آدمهای موفق در زندگی فرصتی برای حسرتخوردن و تماشای فخر و غرور دیگران ندارند
اگر امروز کسی با غرور و فخرفروشی به شما بگوید در خانه یا مغازه خود رادیویی دارد که با آن میتواند ایستگاههای رادیویی مختلفی را بگیرد و راس ساعتهای مشخص اخبار گوش کند، آیا پزدادن او را جدی میگیرید و به او حق میدهید برای داشتن این رادیو احساس برتری و بزرگی کند؟ معلوم است که نه! چون در حال حاضر داشتن رادیو مزیتی برای هیچکس محسوب نمیشود و تقریبا همه ماشینها، حتی آنهایی که در رده پایینترین مدلها قرار میگیرند، هم یک رادیو دارند و بیشتر گوشیهای موبایل هم میتوانند دستکم با اتصال هدفون بهراحتی ایستگاههای رادیو را بگیرند؛ بنابراین چیزی که اینقدر دستیافتنی و همگانی است، جایی برای فخر و مباهات ندارد. ولی آیا میدانید حدود پنجاهشصت سال پیش داشتن همین رادیو در منزل جزو افتخارات بزرگ محسوب میشد و بسیاری از افراد بهخاطر نداشتن آن احساس سرشکستگی و کمبود میکردند؟
بازیچهای که دیر یا زود بیارزش میشود و جای خود را به اسباب بازی دیگری میدهد؛ پس انسان هشیار هرگز خود را وارد بازی غرور و خود بزرگبینی نمیکند؛ نه به این خاطر که فروتنی خوب و غرور بد است، بلکه به این دلیل که در این دنیا چیزی برای فخرفروختن وجود ندارد؛ پس بهجای تماشای غرور و کبر دیگران و حسرتخوردن بهخاطر نداشتن بعضی چیزها، باید اتفاقات و پدیدههای عالم را مشاهده کنیم، همه آنها را به یک چشم و یکسان بنگریم و حیرت کنیم و از آنها بگذریم. آدمهای موفق در زندگی فرصتی برای حسرتخوردن و تماشای فخر و غرور دیگران ندارند. دلیل اصلیاش هم این است که باوردارند در این دنیا چیزی ارزشمندتر از چیزهای دیگر نیست که البته حقیقت هم چیزی جز این نیست.