دختران پسرنما و پسران دخترنما از طرف جامعه مورد توجه قرار نمیگیرند و طرد میشوند، هر چند ممکن است در اوایل دوران نوجوانی، به طور موقت مورد توجه دوستان همسال قرار گیرند
حسین ابراهیمیمقدم، یک روانشناس گفت: دختران پسرنما و پسران دخترنما دارای اختلال هویت هستند و باید به چشم بیمار به آنها نگاه شود.
حسین ابراهیمیمقدم، مدیر گروه روانشناسی دانشگاه در گفتگو با باشگاه خبرنگاران گفت:
دختران پسرنما و پسران دخترنما دچار اختلال هویت هستند.
وی گفت: به دلیل کمرنگ بودن نقش والد هم جنسی در خانوادههایی که یکی از والدین به دلیل طلاق، فوت، زندان و مسافرات طولانی در خانه حضور ندارند الگوگیری از والد غیر هم جنس خواهد بود و موضوع اختلال هویت را تشدید خواهد کرد.
وی ادامه داد: دختران پسرنما و پسران دخترنما از طرف جامعه مورد توجه قرار نمیگیرند و طرد میشوند، هر چند ممکن است در اوایل دوران نوجوانی، به طور موقت مورد توجه دوستان همسال قرار گیرند اما در دراز مدت مورد سرزنش قرار خواهند گرفت.
ابراهیمی گفت: این افراد در مقایسه با افراد عادی بیشتر مورد اغفال و بدرفتاری و یا حتی سوء استفادههای جنسی قرار میگیرند.
وی با تأکید بر نقش همسالان گفت: همسالان با دادن نقشهای مختلف: آگاهی دهی، الگوها، غایب فکری و توقعاتی که برای فرد بوجود میآورد، نقش تخریبکننده و سازندهای در این موضوع دارند.
وی اذعان داشت: خانوادهها برای دامن نزدن به اینگونه رفتارها در درجه اول باید نقش جنسیتی فرزندان را بپذیرند و نسبت به تقویت این رفتارهای نادرست تلاش نکنند و نه تنها نباید مورد تأیید قرار بگیرند بلکه باید به دیده سرزنش و شماتت به این افراد نگاه کرد تا به تدریج به الگوی ثابت تبدیل شوند.
وی ادامه داد: خود فرد نیز با همانندسازی رفتار خود با گروه همسالان همجنس، میتواند تا حد زیادی از این معضل نجات پیدا کند.
وی در خصوص جایگاه کتاب در زندگی این افراد گفت: استفاده از کتابهای داستان و رمان که نقشهای جنسیتی خاصی را برای افراد با توجه به موقعیتهای سنی و اجتماعی و شخصیتیشان قائلند میتوانند حائز اهمیت باشند.
وی در آخر تأکید کرد: باید به این افراد به چشم بیمار نگریسته شود نه کسانی که مورد تمسخر قرار میگیرند تا به این وسیله احتمال برطرف کردن مشکل از طرف خود فرد بیشتر شود.
----------------------------
دختران پسر نما و پسران دختر نما
یکم
تغییرات ساختمان لگن مادینگان از نخستین تغییرات ارگانیک در جهت راست قامتی بود که تحول ستون مهرهها را در پی داشت. این تغییرات، از جهت تحول ساختار دندانها و تطویل دوران رشد جمجمه و مغز و بلوغ و ضرورت تغذیه نوزادان، به حضور زنان وابستگی یافت و سهمبری غذا از راه شکار را در مرحله دوم اهمیت، پس از جمعآوری خوراک قرار داد.
از این رو، زنان در ایجاد منزلگاه و سفال، به کار گیری آتش، آغاز گاهشماری، طرح سخنگویی و خردورزی، ابداع آثار هنری و پاسخ مقدس به امر خلود، بر مردان پیشی گرفتند و مُهر خاستگاه مادینه هستی را در ضمیر ناخودآگاه آدمی حک کردند. در این میان، اجتماع کشاورزی به تشویق زایش و ستایش مادران خوراک دهنده پرداخت و تلقی از زن را بهعنوان مادر انسان و مادر زمین خوشیمن یافت.
جهانبینی انسان باستانی، با مترادف یافتن خروج نوزاد از زهدان با حرکت از ظلمات به سوی نور، زن را ابر انسانی تلقی نمود که آرامش جاوید را در بازگشت به زهدان او قابل تصور ساخت و از این لحاظ، پرستش خدایان زن را ارج نهاد. این وضعیت تا آن جا بر اهمیت شخصیت دو جنسیتی حکم میکرد که در جشن ستایش و هنگام رژه سومریان از برابر پرستشگاه خدا بانو، مردان به نیمی از پیکر خود جامه زنانه میپوشاندند و زنان نیمی از تن خود را با شال و تنپوش مردانه میآراستند تا نشانههای ظاهری یکدیگر را بهعنوان پیوند دو جنس به عاریت گیرند.
تغییر این وضعیت در تمدنِ دولت – شهر شورایی سومر که با حضور جنگ طلبانه اقوام سامی - اکدی و مهاجم و مهاجر همراه بود به زعامت مردان در قالب شاه – شبانان و رهبران موسمی و فرماندهان نظامی انجامید و با پیوستن آنان به جرگه شاه – ایزدان، نیاز به خدا بانوان به عقب رانده شد. قهرمانان عصر پهلوانی بهعنوان نمادهای قدرت جدید به تخطئه الگوهای فکری
مادرسالاری پرداختند تا با جایگزینی باورهای تازه ذهنی، قدرتی را که خود نمایندگی میکردند تحکیم بخشند.
در این شرایط، گرچه زنان عهد مادرسالاری با اجرای آیین وقف تن به پرستشگاهها، بهعنوان نذر و نیاز و عبادتی ایثار گرانه، به نفی مالکیت مردانه برجسمخویش میپرداختند؛ لیکن با حاکمیت مردسالاری و عمده شدن غرایز جنسی، از یکسو نگاه شهوانی به جنس مادینه باب گردید و از طرفی ضرورت حفظ مالکیت بر این جنس و تضمین صحت نسل برخوردار از ماترک مردان، به پوشیده ماندن زن از چشم نا محرمان و تعیین ملاکهایی در آرایش ظاهر وی به منظور متمایز سازی جنس ضعیف از جنس قوی و نیز افراد باکره و قابل تملک توسط سایر افراد برخوردار از مزیت جنس اول حکم کرد.
تحت این شرایط، کاهنان اروپایی در زیرزمین واتیکان و در تقلید از اثبات علاقه پسرِ خدا بانو با مادر – معشوق خویش، در مراسم خون به قطع آلت رجولیت و تقدیم آن به درگاه خدابانو چونان نیای مراسم ختنه جدید میپرداختند.
در ایران باستان، از ناشناخته ماندن جنگاورانی نظیر گردآفرید، بهدلیل فقدان لباس رزم زنانه تا برقراری رسم جدیدتر خواهرخواندگی همان سیر جریان دارد. با این همه، پدیده دختران پسرنما تا سه دهه پیش جلوه چندانی نداشت و از این دوران است که با طرح بحث حجاب اجباری، این پدیده رفته رفته نمود عمده مییابد. در دهه اخیر، بخشی از دختران و پسران و مخصوصاً دختران این دوره به لحاظ احساس امنیت روانی در پوشش جنس دیگر، تا بدانجا پیش رفتند که پسران دختر نما با برداشتن زیر ابرو و تکان دادن زنانه بدن و آرایش مختصر و دختران پسرنما با پوشیدن لباس مردانه و آرایش مردانه مو و رفتار مردانه در صحنه جامعه ظاهر شدند. جالب اینجاست که هرچند حرکات دختران پسرنما نظیر کلفت کردن صدا و رفتار قلدرانه باعث خنده و شوخی ناظران میشود، ولی پسران دختر نما به شدت مورد اهانت آحاد جامعه قرار میگیرند. از این زاویه است که تحلیل جامعه شناختی چرایی و چگونگی تکوین و استمرار ساختی – کارکردی پدیده دختران پسرنما و پسران دخترنما، در جامعه فعلی ایران از اهمیتی تام برخوردار میشود. شاید بتوان گفت دختران پسرنما و پسران دخترنما در نتیجه نابسامانی یکپارچگی اجتماعی و نیز دستیابی به فضیلت خود پرستی، از فشار هنجارهای سنتی و روحیه تقدیر گرایانه حاکم بر وجنات مردسالارانه آن شانه خالی کردهاند.
دوم
پیدایش پدیده اجتماعی دختران پسرنما و پسران دخترنما در جامعه معاصر ایران، نشانگر بروز نوعی بحران اخلاقی در مناسبات جنسی – جنسیتی جامعه ماست. این بحران از یک سو نتیجه اعمال نظر نیروها و جناحهای سنتی و نوین و از طرف دیگر برخورد آنها با یکدیگر و نیز تعارض این وضعیت در مواجهه با شرایط و مقتضیات بینالمللی است.
از این نگره، در سطح بینالمللی وقوع توسعه جنسیتی متضمن تفکیک پذیری و ادغامپذیری جنسیتی است. در اینجا تفکیکپذیری جنسیتی، معرف آن سطح از فردیتیابی شخصیتی زنان و مردان از حیث ایفای نقشهای تخصصی و تعلقات متعدد گروهی است که ضمناً با تنفیذ هنجارهای خاص و تعهد به ارزشهای معینی هم همراه است. بنابراین، جلوه دیگر این تفکیکپذیری جنسیتی همین ادغام شدن زنان و مردان در مشترکات مورد توافق جنسی در عرصه حیات اجتماعی، مثل کیفیت ایفای نقشهای تخصصی و تنوع عضویتهای جمعی و کسب هنجارها و رعایت تعهدات عام گرایانه است. این تفکیکپذیری جنسیتی البته از سوی منابع مالی و قدرت یا تغییرات اجتماعی و وفاداریهای فرهنگی هم حمایت میشود و ضمن خدماترسانی به نظامهای فنی و دیوان سالارانه و آموزشی و معرفتی، از طرف آنها نیز پشتیبانی میگردد. پس به طورکلی در سطح بینالمللی، در نتیجه تلاقی تفکیکپذیری و ادغامپذیری جنسیتی، نوعی همگرایی جنسی – جنسیتی رخ میدهد که طی آن، دو جنس مذکر و مؤنث به لحاظ ویژگیهای ارگانیستی به هم نزدیک یا با هم جابهجا میشوند و در عینحال در عرصه تفکر و خلاقیت و عملکرد به تنوع و پیشرفت دست پیدا میکنند.
ورود این وضعیت به جامعه ما با اعمال نظر نیروها و جناحهای سنتی و نوین برخورد میکند. مثلاً بنیادگرایان برای بازگشت ثبات گذشته، در صدد بازگشت به سنن جنسیتی و احیای سلسله مراتب اقتدار مردسالارانه برمیآیند؛ لیبرالها بر آزادی و حقوق فردی زنان و استفاده از روشهای صلح آمیز و قانونی برای برقراری مردم سالاری جنسیتی تأکید میکنند؛ افراطیون علیرغم میل مردان به حفظ وضع موجود جنسیتی و خواست برابری بیشتر زنان، از ضرورت انقلاب جنسیتی برای نیل به عدالت جنسیتی داد سخن میدهند و جناحهای راست و چپ قدرت نیز از شکاف جنسیتی جامعه، چونان ابزاری در خدمت تحقق منویات خویش بهره میگیرند، چنانکه در پرتو این مشاجرات، مثلاً در بزرگراهها، تصاویری تبلیغاتی نصب میشود که در آن یک چارچوب ارگانیستی ظریف و زنانه با چهرهای مردانه به نمایش کالاها و خدمات میپردازد یا پخش مسابقات زنانه المپیک تحریم میشود یا در محاسبات اقتصادی، هزینه تهیه لباسهای سنتی و بومی نسبت به خرید پوششهای نوین و جهانی فزونی میگیرد.
سوم
در این شرایط اما، البته دختر ما تحت تأثیر وضعیتهای اجباری و متناقضی قرار دارد. اولا او وجود کالبدی خود را ناخواسته و بدون برنامه از پیش تعیین شده متعهد می داند، آن هم فقط در نتیجه خواست قدرت برای افزایش موالید در دوره نیاز جامعه تودهای به آحاد متعدد. ثانیاً او هیچگونه برنامه منسجم فرهنگی در رابطه با منش و شخصیت و شیوه سلوک جنسیتی مستقل را از درون سنن جامعه و البته متناسب با نیازهای امروزی خود نمییابد و از سوی دیگر تحت الشعاع برنامههایی از طریق سیستمهای رسانهای بینالمللی نیز قرار دارد. ثالثاً او علیرغم همه اجبارها مثل ورود به رشتههای دانشگاهی که مورد علاقهاش نیست یا اجبار انتظار برای انتخاب شدن از سوی شوهر یا بیاعتمادی به تأمین اجتماعی و کسب شغل و درآمد مکفی، با این وضعیت هم روبهروست که میبیند پسر هم سن و سال او نیز بهدلایل مشابه و در همین شرایط، از ویژگیها و مطالبات مردسالارانه تهی شده است. به هر تقدیر، در چنین وضعیتی دختر ما در واکنش منفعل به توسعه جنسیتی جهانی و در اعتراض فعال به سنتگرایی و نابسامانی ملی، به پسرنمایی روی میآورد، همچنانکه پسر ما هم از دخترنمایی ابایی به خود راه نمیدهد.
در عین حال همچنانکه گذشت، بحران اخلاقی نا همجنسنمایی، معرف شرایط گذار جنسیتی جامعه هم به شمار میآید که در آن، ارزشهای سنتی مرزبندی جنسیتی از کارآیی افتاده است و ارزشهای نوین تفکیکپذیری و ادغامپذیری جنسیتی نیز هنوز به درستی جایگزین نشده است. در این اوضاع، دختران و پسران به تجربه اولیه تفاوتپذیری از سنتهای جنسیتی با تکیه بر تشابهپذیری نوین جنسیتی روی میآورند و البته با مکانیسمهای تنبیهی و یکدست کننده وجدان جمعی اجتماع قبیلهای هم مواجه میشوند. با این حال، دختران با کسب استقلال شخصیتی به لحاظ تحصیل و شغل و درآمد، بر این مکانیسمها غلبه میکنند و با درخواست حقوق برابر از مردان، نظام مردسالاری را به سمت اضمحلال سوق میدهند.
در مجموع میتوان گفت که دختران پسرنما و پسران دختر نما، در نتیجه نابسامانی یکپارچگی اجتماعی و نیز دستیابی به فضیلت خود پرستی، از فشار هنجارهای سنتی و روحیه تقدیرگرایانه حاکم بر وجنات مردسالارانه آن شانه خالی کردهاند و با این رفتار، آمادگی دگرخواهانه خود را برای پیوستن به هنجارهای نوین جامعه طلیعه داری نمودهاند. در چنین وضعیتی عدم شناخت دقیق خواست دختران پسرنما و نیز پسران دخترنما، به معنای پرداخت هزینههای بیشتر اقلیت سالاری اجتماعی در دوران گذار اجتماعی به سوی اجتماع جامعهای در این سامان خواهد بود.
شنبه 10 خردادماه سال 1393 ساعت 12:00