تابستان و تعطیلاتش بهانه خوبی است تا ما بیشتر در جمع خانواده مان حضور داشته باشیم. ماه رمضان و موقعیت خاصش بیشتر از همیشه اعضای یک خانواده را در افطاری ها و سحری ها دور هم جمع می کند. برای همین خانواده و ارتباطات خانوادگی، نقش پررنگ تری در این زمان پیدا می کند. اما همیشه این ارتباطات، ارتباط درست و موثری نیست و گاهی می تواند فضای آرام و شاد یک خانواده را به فضایی ناآرام و پر استرس تبدیل کند. شاید دلیل اصلی اش این است که ما هیچ وقت ارتباطات خانوادگی مان را جدی نمی گیریم! می شود در کنار افراد خانواده از با هم بودن مان لذت ببریم و زندگی شادی داشته باشیم تنها به این شرط که بلد باشیم چگونه ارتباط درستی با اعضای خانواده مان برقرار کنیم.
ادامه مطلب ...رازهای شگفت انگیز زندگی
زیباترین آرایش برای لبان تو؛ راستگویی
برای صدای تو؛ دعا به درگاه خداوند
برای چشمان تو؛ رحم و شفقت
برای دستان تو؛ بخشش
برای فکر تو؛ اعتماد
برای قلب تو؛ عشق
و برای زندگی تو؛ دوستی هاست
هیچ کس نمیتونه به عقب برگرده و همه چیز را از نو شروع کنه
ولی هر کسی میتونه از همین حالا عاقبت خوب و جدیدی را برای خودش رقم بزنه
خداوند هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که
حتما روزهای ما بدون غم بگذره
خنده باشه بدون هیچ غصه ای
یا خورشید باشه بدون هیچ بارونی، نداده
ولی یه قول رو به ما داده که اگه استقامت داشته باشیم
در مقابل مشکلات، تحمل سختی ها رو برامون آسون میکنه
و چراغ راهمون میشه
ناامیدی ها مثل دست اندازهای یک جاده هستن
ممکنه باعث کم شدن سرعتت در زندگی بشن
ولی در عوض بعدش از یه جاده صاف و بدون دست انداز بیشتر لذت خواهی برد
بنابر این روی دست اندازها و ناهمواریها خیلی توقف نکن
و با استقامت هر چه تمامتر به راهت ادامه بده
وقتی احساس شکست میکنی
که نتونستی به اون چیزی که می خواستی برسی
اصلا ناراحت نشو
حتما خداوند صلاح تو رو در این دونسته
و برات آینده ی بهتری رو رقم زده
وقتی یه اتفاق خوب یا بد برات میافته
همیشه دنبال این باش که چه معنی و حکمتی در اون اتفاق نهفته هست
برای هر اتفاق در زندگی دلیلی وجود داره
که به تو می آموزد که چگونه
بیشتر شاد زندگی کنی
و کمتر غصه بخوری
تو نمیتونی کسی رو مجبور کنی که تو رو دوست داشته باشه
ولی در عوض تنها کاری که میتونی انجام بدی
اینه که تبدیل به آدمی بشی که لایق دوست داشتن هست
و عاقبت کسی پیدا خواهد شد که قدر تو رو بدونه
بهتره که غرورت رو به خاطر کسی که دوستش داری
از دست بدی تا این که
کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست بدی
ما معمولا زمان زیادی رو صرف پیدا کردن آدم مناسبی برای دوست داشتن
یا پیدا کردن عیب و ایراد کسی که قبلا دوستش داشتیم میکنیم
اما باید به جای این کار
در عشقی که داریم ابراز میکنیم کامل باشیم
هیچوقت یه دوست قدیمیت رو ترک نکن
چون هیچ زمانی کسی جای اون رو نخواهد گرفت
دوستی مثل شراب میمونه
که هر چی کهنه تر بشه ارزشش بیشتر میشه
راستی هیچ فکر کردی؛
وقتی مردم پشت سرت حرف میزنن چه مفهومی داره ؟
خیلی ساده است!
یعنی اینکه تو دو قدم از اونها جلوتری
پس مشتاقانه به مسیرت در زندگی ادامه بده
شاد باش و وجود نازنینت لبریز باشه از مهرو گرمای زندگی در این روزهای سرد زمستان...
تن من زخمی است.
یک خراش کمتر یا بیشتر، چه فرقی دارد؟
تلاش در شکست
صبر در نومیدی
رفتن بی همراه
جهاد بی سلاح
کار بی پاداش
فداکاری در سکوت
دین بی دنیا
عظمت بی نام
خدمت بی نان
ایمان بی ریا
خوبی بی نمود
گشتاخی بی خامی
مناعت بی غرور
عشق بی هوس
تنهایی در انبوه
ودوست داشتن بدونه آنکه دوستت بدارند روزی کن!
((آمین))!
هوای دلم ابریست ...
دلت را بتکان ... و خواهی دید ... چه کسی می ماند ...
دلـت را بتـکان ...
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت ، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت ...
باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!
حالا آرام تر ، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین ، چه تفاوت می کند؟
خاطره ، خاطره است
باید باشد ، باید بماند ...
کافی ست؟
نه ، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد ... دلت سبک شد؟
حالا این دل جای " او"ست
دعوتش کن
این دل مال " او"ست ...
همه چیز ریخت از دلت ، همه چیز افتاد و حالا
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک " او"...
خـانه تـکانی دلـت مبـارک
اگر به سلامت زیستی اهمیت می دهید و دوست ندارید به این زودیها گوهر ارزشمند سلامتی را از دست بدهید، فقط کافیست به آخرین دستاوردهای متخصصین مرکز ملی هدایت (ارتقاء) سلامت و رفتار شناسی توکیو توجه کنید!
آنها می گویند :
1. هرگز سیگار نکشید و اگر میکشید، نیمه آخر آن را به هیچ وجه نکشید.
2. در حمام هیچگاه مستقیما زیر دوش آب گرم نفس نکشید. کلر یک قاتل تدریجی است.
3. هنگام شارژ موبایل ابتدا شارژر را به گوشی وصل کنید و سپس آن را به برق وصل کنید. بهتر است موبایل خاموش باشد.
4. چای بیشتر از یک روز مانده را اصلا ننوشید.
5. هنگام روشن کردن کولر اتومبیل خود ابتدا به مدت حداقل 5 دقیقه پنجره ها را باز بگذارید و در پمپ بنزین ها هم کولر را خاموش نمایید.
6. غذای خود را بیشتر از یکبار در مایکروفر گرم نکنید و بعد از آن در صورت عدم استفاده دور بریزید.
7. با حیوانات خانگی تعامل مثبت داشته باشید. آنها ممکن است از خیلی از انسانها سالمتر و تمیزتر باشند. عوامل مشترک زیاد آنها با انسانها میتواند به شکل واکسن در بدن عمل کند.
8. هنگام غذا بین هر لقمه حداقل 1 دقیقه فاصله بگذارید و دو ساعت قبل و بعد از غذا و هنگام آن نوشیدنی ننوشید.
9. هنگام حرکت اتومبیل، پنجره ها را تماما باز نکنید تا هوا بصورت باد وارد مجاری تنفسی نگردد.
10. لوازم آرایشی را بیشتر از 5 ساعت بر روی پوست خود باقی نگذارید. سلولهای پوستی نیاز به تعرق و تنفس دارند. در منزل نیز تا حد امکان از لباسهای گشاد، راحت و باز استفاده نمایید.
11. در صورتیکه هر روز استحمام نمی کنید، موهای خود را بیش از یکبار در شبانه روز شانه نکنید. مراقب ورود شوره سر (حتی بصورت نامرئی) به چشمها و مجرای تنفسی خود باشید.
12. هنگام دویدن و راه رفتن سر خود را بالا نگهدارید. هنگام نشستن و خوابیدن برعکس سر خود را پایین نگهدارید.
13. توجه بیش از حد به وزن، سودمند نیست. بدن انسان قادر است بصورت خودکار میزان ورودی، جذب و میزان دفع را تنظیم نماید و اشتهای طبیعی نیز متناسب با آن میباشد. هرچه قدر دوست دارید بخورید.
14. اگر نیاز مالی ندارید، لازم نیست روزی 8 ساعت کار کنید. بهترین تعداد ساعات کاری بین 5 الی 6 ساعت میباشد.
15. هرگز پشت مانیتورهای قدیمی که روشن هستند قرار نگیرید. ضرر آنها از خیلی از دستگاههای عکسبرداری بیشتر است.
16. ورزش و تحرک در ابتدای صبح نه تنها سودمند نیست بلکه خطرناک نیز هست. سعی کنید آن را در حداقل 3 ساعت بعد از بیداری و یا عصر انجام دهید.
17. توجه بیش از حد به امور سیاسی، ورزشی و اقتصادی برای سلامت روان مضر بوده و در دراز مدت به علت عدم امکان تسلط بر کنترل آنها، باعث اختلالات روانی میگردد.
18. معجزه جواهر آلات برای خانمها را فراموش نکنید. حتی اگر صرفا به دیدن آنها باشد.
19. هیچگاه به پهلو نخوابید. سعی کنید در جهت عمود بر محور مغناطیسی زمین بخوابید.
20. از خوردن غذاهایی که مشکوک به استفاده از فراورده های گوشتی هورمونی هستند در حد امکان پرهیز کنید
از دلنوشته های پروفسور حسابی - پدر فیزیک ایران
بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.
همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.
انسان عاشق زیبایی نمی شود،
بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!
انسان های بزرگ دو دل دارند؛
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.
همه دوست دارند که به بهشت بروند،
ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ... !
عشق مانند نواختن پیانو است،
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.
دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.
اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛
محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.
عشق در لحظه پدید می آید
و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود :
انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یکشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شکست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می کند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.
فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است
به یک جایی از زندگی که رسیدی می فهمی که
اونی که زود میرنجه
زود میره، زود هم برمیگرده.
اما اونی که دیر میرنجه
دیر میره، اما دیگه برنمیگرده.
.......
هستند کسانی که روی شانه هایتان گریه میکنند
و وقتی شما گریه میکنید دیگر وجود ندارند.
.…..
از درد های کوچک است که آدم می نالد
وقتی ضربه سهمگین باشد، لال می شوی.
.….…...
بزرگترین مصیبت برای یک انسان این است که
نه سواد کافی برای حرف زدن داشتهباشد
نه شعور لازم برای خاموش ماندن.
…...
مهم نیست که چه اندازه می بخشیم
بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد.
…...
اگر ۴ تکه نان خوشمزه باشد و شما ۵ نفر باشید
کسی که اصلا از مزه آن نان خوشش نمی آید (( مادر )) است.
…...
هستند مردمانی که خویشاوندان آنها از گرسنگی می میرند
ولی در عزایش گوسفندها سر می برند.
…...
وسعت دوست داشتن همیشه گفتنی نیست، گاه نگاه است و گاه سکوت ابدی.
…...
شاید کسی که روزی با تو خندیده است را از یاد ببری،
اما هرگز آنرا که با تو اشک ریخته است را فراموش نخواهی کرد
…...
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگترین هنر جهان است.
…...
اگر بتوانی دیگری را همانطور که هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو واقعی است.
…...
همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره
اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته.
…...
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود "- یک کم کنجکاوی پشت" همین طوری پرسیدم " - قدری احساسات پشت"به من چه اصلا " - مقداری خرد پشت " چه بدونم " -و اندکی درد پشت " اشکالی نداره" هست.
جونت بسته به جونم تا ابد پیشت می مومنم
واسه من خیلی عزیزی دوستم داری می دونم
دوستت دارم می دونی آخه خیلی مهربونی
دوستت دارم همیشه واسه من عزیزی٬ جونی
دورت بگردم درمون دردم کاشکی بگیری دستای سردم
(عاشقان را عشق فرمان می کند٬ لوطیان را معرفت ...)
کاربران و دوستان عزیز راه سبز زندگی سلام.
بعضی از شما عزیزان با من محمد جانبلاغی تماس می گیرید یا ایمیل می فرستید و می گویدکه آقای جانبلاغی شما چرا اینقدر پولکی هستید؟
چـرا برای مشاوره 10 تومان بپردازیم؟ و از این جور حرف ها...
ولی دوستان عزیز شما که با من محمد جانبلاغی تماس می گیرید.:: شما مشتری فکر و ایده من هستید ::.
بزرگ ترین سرمایه من فکر من است.من فکر ها و ایده های خود را به شما می فروشم.
در زندگی ما انسان ها هیچ چیز مجانی به اعتقاد من محمد جانبلاغی وجود ندارد.
حتی حرف زدن ما هم مجانی نیست.
یه بار شما با من سلام و علیک کنید اگر من دفعه دیگر سلام نکردم شما هم نمی کنید..
اگر یه بار رفتید خونه یکی و اون نیومد خونه شما; شما هم دفعه بعدی نمی روید...
این ها قانونه زندگی....
+پی نوشت1: دوستان عزیز همچنان که کماپیش اطلاع دارید مشاوره در روزهای دوشنبه کاملا رایگان است.
+پی نوشت2: در ظمن فکر نکنید اگر من پیش مشاور بروم یعنی من دیوانه و... هستم.این بدان معنی است که من مشکلی دارم.
و این مشکل به معنی دیوانه بودن نیست.یعنی من می توانم بهتر از اینی که هستم باشم.اینم خودش یه مشکله.
+پی نوشت3: قابل توجه کمپانی های بزرگ .:: جهت فروش محصولات یا تکنیک های فروش-بازاریابی(نه ویزیتور) و...::. می توانند با من محمد جانبلاغی مشاوره کنید.
عشق آرامش و دوستی را برای شما آرزومندم.
این روزها همه به دنبال یک معجزه می گردند؛ معجزه ای که بتواند زندگی شان را زیر و رو کند و آن ها را به آمال و آرزوهای شان برساند. شاید اگر چراغ جادو واقعا وجود داشت بسیاری خریدار آن بودند. غول چراغی که فرمانبرشان باشد و به آرزوهای کوچک و بزرگ شان پاسخ دهد. اما گویا در واقعیت کمتر کسی یافت می شود که بتواند به همه آن چیزهایی که در ته ذهنش وجود دارد دسترسی پیدا کند.
در دنیای جدید انسان ها بیشتر از گذشته می دوند ولی اکثرا از شرایط زندگی شان ناراضی هستند و با درآمدهای ناچیز حسرت خانه و ماشین گران قیمت و لباس های مارک دار و... را می کشند. اما در این دنیای پرازدحام که دستگاه عظیم تبلیغات سلیقه های مردم را می سازد عده ای هم هستند که توانسته اند به آرزوها و رویاهای شان جامه عمل بپوشانند. افرادی که با اتکاء به قوه خلاقیت ذهنی راه های سخت و صعب العبور را طی کرده و شرایط خوبی را برای خود به ارمغان آورده اند
+لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرماید.
ادامه مطلب ...این تکنیک یکی از روش های آماده سازی ذهن برای انجام کارهای بزرگ و متفاوت است. متخصصان مسائل بازاریابی و تجارت بر این اعتقادند که هر مدیر موفقی در دوران کار حرفه ای خود در یک شرکت نیاز به استفاده از روش طوفان فکری دارد. این تکنیک نخستین بار توسط دکتر اسبورن مطرح شد که برای اجرای آن دانستن چهار قانون اساسی ضروری است.
1) انتقاد ممنوع است. از ابراز قضاوت مخالف و ناسازگار باید تا مدتی خودداری شود.
2) چرخش آزاد اطلاعات با استقبال رو به رو شود. هرچه ایده ها، دور از ذهن تر و جسورانه تر باشد بهتر است.
3) کمیت، موردنظر است. هرچه تعداد ایده ها بیشتر باشد احتمال ظهور ایده های مفید بیشتر است.
4) اعضای تیم به ترکیب ایده ها و اصلاح آن ها ترغیب شوند.
علاوه بر ایفای نقش مهم خود در ایجاد ایده های خویش، شرکت کنندگان باید پیشنهاداتی در جهت بهبود ایده ای دیگران یا ترکیب ایده ها ارائه دهند.
تحقیقات دکتر اسبورن ثابت می کند که با رعایت این چهار قانون و در جلسات یکه مدیران در شرکت خود دارند می توان به نتایج کم نظیری دست یافت.
طوفان فکری را می توان به صورت یک بازی یا سرگرمی حتی در یک مهمانی برگزار رد. تصور کنید یک روز تعطیل که همه اعضای خانواده دور هم جمع هستند این بازی را آغاز کنیم.
یک کتری را روی میز وسط اتاق قرار دهیم و از همه بخواهیم که درمورد روش های بهترشدن این کتری نظرشان را اعلام کنند. شاید در ابتدا با این ایده ها رو به رو شویم:
* بهتر است لوله کتری را پهن تر بسازیم تا آب جوش راحت تر از آن خارج شود.
* جنس کتری را از مواید به کار ببریم که دچار سوختگی یا جرم در زمان کوتاهی نشود.
* می توان کتری را گودتر ساخت تا آب بیشتری در آن جا بگیرد.
+لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرماید.
ادامه مطلب ...طوفان فکری به ما نشان می دهد که همیشه راه حلی برای حل موفقیت در کسب و کار و بازار وجود دارد. حتی وقتی شرکتی ضرر می دهد، می توان امیدوار بود که راه حل های نرفته ای وجود دارد که اگر به آن ها دست یابیم مشکلات حل خواهد شد. گفته می شود دو بازاریابی کفش از دو شرکت مختلف برای شناسایی پتانسیل های بازار آفریقا به این قاره سفر کردند. اولی بعد از مدت کوتاهی با دفتر شرکت تماس گرفت و گفت: «این جا بازار خوبی برای کفش نیست. چون اکثر مردم فقیرند و کفشی به پا ندارند.» دومی بعد از مدتی با دفتر شرکت تماس گرفت و گفت «بسیار عالی است بهتر از این نمی شود این جا هیچ کس کفش ندارد و ما می توانیم تا سال ها در این قاره کفش های مان را به فروش برسانیم.»
این دو دیدگاه نشان می دهد که تا چه حد میان افراد در رسیدن به موفقیت تفاوت نظر وجود دارد. انسان های خلاق هرگز متوقف نمی شوند و در جست و جوی راه هایی برای رسیدن به اهداف شان هستند. طوفان فکری در این زمینه به ما کمک می کند که در یک شرایط آزاد، به دور از استرس ایده ها و نظریات خود را در راستای یک هدف خاص ابراز کنیم. آن چه در هر جامعه ای رسیدن به سود در کسب و کار یا مزیت های اقتصادی با مانع رو به رو می سازد وجود محدودیت های ذهنی، توجه به کلیشه ها و روش های سنتی است.
اما اگر بتوان با یک طراحی و برنامه ریزی درست روش تولید ایده را تجربه کرد می توان امیدوار بود که در آینه به نتایج مطلوب و بهره وری و سود در کسب و کار رسید. تکنیک طوفان فکری بهترین روش را برای تقویت اعتماد به نفس، ایجاد پویایی ذهنی، پیدا کردن آزادی عمل و تقبل خطر در مواقعی که به آن احساس نیاز می شود. در اختیار ما قرار می دهد.
تست اضطراب
در تست زیر تعیین کنید در همین لحظه چه احساسی دارید؟!
الف)1 امتیاز ب) 2 امتیاز ج) 3 امتیاز د) 4 امتیاز ه) 5 امتیاز
سوال:
1) به خود مطمئن هستم؟
الف) بسیار زیاد ب) زیاد ج) تا حد متوسط د) کمی ه) هرگز
2) می توانم بر افکار خود تمرکز کنم؟
الف) بسیار زیاد ب) زیاد د ج) تا حد متوسط د) کمی ه) هرگز
ادامه مطلب ...شیشــــــــــه شکســــــــــــته را پیوند کردن است
کـــــــــوه ناهموار را هموار کردن ســــــخت نیست
حـــــــرف ناهموار را هموار کردن مشـــــــکل است
بار حمّالان به دوش خود گرفتن نـــــنــــــگ نیست
زیـــر بـــار مـــنّـــت نـــامــــرد رفتن مشــــکل است
منبع: سایت یه خاطره از فردا(حامد عزیز)
.:: آموزش مسائل جنسی و زناشویی
.:: مقاله ای به قلم محمد جانبلاغی.
توجه فرماید: این مقاله به دلیل متناسب نبودن برای سنین زیر 19 سال ارسال نخواهد شد.
خشم میتواند حس خود بزرگ بینی را در شما زنده کند و زودتر ازآنچه تصور میکنید به سلامت شما آسیب میرساند. متاسفانه خشم برای شما مانند همدم همیشگی است که تمام عمر همراهتان خواهد بود و با هر طغیانی ، فشار خونتان را به مقدار قابل توجهی بالا خواهد برد و این تنها یکی از پیامدهای زیانبار خشم بر تندرستی شما است. افزون بر این باید بدانید که خشم و عصبانیت همچون زهری است که دائما به درون شما میریزد. حال ممکن است این سوال در ذهن شما متبادر شود که خشم چیست؟ و چگونه میتوانید از دست این پدیده رنج آفرین رهایی یابید؟
خشم یک نوع احساس است که همواره بین دو حالت متغیر است. خشم میتواند عصبانیت و ناراحتی جزئی و یا در نوع حاد آن ، واکنشی جنونآمیز باشد. طبق نظر دکتر چارلز اسپیلبرگر ، خشم نیز احساسی نظیر سایر احساسات انسان است که با ویژگیهای روانشناسی اشخاص تغییر میکند. هنگامی که عصبانی میشوید آثار فیزیولوژیک خشم در بدن ظاهر میشود، ضربان قلب و فشار خونتان بالا میرود و میزان ترشح هورمونها نیز افزایش مییابد.
عصبانیت میتواند به دلیل حوادث و رویدادهای بیرونی و یا تغییرات درونی باشد. ممکن است شما از شخص خاصی مانند همکاران ، اعضاء خانواده و یا رئیس خود رنجیده باشید و رفتار آنها باعث عصبانیت شما شده باشد و یا ترافیک و شلوغی شهر شما را خشمگین کند. فکر کردن و نگرانی در مورد مسائل و مشکلات روزمره و یا به یادآوردن وقایعی که قبلا باعث خشم و ناراحتی شما شدهاند نیز از عواملی هستند که میتوانند خشم شما را برانگیزند. بیان کردن خشم ، صحبت کردن پرخاشگرانه و عکسالعمل تند و خشن حالتی غریزی است که اکثر ما هنگامی که خشمگین میشویم، از خود بروز میدهیم.
خشم عکسالعمل طبیعی در برابر تهدید ، خطر و ... است که به ما این اجازه را میدهد که در شرایط بحرانی از خود دفاع کنیم. بنابراین عصبانیت برای بقا و پایداری انسانها ضروری و اجتناب ناپذیر است، ولی نباید فراموش کرد که برخورد فیزیکی با افراد و مواردی که ما را خشمگین میکنند، از لحاظ قانونی و معیارهای اجتماعی ناهنجار تلقی میگردد و پیامدهائی منفی خواهد داشت.
سه روش مهم برای برطرف کردن منطقی خشم وجود دارد:
ابراز کردن خشم به این معناست که در بیان خشم خود جسور و منطقی باشید نه پرخاشگر ، این روش منطقیترین راهکار برای ابراز خشم است. شما باید یاد بگیرید که چگونه رفع اتهام کنید و خود را تبرئه نمائید و چگونه به این هدف بدون صدمه زدن به دیگران برسید. جسور بودن به این معنی نیست که قلدر باشید و به دیگران زور بگویید، بلکه به این معنی است که برای خودتان و دیگران ارزش قائل باشید و با احترام رفتار کنید و مشکلاتتان را از راه منطقی حل کنید.
سرکوب کردن خشم راه حل دیگری است برای مهار عصبانیت و سرکوب خشم و جهت دادن و تبدیل آن به رفتارهای دیگر. راهکار آن هم به این صورت است که هنگامی که خشمگین میشوید، در مورد موضوعی که باعث خشم شما شده است، فکر نکنید و بجای آن به چیزهایی خوب و مثبت بیاندیشید. هدف از این روش ، مهار خشم شما و تبدیل آن به رفتارهای سازنده است. اما پیامد منفی این روش ، این است که اگر عصبانیت خود را ابراز نکنید، خشم فروخورده در درون شما باقی میماند و این خشم درونی میتواند باعث افزایش فشار خون و یا افسردگی شما شود.
از این رو ، بیان نکردن خشم میتواند مشکلات دیگری را به وجود آورد. افرادی که خشم خود را ابراز نمیکنند، نسبت به همه چیز بدبین هستند و با دیگران رفتاری پر از کینه و خصمانه دارند. آنها مرتب دیگران را تحقیر میکنند و همه چیز را مورد انتقاد قرار میدهند و معمولا در روابط خود با دیگران دچار مشکل هستند و کمتر رابطهای موفق دارند.
در نهایت سومین راهکار فرو نشاندن خشم مرحله آرام کردن آن است. در این حالت با جملات و واژههای تسکین دهنده خود را آرام کنید. بنابر این میتوان چنین نتیجه گرفت که شما نه تنها در قبال اعمال ظاهری خود مسئول هستید، بلکه روحیات درونی خود را هم باید پرورش دهید. پس بکوشید به هنگام خشم خود را تسکین دهید و احساسات خود را مهار کنید.
کنترل خشم این امتیاز را دارد که احساسات ناشی از خشم و هم تحریکات جسمانی که خشم باعث به وجود آمدن آنها میشود، کاهش مییابد. بیتردید نمیتوان پیشاپیش حوادثی را که باعث خشم میشوند، از سر راه برداشت و یا از روبهرو شدن با آنها اجتناب نمود، شاید نتوانیم آنها را تغییر دهیم، اما میتوانیم بیاموزیم که چگونه واکنشهای خود را کنترل کنیم.
1
این روزها
آنقدر پیش تو
بی ارزشم
که ریال پیش دلار نیست
2
این روزها
آنقدر برایم با ارزشی
که دلار پیش ریال نیست
3
این روزها
آنقدر از مرگ ریال ناراحتم
که از نبودن تو نیستم
4
این روزها
آنقدر از نبودنم خوشحالی
که دلار
از مرگ ریال نیست
اگر بر میگشتی جانم را فدایت می کردم
اگر بر میگشتی تار و پود زندگیم را خاک پایت می کردم
اگر کنارم بودی مجنونت می شدم
اگر تو را داشتم فرهادت می شدم تمام دنیا را برایت تندیس می کردم
اگر بر میگشتی بیشتر از این دیوانه ات می شدم
اگر بودی پیش مرگت می شدم
دوستت دارم
اگر بودی غمگین نبودم
اگر بودی کنارم این قدر غصه نبودنت را نمی خوردم
اگر بودی چشمانم گریان نبود
اگر بودی ................ نمیمردم
بــــرگــــرد ...
از همتون معذرت میخام و منو ببخشین .
مخصوصا از رفقای خوبم عذر میخام ، امیدوارم تو این مدت از دستم ناراحت نشده باشن !
خداحافظ
یکی از دلایل اصلی بروز اختلافات زندگی زناشویی، عدم شناخت زن و مرد از یکدیگر است.
دراین مقاله شما را با تفاوت های موجود درمیان دوجنس آشنا می کنیم. تفاوت هایی درساختارمغز، حرف زدن وگوش کردن، تجسم فضایی، احساسات وادراک، بیوشیمی بدن ونهایتا تفاوت درنوع عاشق شدن وازدواج.
ادامه مطلب ...بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست؟ عشق کدامست؟ غم کجاست؟
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرامو روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی، گرم تر بتاب
هر دفعه که میبینمش ...
انگار که دارن دلمو تیکه تیکه می کنن ،،،
خیلی دل نازکم حتی نمی خام دشمنم از دستم ناراحت بشه
بگذریم ...
نمیخام ببینمش ولی نمیشه
یاده گذشتم که میفتم از خودم متنفر میشم !!!
بابا ما از اولم شانس نداشتیم از اولم نحس بودم
دیشب گریه کردم
نمی دونم چرا ؟؟؟
برای چی ؟ برای کی ؟
فقط می دونم که این رسمش نیست !
همیشه بی کسی ، ناراحتی ، غم و غصه ...
دیشب داشتم دفترچه تلفن گوشیمو نگاه می کردم ...
تا یکی رو پیدا کنم تا باهاش درد و دل کنم
اما ...
کسی نبود ، کسی رو پیدا نکردم
خونه بغلیمون تازه خالی شده بود که یه کامیون اومد و از قرار معلوم همسایه های جدیدمون بودن که اسباب کشی کرده بودند...
چد روزی گذشت تو خونه مامانم که واسه خوشامد گویی به همراه بقیه همسایه هامون رفته بودن خونه جدید رو به همسایه های جدیدمون بگن فهمیدم یه خونواده ۳ نفری اند که فرزندشونم یهدختر ۱۷ سالست....
چند روز گذشت یه روز که از دانشگاه برمیگشتم همسایه جدیدمونو دیدم یه آقا وخانم جوان بایه دختر خانم که همون جا دلمو با خودش برد...
دخترشون خیلی خوشکل بود...
چند روز دیگه هم گذشت یه روز که تو اتاقم بودم واسه یه لحظه رفتم جلو پنجره دیدم دختر همسایه جدیدمون داره از مدرسه برمیگرده همون جور که محو نگاه کردنش بودم نمیدونم چی شد روشو برگردوند طرف خونه ما و منو جلو پنجره دید... نمی دونم چرا جلو پنجره خوشکم زده بود اما دیدم داره میخنده!!...
به خودم نگاه کردم لباس خوابام هنوز تنمه واونم داره به این موضوع می خنده....
فورا از جلو پنجره کنار رفتم اما نمی تونستم از فکرش خارج شم....
یه چند بار عمدا می رفتم جلو پنجره موقعی که بر می گشت دیدش میزدم یکی دوبارم فهمید...
خلاصه یه روز دلمو زدم به دریا...
یه کم خودمو مرتب کردم ورفتم سر کوچمون تا برگرده تادیدمش لال شدم اون روز نتونستم چیزی بگم...
فرداش باز رفتم اما این بار تا دیدمش از زبونم پرید...
یهو گفتم دوست دارم...
چیزی نگفت راشو کشید ورفت اما از چهرش مشخص بود ناراحت شد..
یه هفته بعد مامانم اومد تو اتاقم گفت مهدی جان همسایمون کامپیوترش خراب شده اومده واسش درست کنی....
گفتم چشم مامان....
وای چی میدیدم این که همون همسایه جدیدمون بود. دخترخانم با باباش اومده بود.
کیس کامپیوترش دست باباش بود گفت مهدی جان ویندوزش بالا نمیاد مامانت به خانمم گفته دانشجوی رشته کامپیوتری ما که سر در نیاوردیم آوردیمش یه دستی بهش بکشی.
ازترس خیس عرق شدم....
نیم ساعت گذشت. باباش گفت مهدی جان تموم نشد گفتم نه متاسفانه یه کم دیگه هم کار داره...
باباش گفت اما من کار دارم نسترن جان (چه اسم قشنگی... آخه اسمشو نمیدونستم) بابا خودت برو خونه من یه کم کار دارم بعد خدا حافظی کرد و رفت...
وقتی رفتم سرجام نشستم دیدم نسترن صندلیشو یه کم آورد جلوتر اما هیچی نگفت...
بعد یه ده دقیقه که داشتم منفجر میشدم نمیدونم چه جوری شد که از زبونم پرید وگفتم دوست دارم بهش نگاه کردم تفلک از خجالت سرخ شده بود....
ویندوز که تموم شد خواست کیسو برداره و بره که بهش گفتم: نسترن خانم نظرتون راجع به من چیه....
چیزی نگفت...
از خجالت سرخ شده بود....
فورا شمارمو رو یه تیکه کاغذ نوشتم تابهش بدم....
بایه کم مکس ازم گرفت....
گفتم کیس سنگینه وخودم براش تا در خونشون بردم و وقتی که خواستم برگردم گفتم منتظر تماستونم....
یه دو هفته ای گذشت کاملا بی خیال شده بودم که زنگ زد و این شروع آشنایی من با نسترن بود....
یه سالی می شد که باهم دوست بودیم یه روز بهم گفت می خواد بره بازار وگفتم من میام...
تو خیابون دستاشو گرفتم وداشتیم قدم میزدیم که یهو باباش پیدا شد...
یه کشیده محکم تو گوشم خابوند چیزی نگفتم دست دخترشو گرفت و رفتند...
یه چند روزی گذشت نسترن گوشیش خاموش بود که تو کوچه با مامانش دیدمش مامانش یه چشم غره ای به من رفت که از خجالت داشتم میمردم. نسترنم صورتش سیه وکبود بود...
چند روز بعد یه کامیون اومد ووسایلشونو جمع کرد ورفت.
می گفتن باباش انتقالی گرفته برگشتن شهر خودشون....
اون روز تو کوچه آخرین باری بود که نسترنو دیدم.....
توجه: (این داستان تخیلی بوده و شخصیتهاش وجود خارجی ندارن)
امیدوارم لذت برده باشید..........پایان........
۱.تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که می گویید.
۲.تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که از دیگران انتظار دارید.
۳.تلاش کنید طوری رفتار کنید که گرفتار عذاب وجدان نشوید.
۴.تلاش کنید تا راست گویی وصداقت عادت شما شود.
۵.تلاش کنید همیشه دنبال یادگیری باشید.
۶.تلاش کنیدبا پیدا کردن دوستان جدید٬ دوستان قدیمی را حفظ کنید.
۷.تلاش کنید برای خوب کار کردن٬ خوب هم استراحت کنید.
۸.تلاش کنید همیشه برای اطرافیانتان جذاب باشید.
۹.تلاش کنید اگر از کسی رنجیده اید٬ با خود او صحبت کنید نه پشت سر او!
۱۰.تلاش کنید وقتی به موفقیتی میرسید٬ آنهایی را که به شما در این راه کمک کرده اند فراموش نکنید.
۱۱. تلاش کنید تا عهدی شکسته نشود واگر هم شکست شما ناقض آن نباشید.
۱۲.تلاش کنیدتا باور کنید دیگران وظیفه ای در قبال شما ندارند وعامل سعادت وشقاوت هر کسی خود اوست.
۱۳.تلاش کنید تا قدر دان لطف دیگران باشید وبا رفتار و گفتار تان آنها را از محبت پشیمان نکنید.
۱۴.تلاش کنید به هر چیزی آنقدر بها دهید که استحقاقش را دارد.
۱۵.تلاش کنید دنیا را با زیبایی هایش ببینید.
همه ما پنهانی و در نهان، دل گفته هایی با خدا داریم، کسی از آن خبر ندارد و خود می گوییم و خدا شنونده است. آنچه می خوانید بخشی هایی از گفتگوهای “من وشما”، با خداست:
همان خدا، همان خدای فراموش شده ای که به گاه بی کسی و درماندگی سراغش را می گیریم …
همان که هیچگاه ما را از یاد نمیبرد!
گفتم: خستهام
گفت: “لاتقنطوا من رحمة الله” از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/۵۳)
گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!
گفت: “فاذکرونی اذکرکم” منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/۱۵۲)
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: “و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا” تو چه میدانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/۶۳)
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟
گفت: “واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله” کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/۱۰۹)
گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچک است… یک اشاره کنی تمامه!
گفت: “عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم” شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/۲۱۶)
گفتم: “انا عبدک الضعیف الذلیل…” اصلا چطور دلت میاد؟
گفت: “ان الله بالناس لرئوف رحیم” خدا نسبت به همهی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/۱۴۳)
گفتم: دلم گرفته
گفت: “بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا” (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/۵۸)
گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله
گفت: “ان الله یحب المتوکلین” خدا آنهایی را که توکل میکنند دوست دارد (آل عمران/۱۵۹)
گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!
گفت: “و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره” بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت میکنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا میکنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر میکنند (حج/۱۱)
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم؛
گفت: “فانی قریب” من که نزدیکم (بقره/۱۸۶)
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش میشد به تو نزدیک بشوم
گفت: “و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال” هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵)
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفت: “ألا تحبون ان یغفرالله لکم” دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/۲۲)
گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی
گفت: “و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه” پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/۹۰)
گفتم: با این همه گناه… آخر چه کاری میتوانم بکنم؟
گفت: “الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده” مگر نمیدانید خداست که توبه را از بندههایش قبول میکند؟! (توبه/۱۰۴)
گفتم: دیگر روی توبه ندارم
گفت: “الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب”(ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۳)
گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟
گفت: “ان الله یغفر الذنوب جمیعا” خدا همهی گناهها را میبخشد (زمر/۵۳)
گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا میبخشی؟
گفت: “و من یغفر الذنوب الا الله” [چرا که نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱۳۵)
گفتم: نمیدانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم میزند؛ ذوبم میکند؛ عاشق میشوم! … توبه میکنم
گفت: “ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین” [این را بدان که] خدا هم توبهکنندهها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/۲۲۲)
ناخواسته گفتم: “الهی و ربی من لی غیرک” ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو که را دارم؟
گفت: “الیس الله بکاف عبده” خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶)
گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار میتوانم بکنم؟
گفت: “یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما” ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههایش بر شما درود و رحمت میفرستند تا شما را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/۴۲)
گفتم: هیچ کسی نمیداند تو دلم چه میگذرد
گفت: “ان الله یحول بین المرء و قلبه” خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/۲۴)
گفتم: غیر از تو کسی را ندارم
گفت: “نحن اقرب الیه من حبل الورید” ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/۱۶)
با خودم گفتم: خداوند!… خالق هستی!… با فرشتههایش!… به ما درود میفرستند تا هدایت شویم؟! …پس باید ثابت کنم که شایستهی سلام و درود عرشیانم.باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاک کنم.
کاش پرنده ای بودم هر چند کوچک
اما دارای دو بال
فقط برای یک بار هم که شده پر می کشیدم
پر میکشیدم و صعود می کردم
دور می شدم از این زمین
به ابر غم می رسیدم
اشک می ریختم با سنگ صبورم
آری اشک ریختن را دوست دارم
اشک در فراغ ...
دیگر طاقت این زندگی را ندارم
باید رفت به جایی دور
باید گذاشت و رفت