اما نمی توانستند قل بخورند/a>
بعضی دیگر قل می خوردند
اما جور در نمی آمدند/a>
یکی از جور در آمدن چیزی نمی فهمید/a>
دیگری از هیچ چیز چیزی نمی فهمید/a>
یکی زیادی ظریف بود/a>
و تالاپی پایین افتاد .../a>
یکی او را می ستود ...
و می رفت پی کارش/a>
بعضی ها بیش از اندازه قطعه گم شده داشتند/a>
بعضی بیش از اندازه قطعه داشتند
تکمیل تکمیل !/a>
او یاد گرفت که چگونه از چشم حریص ها خود را پنهان کند/a>
باز هم با انواع دیگری روبه رو می شد
بعضی خیلی ریزبین بودند/a>
بعضی ها در عالم خودشان بودند
و بی خیال می گذشتند
سلام !/a>
v
فکر کرد برای توجه دیگران خود را بیاراید .../a>
فایده ای نداشت/a>
این بار پر زرق و برق شد
اما با این کار خجالتی ها از سر راهش فرار کردند/a>v
عاقبت یکی پیدا شد که کاملا جور در می آمد !/a>
/a>
اما ناگهان ...
قطعه گم شده شروع کرد به رشد کردن !/a>
و رشد کرد/a>
- من نمی دانستم تو رشد می کنی
قطعه گم شده جواب داد :
"من هم نمی دانستم."/a>
- میروم پی قطعه گم شده خودم،
که بزرگ هم نمی شود .../a>
روزها گذشت تا یک روز،
کسی آمد که با دیگران فرق داشت
قطعه گم شده پرسید : "از من چه می خواهی ؟"
- هیچ
- به من چه احتیاجی داری ؟
- هیچ
قطعه گم شده باز پرسید : "تو کی هستی ؟"
دایره بزرگ گفت : "من دایره بزرگم."
/a>
قطعه گم شده گفت :
"به گمانم تو همان کسی باشی که مدتهاست در انتظارش هستم. شاید من قطعه گمشده تو باشم"
دایره بزرگ گفت : " اما من قطعه ای گم نکرده ام و جایی برای جور در آمدن تو ندارم"
قطعه گم شده گفت : "حیف ! خیلی بد شد. چه قدر دلم می خواست با تو قل بخورم ..."
دایره بزرگ گفت : "تو نمی توانی با من قل بخوری. ولی شاید خودت بتوانی تنهایی قل بخوری"/a>
- تنهایی ؟
نه، قطعه گمشده که نمی تواند تنهایی قل بخورد
دایره بزرگ پرسید : "تا به حال امتحان کرده ای ؟"
قطعه گم شده گفت :"آخر من گوشه های تیزی دارم. شکل من به درد قل خوردن نمی خورد"
دایره بزرگ گفت : "گوشه ها ساییده می شوند و شکل ها تغییر می کنند
خب، من باید بروم. خداحافظ !
شاید روزی به همدیگر برسیم ..."
و قل خورد و رفت/a>
قطعه گم شده باز تنها ماند
مدتی دراز در همان حال نشست/a>
آن وقت ...
آهسته ...
آهسته ...
خود را از یک سو بالا کشید .../a>
تلپی افتاد/a>
باز بلند شد ... خودش را بالا کشید ...
باز تالاپ ...
شروع کرد به پیش رفتن .../a>
و به زودی لبه هایش شروع کرد به ساییده شدن ...
آن قدر از جایش بلند شد افتاد
بلند شد افتاد
بلند شد افتاد/a>
تا شکلش کم کم عوض شد .../a>
حالا به جای اینکه تلپی بیفتد، بامپی می افتاد ...
و به جای اینکه بامپی بیفتد، بالا و پایین می پرید ...
و به جای اینکه بالا و پایین بپرد، قل می خورد و می رفت ...
نمی دانست به کجا، اما ناراحت هم نبود/a>
همین طور قل خورد و پیش رفت/a>
تا .../a>
/a>
به جای اینکه بنشینی و منتظر