بسیاری از مبتلایان به اختلال وسواس فکری – عملی به علت ترس از انگ اختلال روانی، مشکلاتشان را ده ها سال از خانواده مخفی می کنند یا در برابر اعتراض های دیگران مشکل خود را نمی پذیرند و همین موضوع باعث شدیدتر شدن مشکلشان می شود.
درحالی که این افراد به نوعی اختلال اضطرابی دچارند که زندگی شان را تحت الشعاع قرار داده است. این مشکل روانشناختی که زمانی، فقط در متون تخصصی شناخته شده بود، اکنون بخشی از فرهنگ عامه شده است.
این مشکل گاهی آنقدرشدید می شود که باعث مشکلات زیادی از نظر اقتصادی، جسمی و ارتباطات اجتماعی می شود. مثلا افرادی که دارای نوعی وسواس به نام وسواس شستشو هستند بسیاری از ما در یکی از اقوام، اطرافیان یا دوستانمان موردی از آنرا سراغ داریم، بر اثر شستشوهای بسیار دچار مشکلات جسمی زیادی مانند کمردرد و اگزمای شدید پوست می شوند، چندین برابر بقیه هزینه آب پرداخت می کنند و به خاطر وسواسی که دارند ارتباط خود را با بسیاری از دوستان و اقوام خود که حساسیت آنها را در نظر نمی گیرند، قطع می کنند و حتی ممکن است سال ها باشد که مسافرت نرفته اند چون هیچ جایی را تمیز نمی دانند.
در این نوشته سعی داریم کمی در مورد علائم و نشانه ها روش های درمان این مشکل شایع روانشناختی صحبت کنیم. البته تمرکز ما در این مطلب بیشتر بر روی وسواس فکری – عملی است.
علائمی متنوع
وسواس انواع مختلفی دارد و به صورت کلی به دو نوع وسواس فکری و وسواس فکری – عملی تقسیم می شود. اگر چه تکرار اجباری رفتار یا هجوم ناخودآگاه افکار تکرارشونده علامت اصلی وسواس است، بعضی علائم دیگر که ممکن است با وسواس همراه باشد عبارتند از:
* عجول بودن
* کمال گرایی
* تردید
* مشکل در تصمیم گیری
* حساس بودن بیش از حد به وقت و زمان
* اطمینان طلبی (پرسیدن نظر تعداد زیادی از اطرافیان در مورد یک تصمیم هر چند کوچک، مثلا رنگ یک لباس)
* سرزنش بیش از حد خود و دیگران
* احساس گناه بیش از حد
شیوع اختلال
پژوهش ها نشان می دهد میزان شیوع اختلال وسواس فکری – عملی در بسیاری از فرهنگ های گوناگون دنیا شبیه یکدیگر است. آمارها نشان می دهد از هر صد نفر، دو یا سه نفر در طول زندگی خود، این علائم را دارند.
اگرچه اختلال وسواس فکری – عملی معمولا در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می شود، ممکن است در دوران کودکی نیز آغاز شود و البته احتمال بروز آن در زن و مرد یکسان است.
آیا من بیمارم؟
ممکن است شما کف منزلتان را آنقدر تمیز نگه دارید که برق بزند یا اینکه بخواهید خرت و پرت هایتان را مرتب قرار دهید. این مسئله به طور لزوم به این معنا نیست که شما اختلال وسواس دارید. در اختلال وسواس فکری – عملی، کیفیت زندگی شما به گونه ای آزاردهنده افت می کند و افکار سمج، اعمال و تشریفات وسواسی بیشتر وقت شما را پر می کند، طوری که در سایر حیطه های زندگی اعم از شغل، تحصیل و غیره دچار افت عملکرد می شوید و این مسئله باعث آزار اطرافیانتان می شود.
بسیاری از بزرگسالان، از وسواس های خود و اینکه بیشتر آنها بی معنا هستند، آگاهند اما قادر به کنترل آنها نیستند و خود را در چنگ آنها اسیر می بینند. البته کودکان مبتلا ممکن است متوجه نشوند مشکل دارند. کودکان ممکن است حضور در مدرسه را سخت بدانند و بزرگسالان کار کردن برایشان دشوار باشد.
چنانچه وسواس ها زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده است، با یک روانشناس در ارتباط باشید. افراد وسواسی به طور عموم، از وضعیتشان خجل یا کلافه هستند اما اگرچه وسواس جزو مشکلاتی است که به درمان مقاوم است، می توان آن را تا حد قابل قبولی درمان کرد.
درمان وسواس فکری – عملی
اولین قدم در بهبود وسواس این است که فرد بپذیرد این مشکل را دارد و وسواس علت بسیاری از مشکلات دیگر اوست. در مواردی که درمان وسواس خیلی زود آغاز شود و مشکل چندان شدید نباشد، معمولا با استفاده از روان درمانی به تنهایی می توان آن را بهبود بخشید اما در مواردی که مشکل مزمن شده است یا علائم شدید است، معمولا ترکیب از روان درمانی و دارودرمانی اثربخشی بیشتری دارد. در بعضی موارد شدیدتر یا زمانی که مشکل شدید است و فرد قادر به مصرف دارو نیست، گاهی استفاده از شوک درمانی نیز مطرح می شود.
در سال های اخیر روشی به نام جراحی عصبی را برای موارد شدید و علاج ناپذیر این اختلال بررسی کرده اند. قبل از اینکه فرد به این جراحی حتی فکر کند، باید حداقل به مدت پنج سال دچار این اختلال باشد و به سایر روش های درمانی که اشاره شد جواب نداده باشد.
در روان درمانی وسواس، فرد با کمک یک متخصص از دلایل بروز مشکلش آگاه می شود و مهارت های لازم برای مقابله با استرس های زندگی اش را که سبب تشدید علائم می شود، تمرین می کند. در مدلی از روان درمانی که درمان شناختی – رفتاری نامیده می شود و بر اساس تحقیقات از روش های موثر در درمان وسواس است، فرد با افکار و باورهای ناکارآمد خود که در افکار و رفتار وسواسی او دخیل اند، آشنا می شود و پس از آن از تکنیک های رفتاری مختلف برای کاهش رفتارهای وسواسی استفاده می شود.
نقش مهم اطرافیان
بر اساس تجارب بالینی و تحقیقات، اطرافیان نزدیک و به ویژه خانواده یک فرد دچار وسواس، هم از آن تاثیر می گیرند و هم می توانند در تشدید یا بهبود علائم وسواس یک فرد تاثیرگذار باشند.
احتمال افسردگی و وسواس در فرزندان و همسر افراد وسواسی زیاد است. در بسیاری موارد اطرافیان از اینکه باید مدام مراقب رفتار خود باشند، تا مورد انتقاد فرد دچار وسواس قرار نگیرند، خسته و عصبی می شوند.
از این رو یکی از بخش های درمان این است که پس از آگاهی دادن به فرد در مورد مشکلش و اینکه اطرافیان با رعایت بیش از حد باعث تشدید مشکل او می شوند، از اطرافیان می خواهیم از اطاعت های بیش از حد از انتظارات غیرمعمول او اجتناب کنند تا هم خودشان در معرض آسیب قرار نگیرند و هم به درمان فرد دچار وسواس کمک کنند.
ثل مادری که از افراد خانواده انتظار دارد هر روز به محض ورود به خانه و قبل از دست زدن به چیزی، با آیینخاصی که او تعیین می کند مثلا رد شدن از روی روزنامه هایی که او از درب ورودی تا درب حمام چیده است، حمام کنند و همه لباس های خود را بشویند.
در درمان پس از آگاهی سازی با اطلاع خود فرد، به تدریج پیروزی از این دستورات توسط اعضای خانواده متوقف می شود.
پاره ای نکات دیگر که خود فرد و اطرافیان می توانند در نظر گیرند عبارتند از:
1- وسواس یک رفتار تکرار شونده غیر ارادی است، بنابراین فرد در مورد آن نباید احساس گناه کند و نیازی به جبران آنندارد. احساس گناه، وسواس را تشدید می کند.
2- وسواس بیماری است که خودش، خودش را تقویت می کند. بنابراین هر چقدر به فرمان های وسواسی ذهنتان بیشتر توجه کنید، قوی تر می شوند. وقتی ذهن شما می گوید بیست بار بشور و شما ناخودآگاه این کار را می کنید، احتمالا باید دفعه بعد به سی بار هم تن دهید تا شاید از اضطراب خلاصی پیدا کنید.
3- افراد رفتارهای وسواسی را انجام می دهند تا از اضطراب، احساس گناه، نگرانی و سایر احساسات ناخوشایند رهایی پیدا کنند اما متاسفانه این رهایی خیلی موقتی است و گاهی فقط چند دقیقه دوام دارد. مثل خوردن مسکن برای یک درد. در حالی که علت درد را هنوز نمی دانیم چیست.
4- فرد مبتلا به اختلال را به انجام تکالیف درمانی تشویق کنید.
5- اضطراب و نگرانی دائمی یکی از مشکلات عمده افراد وسواسی است. در محیطی همدلانه و عاری از سرزنش و تمسخر، به او اجازه دهیم درباره اضطراب و نگرانی اش با ما صحبت کند.
6- از رفتارهای او تعجب نکنیم چون همانگونه که قبللا ذکر شد رفتارهای او اجبارگونه و فاقد اختیار است و خودش را نیز آزرده ساخته است. با هر بار تعجب و عکس العمل نادرست، او را یک قدم از درمان دور می کنیم.
7- مسخره کردن یا مطرح کردن مشکلات رفتاری فرد وسواس در جمع، او را سرخورده و عصبی می کند و نتیجه آن چیزی جز تکرار همان رفتارها نیست.
8- حتی پیشرفت های کوچک را هم تشویق کنید.
9- از اطمینان بخشی در مورد وسواس ها پرهیز کنید.
10- با کمک نکردن، کمکش کنید! (به آداب وسواسی وی دامن نزنید)
در پایان لازم به یادآوری است که وسواس از جمله مشکلات روانشناختی مهم محسوب می شود و نیازمند درمان های بالینی و دارویی است.
آشنایی با عواملی که می تواند در شکل گیری اختلال وسواس فکری – عملی موثر باشد
چه اتفاقی می تواند برای من افتاده باشد؟
عوامل مختلفی در ایجاد وسواس مؤثرند، که از آن جمله می توان به وراثت و نوع تربیت اشاره کرد.
وراثت و عوامل زیستی
تحقیقات بسیاری نشان داده است، وراثت یکی از عوامل مهم در بروز وسواس است. بنابراین احتمال بروز این مشکل د رافرادی که سابقه وسواس در پدر، مادر یا اقوام درجه یک پدر یا مادر آنها وجود دارد بیشتر است.
البته معمولا کسانی که سابقه خانوادگی وسواس دارند، زمانی دچار وسواس شدید می شوندکه به دلیل مشکلات محیطی یا سبک تربیتی ناکارآمد دچار استرس باشند.
از نظر زیستی نیز سروتونین یکی از انتقال دهنده های عصبی است (یعنی مواد شیمیایی در مغز که در جهت انتقال اطلاعات در سلولن های عصبی عمل می کنند) که به هم خوردن تعادل شیمیایی آن در مغز، می تواند به اختلال وسواس دامن بزند.
اما سروتونین نیز پاسخ کامل نیست. به طور یقین عوامل دیگری نیز وجود دارندکه در بروز این اختلال نقش دارند.
برای مثال با استفاده از ابزار نوین تصویربرداری، مغز افراد مبتلا به این اختلال را با افراد عادی مقایسه کرده اند و در زمینه کارکرد مغز و اندازه قسمت های مختلف مغز آنان، تفاوت هایی را یافته اند.
عوامل محیطی
عوامل محیطی مختلفی در شکل گیری وسواس دخیل اند. مثلا بعضی از نظریه پردازان معتقدند سختگیری در آموزش آداب دستشویی رفتن در سال های اولیه کودکی، ممکن است منجر به بروز وسواس در کودک شود و تا سال های بزرگسالی باقی بماند.
علاوه بر آموزش توالت، کلا سبک های فرزندپروری بسیار سختگیرانه که در آن، والدین قوانین سخت اعمال می کنند و انتظاراتی بیش از حد توان بچه ها را دارند، می تواند زمینه ساز وسواس شود. تجربه نشان داده است افرادی که والدینشان از آنها بیش از حد انتظار داشته اند، معمولا خودشان هم از خود انتظار غیرواقع بینانه ای دارند و در زندگی به خودشان و شاید اطرافیانشان بسیار سخت می گیرند و به همین دلیل معمولا با اینکه افراد موفقی هستند، از زندگی شان چندان لذت نمی برند.
افرادی که اصطلاحا کمال گرا نامیده می شوند، معمولا دسته ای از این افراد هستند. از دیگر عوامل مهم، الگوبرداری از فرد دچار وسواس است.
کودکانی که در کودکی شاهد رفتارهای وسواسی والدین یا یکی از اطرافیان نزدیک خود بوده اند، ممکن است بر اثر مشاهده، این رفتار را آموخته باشند.
وقتی مادر یا پدر پس از بیرون آمدن کودک از دستشویی، از او می پرسد «دست هایت را شستی؟» و او جواب می دهد بله اما از او خواسته می شود برود و تمیزتر بشوید، به تدریج این مطمئن نبودن در خود بچه هم شکل می گیرد. البته این امر فقط مربوط به کودکی نیست.
تجربه بالینی نشان داده است گاهی رفتارهای وسواسی یکی از همسران سبب بروز یا شدت وسواس در دیگری شده است. استرس های مختلف نیز از جمله مواردی است که می تواند به بروز یا شدت گرفتن وسواس یک فرد منجر شود. بیشتر افراد دچار وسواس اشاره می کنند وقتی دچار استرس می شوند یا به هر دلیلی ناراحتی دارند، وسواس آنها شدیدتر می شود.