خبر ویژه
محمد جانبلاغی روزانه به افراد زیادی مشاوره میدهد که زندگی اشان بهتر شود
به نظر شما چرا افراد به روانشناس محمد جانبلاغی مراجعه میکنید در حالی که روانشناسان دیگری هم هستند که میتوانید به آنان مراجعه کنید؟
آیا شما هم میخواهید جزو این افراد باشید؟
به دلیل تماس ها زیاد لطفا هم اکنون جهت تعیین وقت مشاوره اقدام کنید و وقت خود را رزرو کنید.
هم اکنون وارد لینک زیر شوید
✴️ http://schoollife.ir/appointment-consultations/
☄ دیدگاه های کسانی که با محمد جانبلاغی مشاوره داشته اند را اینجا بخوانید:
✴️ http://schoollife.ir/appointment-consultations/
به فکر چاره باشیم...
آیا دوست دارید انسان شاد و موفقی باشید؟
آیا از زندگی راضی هستید؟
رابطه شما با همسرتان، فرزندتان یا شریک و همکارتان چگونه است؟
آیا میخواهید شیوه دیگری از تفکر،رفتار و زندگی را تجربه کنید؟
آیا میدانید بیشتر افرادی که با « محمد جانبلاغی » مشاوره داشته اند یا درکارگاه و سمینارهای ایشان شرکت کرده اند از زندگی اشان کاملا رضایت دارند و از همه مهم تر شادتر هستند و قدر خودشان را بیشتر می دانند؟
شما برای خوشبختی خودتان چه چاره ای اندیشیده اید؟
قبل از هر تصمیمی هم اکنون به صفحه مشورت با محمد جانبلاغی مراجعه کنیدو
زندگی را برای خود و کسانی که دوستشان دارید زیبا تر کنید...
مسئول شادی و خوشبختی شما فقط خودتان هستید...
هم اکنون برای خودتان کاری بکنید ...
✳️ مشورت با محمد جانبلاغی هم اکنون در لینک زیر:
✴️ http://schoollife.ir/appointment-consultations/
☎️ منتظر تماس شما هستیم...
با ادای احترام محمد جانبلاغی
گاهی اوقات ما سعی میکنیم به دنیا نشان بدهیم که بیعیب و نقص هستیم؛ به این امید که دیگران ما را بپذیرند و دوست داشته باشند. اما در توان ما نیست که همه را راضی نگه داریم؛ پس بهتر است از همان ابتدا به این منظور تلاش نکنیم.
زیبایی ما در آسیبپذیری ما، احساسات پیچیدۀ ما، عیبها و نقصهای ما نهفته است. هنگامی که بپذیریم در واقع چه کسی هستیم و از تلاش برای تبدیل شدن به کسی که دیگران انتظار دارند دست بکشیم، در حقیقت به استقبال رابطههای واقعی، شادی حقیقی و موفقیتهای بزرگ رفتهایم. هیچ نیازی به داشتن نقاب نیست. لزومی ندارد تظاهر کنید که کسی غیر از خودتان هستید. لازم نیست چیزی را به کسی اثبات کنید؛ زیرا…
۱- برای تحتتأثیر قرار دادن دیگران باید خودتان باشید.
در درازمدت بهتر است دیگران برای آنچه که هستید از شما نفرت داشته باشند، تا اینکه برای آنچه که نیستید دوستتان داشته باشند. درواقع، تنها روابطی در طولانی مدت دوام میآورند که شما را تبدیل به انسان بهتری کنند؛ بدون اینکه از شما فرد دیگری بسازند.
سخنران مشهوری سمینار خود را با بالا بردن یک اسکناس 100 دلاری شروع کرد. در سالنی که هزاران نفر حصور داشتند سوال کرد "چه کسی مایل است این اسکناس را به او بدهم؟
" همه دستها بالا رفتند. او گفت "قرار است این اسکناس را به یکی از شما بدهم ولی قبل از آن..." سپس شروع به مچاله کردن اسکناس کرد و پرسید: "هنوز کسی می خواهد؟" بار دیگر دستها همه بالا رفتند. او ادامه داد: "خوب، حالا چطور؟"، اسکناس را بروی زمین انداخت و با کفشهایش شروع به ساییدن اسکناس کرد. در حالی که کاملاً مچاله و کثیف شده بود آن را برداشت و پرسید:
"آیا هنوز کسی این را می خواهد؟"
دوباره همه دستها بالا رفتند،
ادامه داد، "دوستان، همگی شما امروز درس ارزشمندی را آموختید. من هر کاری با پول کردم باز شما خواهان آن بودید چون بهایش کم نشد و هنوز همان 100دلار می ارزید. خیلی اوقات در زندگی به خاطر تصمیماتی که میگیریم و شرایطی که در مسیرمان ایجاد می شود می افتیم، مچاله می شویم و روی کثیفی زمین می خوریم و آنگاه احساس می کنیم که دیگر ارزشی نداریم. اما هیچ اهمیتی ندارد که چه اتفاقی افتاده و یا خواهد افتاد، شما هرگز ارزشتان را از دست نخواهید داد." شما خاص هستید، هیچگاه اجازه ندهید ناامیدی های گذشته بر آرزوهای آینده تان سایه بیفکند. "ارزش، فقط زمانی یک ارزش است که بهایش قدر دانسته شود" --
منبع: سایت آقای افتخاری روانشناس بالینی
کارِ ما در این دنیا، عاشق شدن است. عمرمان تمام میشود و هنوز نفهمیدهایم برای چه آمدهایم. مقصودِ خلقتمان چه بوده است. در مورد عشق خیلی صحبتها شده. بهخصوص در ادبیات فارسی بسیار صحبت شده. اما این عشق چی هست که برای آن خلق شدهایم؟
ادامه مطلب ...چقدر عجیبه ......
که تا مریض نشی کسی برات گل نمیاره...
تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه...
تا فریاد نکشی کسی به طرفت بر نمیگرده...
تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمیاد ...
و تا وقتی نمیری کسی تو رو نمی بخشه...
یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی .
اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته، غم از چهرش میباره،
به دیوار تکیه داده و هرچند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و با هر ضربه ای،
زیر لب میگه: لیلا… لیلا… لیلا…لیلا… لیلا…لیلا…
مرد بازدیدکننده میپرسه این آدم چشه؟ میگن یه دختری رو میخواسته به اسم “لیلا”
که بهش ندادن، اینم به این روز افتاده…
مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن.
مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش
و در حالیکه سعی میکنه زنجیرها رو پاره کنه،
با خشم و غضب فریاد میزنه: لیلا… لیلا… لیلا… لیلا… لیلا… لیلا… لیلا…
بازدیدکننده با تعجب میپرسه این چشه؟!!!!
میگن اون دختری رو که به اون یکی ندادن، دادن به این!!!
پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح میداد که چگونه همهچیز ایراد دارد… مدرسه، خانواده، دوستان و… مادربزرگ که مشغول پختن کیک بود از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم.