در حال حاضر در کشور ما کمتر خانوادهای وجود دارد که بتواند مسئولیتش را در این زمینه به خوبی و با موفقیت به انجام برساند چرا که با شکافی که میان نسل قبلی و نسل حاضر از لحاظ فرهنگی ایجاد شده، با چند نوع خانواده مواجه هستیم؛
نوع اول را خانوادههائی تشکیل میدهند که اصلاً به کودکانشان نمیتوانند در زمینه انتخاب همسر آموزشهای لازم را بدهند. از عوامل این مسأله میتوان به فقر فرهنگی، اجتماعی خانواده های مذکور اشاره کرد که باعث میشود افرادی ناآگاه و ناموفق تحویل جامعه گردد.
نوع دوم را خانوادههای ی تشکیل میدهند که بر این مسأله آگاهند که باید فرزندانشان را نسبت به آینده و مسأله انتخاب همسر آموزش داده و آماده نمایند ولی قسمت اعظم این گروه روش انتخاب همسر و زندگی خودشان را به فرزندانشان آموزش میدهند که این گروه نیز با توجه به شکاف فرهنگی ایجاد شده در جامعه کنونی، تنها توانستهاند آموزشهای تاریخ گذشته خود را به فرزندانشان انتقال دهند. هرچند که این نوع تربیت شاید در زمان خودش توأم با موفقیت بوده است، ولیکن اکثر افرادی که در این نوع خانودهها بزرگ میشوند دارای آگاهیها و ملاکهای درستی نسبت به امر انتخاب همسر و تشکیل زندگی مشترک نمیباشند.
نوع سوم را خانوادههای ی تشکیل میدهند که متأسفانه تعدادشان در جامعه ما خیلی پائین است و این نوع، خانوادههای ی هستند که بطور آگاهانه و با استفاده از دانش فرهنگی و اجتماعی بهروز، میتوانند فرزندانشان را با آمادگیهای لازم نسبت به آینده و مسأله انتخاب همسر، تحویل جامعه دهند.
با این توصیف، اهمیت نقش آموزشهای خانواده روی فرزندان بر همه آشکار میشود و طبق این طبقهبندی می توان نتیجه گرفت که یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر ازدواجهای ناموفق، به نوع خانوادهها و روش آموزشی آنها برمیگردد.
مدرسه
مدرسه نیز در دورهای خاص از زندگی هر فرد، نقش اول را در زمینه آموزش بازی میکند(حتی بیشتر از خانواده). کودک با ورود خود به محیط مدرسه، قدم در اجتماعیشدن بیشتر برمیدارد. نقش مدرسه نیز در جهت ارائه آموزشهای لازم به افراد بر هیچکس پوشیده نیست. مدرسه میتواند با آموزش مهارتهای اجتماعی، آموزش نقشپذیری و. .. کمک قابلتوجهی به افراد ارائه نماید. ولی متأسفانه در جامعه کنونی و باتوجه به روش آموزشی حاکم بر مدارس و آمار روزافزون طلاق در میان زوجین، بطور کامل آشکار است که مدارس نمیتوانند از عهده این مسئولیت خود برآیند. همه یقین داریم که در مدارس به آموزش مهارتهای اجتماعی کمتر توجه میشود و این خلاء مشکلات زیادی میتواند برای افراد در آینده بوجود آورد.
رسانههای گروهی
نقش آموزشی رسانههای گروهی، خصوصاً مهمترین آنها، تلویزیون، بر هیچکس پوشیده نیست. در جامعه کنونی شاید به جرأت میتوانیم بگوئیم که قویترین عامل فرهنگساز همین تلویزیون میباشد که کودکان از همان سنین اولیه با آن همراه میشوند و بیشتر اوقات زندگیشان را صرف آن میکنند. برنامههای تلویزیونی، بخصوص فیلمهای ی که پخش میشوند اگر با منطق و اصول صحیح تولید شوند به شک میتوانند راهکار خیلی قدرتمندی باشند برای فرهنگسازی.
تحقیقات زیادی نشان میدهند که تلویزیون میتواند حتی خلاءهای ایجاد شده توسط خانواده و مدرسه را نیز پُرکند. با این توضیح که برنامههای تلویزیونی میتوانند فرهنگ صحیح تشکیل خانواده و رواج ملاکهای صحیح ازدواج را برعهده داشته باشند و راههای رسیدن به ازدواجهای موفق را به جوانان انتقال دهند. هرچند که در سالهای اخیر در برخی از برنامههای تلویزیون و سینما افراط و تفریطهای ی مشاهده شده است ولی بعضی برنامههای موفقی نیز در این زمینه دیده شده است. در کل توجه برنامهسازان تلویزیون و سینما به مسأله فرهنگسازی صحیح، در تغییر نگرش جوانان میتواند خیلی موثر واقع شود.
از دیگر رسانههای گروهی میتوان روزنامهها، نشریات، کتابها، اینترنت و. .. را نام برد که دارای تأثیر زیادی در ایجاد نگرش مثبت و ارائه راهکارهای صحیح در این زمینه میباشند.
در پایان این بخش، لازم به یادآوری است که عوامل تربیتی و آموزشی در زندی هر فرد نقش اساسی را بازی میکنند و این عواما هستند که فرد را آماده میکنند تا فرد وارد مرحله مهم دیگری در زندگی (تشکیل زندگی مشترک) شود. در این خصوص تلاش خانوادهها و مخصوصاً دولت هرجامعه مدنظر میباشد که در اینصورت میتوانند نسلی پویا، موفق و خوشبختی را بهبار بیاورند.
نکاتی در مورد ازدواج
× آنچه مهم جلوه میکند، وظایف قشر روانشناسی است که بعنوان پزشک اجتماع باید تلاش کنند تا راه علاجی به معضلات اجتماعی، از جمله مسأله طلاق بیابند. اگر قشر روانشناسی جامعه بتواند این فرهنگ را در جامعه پیاده کند که هر فردی قبل از ازدواج باید در این مورد آموزشهای کافی (تا حدی که آگاهانه وارد مرحله تشکیل خانواده شود) را ببیند، مسلماً گام بزرگی در این راستا برداشته است.
× با شرایطی که در جامعه ما حاکم است شاید یکی از موثرترین راهها برای داشتن ازدواجی موفق، شناخت قبل از ازدواج باشد. طرفین در این دوره فرصتی دارند تا طرف مقابل را از لحاظ خصوصیات شخصیتی، اجتماعی، فرهنگی، نوع نگرش به زندگی و. .. ارزیابی کنند. متأسفانه در
جامعه ما هنوز این نوع ارتباط به خوبی تعریف نشده است و اکثر کسانی که به این نوع ارتباط روی میآورند، بدلیل اینکه نسبت به اصول و ملاکهای این نوع ارتباط آگاهی ضعیفی دارند، غالباً در کار خود موفق نمیشوند. برخی از عواملی که بتوانند این نوع ارتباط را به سرمنزل نهای ی برسانند، به شرح زیر ذکر میگردد: باید طرفین به ارتباطشان متعهد باشند و این دوران را با منطق صحیح پشت سر بگذرانند، باید به نوع ارتباط از بُعد انسانی (متعالی) نگریست و از تبدیلشدن این نوع ارتباط به یک رابطه کوچهبازاری باید جلوگیری شود، سعی شود در این نوع ارتباط احساسات به موقع ابراز گردد، هرکس باید موقعیتهای ی ایجاد نماید تا با علایق، سلیقهها و خصوصیات طرف مقابل آشنایی پیدا کند، یکی از ضروریاتی که در این نوع ارتباط لازم مینماید این است که حتماً باید این نوع ارتباط دارای هدف و برنامه جامع و کاملی باشد، پذیرفتن طرف مقابل را آنطور که هست باعث میشود رابطه سلامت خود را حفظ نماید، طرفین نباید به فکر تغییر خصوصیات همدیگر باشند و. ..
× بعد از ازدواج برای خود زندگی کردن، یکی از ملاکهایی است که میتواند افراد را به یکدیگر و زندگی علاقمند کند.
× در هر شرایطی توجه به اینکه شریک زندگیمان با ما تفاوتهای زیادی به لحاظ شخصیتی و عاطفی و. .. ( به خاطر تفاوت جنسیتی) دارد، میتوان حتی با مسائل غیرقابل پیشبینیشده هم کنار آمد.
× مردان نیازمند عشقی بنام اعتماد، پذیرش و تشویق هستند و زنان نیازمند عشقی هستند که در آن توجه، درک و احترام نهفته باشد.
× زمانی در مرد انگیزه ایجاد میشود که احساس کند همسرش به او نیاز دارد ولی در جنس زن زمانی انگیزه ایجاد میشود که مورد نوازش، مهر و محبت قرار گیرد.
× نکته پایانی اینکه، یکی از پرفشارترین دوران هر زندگی، دوران پس از تولد اولین فرزند است. به لحاظ تغییراتی که در زندگی رخ میدهد این دوره را به دورهای مسألهساز تبدیل میکند. لذا زوجین باتوجه به این نکته میتوانند با درک شرایط همدیگر وضعیت خوبی را برای یک زندگی شاد و موفق در کنار فرزندشان مهیّا سازند.