با عرض سلام خدمت شما خوانندگان وکاربران عزیز.محمد جانبلاغی هستم و می خواهم در باره استاندارد های زندگی با هم بحث وگفتوگو کنیم.
چندی پیش یکی از دوستان در دانشگاه در مورد بدبختی خودش حرف می زد.ومی گفت که من بدبختم وشانس ندارم و....
در بین حرفاش متوجه شدم که این دوست ما افسردگی دارد.وخیلی خواستم کمکش کنم.ولی متاسفانه هر چی می خواستم راهنمایش کنم در کمال تعجب میگفت:که جانبلاغی این ها را که خودم می دونم.یا می گفت که خودم می دونم واز این جمله حرف ها.ولی من کاملا تعجب کردم که چرا؟چرا اینطور فکر می کنید؟آخه اگر خودتان که می دونید پس چرا اینه حال و روزتون؟چــرا؟
برای یافتن این چرا ها لطفا به ادامه مطالب مراجعه فرمایید.
همانطور که شما کما بیش اطلاع دارید من در رشته تکواندو کار میکنم.یکی از دوستام تعریف می کردنند که: درحین تمرین متوجه شدم که یکی از دوستان که کمربندمشکی داشتا ضربه ای را اشتباه تمرین می کردند وبهشون گفتم که دوست عزیز ضربه شما مشکلی دارد.ولی اون در کمال تعجب به جای اینکه از من تشکر کنند گفتند که مگر آسمون به زمین میچسبه ضربه ای اینجوری وارد شود.این دوست ما گفتند که خیلی ناراحت شدم واز اون موقع به بعد با خودم عهد کردم تا کسی چیزی از من نخواسته چیزی نگم.حالا کاری به این حرف ندارم که این حرف درسته یا نه !
یه روز که رفته بودیم مسابقه اون دوست ما به کسانی که ضربه را آموزش داده بود اشتباه واونا بر حسب اون ضربه کار می کردند و در مسابقه موفق نشدند.در اونجا اون دست ما متوجه شد که بله آسمون به زمین می چسبد وبرای این دوست ما آسمون به زمین چسبید.
حالا بگذریم که استاندار به وجود میاد برای تصحیح برای زبان مشترک.مثلا در استاندار بله یعنی موافقم ونه یعنی موافق نیستم.ولی وقتی که من بگم نه ومنظورم بله باشد وبگم بله منظور نه باشد این استادارد به هم میخورد
حالا موضوع جالبی که میخوام به کمک همدیگه بازگو کنیم اینه که چرا اون دوست ما تشکر نکرد که بهش یه راهنمای میکنه.چرا گاهی تشکر کردند برای ما سخت است؟چرا خواهش کردند ودرخواست کردند غالبا برای ما سخته؟
یه آقای به من ایمیل زده بودند و گفته بودند که عاشق یه خانومی شده بودند وخانوم هم همینطور.و شرایطشون هم شرایط خوب ومعقولی بود.ومیگفت آقای جانبلاغی هی با هم دعوامون میشه.نمی تونیم با هم توا فق کنیم نمی تونیم با هم ارتباط برقرار کنیم.گفتم چرا؟گفت اگه من بهش اظهار علاقه بکنم پرو میشه یا اصلا درست نیست.گفتم خوب اظهار علاقه کردن راه دارد؟چرا ما برامون سخته که وقتی کسی کاری را برایمون انجام مید بهش بگیم متشکریم!گفتم وقتی ایشون کاری رابرای شما انجام میده تشکر میکنید؟گفت اگه من تشکر کنم احساس میکنه دوسش دارم؟!گفتم مگه دوسش نداری؟گفت چرا؟گفتم پس چرا می ترسی اون بدونه دوسش داری؟هرکسی که بدونه شما دوسش دارید خوشحال میشه.
چرا فکر میکنیم اگر ازش تشکر کنیم بار سنگینی رو دوش ما میاد؟ چرا فکر میکنید پر رو میشه؟ این باورهای غلط از کجا اومده؟
چرا نمیاییم استاندارد های ارتباطیمون را تصحیح بکنیم؟ چرا وقتی دوست داریم میگیم نه؟زیاد خوشمون نیومد؟چرا به جای بله میگیم نه؟چرا خودمون ودیگران را در اشتباه می اندازیم؟قصد ما از این کار چیست؟ شاید دلیلش این باشد که من طوری بار اومدم که باید همه چیز رو بدونم وهمه چیز رو بلد باشم! فکر میکنم من وقتی مقبولم وقتی پسندیدم که همه چی رو بدونم!کاملا بی نقص وعیب باشم!و وقتی به من یاد آوری میکنند که ضربه ای اشتباه است رو ترش میکنم وبه جای تشکر کنم میگم مگه آسمون به زمین می چسبد!بهم بر میخورد ومیگم چرا شما اشتباه منو متوجه شدی؟وطرف را پشیمان میکنم از اینکه در دفعات بعدی هم به من کمک کند.
چرا انتقاد و انتقاد شنیدن برای ما سخت است ودرجامعه مترادف دشمنی است؟
چرا وقتی کسی از من انتقاد کنه من فکر میکنم که منو دوست ندارد؟چــرا میخواهم ریشه اش را از زمین بردارم(اگه زورم برسه)چـــرا؟چرا اگه موفقتی را نداریم سریعا اعلام نمی کنیم؟شاید برای اینکه اگه کسی به ما بگه با تو موافق نیستم یا از ما انتقاد ما ناراحت میشیم!یا خیلی دردم میاد؟
در حالی که لزوما اینطور نیست.ممکنه که من راه درستشو بگم وطرف خیلیم تشکر کنه.
خیلی دلایل دارد.
ولی یکی از دلایلش اینه که ما از خودمون انتظار داریم بی عیب ونقص باشیم.کامل باشیم.
حالا من از شما خواننده عزیز چند سوال می پرسم؟
حالا زیاد چیز میدونید یا سال گذشته؟ متشکرم حالا
حالا زیاد چیز میدونید یا سال آینده؟ متشکرم سال آینده
آیا معتقدید چیز های در گذشته بودن و ما نمیدونستیم ولی حالا میدونیم.وچیزهای هم در آینده هستن که حالا نمی دونیم.
آیا به خاطر چیز های که نمیدانم وجای رشد و آموختن دارم دارم باید با خودم بد باشم؟
چرا آقای رئیس از خودت انتظار داری از همه بالا باشی؟ چرا پدر جان انتظار داری همه حرفات درست باشه وهمه ازت اطاعت کنند؟چــرا مادر خانه شما فکر میکنی حرف درست را فقط شما میزنی وهیچ تردیدی در خواسته ها ونظرهایت نداری؟چرا از خودمون انتظار داریم بی عیب ونقص باشیم؟
مگه ندانستن عیبه؟اگه ندانی ونخواهی بیاموزی عیبه.
بیایید نگذاریم آسمون زندگیمون به زمین بچسبه.نذاریم اوضاع قمر در عقرب بشه.
وقتی کسی ما رو راهنمایی میکنه ازش تشکر کنیم.وقتی کسی با حسن نیت میاد و یه دیدگاهی رو به ما میگه درست یا غلط.آمده گفته وقت صرف کرده روش فکر کرده.ازش تشکر کنیم.
لزومی نداره باهاش موافق باشیم ولی ازش تشکر کنیم.تشکر کنیم چون جرات کرده و دیدگاشو به ما گفته.
شما خواننده عزیز می توانید همین حالا تصمیم بگیریدوکاری کنید از حالا به بعد هرگز آسمون زندگیتون به زمین نچسبه.به شرطی که دوتا کلمه رو از امروز به کار ببرید:
تشکر کنیم از بابت هر خدمت وسرویس که به ما می کنند.هر خبری که به ما می دهند حتی انتقادی که از ما می کنند تشکر کنیم.
هر وقت چیزی می خواهیم باید خواهش کنیم.به جای اینکه دستور بدیم.بر – نرو – اینو بیار – اینو بردار:بگید خواهش میکنم – لطفا – متشکرم
مطمئا باشید که اگه اینها رو به کار ببرید هیچ وقت آسمون زندگیتون به زمین نمی چسبه-وهمیشه آسمون زندگیتون جای خودش میمونه.وشما راحت وبدن درد سر ودر ظمن محبوب تر زندگی خواهید کرد. با تشکر جانبلاغی
لطفاتوجه فرمایید: کاربران و خوانندگان عزیز در صورتی که فکر می کنید این مطالب مفید هستند لطفا کپی برداری نفرمایید بلکه دوستانتان را به این سایت معرفی کنید.و اگر هم کپی برداری می کنید به خاطر احترام به حقوق نویسنده لطفا منبع آن را ذکر نمایید.
از اینکه به حقوق دیگران احترام می گذارید متشکریم.
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 20:28