مردانگی، ویژگیها و استانداردهای خودش را دارد. جنم داشتن، تسلط بر زندگی پیدا کردن و داشتن روحیه حمایتگری، از مهمترین این ویژگیهاست. مردی که نمی تواند به زبان و رفتار از خانواده خود حمایت کند، اگرچه بسیار آرام ،ساکت، قانع، صبور و نجیب باشد، در صفات مردانه ضعف دارد. مرد باید به اندازه ای قوی و باجنم باشد، که کسی فکر آزار خانواده او را هم نکند. ضعف داشتن در حمایت و دفاع از خود و خانواده چیزی است که امروزه بیشتر دیده می شود ولی کمتر عیب دانسته می شود.
مهربان بودن و با مردم مدارا کردن ،بنای اصلی رفتار یک مسلمان است. اما همین مسلمان گاهی برای حفظ ارزشهای زندگی باید ناراحت یا عصبانی شود و خشم خود را به گونه ای اصلاح گرانه بروز دهد. همیشه و با همه یکسان رفتار کردن یا از نفاق است یا از ضعف.
مردی که در معاملات همیشه اختیار را به شریک می سپارد، مردی که در هر رابطه ای تسلیم فرد مقابل می شود، مردی که خشمش را تنها با قهر و فرار ابراز می کند، مردی که اگر خانواده اش هتک حرمت شوند یا مورد تعرض قرار گیرند عکس العمل مناسبی نشان نمی دهد و همواره ساکت می ماند، قطعا ضعیف و ناتوان است. در چنین مردانی صفات مردانگی دیده نمی شود . زندگی کردن با چنین مردانی اگرچه دارای خصوصیات بسیار خوب دیگری باشند، بسیار سخت است.
زنهایی که با چنین مردانی زندگی می کنند معمولا نمی توانند زنانه رفتار کنند. اینها مخصوصا اگر خودشان ضعیف نباشند و از قدرت روحی خوبی برخوردار باشند، ناچار می شوند بخشی از وظایف همسرانشان را به عهده بگیرند. این دخالت اگر چه زندگی نیمه فلج این افراد را کمی سامان می بخشد، مشکلاتی هم به وجود می آورد. زن وقتی مجبور است نقش مرد را هم بازی کند، نمی تواند فرزندانش را از الطاف مادری سیر کند. فرزندان این خانواده ها معمولا دو تا بابا دارند اما از وجود مادر چندان بهره ای نمی برند.
در این خانواده ها اگر چه چندان محسوس به نظر نیاید باز هم این نظر خانم خانه است که همواره اجرا می شود و مرد ضعیف و زبون است. اما این ایرادی است که به خود او رواست نه به همسرش . زنان این دسته از مردان از این لحاظ مورد ظلم واقع شده اند. زیرا ضعف مرد آنها را مجبور به پذیرش مسئولیتهای بیشتری کرده که آمادگی زیادی هم برای آن نداشته اند.
یک مرد هرچه قویتر و مقتدرتر باشد، از حقوق خانواده اش بیشتر دفاع خواهد کرد و رفاه بیشتری را می تواند برای آنها ایجاد کند. زنهایی که با مردهای قوی زندگی می کنند به واقع یک "زن" باقی می مانند و از زن بودن خودشان لذت می برند هر چند متوجه این امتیازشان در زندگی نباشند.
مردان ضعیف سلطه پذیر، معمولا ظاهر بسیار خوبی دارند و در قضاوت دیگران افرادی بزرگوار و مهربان و صبور ارزیابی می شوند. اما واقعا این خوبی ها را ندارند. زیرا آنچه آنها را مجبور به رعایت مسائل اخلاقی می کند ضعف آنهاست نه خوبی و لطفشان . به همین جهت اینها معمولا در محیط خانه پرخاشگر و غرغرو هستند. بلکه پرخاشگری و بدرفتاری اینها در خانه بیش از مردهای دیگر است چون خانه تنها جایی است که اینها در محیط آن می توانند به راحتی ابراز وجود کنند و ناراحتی هایشان را بیرون بریزند. لذا هر چه در محل کار یا در ارتباط با دیگران بیشتر تحقیر شوند در خانه بدرفتاری بیشتری خواهند داشت. اما ثابت کردن این چیزها برای زنان این دسته از مردها دشوار است به دلیل همان ظاهر آرام و مهربانی که از خودشان نشان می دهند.
اینها که ضعیف اند تحمل انتقاد شنیدنشان بسیار پایین است. انتقاد کردن از این افراد جراتشان را بیش از پیش می کشد و آنها را عاجز تر می کند اینها بیشتر به تعریف و تحسین احتیاج دارند. اما در این خصوص نیز نباید اشتباه کرد. افراط در این عرصه هم این ها را وابسته می کند ولی از ضعفشان نمی کاهد.
مطالعه زیاد، تفکر هوشمندانه در رفتارهای اجتماعی دیگران، الگو برداری از رفتارهایی که قدرت روحی بیشتری برای آنها هزینه شده است، افزایش تماسها و ارتباطات اجتماعی، شرکت در فعالیتهای ورزشی و ... می تواند برای ارتقائ قدرت روحی این افراد مناسب باشد.
در هر حال تحت نظر یک روانکاو قرار گرفتن و با نسخه مناسبی درمان را پیش گرفتن بهترین راه است.