتخاب کنید، از یک زاویه جدید به آن سوال نگاه کنید و از یک راه دیگر به نتیجه برسید. اینها راه های خوبی برای کمک به تغییر دیدگاهتان در زندگی بود. هر بار که یک راه تازه را برای رسیدن سر کار انتخاب می کنید، به مغزتان هم آموزش می دهید که یک راه جدید برای حل یک مشکل انتخاب کند. و وقتی فکرتان را تغییر دادید، دنیایتان تغییر خواهد کرد.
آدم ها اغلب نامعقول و غیر منطقی و خود خواهند (به هر حال آن ها را ببخش )
اگر مهربانی کنی شاید تو را متهم به داشتن اهداف پنهانی و سود شخصی کنند ( به هر حال تو مهربان باش )
اگر موفق شوی در کارهایت از دیگران پیشی گیری ، دشمنانی سخت خواهی داشت (به هر حال موفق باش )
اگر درستکار و راستگو باشی ممکن است ضرر کنی (به هر حال راستگو و درست کار باش )
آن چه را سال ها زحمت کشیدی و ساختی ممکن است دیگران به ناگهان از بین ببرند (به هر حال سازنده باش )
اگر به دیگران آموختی ممکن است قدردانت نباشند (به هر حال آموزنده باش )
اگر به آرامش و شادی دست یافتی ممکن است به تو حسادت کنند (به هر حال آرام و شاد باش )
اگر به دیگران نیکی کنی ممکن است فردا همه را فراموش کنند (به هر حال نیکو کار باش )
اگر جانت را در راه آرمانت فدا کنی ممکن است کافی نباشد (به هر حال فداکار باش )
برای این که آسوده باشی ، بدان که همه چیز بین تو و خداست (پس همیشه به همین فکر کن و آسوده باش )
تفاوت آدم های بزرگ، متوسط و کوچک
- آدمهای بزرگ درباره ایدهها سخن میگویند؛ آدمهای متوسط درباره چیزها سخن میگویند و آدمهای کوچک پشت سر دیگران سخن میگویند.
- آدمهای بزرگ درد دیگران را دارند؛ آدمهای متوسط درد خودشان را دارند و آدمهای کوچک بیدردند.
- آدمهای بزرگ عظمت دیگران را میبینند؛ آدمهای متوسط به دنبال عظمت خود هستند و آدمهای کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران میبینند.
- آدمهای بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند؛ آدمهای متوسط به دنبال کسب دانش هستند و آدمهای کوچک به دنبال کسب سواد هستند.
- آدمهای بزرگ به دنبال طرح پرسشهای بیپاسخ هستند؛ آدمهای متوسط پرسشهایی میپرسند که پاسخ دارد و آدمهای کوچک میپندارند پاسخ همه پرسشها را میدانند.
- آدمهای بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند؛ آدمهای متوسط به دنبال حل مسئله هستند و آدمهای کوچک مسئله ندارند.
- آدمهای بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمیگزینند؛ آدمهای متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح میدهند و آدمهای کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خودمیگیرند.
آیا در این دنیا کسی هست بفهمد در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم ؟
چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب ، خوب ...
مرد از مُردن است . زیرا زایندگی ندارد . مرگ نیز با مرد هم ریشه است.
زَن از زادن است و زِندگی نیز از زن است .
دُختر از ریشه « دوغ » است که در میان مردمان آریایی به معنی« شیر « بوده و ریشه واژه ی دختر « دوغ دَر » بوده به معنی « شیر دوش » زیرا در جامعه کهن ایران باستان کار اصلی او شیر دوشیدن بود . به daughter در انگلیسی توجه کنید . واژه daughter نیز همین دختر است . gh در انگلیس کهن تلفظی مانند تلفظ آلمانی آن داشته و « خ » گفته می شده.در اوستا این واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوی دوخت .
دوغ در در اثر فرسایش کلمه به دختر تبدیل شد . آمده است.
اما پسر ، « پوسْتْ دَر » بوده . کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنین نامیده شدند.
پوست در، به پسر تبدیل شده است .در پارسی باستان puthra پوثرَ و در پهلوی پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است
در بسیاری از گویشهای کردی از جمله کردی فهلوی ( فَیلی ) هنوز پسوند « دَر » به کار می رود . مانند « نان دَر » که به معنی « کسی است که وظیفه ی غذا دادن به خانواده و اطرافیانش را بر عهده دارد .»
حرف « پـِ » در « پدر » از پاییدن است . پدر یعنی پاینده کسی که می پاید . کسی که مراقب خانواده اش است و آنان را می پاید .پدر در اصل پایدر یا پادر بوده است . جالب است که تلفظ « فاذر » در انگلیسی بیشتر به « پادَر » شبیه است تا تلفظ «پدر» !
خواهر (خواهَر) از ریشه «خواه » است یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است . خواه + ــَر یا ــار در اوستا خواهر به صورت خْـوَنــگْـهَر آمده است .
بَرادر نیز در اصل بَرا + در است . یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما .
«مادر » یعنی «پدید آورنده ی ما» .
برای تو می نویسم ...
برای تو می خوانم ....
هرگز فراموش نخواهم کرد که
برای داشتن تو
دلی
را به دریا زدم
که
از آب
واهمه
داشت …
چـه
سـاده
بـه
اعـتبار دسـتـانـت
زمیـن
خوردم !!!
نیازی به انتقام نیست.....فقط منتظر بمان..
آن ها که آزارت می دهند، سرانجام به خود آسیب می زنند.
و اگر بخت مدد کند، خداوند اجازه می دهد... تماشاگرشان باشی .!
دردودل من با شما
5 دقیقه بیشتر طول نمیکشه
سلام ،
محمد جانبلاغی هستم حرفهایی که تو این پست میذارم کمی متفاوته خودمونی مینویسم چون خدومونی بودن رو دوست دارم راحت و باز میرم جلو چون راحت بودن رو دوست دارم و دوست داشتم و دارم که اگر مطلب جدید به دستم میرسه که بتونه راهگشای توی کاربر باشه برای انتخاب بهتر برای زندگی بهتر برات بنویسم و تو سایت بذارم هدفم از ایجاد وبلاگ و وب سایتهای تنظیم خانواده و عاشقی برای تو همین بود نه دنبال جذب بازدید کننده بودم و نه شهرت و تا حالا هم تو هیچ سایتی تبلیغ نکردم هر کی اومده از تو گوگل و بقیه سایتها اومده و یا معرفی دوستانش. من اون چیزی رو که میدونم در اختیار تو میذارم تا بهتر انتخاب کنی و اگر تو هم دوست گلم دوست دارید دانسته های خود را با من تقسیم کنید لطفا به این آدرس مراجعه فرمایید.
بیشترین مشاوره ای که با من شده است بیشترش در مورد عشق و ازدواج بوده است.به همین دلیل لازم دونستم که حرف های دلم را در مورد عشق و ازدواج به شما بگوییم.
ازدواج یک اتفاقه و اتفاق خبر نمیکنه تو زندگی ما ادما این انتخابهامونه که مسیرمون رو تغییر میده یه انتخاب حتی اگر کوچیک باشه میتونه کل زندگی ما رو تغییر بده و مسیرش رو عوض کنه اکثر ماها در انتخابهای احساسیمون ( انتخاب همسر)دچار تردید میشیم مشکل اینجاست که هر چقدرم ادعای منطقی بودن میکنیم باز وقتی یک جریان تمام میشه میبینیم که احساسی فکر کرده بودیم ما ها بلد نیستیم و یاد نگرفتیم با اطمینان انتخاب کنیم و همیشه مردد هستیم . معمولا زود وابسته میشیم زود بهم میگیم همو دوست داریم وزود فکر میکنیم عاشق شدیم و زود احساسات جلوی دیدگان ما رو میگیره و زود همه چیز تمام میشه و خیلی دیر اتفاق می افته که دوست داشتنهایی که زود بوجود اومده به ازدواج ختم بشه مسئله سادست چون ما دوست داشتنم نمیدونیم چیه
اگر فیلم عاشقانه میبینی و خودت رو جای اون هنرپیشه قرار میدی بدون که نیاز به عاشق شدن داری یا قبلا یکی رو میخواستی که بهش نرسیدی وقتی به عشقت نمیرسی تکلیفت رو باهاش روشن کن و تو خودت مشکل رو حل کن . همه یه بار راست راستکی عاشق میشن اما چندین بار الکی الکی وابستگی رو با عشق قاطی می کنند .و فکر میکنند عاشق شدن .
وقتی احساسات میاد وسط دوست داریم اگر پیش مشاور میریم حرف خودمون رو به کرسی بشینونیم و مشاور هر حرفی بزنه ما فقط گوش میدیم چون نمیخواهیم با حقیقت روبرو بشیم چون حقیقت دور تر از اون چیزی که ما میخواهیم و فکر میکنیم بعدشم میگیم این مشاوره هیچی حالیش نیست (چون حرفایی که ما دوست داشتیم رو نزده ) این رفتار رو مشاورا بهش میگن مشاور بازی وقتی یه دختر میاد ادعا میکنه یکی رو دوست داره ازش میپرسی چرا طرفت رو دوست داری میگه نمیدونم فقط میدونم هر کاری کنه دوستش دارم اگر هم بخواد دلیل بیاره دلایلی میاره که اصلا برای ازدواج دلایل محکمی نیست و شبیه خاله بازیه بچه هاست از یه پسر میپرسی چرا دوسش داری میگه صادقه خیلی دختر صادقیه می پرسم از کجا فهمیدی میگه خودش میگه با کسی نیست دیگه خودش میگه . میگه خیلی نازه . ناز بودن ملاک ازدواجه ؟ نه جونم یه احساسی ته دلت شکل گرفته که اون احساسه داره مغزتو شستشو میده و چرا دیگران میگن این طرف به دردت نمیخوره ؟ چون اونا اون احساسه رو که تو داری ندارن پس از روی منطق بهت میگن
میگه درکم میکنه مشکلاتی که زیر یه سقف پیش میاد با دوران مجردی فرق داره درک دوران مجردی با دوران تاهل دنیا دنیا تفاوت داره . همه ما فکر میکنیم با باقیه همجنسامون فرق داریم من با باقیه پسرا فرق دارم منم با باقیه دخترا فرق دارم اما وقتی رابطه به هم میخوره من تو پسرا از همه بدتر میشم و اون دختر تو دخترا از همه بدتر ما ها یاد نگرفتیم حتی مثل دو تا ادم حسابی از هم جدا شیم اکثر مواقع با دعوا و خیلی کارای ... این همونی بود که میگفت دوستم داره
وقتی اغاز رو ندونیم چطوری به پایان فکر کنیم وقتی ندونیم کیو باید انتخاب کنیم چطور اهداف خودمون رو با اونطرف بالا و پایین میکنیم .
دختره بعد از 6 ماه دوستی دلباخته شده خیلی راحت خودش رو در اختیار پسره قرار میده میگه خب دوسش داره اخه پسره بهش گفته اگه منو دوست داری باید باهام فلان رابطه رو داشته باشی اخه من پسرم بهم فشار میاد دختر نمیدونه که خب تو دوست داشتن بعضی وقتها باید خیلی فشارهارو تحمل کرد و قتی یه پسر یا یه مرد نتونه نفس خودشو کنترل کنه فردا چطوری میخواد فشاراهای زندگی رو تحمل کنه ؟ وقتی میبینم یه دختر یا یه پسر به طرفشون وابسته شدن و کور کورانه و کاملا احساسی میرن جلو بدجوری میریزم بهم با یکسری دلایل قصد دارن خودشونو توجیح کنند .
امروز با مشاورهای طرف قرار داد سایت تنظیم خانواده (www.tanzimekhanevadeh.ir) جلسه داشتم برای برگذاری همایش وقتی مشاورا از مراجعه کننده های دختر و پسرشون میگن بعضی ها می خندند و بعضی ها هم گریه میکنند زمانی که با وبلاگ کار خودم رو شروع کردم خیلی چیزارو میدونستم اما بیشتر از اون خیلیهای دیگه رو نمیدونستم اما فهمیدم دونستن همه وقتها هم خوب نیست . چون روی انتخابهای خودم تاثیر گذار بود . بیشتر فهمیدم .
بزرگترین عیب ما اینه که بلد نیستیم کسی رو درست دوست داشته باشیم . اگر ما خودمون رو دوست نداشته باشیم نمیتونیم دیگری رو دوست داشته باشیم وقتی میخوای یکی رو برای ازدواج انتخاب کنی سه اصل رو در نظر داشته باش
ا صل اول ببین اون میتونه خوشبختت کنه بعد برو جلو 90 درصد این مرحله منطقیه
اصل دوم ببین تو میتونی خوشبختش کنی یا نه که اینم 90 درصدش منطقیه
اصل سوم بررسی شرایط پیرامون شاید اون بتونه تو رو خوشبخت کنه و تو هم بتونی اونو خوشبخت کنی اما اینوسط برخی شرایط هست که مانع این میشه که شما دوتا همدیگرو خوشبخت کنید پس شرایط همدیگرو از نظرات مختلف انالیز کنید بعد از این سه اصل بعد احساسی مسئله رو دریابید مسلما اگر با منطق انتخاب کنید و با عشق زندگی کنید بهتره تا اینکه احساسی انتخاب کنی و اصلا زندگی نکنی و یه عمر همدیگه رو تحمل کنید . اگرم میخواهی با کسی مشورت کنی یا برو پیش کسی مشورت کن که هم تو رو بشناسه هم طرفات رو یا اینکه نه تو رو بشناسه و نه طرفت رو اینها همش تو حرف سادس در عمل قدرت میخواد چون انسان همیشه درگیره احساساتشه و اگر پای جنس مخالف وسط باشه خیلی مسائل هست که اتش این احساسات رو داغتر میکنه .
این مطالب رو بعنوان یک مقاله در نظر نگیرید برای ارتباط بیشتر با توی کاربر فقط خواستم دردو دل کرده باشم تا تو هم راحتر بتونی با من مدیر این وبلاگ و مجموعه وب سایتهای راه سبز زندگی و عاشقی برای تو دردو دل کنی اگر دوست داشتی تو نظرات این پست نظرتو بهم بگو اگر کمکی ازم بر بیاد بدون که دریغ نمیکنم اگر غلط املایی زیاد داشته این مطلب یا مقالاتی که از خودمه باید ببخشید خیلی ها بهم تذکر دادن خیلی ها اومدن به من حرفای رکیک زدن تو قسمت نظرات که اینقدر زشت بودن که نمی شد تایید کرد خیلی ها تشکر کردن خیلی ها دعام کردن خیلی ها تذکرهای به جایی دادن خیلی ها انتقاد کردن کلا خیلی ها نظر دادن و من جاداره از همشون تشکر کنم .
خلاصه اگر کمکی از من بر بیاد در خدمتم
با تشکر از تو کاربر عزیز . ُ
دوستدار و برادر کوچک همه شما عزیزان محمد جانبلاغی
زندگی سرشار از عشق را برایتان آرزومندم.
دوست داشتن در مقابل استفاده کردن
* * *
زمانیکه مردی در حال پولیش کردن اتومبیل جدیدش بود کودک 4 ساله اش تکه سنگی را برداشت وبر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت .
مرد آنچنان عصبانی شد که دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محکم به پشت دست او زد
بدون آنکه به دلیل خشم متوجه شده باشد که با آچار پسرش را تنبیه نموده،در بیمارستان به
سبب شکستگی های فراوان چهار انشگت دست پسر قطع شد.
وقتی که پسر چشمان اندوهناک پدرش را دید از او پرسید"پدر! کی انگشتهای من در خواهند آمد!"
آن مرد آنقدر مغموم بود که هیچی نتوانست بگوید به سمت اتومبیل برگشت وچندین بار با لگد به آن زد.
حیران و سرگردان از عمل خویش روبروی اتومبیل نشسته بود و به خطوطی که پسرش روی آن انداخته بود نگاه می کرد.
او نوشته بود "دوستت دارم پدر"
روز بعد آن مرد خودکشی کرد.
خشم و عشق حد و مرزی ندارند دومی (عشق) را انتخاب کنید تا زندگی دوست داشتنی داشته باشید
و این را به یاد داشته باشید:
که اشیاء برای استفاده شدن و انسانها برای دوست داشتن می باشند.
ترجمه همین متن به زبان انگلیسی توسط برادر گلم .:: احمد جانبلاغی ::.
جهت مشاهد به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
ادامه مطلب ...آلامتو : خرید خودروی دست دوم همیشه آسان نیست ! شما یا باید یک مکانیک خبره باشید یا اینکه همچین مکانیکی را استخدام کنید که خودرو مد نظرتان را امتحان کند که خدایی نکرده مشکل فنی حاد نداشته باشد ! حال ما راه سومی را در اختیار شما عزیزان قرار میدهیم ، با انجام ۱۵ نکته کلیدی که در ادامه میخوانید میتوانید از سلامت خودروی دست دومی که میخواهید بخرید مطمئن شوید.
خرید اتومبیل دست دوم یکی از بزرگترین ریسک هایی است که ممکن است هر کس در زندگی مرتکب شود. خریداران تازه کارمعمولا شیفته وضع ظاهری خودرو می شوند و البته مکافات این زودباوری را نیز پس خواهند داد . موارد زیر به شما در خرید اتومبیل دست دوم کمک می کند :
۱- به خوردگی و زنگ زدگی بدنه ماشین توجه کنید. راه تشخیص آن حرکت دادن آهن ربا روی بدنه ماشین است .اگر آهن ربا به قسمت وسیعی از بدنه نچسبد نشانگر آن است که این قسمت به خاطر تصادف از بین رفته و با بتونه پر شده است. اگر قسمتهای از بین رفته زیاد باشد ازخریدن ماشین صرف نظر کنید.
۲- به همه جای ماشین به صورت عمودی فشار زیادی وارد کنید. در حالت طبیعی باید ماشین به شکل اولیه خویش بازگردد اما اگر ماشین شروع به لرزیدن کرد نشانگر آن است که سیستم تعلیق اتومبیل نیاز به تعمیر دارد.
۳- درها و پنجره ها و در کاپوت و صندوق عقب را چک کنید و ببینید که به راحتی باز و بسته میشوند و کلیدها راحت در قفل ها می چرخند.
۴- پارگی صندلی ها را بررسی کنید و کفی ماشین را کنار بزنید. اگر قسمتی از کف ماشین زنگ زده باشد این به آن معناست که آب به زودی به داخل ماشین نفوذ می کند.
۵- برق ماشین را به دقت بررسی کنید چراغها ,راهنماها , بوق، آب پاشها و …
۶- به کیلومتر شمار نگاه کنید ، راننده معمولی در سال ۱۲ هزار کیلومتر ماشین میراند اما اتومبیلی که در خدمت شرکت است در سال ۴۰ هزار کیلومتر راه می پیماید .
۷- موتور را بررسی کنید تا هر گونه علامت تعمیری را در آن بیابید این علامات عبارتند از: روغن کاری جدید یا لحیم و گاهی اوقات تمیزی غیر عادی زیر در پوش موتور.
۸ – مکانهایی را که آب به بیرون ترشح میکند به دقت بررسی کنید. تعویض شیلنگ آب کار آسانی است اما اگر آب از رادیاتور ترشح کند باید آن را تعویض کنید و این کار هزینه سنگینی در بر دارد .
۹ – موتور را روشن کنید و بگذارید به آرامی حرکت کند (بچرخد). دیده شده که بعضی از بنگاه داران متقلب روغن غلیظ در موتور و جعبه دنده میریزند تا مانع شنیده شدن صداهای ناهنجار موتور شوند .
۱۰- میله اندازه گیری روغن را بررسی کنید اگر روی آن خالهای مایل به خاکستری رنگ و یا قطرات آب دیدید نشانه خرابی رینگ پیستون است.
۱۱ – در پوش کارتر را بر دارید به گونه ای که از رو غن پر شود. وجود بخار یا دود نشانگر خرابی بزرگ است که باید موتور را تعویض کنید بعد از اینکه موتور را ۵ دقیقه روشن گذاشتیداگر دود سیاه از اگزوز خارج شد دلالت بر وقفه بر کاربراتور میکند اما اگر دود آبی بود نشانگر این است که کاربراتور باید با هزینه سنگینی تعمیر شود .
۱۲- باطری را بررسی کنید یعنی ابتدا چند دقیقه روشن کنید و ببینید که بعد از آن موتور به راحتی روشن میشود .
سپس فرمان را در سرازیری که شیبش تند و پر پیچ و خم باشد امتحان کنید و ببینید که صدایی از آن خارج نمی شود. سپس ماشین باید در مسیر مستقیم به سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت کند.
۱۳- ترمزها را امتحان کنید اگر مجبور باشید آن را تا آخر و یا ماشین هنگام ترمز گرفتن به این سو و آن سو مایل شود و یا صدایی از آن خارج شود نیاز به تعمیر فوری دارد زیرا این امور خطری جدی برای راننده به وجود می آورد.
۱۴- به هر صدای غیر عادی داخل ماشین گوش کنید اگر هنگام پیچیدن از چرخهای جلو صدای بلندی خارج شد نشانگر وجود مشکل در سیستم کمک فنر اتومبیل است.
۱۵- در سرعت زیاد(۱۵۰کیلومتر در ساعت)دست خود را از روی فرمان بردارید اگر ماشین لرزید و یا به این سمت و آن سمت کشیده شد یا از خط مستقیم خارج شد فرمان ها نیاز به میزان شدن و تعمیر دارند.
قبل از اینکه تصمیم نهایی را برای خرید ماشین دست دوم بگیرید بهتر است که از کارشناسی کمک بگیرید تا ماشین را به دقت بررسی کند.
بدان آغوش من باز است شروع کن یک قدم باتو تمام گامهای مانده اش بامن
خداگوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاتر ازمحبوب زیبایم
.:: هدیه ای از ماندانا به راه سبز زندگی ::.
یادم باشد در سکوتم کسی هم صحبتم شد ، تنهاش نذارم
یادم باشد کسی پیشم بود که تمنای دیدارش را دردیاری دور میکردم،.......دل.... ..
یادم باشد کسی یادم کرد یادش کنم
یادم باشد کسی در تنهایم،تنهام نذاشت ،در تنهایش تنهاش نذارم
یادم باشد که کسی در فقرم یادم میکرد، در غنی ایم یادش کنم
یادم باشد که وقتی بد بودم کسی منو خوب کرد، در بد بودنش به خوبی یادش کنم
یادم باشد تن عریانم را کسی پوشاند، که هیچ وقت به تن خوشم ننازم
یادم باشد که در بین بی اعتمادیها کسی بهم اعتماد کرد،اگر روزی بی اعتماد گشت ، معتمدش باشم
یادم باشد که در هر آمدن صبح گویم ای خوب خوبم رو خوب دار
یادم باش یاد دوست رو گفتم هرگز فراموش نمی کنم ، هیچ وقت از یاد نبرم
یادم باشد....
وتحیراتم
خواستار چیستی ای عقل و دل و دین من؟
تمنای ماندن داری و خواهش رفتن
کدام یک رو برگزینم
وکاش می شد واژه از ترکیب ماندن و رفتن ایجاد کرد
این واژه رو چه نامم؟
زنان و شوهران خوشبخت، داغ دعوا را در دل دیگران بهجای میگذارند و زمانیکه با یکدیگر سر مسألهی خاصی دچار اختلاف میشوند، در حضور دیگران با یکدیگر جنگ و نزاع نمیکنند اما
راهکارهایی برای استحکام بیشتر خانواده