شبانهروز چند ساعت است؟ خوب معلوم است بیست و چهار ساعت!
پس اگر کسی از راه رسید و انجام یک کار را به ساعت 25 زندگیاش موکول کرد، معنایش چیست؟
خیلیها میگویند جواب این هم کاملا معلوم است! معنایش این است که آن کار هرگز انجام نخواهد شد چون زمانی واقعی برای انجام آن اختصاص نیافته است.
اما درست همینجا یک نکته ظریف وجود دارد که آن خیلیها نمیبینند و آنها که میبینند خوب میدانند ساعت 25 میتواند وجود داشته باشد! راز این اتفاق در قراردادی بودن تقسیم شبانهروز به 24 ساعت است. بد نیست بدانید که اگر اجداد ما در قرنها پیش، به جای 24 ساعت، شبانهروز را به 25 ساعت تقسیم میکردند، شاید شکل و شمایل ساعتها و تقویمها و زمانسنجها کمی تغییر میکرد، اما در نهایت هیچ چیزی روی زمین و آسمان زیر و رو نمیشد و زندگی اجتماعی انسان به شکلی متفاوت به حیات خود ادامه میداد. تقسیم شبانهروز به 24 ساعت، مثل خیلی از تقسیمات دیگر، یک توافق ذهنی بین ما آدمهاست و به همین خاطر هر انسانی میتواند در ذهن خود، به یک ساعت اضافی به نام ساعت 25 هم باور داشته باشد و درست مانند بقیه ساعات شبانهروز با آن برخورد کند. ساعت 25، ساعت اضافهای است که استفاده نمیشود، اما هست و میتوانیم خیلی از کارهایی که قصد انجامشان را نداریم و یا فرصت و انرژی کافی برای پرداختن به آنها در اختیارمان نیست را به این ساعت اضافی منتقل کنیم! ساعت 25 یک ساعت اضافی است که میتواند به یک ساعت طلایی در زندگی شغلی و اجتماعی ما تبدیل شود و برای ما راحتی و آسایشی بینظیر فراهم سازد! تصور کنید شما نسبت به تمام انسانهای عالم هر شبانهروز یک ساعت وقت بیشتر در اختیار دارید. وقتی که به ظاهر غیرواقعی است اما بسیاری مواقع به شکلی عالی و حیرتآور جواب میدهد
حتما میپرسید یک ساعت وقت اضافی ذهنی چگونه میتواند به زمانی طلایی تبدیل شود و از همه مهمتر، برای ما منبعی از آرامش و راحتی فراهم سازد؟! جواب این سوال را افراد موفقی که فعالیتهای خود را برنامهریزی میکنند خوب میفهمند، آنها به شکلی حیرتآور از ساعت 25 برای تامین نیازهای زمانی خود استفاده میکنند.
آدمهای موفق استاد برنامهریزی فعالیتهای خود هستند. آنها برای هر روز زندگیشان یک سری فعالیت مشخص را بر اساس اولویت و اهمیت تعریف میکنند. از سوی دیگر همه میدانیم که کارهای زندگی تمامشدنی نیستند و همیشه یک سری کار هست که شاید مهم نباشند، اما مزاحم و دست و پاگیرند و تا برای آنها وقتی کنار گذاشته نشود، دست از سرمان برنمیدارند.
آدمهای موفق برای انجام این کارهای دست و پاگیر، یک زمان طلایی اختصاص میدهند و با این کار فضای ذهن خود را از سر و صدا و مزاحمت آن کار بیاهمیت خلاص میکنند. به زبان ساده وقتی کاری کماهمیت اما دست و پاگیر، به سراغشان میآید میگویند بسیار خوب! حتما به تو رسیدگی میکنم. بعد دفتر برنامهریزیشان را باز میکنند و در محل مربوط به ساعت 25، انجام آن کار دست و پاگیر را یادداشت میکنند. سپس به سراغ کارهای مهم و اصلی خود میروند. اگر فرصت یافتند و توانستند وقت اضافی به دست آورند سراغ کار مربوط به ساعت 25 میروند و آن را زودتر یعنی در همان 24 ساعت معمول زندگیشان انجام میدهند، اگر هم نتوانستند آن را به ساعت 25 روز بعد محول میکنند. به همین سادگی.
استفاده از ساعت 25 برای ما چند مزیت مهم به همراه دارد. یکی اینکه وقتی با امور مزاحم و چالشی اما نامهم در زندگی برخورد میکنیم لازم نیست از آنها فرار کنیم و چشمهایمان را به سمت دیگری بدوزیم و خود را به ندیدن بزنیم، بلکه برعکس کار دست و پاگیر را خوب برانداز میکنیم و برای انجام آن هم مثل بقیه کارها وقت مشخصی را کنار میگذاریم. وقتی ذهن ما باور دارد ساعت 25 وجود دارد، در نتیجه دیگر ناراحت انجام نشدن کارهای مربوط به آن نیست و آرامش میگیرد.
مزیت دوم این است که تمام انرژی و توجه ما در طول روز روی امور اصلی و مهم متمرکز میشود و طبیعی است وقتی انسان با تمام دقت و توجه روی کارهای خودش وقت بگذارد، حتما کارهایش سریعتر انجام خواهند شد و در نتیجه همیشه ساعتی وقت اضافی برای انجام امور کماولویت، مثل کارهای ساعت 25 برایش فراهم میشود.
مزیت سوم هم این است که با پذیرش ساعت 25 در زندگی، ما یاد میگیریم که قید و بندهای توافقی زندگی را زیاد جدی نگیریم و خود را اسیری بیدست و پا در دنیای ماشینی تصور نکنیم. به عبارت روشنتر ساعت 25 همیشه به ما لبخند میزند و میگوید: "زیاد هم بازی زندگی را جدی نگیر! بخش اعظم این بازی، ذهنی و توافقی است و ربطی به واقعیت زندگی ندارد!" بنابراین مادامی که تلاش میکنی و با برنامهریزی و دقت فعالیتهایت را اولویتبندی میکنی و کارها را بر اساس اهمیتشان به درستی انجام میدهی، بدان که هیچوقت برای انجام کارها وقت کم نمیآوری."
این را ساعت 25 میگوید. باور ندارید!؟ امتحانش کنید!