در امان تنهایی تنها و تاریک خدا مانند
دلم تنگ است گبیا ای روشنی روشن تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سر پوش سیاهی ها
دلم تنگ است
آه ... آه ... اما
او چرا این را نمی داند که در این جا
من دلم تنگ است ، یک ذره ست ؟؟؟
ای داد بر من ، داد
من نمی دانم چرا طاووس من این را نمی داند ؟؟؟
که من بیچاره هم در سینه دل دارم
که دل من هم دل ست آخر ؟؟؟
سنگ و آهن نیست
او چرا این قدر از من غافل است آخر ؟؟؟ .
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار
منو از خاطرهکم کن تا ابد خدا نگهدار
من که اگر اشک بدادم نرسد
میمیرم
من اگر یاد تو را
یادی نکنم میمیرم ...
بیا که لحظه لحظه های انتظار
تمام وجود خسته مرا به نیستی کشانده است .
منم عاشق مرا غم سازگار است
تو معشوقی تو را با غم چه کار است
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است
کارم از گریه گذشته است به آن میخندم
مگه تو نگفتی دوسم داری پس چرا تنهام گذاشتی ؟؟؟
پس بذار روی ماهت رو دم آخر نگاه کنم
سخته با خاطراتمون با دل خون وداع کنم
Love
- حامدHamed20.ir77@yahoo.com