با کودکان به زبانهای گوناگون می توان حرف زد: زبان قصه، زبان شعر، زبان متل و ..... اما بهترین و گویاترین زبانی که همه کودکان در سنین گوناگون و با بهره های هوشی متفاوت می توانند آن را درک کنند، زبان بازی است. بازی ، جوهر زندگی و پنجره ای به دنیای کودک است. در بازی، کودکان استقلال دارند، نظر می دهند و مشکلات خویش را حل می کنند. بازی، موثرترین و پرمعناترین راه یاد گیری کودکان است. هنگام بازی، کودک فکر می کند، برنامه ریزی می کند، راه های تازه ای می یابد، تجربه می کند، پرورش فکری، عاطفی، جسمی و اجتماعی می یابد و ...
ادامه مطلب ...پژوهش محققان نشان میدهد ماه تولد نوزادان ممکن است در ابتلا به MS تاثیرگذار باشد. تحقیقات جدید نشان میدهد سیستم ایمنی بدن، میزان ویتامین D و خطر ابتلا به اِسکلروزِ چندگانه یا اِم اِس ممکن است با ماه تولد در ارتباط باشد. یک پژوهش که در لندن انجام شده است، نشان داد: نوزادان متولد ماه می (اردیبهشت تا خرداد) سطوح پایینتر ویتامین D را دارند و به طور بالقوه در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به MS نسبت به نوزادان متولد شده در ماه نوامبر (آبان تا آذر) هستند.
مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری ناتوان کننده عصبی است که می تواند منجر به مشکلات بینایی، کنترل عضلات، شنوایی و حافظه شود. بر اساس گزارش منتشر شده در مجله JAMA Neurology ، این یافتهها نشان میدهد تحقیقات بیشتری برای نیاز بدن به مکمل ویتامین D در دوران بارداری نیاز است. پژوهشهای انجام شده بر روی نمونه خون بند ناف گرفته شده از 50 نوزاد متولد شده در ماههای نوامبر و 50 نمونه خون گرفته شده از کودکانی که در ماه مه در بین سالهای 2009 و 2010 به دنیا آمده اند نتایجی را نشان داد. این نمونهها مشخص کرد ماه تولد در ابتلا به ام اس در نوزادان بسیار موثر است. این مطالعه نشان داد سطح ویتامین D نوزادان در ماه می، 20 درصد کمتر از نوزادانی است که در ماه نوامبر متولد میشوند.
وقتی در حال مطالعه ی این مقاله بوده و احساس کردید که مطالب آن در مورد شما صدق می کنند، احساس تنهایی نکنید، افراد زیادی مانند شما وجود دارند و در این میان تنها نیستید!
این روزها مدیران اجرایی در اطراف خود با چالش های بیشماری روبرو هستند. این افراد می بایست با اتکا به انتخاب های آگاهانه میان زندگی شغلی و شخصی خود تعادل ایجاد نمایند.
یکی از بزرگترین دغدغه های شاغلین در محیط کار به همین امر بستگی داشته و به راحتی می تواند سلامت جسمی و ذهنی آنها را تحت الشعاع قرار دهد.
باید توجه داشت که انبوه مشکلات عدیده ای که در پی اعتیاد به کار ایجاد می شوند نه به نوع شغل فرد مورد نظر بستگی دارند و نه به جنسیت وی. در حقیقت این مشکل می تواند برای کلیه افرادی که در شرکت ها، و سازمانهای دولتی مشغول به فعالیت هستند و یا حتی کسانی که به طور شخصی برای خود در هر حرفه ای کار می کنند، ایجاد شود. در ارزیابی های اجرایی به منظور پی ریزی استراتژی های کاربردی برای رفع این اختلال که با عنوان "آموزه های صنفی” معرفی می گردد، افراد شاغل از سراسر جهان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند. به همین دلیل وقتی در حال مطالعه ی این مقاله بوده و احساس کردید که مطالب آن در مورد شما صدق می کنند، احساس تنهایی نکنید، افراد زیادی مانند شما وجود دارند و در این میان تنها نیستید!
بسیاری از مراجعین من افراد با استعداد و مدبری در حیطه شغلی خود هستند. توجه کنید که اعتیاد کاری نتیجه ی خواست فردی، بی استعدادی، نبود تحصیلات کافی، اشکالات اخلاقی و یا خانوادگی نیست. در بسیاری از نمونه ها تعداد زیادی از افرادیکه به این اختلال دچار می شوند، خودشان هم از مشکل خود بی اطلاع اند. تنها چیزی که می دانند این است که زندگی دیگر برایشان جذابیت ندارد و این امر هم به محیط کار و هم به خانه بسط پیدا می کرد.
در برخی از نمونه های دیگر هم افراد به موفقیت های بسیار زیادی می رسند، اما این موفقیت ها توانایی جلب رضایت آنها را ندارد.
انتخاب همسر جزو معدود حیاتی ترین تصمیم های اصلی زندگی هر شخص می باشد که تصمیم و ملاک های اشتباه در این راه یک عمر پشیمانی ابدی برای هر فرد خواهد داشت هفت علت اصلی اشتباه وجود دارد که توجه به آنها خالی از لطف نیست.
تصمیم عجولانه برای ازدواج
معمولا در اولین روزهای ورود به دانشگاه تعدادی از دختر خانمها و آقا پسرها با هم آشنا شده و فوری هم تصمیم به ازدواج می گیرند.این ها مواردی از خطرناکترین نوع ازدواج می باشد و احتمال زناشویی در آنها بسیار کم است.
تحقیقات زیادی در مورد رابطه ی بین مدت آشنایی و میزان موفقیت در زندگی زناشویی انجام شده است و اکثر این تحقیقات نشان داده اند که اکثریت ازدواجهای عجولانه از روی رویا و خیال و بدون توجه به واقعیت می باشند. همه می دانیم که انسان موجودی بسیار پیچیده است، سالها با یک فرد رابطه دوستی و همکاری داریم اما هنوز موفق به شناخت کامل او نشده ایم و در سختی ها و مشکلات است که می توانیم تا حدودی شخصیت طرف مقابل را بشناسیم. حال چگونه ممکن است که دوستی های یک ماهه دوماهه و آن هم فقط در موقعیت های مساعد زندگی بتوانند شناخت کاملی حاصل کنند و به ازدواج موفق منجر شود.
فصل 1: اندیشه ثروت است
● به راستی که اندیشه ثروت و دارایی است. دارایی قدرتمندی که قوتی با هدف مشخص، عدم راسخ و اشتیاق سوزان ترکیب میشود، راه رسیدن به ثروت را به روی شما می گشاید. وقتی کسی عمیقاً میخواهد به خواستة خود برسد مطمئناً به هدفش میرسد. مهمترین امر ساختن اندیشه است، وقتی کسی به واقع برای چیزی آماده میشود به آن میرسد.
● به راستی اگر انسانها پای عقیده خود بایستند و به هدف خود بچسبند و آنقدر مداومت کنند تا خواسته آنها به وسواسی دایمی مبدل گردد، چه اتفاقها که نمی افتد.
فرصت:
● فرصت پشت در حیاط خلوت شما کمین میکند، گاه به صورت بدبیاری ظاهری میشود، گاه شکل شکست موقتی میگیرد، به همین دلیل است که خیلیها نمی توانند فرصت مناسب را تمیز دهند.
●می توان با استفاده از اصول مشخص و شناخته شده انگیزه ناملموس اندیشه را به صورت مادی تبدیل کرد.
●یکی از علل عمده شکست و ناکامی این است که در برخورد با مشکلات موقتی متوقف میشویم و دست از تلاش بر میداریم.
●هرگز به گفتة دیگران دست از کار نکشید و قبل از موفقیت شکستهای موقتی را بپذیرید.
●نظریه سالم تنها چیزی است که بری رسیدن به آن نیاز دارید.
●وقتی ثروت به سوی شما جاری میشود، حرکتی بس سریع دارد، با تنعم همراه است، آنگونه که تعجب میکنید که در این چند سال کجا پنهان بوده است بدانید که این موضوع مهمی است. این را هم بدانید که ثروت نصیب کسانی میشود که سخت کوشند و از مداومت لازم برخوردارند. وقتی اندیشیدن را شروع میکنید و ثروتمند میشوید در مییابید که ثروت بایک حالت ذهنی آغاز میشود، باید هدف شخصی داشته باشید.
موفقیت از آن کسانی است که ذهنیت موفق دارند .
● شکست از آن کسانی است که بی تفاوت اجازه میدهند ذهنیت شکست در آنها نفوذ کند .
● ما نمیخواهیم آنچه را نمیفهمیم باور کنیم ما محدودیتهایمان را معیار سنجش مان قرا رمیدهیم. «بلکه باید بدانیم چه می خواهیم»
● ما باید بدانیم مسلط بر سرنوشت خود هستیم، ما کاپیتان روح خودهستیم، زیرا این قدرت را داریم که افکار خود را کنترل کنیم. مغز ما با افکاری که در ذهن خود داریم عجین میشود.و در شرایطی قرار میگیرد که نیروی انسانها و وضعیت زندگی را که با شرایط افکار ما سازگاری دارند هماهنگ میکند».
● قبل از اندوختن ثروت کلان باید اذهان خود را از اشتیاق به ثروت انباشته کنم. اگر طالب پول هستیم باید ذهنیت پول داشته باشیم تا اشتیاق به ثروت ما را به طرحی مشخص برای دستیابی به آن مجبور کند».
وقتی علائم افرادی که احساس حقارت دارند را می خوانید ، دستتان می آید کسی که به اصطلاح خودش را می گیرد، دقیقاً می خواهد احساس خود کم بینی اش را بپوشاند. خواندن این نشانه ها در شناخت احساس حقارت خودتان و دیگران بیشتر به شما کمک می کنند.
1- بی احترامی به دیگران
آدم هایی که برای خودشان احترام قائل نیستند ، به دیگران هم احترام نمی گذارند ، آنها فکر می کنند چون خودشان، خودشان را قبول ندارند ، پس نباید کس دیگری را هم قبول داشت. آنها کوچک ترین مشکل دیگران را چنان به رخ شان می کشند که آنها تحقیر شوند.
2- دهن بینی
همان قدر که آدم های دارای عزت نفس بالا خودمختار هستند ، برعکس، آدم های خودکم بین با کوچک ترین توصیه دیگران، یک دفعه مسیر زندگی شان را عوض می کنند. کافی است که به این آدم ها بگویی لباس شان زشت است، دیگر عمراً فراد آن لباس را تنشان ببینید. اگر دقت کنید ، می بینید که احساس حقارت، یا خودش را با انتقاد ناپذیری شدید نشان می دهد یا انتقاد پذیری شدید!
3- انزوا
کسانی که احساس حقارت دارند ، فکر می کنند دیگران هم مثل خودشان، آنها را غیرجذاب، خنگ و خسته کننده می دانند. به همین خاطر سعی می کنند تا جایی که می شود ، توی چشم نباشند و با کسی دهان به دهان نشوند تا ضعف خیالی شان مشخص نشود.
رقابت گریزی آدم های خود کم بین با اینکه دلشان می خواهد همیشه برنده شوند ، سعی می کنند تا جایی که می توانند وارد هیچ رقابتی نشوند. آنها خودشان فکر می کنند که بازنده خواهند بود و بازندگی هم یک فاجعه دیگر است!
4- انتقادناپذیری
یکی از علت هایی که آدم ها انتقاد پذیر نیستند ، همین است که آنها هر نوع انتقاد سازنده یا ناسازنده ای را دشمنی تلقی می کنند. خودکم بین ها دوست ندارند کسی ناتوانی های آنها را گوشزد کند.
5- توهم توطئه
کسانی که برای خودشان ارزشی قائل نیستند ، فکر ی کنند که همیشه دشمن های فرضی ای نشسته اند در فکر دسیسه تا آنها را از هر جایی که هستند پایین بکشند. در واقع این آدم ها این جوری خودشان به عوامل بیرونی نسبت دهند تا حقارت خودشان. البته توهم توطئه در شکل شدیدش یک بیماری روانی است و باید درمان شود.
ستی شاخه ای از ستاره شناسی است
«آخرین مرد جهان در خانه نشسته بود، کسی بر در کوبید!» این داستان بسیار کوتاه از فردریک براون (۱۹۷۲-۱۹۰۶) شاید یکی از هراسناک ترین داستان های ممکن باشد. تصور چنین موقعیتی مو بر تن انسان سیخ می کند و البته شاید در مقیاسی بزرگتر، این روایت توصیفی از موقعیت ما با جهان اطرافمان را به تصویر بکشد.
تا جایی که می توانیم با قطعیت حرف بزنیم هنوز نتوانسته ایم هیچ نقطه ای از عالم و غیر از زمین را پیدا کنیم که در آن حیات به هر شکلی وجود داشته باشد. طبیعتا در هیچ جای عالم نیز حیات هوشمندی غیر از زمین پیدا نشده است. اما این به چه معنی است؟ آیا ما تنها هستیم؟ آیا در جهانی به این وسعت، زمین ما تنها جایی بوده که توانسته است، بذر حیات را در دل خود بپرورد و آن را بارور سازد و در نهایت به شکل گونه ای هوشمند تکامل بخشد؟ اگر پاسخ مثبت است، چرا؟ و اگر پاسخ منفی است پس دیگران کجا هستند؟
موقعیت فعلی ما در نقش نژاد انسان، با آخرین مرد جهان در داستان بالا فرقی نمی کند. با این تفاوت که ما از ابتدا خود را تنها تصور کرده ایم. ما کودکی بوده ایم که در شهری عظیم و خالی از سکنه رشد کرده ایم و تنها بزرگ شده ایم. برای مدتهای طولانی اعتقاد داشتیم که قطعا تنها هستیم و حتی اندیشه وجود هر جنبنده دیگری را سرکوب می کردیم. مدتی بعد امیدوار شدیم. با پای لنگانمان به خانه های اطراف سرک کشیده ایم و به دنبال نشانه ای از انسانی دیگر و یا حداقل گیاهی و سبزه ای گشته ایم. آتشی روشن کرده ایم و دودی به آسمان فرستاده ایم تا شاید دیگران ما را ببینند و در شب های تاریک به اطراف گوش سپرده ایم تا شاید صدای گام پای دور دستی را از میان صدای باد و آب تشخیص دهیم. از یک سو نقشه ای پیدا کرده ایم که به کمک آن ابعاد شهر و سیاره امان را پیش رویمان گشوده است. می دانیم حتی اگر در همسایگی ما خبری نبود شاید در گوشه ای دیگر کسی باشد. از طرفی وسیله قدرتمندی برای رفتن به راه های دور در اختیار نداریم. ماییم و جهانی پر از شهرهای خالی از سکنه و امید به یافتن انسانی دیگر.
در دنیای واقعی یکی از موسسات پیشرویی که به دنبال هوشمندان فرازمینی می گردد موسسه جستجوی برای هوشمندان فرازمینی یا SETI است. جایی که با کمک ابزارهای مدرن خود گوش و چشک به آسمان دوخته است تا نشانه ای از تمدن های هوشمند دیگر در فراسوی زمین پیدا کند. پژوهش درباره ستی پژوهش درباره بشقاب های پرنده و شبه علم نیست بلکه روشی علمی برای هدفی علمی است و از سوی موسسات علمی پیشرو و جمعی از دانشمندان مجرب دنبال می شود. مدیریت بخش تحقیقات این موسسه اکنون بر عهده دکتر جری هارپ (Gerry Harp) است که جانشین چهره افسانه ای این موسسه جیل تارتر شده است. او در این گفتگو با دانستنیها درباره ستی و درباره تلاش های ما برای فهمیدن اینکه آیا در نهایت ما تنها هستیم یا نه سخن گفت.
اینک ما در خانه خود خسته و امیدوار نشسته ایم و گوش و چشم به بیرون دوخته ایم. شاید تنها فرق ما با آخرین مرد جهان در پایان هراسناک داستان باشد. من مطمئن نیستم کدام یک از این دو حالت برای ما، هراسناک تر خواهد بود: روزی که کسی بر در خانه امان بکوید و یا روزی که بفهمیم واقعا آخرین مرد جهانیم؟