منظور ما از توانمندی، عمل کردی پیوسته و نزدیک به کامل، در یک فعالیت است. شاخصه ی اول یک فعالیت توانمندانه، آن است که بتوانید آن را پیوسته انجام دهید. ممکن است شما گاهی بتوانید ضربهای افتخارآفرین همانند «پله» به توپ بزنید؛ اما این، یک توانمندی به حساب نمیآید ؛ مگر این که بارها و بارها آن را تکرار کنید.
«بیل گیتس» توانسته است شرکتی برجسته، هم چون میکروسافت بسازد؛ ولی اداره ی آن برایش چندان نیروبخش و خوشایند نبود . این نقشه برای او هم خوان با توانمندی او نیست؛ تیزاب محک زنی توانمندی چیست؟
فعالیتی توانمندانه است که همواره بتوانید خود را با احساس خوشبختی و پیروزمندی، آماده ی انجام آن کنید و با بیشترین توانمندی ها – و نه با برطرف کردن کاستی ها – به برتری برسید؛ البته منظور این نیست که کاستی ها را به فراموشی بسپاریم؛ بلکه شما باید یاد بگیرید که با کاستی های خود بسازید و با رها شدن از این بند، توانمندی های خود را بیشتر کنید. شما باید بر روی توانمندی هایتان سرمایهگذاری کنید و کاستی هایتان را مدیریت نمایید.
برای برپا ساختن زندگی بر گرد توانمندی های خود به چه نیاز دارید؟
دادن این پند که بر توانمندی هایتان سرمایهگذاری کنید و کاستی ها را مدیریت کنید، آسان است؛ ولی پیاده کردن آن در زندگی، همان گونه که تجربه کردهاید، دشوار است. ساختن یک زندگی نیرومند و شایسته، همواره کاری پرچالش و آمیزهای از متغیرهای گوناگون است؛ خودآگاهی و بلوغ شما ، فرصت هایتان ، کسانی که در پیرامونتان هستند و کسانی که انگار گریزی از آنان نیست.
دو ابزار انقلابی برای ساختن یک زندگی نیرومند و استوار بر گرد توانمندی های خود مورد نیاز است. نخستین ابزار انقلابی این است که چگونه میتوان به کمک چیزهایی که میآموزید، هوشمندی طبیعی خود را بشناسید.
ما، توانمندی را عمل کرد پیوسته و نزدیک به کامل، در یک فعالیت، تعریف کردیم؛ اما چگونه میتوان بدان رسید؟ آیا میتوان با تمرین پیاپی، هر کاری را نزدیک به کامل انجام داد یا این که کار نزدیک به کامل، به گونهای از هوشمندی طبیعی نیاز دارد؟
اگر برای ساختن گروهی از افراد که بی مهابا به شما در کار کمک کنند، دچار گرفتاری و تلاش فراوان میشوید ، آیا با تمرین میتوانید به یک فرد موفق، در زمینه ی ساختن گروه تبدیل گردید؟ اگر غالب در رو به رو شدن با انسان ها ناتوان و ناراحت هستید، آیا با تمرین و پی گیری ، میتوانید مجاب کننده ی خبره ای شوید؟
پرسش این است که آیا میتوان در این زمینهها بهتر شد؟ البته که در هر زمینهای میتوانید بهتر شوید، پرسش این است که آیا تنها با تمرین، میتوان به جایی رسید که فعالیتی پیوسته و در حد نزدیک به کمال انجام داد؟
پاسخ به این پرسش، منفی است؛ زیرا « با تمرین، همواره میتوان کامل شد» و توانمندی در هر فعالیت، نیازمند به برخورداری از گونهای هوشمندی طبیعی است.
دومین ابزار انقلابی، نظام مناسب برای تشخیص هوشمندی برتر است. یک راه مطمئن، برای شناسایی بزرگ ترین توانمندی نهفته در هر فرد وجود دارد؛ یک گام به عقب برگردید و بیندیشید که چه فعالیتی را با شتاب و بی دردسر انجام دادهاید و گامهای آن را بدون آموزش پیشین ، به آسانی برداشتهاید.
به خاطر آورید که آیا چنان غرق در فعالیت شده بودید که زمان را فرموش کنید؟ اگر چنین فعالیتی را به خاطر دارید، تکرار آن یا نمونههای آن در ماههای بعد را پیگیری کنید. در این صورت، در گذر زمان، به هوشمندی برتر خود آگاه میشوید و میتوانید به پالایش آن به سوی یک توانمندی شایسته و نیرومند، اقدام کنید.
چگونه میتوان هوشمندیهای خود را شناخت؟
توانمندی های فردی را میتوان از واکنش های ناگهانی و بی واسطه از مغز به رخدادها، شناخت. این گونه واکنشها، بهترین سرنخ را از هوشمندی های شما به دست میدهند. آنها جایگاه ارتباط های نیرومند مغزی را آشکار میسازند. به تازه ترین میهمانی که گرفتهاید، بیندیشید؛ بیشتر وقت خود را با چه کسانی گذراندهاید؟ آنانی که میشناختید یا آنان که نمیشناختید؟ چنان چه درمیان ناآشنایان غوطهور بودهاید نشان از برون گرایی طبیعی شما دارد و نشانه ی عشق وافر به دیگران است. شما میتوانید در سایه این نیاز، به دیگران، به آسانی دست یابید و برعکس، چنان چه تمام وقت میهمانی را با آشنایان و دوستان خود گذراندهاید ، نشان از شکوه بازگوگری دارد؛ آرزوی طبیعی که خواهان ژرفا بخشیدن به ارتباط های موجود است. اگر تا چشمتان به یک کودک افتاد، در پی آن بر میآیید که چه کسی و چگونه از وی نگهداری می کند، نشان از هوشمندی «یکدلی» نیرومند شما دارد.
برخی از پیروزی دیگران در کار، خشنود میشوند؛ چیزی که از دید اغلب ما پنهان میماند، گروهی دوست دارند که سردرگمیها را به سامان بیاورند. برخی از میهمانداری لذت میبرند. پارهای از پاکیزه کردن مکانها خوشحال میشوند، گروهی عاشق اندیشههای نو هستند و گروهی نیزبه حقیقتیابی و تجزیه و تحلیل، علاقهمند هستند. برای برخی از مردم، تنها یادگیری، معنا و مفهوم دارد. برای برخی ، کمک به دیگران، اقدامی مثبت به حساب میآید و...
این فهرست را میتوان به شماره ی انسانهای روی زمین توسعه داد. سرشت ما آن چنان بی همتا و ویژه تنیده شده که هر کدام، خشنودیهای اندک و متفاوتی را تجزیه میکنیم؛ توصیه ما این است که به وضعیتهایی توجه ویژه کنید که برای شما خشنودی به همراه دارند. اگر توانستید آنها را شناسایی کنید، در راه صحیح پیروی از هوشمندی های خود افتادهاید. واکنش های ناگهانی، آرزومندی، یادگیری با شتاب و خشنودی، به شما کمک میکنند تا پیگیر مسیر هوشمندیهای خود باشید. در زندگی روزمره، گاهی بایستید و با دقت به نشانه ها و نواها گوش فرا دهید. اینها به شما کمک میکنند تا هوشمندی هایتان را بشناسید.
چگونه میتوانیم با کاستی هایمان کنار بیاییم ؟
با کاستی های خود چه کنیم؟ بسیاری از ما انباشته از کاستی های فراوان هستیم. هر چند که به توانمندی های خود بنازیم و هر چه این توانمندی ها گاهی آشکار شوند، اما باز هم احساس می کنیم که اژدهای کاستی ها هم چنان در نهاد ما لانه کرده است. امیدواریم تاکنون قانع شده باشید که کاستیها زیاد با اهمیت نیستند و کمتر خود را نشان می دهند و به جای اژدها، بیشتر حالت جن و پری و دیگر موجودات خیالی را دارند. بنابراین، نمی گویم که تنها بر توانمندی های خود تکیه کنید و کاستی ها را به دست فراموشی بسپارید؛ بلکه بایستی بر توانمندی ها تمرکز کرده، کاستی ها را با یافتن راه هایی ، اداره و مهار کنید.
بهترین راه مدیریت کاستی ها کدام است؟
نقطه ی آغازین، شناخت کاستی هاست. تعریف ما از کاستی ها، امری است که برسر راه کارکرد برتر، مانع ایجاد میکند. این تعریف، ساده به نظر میرسد ؛ ولی با تعریف و برداشتی که از کاستی ها داریم ، متفاوت است. ما درذهن خود، منطقههای ناکارآمد فروان داریم؛ ولی بسیاری از آنها فراهم نیستند و ارزش اندیشیدن را ندارند. چرا؟ زیرا بر سر راه کارکرد برتر ما قرار نمیگیرند و اعتباری ندارند. از این رو، نیازی به مدیریت آنها نیست و تنها بایستی این گونه کاستی ها را فراموش کرد.
برای مثال، ناآگاهی از جدول تناوبی عناصر یا ندانستن کار با طیف سنج ، برای شما کاستی به حساب نمیآورد؛ زیرا نمیخواهید به پژوهش های علمی در این زمینهها بپردازید.
اینها را باید دانش ها ومهارت هایی دانست که به هنگام نیاز، به سویشان میرویم و میآموزیم ؛ ولی برای یک نفر خلبان جت بوئینگ 474، ناآگاهی از کار با دستگاه های ناوبری هواپیمایی، به راستی مشکل آفرین و کاستی میباشد. ناهوشمندی در حوزه ی ارتباط با دیگران، برای یک مدیر روابط عمومی یا یک سخنران دانشگاهی نیز چنین است.
برای کنار آمدن با کاستی ها چه باید کرد؟نخست باید فهمید که هر کاستی از کدام دسته است؛ مهارت، آگاهی یا هوشمندی . اگر کاستی ها به حوزه ی مهارت یا آگاهی مربوط باشند، حل مسئله، بسیار آسان است و باید به فراگیری مهارت ها یا دانش های لازم آن پرداخت.
به موارد زیر فکر کنید و به کشف توانمندیهای خود بپردازید و آنها را مدیریت کنید:
هر توانمندی، تنها یک توانمندی است و ناکامیها، تنها یک فرصت هستند؛ فرصتی که با بهرهگیری از آن میتوان به پیشرفت ادامه داد.
برای رسیدن به برتری، باید برروی توانمندی های خود سرمایهگذاری کنیم.
اگر خود را به درستی نشناسیم، دیگران را هم نخواهیم شناخت و آن گاه است که گرفتار دیدگاههایی بر پایه ی جنسیت، نژاد، مذهب و...، در ارزیابی انسان ها میشویم؛ به کلی گرایی در میافتیم و درباره ی دیگران، ، داوریهای ناشایست انجام میدهیم.
هوشمندی هرکس، بی همتا و پذیرفتنی است.