خانه جایی است که کودک را برای زندگی اجتماعی آماده میسازد. کودک به تدریج با یادگیری آداب و رسومی که در بین اعضای خانواده میآموزد، از قبیل غذاخوردن، لباسپوشیدن، رفتارهای پسندیده، احترام گذاشتن به دیگران و... نسبت به ارزشهای اجتماع و جامعهای که بدان پای خواهد گذاشت، آشنا میشود. برخی از کودکان بنا به هر دلیلی کمتر از سایر هم سن و سالانشان مهارت اجتماعی را فرا میگیرند و هیچ چیز برای والدین آنها دردناکتر از طرد شدن فرزندشان...
از میان جمع کودکان دیگر نیست. پدر و مادر باید با ترسیم چشماندازی از آینده، برنامهریزی دقیق و سنجیدهای برای آموزش فرزندشان پایهریزی کنند. از آن جایی که اغلب کودکان خردسال خواهان برقراری ارتباط با دیگر کودکان هستند، باید مهارتهای اساسی اجتماعی شدن را مثل فروتنی، ادب، حفظ ارزشهای جمعی، رعایت قوانین بازی و... گام به گام بیاموزند.
مراحل اجتماعی شدن کودکان
مراحل اجتماعی شدن برای تمامی کودکان مشخص و معین است. آنها تا قبل از یک سالگی به ندرت ارتباطی معنادار با سایر کودکان برقرار میکنند. اگر دو کودک نه ماهه را روبهروی یکدیگر بگذارند، آنها به گونهای رفتار میکنند که انگار عروسک و اسباببازی هستند، به هم خیره نگاه میکنند، برای هم صدا درمیآورند و موهای هم را میکشند گروهی از آنها هم اساساً اعتنایی به دیگری نمیکنند و ساکت و آرام مینشینند.
بازی کودکان تا قبل از 5/1 تا 2 سالگی، محدود به بازی با خودشان میشود. آنها با خود زمزمه میکنند و از انجام بازیهای فردی (بازی با انگشتان، عروسکها، جغجغهها و...) لذت میبرند. آنها از این که پدر و مادر با زبانی ساده او را به بازی بگیرند، خوششان میآید در این مرحله دوست ندارند کودک دیگری وارد صحنه بازی آنها شود و سعی میکنند با گرفتن اسباب بازی از دستش، او را از بازی بیرون کنند. اغلب کودکان خردسال دارای ویژگی خود مرکز بینی هستند. آنان همه چیز را در ارتباط با خودشان ارزیابی میکنند. به عبارتی، دنیا را از دید خود میبینند. تمام حق را برای خودشان میخواهند و دوست دارند که همه مطیع آنها باشند.
از حدود دو سالگی به بعد اولین ارتباطهای معنیدار میان کودکان ایجاد میشود. البته دوام این تعاملات بسیار کوتاه است و در حد چند دقیقه بازی با کودکان دیگر است.
از این مرحله به بعد به تدریج نشانههایی از همکاری و شراکت و رعایت نوبت در بازیهای آنها پیدا میشود. البته مدام با هم بازی خود در حال کشمکش و جرو بحث هستند تا حدی که جنجال آنها منجر به قهر و گریه میشود و با میانجیگریهای عاقلانه والدین، رابطه آنها صمیمیتر و پایدارتر میشود.
پدر و مادر هم نباید انتظار داشته باشند که کودک دو تا سه ساله آنها از خود خویشتنداری نشان دهد، زیرا او تمام آداب مورد پذیرش جمع و محدودیتها را نمیداند.
والدین وظیفه دارند به کودک کمک کنند تا تعادلی بین خواستههای خود (ابراز وجود کردن) و پیروی کردن از جمع را به او بیاموزند. اگر در این مرحله کودک را به مهد گذارند، او میتواند در گروههای سه تا چهار نفری به بازی بپردازد و تجربهای از بودن در جمع کودکان دیگر داشته باشد.
این دوره زمانی است که والدین - به ویژه مادران که زمان بیشتری را با کودک خود سپری میکنند- باید درصدد یافتن دوستی مناسب برای فرزندشان باشند. بچههای فامیل، دوستان و همسایهها میتوانند اولین محفلهای دوستانه کودکان را تشکیل دهند.
در این مرحله تفاوتی بین دختر و پسر و بازیهای آنها وجود ندارد و آنها میتوانند به راحتی هم بازی یکدیگر شوند. والدین و یا مربیان میتوانند موقعیت گروه را برای کودکان توضیح دهند و از آنها بخواهند که با قرض دادن و پس گرفتن اسباببازیهایشان، مفاهیم بازیهای گروهی را به آنها بیاموزند.
توجه داشته باشید، اگر کودکی نتواند مهارتهای لازم برای شرکت در گروهها و دستههای کودکان دیگر را کسب نماید، بیش از معمول ستیزهجو و نامتعادل میشود و از سوی هم سن و سالانش نادیده گرفته میشود. برای اغلب کودکان ضروری است که رفتارهای اجتماعی جدیدی بیاموزند و ضمن بودن در جمع بچهها، پیامدهای رفتاری خود را در موقعیتهای گوناگون ارزیابی کنند. برای مثال، کودکی که بسیار پرخاشگر و خشن است و نمیتواند دوستی و محبت هم سالان خود را جلب کند، باید بتواند با کاهش میزان و دفعات پرخاشگری، تعدادی دوست پیدا کند و یاد بگیرد که اگر رفتارش با کودکان دیگر آرامتر شود، نظر منفی بچهها نسبت به او تغییر خواهد کرد، و او در آینده میتواند تجربههای اجتماعی بیشتری داشته باشد.
از جمله مهمترین عوامل موثر در پذیرش دوستان و همسالان میتوان از لبخند زدن، خندیدن، سلام کردن، پیوستن به گروه، دعوت کردن دیگران، صحبت کردن، گوش دادن به حرفهای سایرین، همکاری، آراسته بودن، همدلی و شراکت نام برد. به بیان دیگر، کودک خردسال پیشدبستانی علاقهمند به برقراری ارتباط با هم سالانی است که شاد و خوشرو باشند و اسباب بازیهایشان را با آنها شریک شوند. از جمله ویژگیهای اجتماعی کودکان در این دوره عدم پایبندی به دوستیها و رفاقتهاست. کودک پنج شش ساله به راحتی دوستش را بدون آن که علت خاصی وجود داشته باشد، کنار میگذارد. این عمل او ناشی از عدم درک عمیق کودک از دوستی، صمیمیت و تعامل متقابل است.
به طور کلی، والدین میتوانند با آموزش مهارتهای اجتماعی به فرزندشان به آنها کمک کنند تا روابط و تعاملات دوستیشان را با کودکان دیگر گسترش دهند. کودک از طریق انجام بازیهای گروهی با سایر هم سن و سالانش میتواند به تفاوتهای بین افراد و دیدگاههایشان پی ببرد (یک کودک پیش دبستانی تصور میکند که همه مثل او فکر و احساس میکنند.) یادگیری این نکات به او کمک میکند تا از خود مرکزبینی خود بکاهد و در عوض سعی کند شرایط و موقعیتهای مختلف را از دید دیگران بنگرد. نکته دیگری که کودک از بازی با سایر هم سن و سالانش یاد میگیرد، آن است که <قانون بده> و <بگیر> را میآموزد.
برخی از راهکارهایی که موجب کاهش تعارضات و اختلافات بین بچهها میشود، عبارتند از:
1 - به کودکان یاد بدهید که آنها مجبور نیستند همه وسایلشان را با همدیگر شریک شوند. برخی از والدین از کودکانشان انتظار دارند که تمام اسباببازیهایشان را - حتی آنهایی را که خیلی دوست دارند - برای بازی مشترک بیاورند. این شاید خواسته بزرگی برای کودک باشد. همان طور که بزرگسالان تمام وسایلشان را با دیگران شریک نمیشوند، کودکان نیز حق دارند که بعضی از اسباببازیها و وسایلشان را شخصی (برای خودشان) بدانند و برای بازی با بچههای دیگر نیاورند.
2 - نسبت به بازی کودکان توجه نشان دهید و چنان چه یکی از آنها شروع به خشونت، پرخاشگری، صدمه زدن به دیگری نمود، عکسالعمل مناسب نشان دهید. به آنها یاد بدهید که قلدری، رفتارهای خشن و زورگویی هیچگاه مورد تایید نیست.
3 - زمانی که دو کودک بر سر یک اسباببازی بگوومگو میکنند و آن را میخواهند، احساسات هریک از دو کودک را برای دیگری شرح دهید. در چنین شرایطی راه حل جدیدی برای آن دو پیدا کنید. برای مثال، <...کدامیک از شما دوست دارد تا دیگری با اسباببازی بازی میکند، در آغوش من بماند...>، یا <...چطور است بازی دیگری با هم انجام دهیم...>، تا به تدریج اختلاف حل شود و منجر به یک بحران نشود.
4 -آموزش کنترل هیجانات - کودکان خردسال شدیداً تحت تاثیر احساسات و هیجانات لحظهای خود هستند. آنها نه تنها با حالات گوناگون احساسی خود آشنا میشوند و آنها را پرورش میدهند، بلکه یاد میگیرند که چگونه آنها را بیان کنند. یکی از مهمترین درسهایی که کودکان خردسال در این زمینه یاد میگیرند آن است که بتوانند احساسات و عواطف تند خود را نرم کنند.
والدین میتوانند به کودک کمک کنند تا روشهای صحیح کنترل احساسات را به تدریج بیاموزند و به کار برند. باید بدانید که کودک بهترین مقلد رفتارهای شماست. او از طریق مشاهده اعمال شما یاد میگیرد که چگونه در شرایط مختلف باید رفتار کند. راه دیگر برای آموزش کنترل سالم هیجانات آن است که برای کودک داستانها و ماجراهای گوناگون بخوانید و تعریف کنید. آشنا شدن با شخصیتهای داستانی به کودک یاد میدهد که چگونه در موقعیتهای دشوار میتواند درست رفتار کند. کودک باید یاد بگیرد که او حق دارد ناراحت، عصبانی، خوشحال و غمگین شود. احساسات بخشی از وجود اوست. او هم چنین باید یاد بگیرد که تنها راه حل تعارض با کودکان دیگر استفاده از برخوردهای فیزیکی و لفظی نیست (حتی اگر حق با او باشد!).