آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

ازدواجی که آخرش خوش نیست



یکی از اولین و مهم‌ترین سوال‌هایی که در هر مشاوره خانواده (به‌‌خصوص مشاوره پیش از ازدواج) از زوج‌ پرسیده می‌شود، دلیل اصلی آنها برای ازدواج است.

 

معمولا بسیاری از دختران و پسران، عشق و علاقه به یکدیگر و خصوصیات مثبت طرف مقابلشان را دلیل انتخابشان می‌دانند. کسانی هم هستند که در بسیاری از موارد نه‌تنها دلیل و انگیزه خود، بلکه انگیزه طرف مقابل را هم از ازدواج نمی‌دانند و وقتی از آنها پرسیده می‌شود چرا می‌خواهند ازدواج کنند و هدفشان از ازدواج چیست، جواب‌هایی مثل «خب بالاخره همه در یک سنی باید ازدواج کنند»، می‌دهند. هرچند انگیزه‌های افراد برای تشکیل زندگی مشترک متعدد است، ولی بعضی از این انگیزه‌ها به دلیل ناهمخوانی با واقعیت‌های زندگی زناشویی محکوم به شکست می‌شود. در این نوشتار سعی می کنیم تا به انگیزه‌هایی که احتمالا به شکست در زندگی مشترک و گاه طلاق منجر می‌شود، نگاهی بیندازیم.

 

1. ازدواج فقط به خاطر خانواده

در بسیاری از خانواده‌ها به خصوص خانواده‌های سنتی، دختران و پسران به خاطر پدر و مادرشان و با این هدف که والدینشان عروسی آنها و بعدها نوه‌هایشان را ببینند، ازدواج می‌کنند. گاهی هم علت ازدواج آنها، سنت نادرست و الزام به نوبت ازدواج کردن فرزندان است. آنها ازدواج می‌کنند تا نوبت به خواهر یا برادر کوچک‌تر برسد! وقتی که نه از روی مصلحت، بلکه از روی اجبار از جانب خود و یا دیگران کسی را انتخاب می کنید، نیروی خود را از دست میدهید و پایان بدی را برای داستان عشقی خود به جان میخرید .

 

2. ازدواج فقط به خاطر درمان بیماری

گاهی خانواده‌ها یا اطرافیان در مورد یک جوان چنین جملاتی را به کار می‌برند: «خب اگه زنش بدی، درست می‌شه» یا «شوهرش بدی، بهتره». این اظهارنظرها به‌خصوص در مواردی که فرزندشان به یک بیماری روانی مانند افسردگی مبتلاست یا کارهای خلاف قانون یا مخالف عقاید خانواده انجام می‌دهد، زیاد شنیده می‌شود. چنین خانواده‌هایی در واقع ازدواج را وسیله‌ای برای درمان یا کنترل فرزند خود می‌دانند ولی به هزاران امید و آرزوی جوانی که همسر فرزندشان می‌شود، توجه نمی‌کنند.

 

3. ازدواج فقط به خاطر کسب استقلال

گاهی هم دختران و پسران برای مستقل‌شدن و رهایی از بگیر و ببند خانواده یا شرایط سخت و مشکلات شدید خانوادگی یا دوری از محیط استرس‌زا به دلیل درگیری یا اعتیاد والدین، سوءرفتار جسمی و جنسی، بی‌توجهی، طرد و خشونت و... تن به ازدواج می‌دهند ولی در بیشتر موارد از چاله به چاه می‌افتند. در چنین شرایطی آنها آمادگی روان‌شناختی لازم برای ارزیابی متقابل ندارند و در نهایت احتمال آسیب‌زا بودن این رابطه افزایش می‌یابد.

 

4. ازدواج فقط به خاطر داشتن فرزند

خیلی از افراد علاقه بسیار به بچه داشتن را دلیل ازدواج خود می‌دانند. چنین انگیزه‌ای بدون در نظر گرفتن سایر عوامل در تشکیل زندگی مشترک تبعات منفی را به دنبال دارد.

عده ای بخاطر نواقص احساسی و عاطفی و... گذشته خود عاشق می شوند و ازدواج می کنند تا طرف مقابلشان نواقص کودکیشان را بر طرف کند. این افراد با این عمل خود مسولیت پذیری را از خود منع می کنند و از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و یا مادر را برای آنها بازی کند که ممکن است بزودی موجب خسته شدن طرف مقابل شود

 

5. ازدواج فقط به خاطر ترس از تنهایی

یکی از مزایای ازدواج، از تنهایی درآمدن و بودن در کنار فردی دیگر در لحظات غم و شادی است، اما برخی افراد فقط برای رفع تنهایی ازدواج می‌کنند، بدون اینکه به جوانب دیگر و مسوولیت‌های زندگی مشترک فکر کنند! متاسفانه آنها پس از مدت کوتاهی به دلیل بی‌مسوولیتی و نداشتن مدیریت در زندگی، با مشکلات زندگی مشترک مواجه می‌شوند.

 

6. ازدواج فقط به خاطر فرار از تکراری و خسته‌کننده بودن زندگی

علت اقدام به ازدواج عده‌ای جوانان، خسته‌کننده‌بودن زندگی است و برای ایجاد تنوع در زندگی و تغییر اساسی در آن، ازدواج می‌کنند. ناگفته پیداست همان‌طور که زندگی مجردی می‌تواند خسته‌کننده شود، زندگی مشترک نیز در صورت نداشتن هدف مشخص می‌تواند تکراری شود و متاسفانه این ازدواج‌ها عواقب خوشایندی ندارند. یک ازدواج حقیقتاً سالم، حس قدردانی دو طرف در گیر در رابطه را نسبت به همه شگفتی ها و رازهای خلقت بالا می برد و کمک می کند زخم های دوران گذشته را التیام ببخشند اما زمانی که این احساس به حد خلاء برسد برای طرف مقابل آزار دهنده خواهد شد .اگر احساس تهی بودن می کنید، هیچ شخصی صرف نظر از اینکه چقدر هم شما را دوست داشته باشد قادر نخواهد بود خلاء روحی شما را پر کند.

 

7. ازدواج فقط به خاطر احساس ترحم یا عذاب وجدان

گاهی افراد هیچ قصدی برای ازدواج ندارند اما پس از مدتی آشنایی با جنس مخالف، به دلایلی دچار احساس ترحم یا عذاب وجدان می‌شوند و تصمیم به ازدواج می‌گیرند. گاهی ترس از آسیب زدن به طرف مقابل در صورت جدایی به‌خصوص در مواردی که طرف مقابل به شدت وابسته یا مبتلا به بیماری جسمی یا روانی باشد و قطع ارتباط باعث تشدید بیماری شود یا احساس عذاب وجدان او از اینکه طرف مقابل را به دلیل بیماری‌اش رها کرده، باعث می‌شود شخصی که تمایلی به ازدواج ندارد، در معذوریت اخلاقی یا احساسی قرار بگیرد و ازدواج کند. در این شرایط نه عقل و منطق دلیل ازدواج است و نه عشق و علاقه. معمولا پس از گذشت مدتی از چنین ازدواج‌هایی، ‌احساس ترحم یا عذاب وجدان اولیه عملا باعث تشدید اختلاف‌ها می‌شود و مانند باری سنگین یا منت بر دوش زندگی سنگینی می‌کند.

 

8. ازدواج فقط به خاطر بالارفتن سن

این انگیزه به‌خصوص در مورد خانم‌ها مطرح است. بسیاری از خانم‌ها از آنجا که نگران بالارفتن سنشان هستند و می‌ترسند مبادا افزایش سن باعث شود دیگر پیشنهادهای خوب برای ازدواج نداشته باشند، با وجودی که آمادگی ازدواج ندارند، تن به این کار می‌دهند. در چنین فضایی فرد سازگاری کمتری با مشکلات زندگی دارد و در نهایت ضریب ریسک این ازدواج‌ها بالاست.

 

9. ازدواج فقط به خاطر رهایی از کنایه‌های اطرافیان

خیلی از جوان ها هستند که نمی‌توانند کنایه‌های اطرافیان را تحمل کنند مخصوصا صحبت‌هایی که در مورد دختران بیشتر حول محور بالارفتن سن است و در مورد پسرها پیرامون توانایی اقتصادی و افتادن در دام کارهای خلاف بنابراین عجولانه تصمیم‌گیری می‌کنند. متاسفانه پس از بروز مشکلات در زندگی مشترک، اطرافیان با گفتن جمله‌هایی مانند «ما پیشنهاد دادیم، خودت تصمیم گرفتی، بچه که نبودی!» از زیر بار مسوولیت شانه خالی می‌کنند.

 

10. ازدواج فقط به خاطر استقلال اقتصادی

این نوع ازدواج از طرف دخترها بیشتر دیده می شود. کسانی که برای کسب استقلال مالی تصمیم به ازدواج می‌گیرند. البته گاهی پسرها نیز برای بهبود شرایط اقتصادی به دنبال ازدواج با افراد متمول هستند.

 

11. ازدواج فقط به خاطر لجبازی

گاهی ازدواج فقط به دلیل لجبازی یا انتقام از کسی، به‌خصوص والدین ‌انجام می‌شود. در این شرایط اصلا طرف مقابل و خصوصیات او هیچ اهمیتی برای فرد ندارد. متاسفانه در بسیاری از چنین ازدواج‌هایی عملا یکی از طرفین به فردی برای برطرف کردن نیازهای طرف مقابل تبدیل می‌شود درحالی که ازدواج یک قرارداد و پیمان پرمسوولیت برای هر دو طرف است که بر پایه عشق و منطق شکل می‌گیرد و طرفین باید در کنار همدیگر برای رفع نیازهای هم بکوشند. فقط در این صورت است که با وجود مشکلات متعدد، زندگی مشترک با یک رابطه صمیمانه، عاطفی و متعهدانه پا بر جا می‌ماند و رضایت زناشویی معنا و مفهوم پیدا می‌کند.

 

12. رفع کمبودهای کودکی

عده ای بخاطر نواقص احساسی و عاطفی و... گذشته خود عاشق می شوند و ازدواج می کنند تا طرف مقابلشان نواقص کودکیشان را بر طرف کند. این افراد با این عمل خود مسولیت پذیری را از خود منع می کنند و از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و یا مادر را برای آنها بازی کند که ممکن است بزودی موجب خسته شدن طرف مقابل شود .ضمن اینکه هر رابطه صحیح الزاماً بخودی خود التیام بخش هم خواهد بود اما با توقعات نابجا عاشق شدن عواقب خوبی ندارد .

 

13. ازدواج فقط به خاطر احساس گناه

زمانی که ادامه یک ارتباط باعث بوجود آمدن این احساس می شود که اگر ازدواج نکنم گناه کرده ام و به طرف مقابل ضربه خواهد خورد، ازدواج شما نه بخاطر مصلحت بلکه بخاطر فرار از احساس گناه بوده و در آن حال یک طرف نقش ناجی را بازی خواهد کرد که با مصلحت ازدواج منافات دارد .بر اساس نظر نویسنده کتاب روابط خارج از حد معقول قبل از ازدواج کاملا مردود است (مخصوصاً روابط جنسی).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد