موفقیت به معنای بدست آوردن آن چیزی است که می خواهید.
شادی به معنای خواستن آن چیزی است که دارید.
من دوستی به نام مانتی رابرتز دارم که یک مزرعه پرورش اسب دارد.
یک روز که در حال صحبت بودیم او داستانی را برای من نقل کرد. داستان پسری که فرزند یک تعلیم دهنده اسب دوره گرد بوده که از اصطبلی به اصطبل دیگر، از مسابقه ای به مسابقه دیگر و از مزرعه ای به مزرعه دیگر می رفت تا اسب ها را آموزش دهد. بنابراین درس خواندن آن پسر در دبیرستان مرتباً با وقفه مواجه می شد وقتیکه سال آخر دبیرستان بود از او خواسته شد تا در یک صفحه بنویسید تا در آینده می خواهد که و چه کاره باشد.
آن شب او هفت صفحه در توصیف هدف خود یعنی داشتن یک مزرعه پرورش اسب نوشت. او درباره رؤیای خود با تمام جزئیاتش نوشت و حتی یک شکل از یک مزرعه 200 جریبی که در آن محل ساختمانها و اصطبلها و مسیر مسابقه مشخص شده بود کشید. و سپس نقشه یک ساختممان 370 متر مربعی را کشید که در مزرعه 200 جریبی او واقع شده بود.
او تمام آرزوهای خود را در آن پروژه قرار داد و روز بعد آنرا به معلم داد. دو روز بعد نوشته هایش به دست خودش بازگشت در صفحه اول یک F (نمره بسیار پایین) با رنگ قرمز نوشته شده بود. با یک توجه که نوشته بود «بعد از کلاس بیا پیش من». پسر با صفحات حاوی رؤیاهایش به دیدن معلم خود رفت و از او پرسید چرا نمره اش F شده است؟
برای خندیدن وقت بگذارید ... زیرا موسیقی قلب شماست
برای گریه کردن وقت بگذارید ... زیرا نشانه یک قلب بزرگ است.
برای خواندن وقت بگذارید ... زیرا منبع کسب دانش است.
برای رؤیا پردازی وقت بگذارید ... زیرا سرچشمه شادی است.
برای فکر کردن وقت بگذارید ... زیرا کلید موفقیت است.
برای بازی کردن وقت بگذارید ... زیرا یاد آور شادابی دوران کودکی است.
برای گوش کردن وقت بگذارید ... زیرا نیروی هوش است.
برای زندگی کردن وقت بگذارید ... زیرا زمان به سرعت می گذرد و هرگز باز نمی گردد.
ماموریت ما در زندگی « بدون مشکل زیستن » نیست ، « با انگیزه زیستن » است.
تنها به شادی در بهشت نیندیشید به خود بگویید رمز و راز خلقت هر چه باشد ،
هدف امروز من درست زیستن در اینجا و اکنون است
معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند
ادامه مطلب ...
زندگی پرانتزی است که با تولدمان باز و با مرگمان بسته می شود ، مهم آنست که درون آن خالی نباشد.(وین دایر)
ما ندرتاً درباره آنچه داریم فکر می کنیم، درحالیکه پیوسته در اندیشه چیزهایی هستیم که نداریم. شوپنهاور
وقتی دنیا را ترک می کنیم، ارزش زندگی مان رانه چیزهایی که اندوخته ایم بلکه چیزهایی را که بخشیده ایم ،تعیین می کند.. .
ادامه مطلب ...چهار چیز را در زندگی نشکن:
اعتماد، قول، ادب و قلب
زیرا وقتى اینها مىشکنند صدا ندارند ولى درد بسیارى دارند
نخست بخواه٬ آنگاه صبر کن. چندان نخواهد گذشت که پاسخ خواهد آمد . مثل این همه مردم نباش که حتی پیش از آنکه بیازمایند٬ دست می کشند. قلبا متقاعد باش که کامیاب خواهی شد٬ تا کامیاب شوی. جایی برای شک و تردید نگذار.
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد.
ادامه مطلب ...1- آنهائی که از زندگی بیزارند و با همه دنیا سر جنگ دارند.
2- آنهائی که مدام پشت سر دیگران غیبت می کنند.
3- آنهائی که شکست و سر خوردگی های گذشته شما را به شما یادآوری می کنند.
4- آنهائی که می خواهند شما را کنترل کنند.
یکی از بزرگترین بیماری ها این است که برای هیچ کس ، کسی نباشی.
صلح از یک لبخند شروع می شود.
هر کجا که می روی عشق را پخش کن. اجازه نده کسی به پیشت بیاد بدون اینکه خوشحال تر ترکت کند.
از بین بردن فقر عشق بسیار سخت تر از از بین بردن فقر نان است.
بزرگترین از بین برنده صلح، سقط جنین است. چون اگر مادری بتواند فرزند خودش را بکشد ، چه چیزی مانع من می شود که تو را نکشم یا تو مرا نکشی؟ هیچ چیز!همیشه این خطر وجود دارد که ما کار را فقط به خاطر کار انجام دهیم. اینجاست که احترام و عشق و از خود گذشتگی به میان می آید – که ما این کار را برای خدا انجام دهیم، برای مسیح، و این دلیلی است که سعی می کنیم هرچه زیباتر انجامش دهیم. حتما دلیلی وجود دارد که برخی از مردم می توانند خوب زندگی کنند. حتما برای بدست آوردنش سخت کار کرده اند. من فقط زمانی احساس ناراحتی می کنم که اصراف را می بینم. وقتی می بینم که آدم ها چیزهایی را دور می ریزند که ما می توانستیم از آنها استفاده کنیم. ما باید خدا را بیابیم، و او در سر و صدا و بی قراری یافت نمی شود. خداوند دوست سکوت است. ببین چگونه طبیعت – درختان، گل ها، چمن – در سکوت رشد می کنند؛ ستاره ها را ببینید، ماه و خورشید، که چگونه در سکوت حرکت می کنند... ما برای لمس جان آدم ها به سکوت احتیاج داریم. ما خودمان هم فکر می کنیم که کاری که انجام می دهیم، تنها قطره ای در اقیانوس است. اما اقیانوس کمتر می شود اگر این قطره گم شود. ما هرگز نمی توانیم این که یک لبخند ساده چه کارهایی می تواند انجام دهد را درک کنیم.
ادامه مطلب ...پاسخ به سوالات شما
(مشکلات درونی)
با سلام خدمت تک تک شما خوانندگان و کاربران عزیز مکتب زندگی.
معمولاً بیشتر افرادی که با من محمد جانبلاغی جهت مشاوره تماس میگیرند(حالا به هر نحوی)؛ تمام مشکلاتشان فقط ناشی از یک چیز است:
- نحوه تفکر شان. چون شما هر طور که فکر بکنید طبیعتا همانطور هم رفتار می کنید.
وقتی من اشتباه فکر می کنم, انتخاب اشتباهی خواهم می کنم. اگر من بگویم این لیوان آب مواد سمی دارد من نمی خورم
ولی اگر بگویم آب در اون لیوان هست مشکلی باهاش ندارم. همه چیز به باورهای ما بستگی دارد.
چرا ما باورهای غلطی به خورد ذهن یا درونمان می دهیم..چرا همش به افکار منفی فکر می کنیم؟ من مریض می شوم- من میمیرم-من از گربه می ترسم
من دحال تعقیب هستم - میخواهند مرا بکشندو..
چرا نمی گویم اون چرا می خواهند مرا بکشند یا چرا نمی گویم من دوباره سلامتیم را بدست می آورم یا من سالم هستم و...
پس تنها راه درمان مشکلات درونی ما تغییر نوع تفکر و باورهایمان است. بیشتر مشکلاتی که ما داریم ناشی از برادشت های اشتباه ماست.
در یک مهمانی دعوت می شوید, بعد وقتی بر میگردد چهره ای در هم رفته بخود می گیرد ناراحت و عصبانی میشود چرا؟
چون مادر شوهر,دوستم یا فلان شخص از کنار من رد شد و به من سلام نکرد, یا خوب از من پذیرایی نکردند.
خوب بگذار که خوب از شما پذیرایی نکنند, ولی شما وظیفه خودتان را انجام داده اید. چرا به نوع دیر برداشت نمی کنیم.
چرا نمی گویم اون دوستم هواسش نبود از کتار من گذشت..یا شاید امروز ناراحت است شاید خبر بدی شنیده است و... چرا اینچنین برداشت نمی کنیم؟
ذهن ما فرق بین خیال و واقعیت را درک نمی کند.. به همین دلیل همانطور که فکر کنید همانطور هم فتار می کنید.
انسان های مثبت اندیش دیرتر مریض می شوند, اگر مریض شوند زود خوب می شوند و... ولی انسان های بدبین و منفی به عکس هستد زود مریض میشوند
اگر مریض هم شوند می گویند من بیماری لاعلاج دارم, من می میرم و....
شما با افکار خود را تغییر دهید.. از همین حالا شروع کنید.. اگر کسی به شما سلام نمی کند شما سلام کنید.. شما وظیفه خودتان را انجام دهید..
در ذهنتان اصلا نتیجه گیری نکنید..نگویید الان درمورد من چی فکر می کندو...
چرا برای خودمان مشکل درست می کنیم. بعضی ها می گویند که فلان شخص به من کنایه می زند, با غرور حرف می زند یا من را تحقیر می کند و..
چرا به دید مثبتش نگاه نمی کنیم. شما باید دلتان به حال اون شخص بسوزد.. چون از نظر درونی مشکل دارد. چون انسان سالم از نظر درونی که چنین
رفتارهایی ندارد. شما باید بهش کمک کنید تا از این وضعیت نجات پیدا کند.
ما مسائل را اشتاه تفسیر می کنیم.
بیاید برای اینکه زندگی عالی داشته باشیم, دیدگاه های خود را نسبت خود, دیگران جهان و نسبت به همه چیز درست تغییر دهیم.
باور کنید زندگیتان زیبا خواهد.
کمال سر محبت ببین نه نقص و گناه که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند.
هرچه هست زندگی است.. هرچه است زییباست.
شاد وتندرست باشید....
این روزها با وجود ازدواج های غیرسنتی، هنوز هم کسانی هستند که با فشار اطرافیان مجبور به انتخاب و ازدواج می شوند اما مدتی بعد، احساس می کنند هنوز نتوانسته اند با فرد جدید ارتباط عاطفی خوبی برقرار کنند.
زندگی خوب است تا اینکه یکدفعه، کسی که میشناسید کارش حسابی میگیرد.
برای همه اتفاق افتاده است.
زندگی خوب است تا اینکه یکدفعه، کسی که میشناسید کارش حسابی میگیرد. یک نفر دیگر با فردی بسیار عالی و موقعیتی فوقالعاده ازدواج میکند. یک نفر دیگر کاری عالی که همیشه دوست داشت را پیدا میکند. و شما هنوز در کاری هستید که از آن متنفرید، بدهیهایتان روز به روز بیشتر میشود و هنوز هم نتوانستهاید شریکزندگی مناسب خود را پیدا کنید. حسادت، دشمنی و خشم نسبت به آنها و همچنین خودتان، در شما ریشه دوانده و کمکم همه وجودتان را میگیرد اما وقتی با آن افراد روبهرو میشوید و میخواهید به آنها تبریک بگویید، این احساسات منفی را را با نقاب لبخند میپوشانید.
با خودتان فکر میکنید، «چرا من نه؟»
زندگی عادلانه نیست!
اما این همه حسادت برای چه؟
آیا نمیشود نه تنها از ته دل برای موفقیت دیگران خوشحال شویم بلکه از خودمان هم راضی و خوشنود باشیم؟
آیا امکانپذیر است؟
آیا خواستن هر دوی اینها بیش از اندازه است؟
اینجا به دو راه برای فکر کردن به آن اشاره میکنیم و بعد از آن یک روش خیلی بزرگتر مطرح میکنیم که دید شما نسبت به همه چیز را تغییر میدهد. اول، هر کاری را قبل از اینکه خیلی «بزرگ» شوند، تحسین کنید. هیچ موفقیتی یک شبه به دست نیامده است.migna.ir مردم یک بوکسور را میبینند که ۲ دقیقه وارد رینگ میشود، و آخر روز ۵۰۰،۰۰۰ دلار دستمزد میگیرد. ۵۰۰،۰۰۰ دلار برای دو دقیقه کار! هیچ کس نیست که این را نخواهد. اما این واقعاً ۵۰۰،۰۰۰ دلار برای دو دقیقه کار نبوده است. ۵۰۰،۰۰۰ دلار برای سالها و سالها تمرین کردن، عرق ریختن، خون ریختن، کتک خوردن، کبود شدن، درد کشیدن، سردرگم بودن درمورد اینکه آیا این کار واقعاً به دردتان میخورد ، آیا ارزشش را دارد، سالها اشک ریختن، افسردگی، شک، ترس، زود بیدار شدن، دویدن، نخوردن چیزهایی که دوست دارید، تحمل فشارهای زیاد، شنیدن کُریهای حریفان، جراحی زخمها و آسیبها، هزینه کردن برای مربی، احساس تهوع در اتاق رختکن، انتظار شروع مسابقه، انتظارات طرفداران و فشاری که روی شما وارد میکند، ترس از حریف که قصد صدمه زدن به شما را دارد و خیلی خیلی چیزهای دیگر. بله، در ظاهر به نظر میرسد که موفقیت هر فردی فوری به دست آمده است، اما بهندرت اینطور است. کمی به آن فکر کنید.
مسیری که آنها را به آنجا رسانده است را تحسین کنید. خود همین به تنهایی کمی از نیش حسادتتان را کمتر میکند. این اولین راهکار بود، تحسین روند و مسیر کار فرد موفق.
دومین چیزی که طبیعتاً به دنبال آن میآید؟
بگذارید این روند کار به شما انگیزه دهد. تا جاییکه میتوانید سعی کنید از آن درس بگیرید. بگذارید آن مسیر موفقیت به شما انگیزه دهد نظم بیشتری به کارهایتان بدهید.
حالا آن روش بزرگ! شاید خیلی از شما صفحه را پایین آوردهاید که فقط آن روش بزرگ را بخوانید، اما اگر اینکار را کردهاید و الان مشغول خواندن این جملات هستید، دوباره به بالای صفحه برگردید و مطلب را به ترتیب خوانده و دنبال کنید. ما هیچ جملهای درمورد آن روش بزرگ را مشخص ننوشتهایم، یعنی نه زیرش خط کشیدهایم نه رنگ آن را تغییر دادهایم که چشم شما را نگیرد. فقط اگر خط به خط مطلب را دنبال کنید به آن میرسید. خوب.
حالا برسیم به آن راهکار بزرگ. یک چیزی که واقعاً باید بفهمید این است که موفقیت آنها چیزی از سهم شما از آن کیک کم نمیکند. درواقع کیکی وجود ندارد. ما از کیک بعنوان استعاره استفاده کردیم تا بفهمید که طرزفکر اشتباهتان کجا بوده است. ما همیشه فکر میکنیم مردم به فلان چیز و بهمان چیز میرسند اما ما هیچوقت نمیرسیم. وقتی کسی به چیزی میرسد، از چیزهایی که ما میتوانیم به آن برسیم کم نمیکند. کمی به آن فکر کنید. ما به این دلیل زود حسادت میکنیم که احساس میکنیم وقتی کسی به چیزی میرسد دیگر ما نمیتوانیم به آن برسیم. انگار آن چیز را از ما میگیرند و دور میکنند. این طرزفکر آگاهانه نیست. یک مثال کلاسیک میزنیم. آرش علاقه زیادی به سارا دارد. آنها کمی با هم معاشرت کردند اما هیچ چیز جدی بینشان اتفاق نیفتاد. آرش نمیخواست وارد اقدام جدی شود. در این میان، سارا یک نفر را پیدا میکند و با او ازدواج میکند. واکنش کلاسیک آرش؟ حسادت، دشمنی، خشم به شوهر سارا، و به دنبال آن افسوس خوردن برای اینکه باید زودتر وارد عمل میشد و تکانی به خود میداد و اینکه دیگر هیچوقت با کسی مثل سارا برخورد نخواهد کرد.
اجازه بدهید سوال بپرسیم. تصور کنید به اندازه یک وان حمام پاپکُرن در سینما به شما میدهند. بله، میدانم کمی غیرواقعی است اما کمی تحمل کنید. واقعاً دوست دارید آن پاپکرن را مزه کنید به همین دلیل یکی از آنها را از وان با دستتان برمیدارید، به سمت دهانتان میآورید و بعد تصادفاً از دستتان میافتد روی زمین. آیا خودتان را به زمین میاندازید و شروع میکنید به گریه کردن؟ یا دستتان را دراز میکنید تا یک پاپکرن دیگر از وان بردارید؟
مشخص است که منظورمان این نیست که سارا یک تکه پاپکرن است. مطمئنیم که متوجه منظورمان شدهاید. محدود بود فکرمان باعث میشود وقتی چیزی را از دست میدهیم، آسیبپذیرتر شویم.
باید ذهنمان را تا جایی گسترده کنیم که بفهمیم دستاوردها و موفقیتهای دیگران مساوی با شکست ما نیست.میگنا دات آی آر.«پاپکرن»های زیاد دیگری بیرون برای ما وجود دارد و وقتی این را بدانیم ناراحت نخواهیم شد.
دیگر آنقدر به آن موفقیتها فکر نمیکنیم، دوباره و دوباره آن را در ذهنمان باز نمیکنیم و اینطور فکر نمیکنیم که انگار چیزی را از دست دادهایم.
از آن میگذریم چون میدانیم فرصتهای زیادی برای ما وجود دارد. فقط باید مسیری که آنها را به آنجا رسانده تحسین کنیم، اجازه بدهیم آن مسیر به ما انگیزه دهد و بدانیم که فرصتهایی بیشتر از حد کافی برای ما وجود دارد. وقتی اینها را بدانیم، وقتی خبر موفقیت کسی را بشنوید، واقعاً خوشحال خواهید شد.
این حس شادی از ته دل برای دیگران بسیار لذتبخش است. در کنار آن برای خودتان هم خوشحال میشوید زیرا آنها فرصتهای «ممکنی» که در اختیار شما هم هست را نشانتان دادهاند.
تفاوت بسیار بزرگی بین برقراری ارتباط در چارچوب محفل خانواده و ارتباط با دیگران در خارج از این محدوده و در سطح اجتماع وجود دارد. در برقراری ارتباط با خانواده مخاطرات بسیار بزرگ تر است.
خانواده ای که در درازمدت دستخوش مشکلات ناشی از ارتباطات ضعیف بوده است، شباهت زیادی به یک دیگ زودپز دارد.
هریک از اعضای چنین خانواده ای نسبت به بحران های عاطفی بسیار آسیب پذیرند، بخصوص کودکان در چنین محیطی دچار انواع ناراحتی های جسمی و روانی خواهند شد.
زمانی که اعضای خانواده ای از اظهار برخی احساسات، نیازها یا تجربیات شان بازداشته می شوند، آن خانواده دچار مشکل خواهد شد.
اگر ما بیاموزیم که چگونه روابط صحیحی را بین اعضای خانواده خود مدیریت کنیم، بسیاری از مشکلات ارتباطی مان در محیط خانواده از بین خواهد رفت. امروزه بخش عمده ای از مشکلات ما به قوانینی برمی گردد که در خانواده به ما یاد داده اند، قوانینی که نه تنها کارایی موثری ندارند، بلکه خود باعث اختلالات عدیده ای در روابط ما حتی در بیرون از منزل می شود.