آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

شوکران زناشویی: خیانت‌ از نوع زنانه


اینکه چرا زنانی که قرار است مدیر خانه، پرورش‌دهنده نسل فردا و تکیه‌گاه عاطفی و روانی برای اعضای خانواده خویش باشند، قدم به عرصه چنین نابهنجاری‌های رفتاری می‌گذارند، موضوعی است که باید آن را از آسیب‌شناسان اجتماعی جویا شد.سی ساله به نظر می‌رسد، خودش می‌گوید دل خوشی از زندگی زناشویی‌اش ندارد، این امر موجب شده تا به دنبال همزبان دیگری بگردد، مردی که بتواند با او ساعت‌های خوشی را سپری کند و از همصحبتی با او حس خوبی داشته باشد؛ و به همین سادگی خیابان یکطرفه زندگی‌اش که قرار بود تنها یک همراه داشته باشد، چند بانده شده است.

 

مرد دیگری آرام و آهسته به وادی زندگی شخصی‌اش راه‌یافته است تا تنهایی و نیازهای جنسی‌اش و در مواردی درخواست‌های مالی‌اش را تامین کند. نتیجه این رفتار فاصله گرفتن بیشتر وی از همسر و تبدیل شدن رفتارهای زناشویی به صحنه تئاتر گونه‌ای شده است که تنها قرار است وی و مردی که روزگاری پای سفره عقد نشسته و عسل به کام وی ریخته است، در آن، نقش بازی کنند.

این روزها اگرچه سخن از انواع آسیب‌هایی است که در زیر پوست شهر جان می‌گیرند و گاه و بی‌گاه به تیتر رسانه‌های خبری تبدیل می‌شوند، مواردی مانند کودکان خیابانی، تکدی‌گری، اعتیاد و... اما عرف و هنجار موجب شده تا بروز رفتاری که حکم تیشه به ریشه یکی از قدیمی‌ترین نهاد‌های اجتماعی در جهان را دارد اهسته و بی‌صدا در تار و پود زندگی مردمان رخنه کند، بدون اینکه از آن حرفی به میان آید.

خیانت زناشویی زنانه

در تحقیقی که چندی پیش در شهر کرج صورت گرفته و در جریان آن 860 زن متاهل در قالب جامعه آماری مورد بررسی قرار گرفتند، مشخص شد که 33‌درصد این زنان روابط جنسی خارج از ازدواج داشتند که ما از آن به عنوان روابط نامشروع یاد می‌شود.

امان‌الله قرائی‌مقدم، آسیب‌شناس اجتماعی و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت معلم با بیان این آمار و ارقام، در آن باره می‌گوید: بیشتر این زنان در گروه سنی 20 تا 40 سال قرار داشتند و جالب اینکه‌ درصد بالایی از آنها از رفتار خود ابراز شرمساری نمی‌کردند و آن را رفتاری عادی و به روز می‌دانستند. به گفته وی 23‌درصد از این زنان رفتار خود را رفتاری عادی می‌دانستند و هفت‌درصد نیز گفته بودند که از این رفتار خود چندان رضایت ندارند. تنها سه درصد این افراد پاسخی برای این رفتار خود نداشتند.
اما اینکه چرا زنانی که قرار است مدیر خانه، پرورش‌دهنده نسل فردا و تکیه‌گاه عاطفی و روانی برای اعضای خانواده خویش باشند، قدم به عرصه چنین نابهنجاری‌های رفتاری می‌گذارند، موضوعی است که باید آن را از آسیب‌شناسان اجتماعی جویا شد.

به باور قرائی مقدم، ناتوانی جنسی همسران، کسب پول و خرید جواهرات، بد رفتاری یا بی‌توجهی همسران به عواطف و نیازهای مختلف آنها، ازدواج اجباری از جمله عواملی به شمار می‌رود که موجب شده تا زنان به برقراری رابطه جنسی با مردان دیگر روی بیاورند.

در این میان این آسیب‌شناس اجتماعی معتقد است که انگیزه اقتصادی و ارضاء نشدن جنسی در صدر سایر دلایل جای گرفته است. به عبارتی این افراد سعی می‌کنند تا کمبودهایی که در زندگی دارند را به این شیوه جبران کنند. ضمن اینکه پژوهش صورت گرفته نشان داد، در بیشتر روابط زوجیتی که این افراد داشتند، متاسفانه زن و شوهر دچار طلاق عاطفی شده بودند.

اگرچه عضو هیات علمی دانشگاه تربیت معلم بر انگیزه مادی به عنوان یکی از مهم‌ترین دلایل گرایش زنان به برقراری رابطه جنسی با افرادی به غیر ‌از همسران خود تاکید دارد، اما ناصر قاسم‌زاد، دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه نظر دیگری دارد. از نظر این روانشناس مقوله مالی و اقتصادی بحثی است که بیشتر در زیرمجموعه روسپی‌گری جای می‌گیرد.
این در حالی است که دلیل اصلی بروی این رفتار در میان زنان دارای همسر به مشکلات و کمبودهای عاطفی و جنسی باز می‌گردد و در مواردی این زنان حتی حاضر می‌شوند برای برقراری یک رابطه و تداوم آن هزینه نیز بپردازند.
از سوی دیگر با توجه به اینکه امروزه زنان در جامعه دارای پایگاه اجتماعی و اقتصادی مشابهه با مردان هستند، این رویکرد ایجاد شده است، اینکه حال چرا یک زن نتواند به حوزه‌های رفتاری غیر‌عرفی که مردان به آن مبادرت می‌ورزند قدم بگذارد. بخشی از این رفتار می‌تواند جنبه انتقامی داشته باشد که در آن یک زن می‌خواهد خشم خود را نشان دهد و آن را بیرون بریزد. در این شرایط وی به دنبال لذت و مواردی از این قبیل نیست.
قاسم‌زاد به نکته دیگری نیز اشاره می‌کند، اینکه در این میان افرادی نیز هستند که دچار اختلالات جنسی و شخصیتی بوده و به طور معمول به رفتارهای غیر‌عرفی روی می‌آورند. اما اینکه چرا چنین رفتاری در یک جامعه شیوع می‌یابد نیز باید گفت جامعه ایران جامعه‌ای جوان است که امار جمعیتی در گروه سنی جوان در آن بالاست و آموزش‌های لازم در زمینه برقراری روابط جنسی و نحوه آن نیز آن‌گونه که باید به آنها ارائه نشده است. در این میان عده‌ای نیز هستند که به‌دلیل نبود آموزش‌های صحیح و ضعف در رشد عاطفی و اجتماعی، همچنین به‌واسطه قرار گرفتن در معرض الگوهای غلط اجتماعی و رفتاری چنین رفتارهایی را از خود بروز دهند.

ازدواج اجباری علتی دیگر برای معلولی نابهنجار

با وجود این، قرائی مقدم عامل دیگری را نیز به مجموعه علت‌های عنوان شده اضافه می‌کند، تنوع‌طلبی به عنوان یک رفتار نادرست در مقوله روابط با جنس مخالف نیز می‌تواند در این زمینه نقش داشته باشد. بر این اساس و با مرور مواردی که به آنها اشاره شده، شاید بتواند گفت که سهم اجتماع بیش از نقشی که خود فرد در بروز چنین نابهنجاری‌هایی دارد، قابل بررسی است. به این معنا که همه ما در بطن جامعه متولد می‌شویم و دیده به دنیایی می‌گشاییم که قرار است زمینه رشد و کامیابی ما را فراهم کند. خانواده‌ای که بنیان شکل‌گیری شخصیت ما بوده و می‌تواند به بسیاری از بینش‌ها و رفتارهای ما سمت و سوی ارزشمند یا منحرف بدهد. همه این موارد موجب شده تا قاسم‌زاد بر این نکته تاکید کند که در مواردی مشاهده می‌شود که فردی در دوره کودکی و نوجوانی خود رشد عاطفی مناسبی نداشته است، حتی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته و در ادامه روند در زندگی تن به ازدواج اجباری داده است که نتیجه آن انحراف از ارزش‌هاست. همچنین ازدواج‌های نا‌موفق و نبود راهی برای بازگشت از این ازدواج‌ها، ضعف در رشد وجدانیات اخلاقی از دیگر دلایلی است که به عقیده این روانشناس موجب می‌شود تا فرد به سمت این روابط سوق داده شود.

طلاق عاطفی را جدی بگیریم

این روزها بازار بحث درباره طلاق عاطفی و رواج آن در جامعه گرم است، رفتاری که خود نخستین مرحله برای بروز بسیاری از هنجارشکنی‌ها و برخورد‌های غیر‌عرفی حتی غیر‌شرعی خواهد بود. موضوعی که دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه بر آن تاکید دارد، اینکه زمانی که فرد دچار شکست عاطفی به عبارتی طلاق عاطفی در زندگی زناشویی خود می‌شود چون هیچ زمینه عاطفی و رفتاری مناسبی را برای حمایت از خود را احساس نمی‌کند تن به این روابط می‌دهد. البته افرادی که در مرحله جدایی قرار دارند نیز با تکیه بر این امر که ما دیگر از همسر خود جدا شده‌ایم و تنها ثبت قانونی این واقعه در زندگی باقی مانده است، پرده اخلاقی ماجرا در ذهنشان از بین می‌رود و احساس می‌کنند که دیگر نیازی به رعایت هنجارهای موجود ندارند. بدون اینکه احساس گناه در این خصوص داشته باشند.
در جامعه ایرانی آمار بالایی از جوانان را شاهد هستیم، نسلی که نیازها و خواسته‌ها و تمایلات خود را دارند، به طور طبیعی در معرض رفتارهای پرخطری قرار دارند که لازمه به صحت و سلامت گذراندن آنها ارائه آموزش‌های لازم در این زمینه و تقویت اعتقادات و باورهای عرفی و قانونی در افراد است. بحثی که قرائی‌مقدم بر آن تاکید می‌کند.

فقدان نهادهای حمایت از زنان شکست خورده

در یک جمع‌بندی اجمالی می‌توان گفت، همان طور که قاسم‌زاد اشاره می‌کند بروز چنین نابهنجاری نتیجه آمارهای بالای ازدواج‌های نا‌موفق است. اینکه طلاق تابوی سنگینی در جامعه به‌ویژه برای زنان است. از سوی دیگر ما با فقدان نهادهای متولی حمایت از زنانی که زندگی آنها به بحران و طلاق انجامیده است مواجه هستیم، در موارد زیادی بسیاری از زنان که تن به ازدواج ناخواسته داده‌اند، یا به هر دلیلی قادر به ادامه زندگی با همسران خود نیستند، به دلیل اینکه نمی‌توانند از عهده تامین نیازهای اولیه زندگی و کسب درآمد برآیند، از سوی دیگر نیز خانوداه آنها را در این راه دشوار و پر پیچ و خم یاری نمی‌کند، حاضر می‌شوند در یک زندگی شکست خورده روزگار بگذرانند و نیازهای عاطفی خود را در روابط دیگری که برقرار می‌کنند، برآورده کنند.

چه باید کرد؟

شاید نخستین گزینه برای اینکه دیگر زنان مجبور نباشند تن به زندگی ناخواسته و تحت فشارهای مختلف دهند و در مقابل برخی از آنها گرایش به چنین رفتار غیر‌عرفی و شرعی پیدا کنند، تعبیه نهادهای حمایتی و تامین اجتماعی در جامعه باشد. توجه داشته باشید که در قالب موارد همسران این زنان نیز مردانی هستند که پایبندی به چارچوب‌های اخلاقی نداشته و با مشکلات رفتاری مواجه هستند، در چنین شرایطی است که همسران آنها نیز درصدد گرفتن انتقام برمی‌آیند که پیامدهای بیرونی چنین ایده‌ای برقراری روابط نامشروع از سوی این زنان است.
اگر از زاویه‌ای دیگر این موضوع را بررسی کنیم، به این نکته مهم می‌رسیم که نهاد خانواده یکی از قدیمی‌ترین و مهم‌ترین نهادهای اجتماعی است، بنابراین همه جوامع تلاش می‌کنند تا از آن در برابر آسیب‌ها و ناهنجاری‌ها حفاظت کنند. حتی درمواردی نیز مشاهده می‌شود، زمانی که یک جامعه به بحران‌های اساسی در این زمینه بر می‌خورد دوباره برنامه‌ریزان و سیاستگذاران آن بر بازگشت به خانواده و ارتقاء جایگاه آن صحه می‌گذارند. روندی که در بسیاری از کشورهای غربی امروزه شاهد آن هستیم.
براین اساس حفظ بنیان خانواده در این شرایط زیر سئوال می‌رود و چنین زنانی خود به الگوی رفتاری بیمار گونه‌ای برای فرزندان خود بدل می‌شوند که در دوره‌ای که نیاز به والدین سالم و با اخلاق دارند تا زندگی سالم را به آنها بیاموزند، می‌بینیم که با بروز این رفتارهای بیمارگونه در درازمدت ما شاهد یک جامعه‌ای خواهیم بود که در نزد افراد آن میزان افسردگی و اضطراب افزایش می‌یابد زیار ما جامعه‌ای هستیم که اعتقادات مذهبی و اخلاقی در درون وجودمان نهادینه شده است.
در جامعه ایرانی فردی که متاهل است متعهد نیز است و بنابراین زیر پا گذاشتن خط قرمزها در قدم نخست فرد را در برابر آسیب‌های روانی مانند افسردگی و اضطراب بی‌دفاع می‌کند. به عبارتی همان‌طور که قاسم زاد می‌گوید، در این روند ابتدا فرد دچار آسیب می‌شود و در درازمدت سلامت روان وی و فرزندانش زیر سئوال می‌رود. و به تدریج این امر موجب بروز ناهنجاری‌های اجتماعی، شکست ارزش‌ها و... در جامعه خواهد شد. بنابراین بهترین راهکار گسترش سطح تامین اجتماعی و تقویت نهادهای حمایتی از زوج‌هایی خواهد بود که در زندگی زناشویی دچار مشکلات غیر‌قابل حل شده‌اند. بیمه، امنیت اقتصادی، شغلی، اجتماعی، سلامت و... همگی حوزه‌هایی هستند که می‌توانند در پیشگیری از این آسیب به ما یاری رسانند. مواردی که قرائی‌مقدم نیز در آنها با وی هم عقیده است.
واقعیت این است که زمانی که یک زن قادر به ادامه زندگی مشترک نیست ولی چون پشتوانه‌ای ندارد تن به چنین زندگی می‌دهد خود شیاد نخستین سراشیبی برای بروز چنین رفتاری به شمار می‌رود. در حالی که اگر در صورت جدایی از حقوق اجتماعی، اقتصادی و حمایت برخوردار باشد به طور قطع ابتدا زندگی مشترک خود را تعیین تکلیف کرده سپس در زمینه در اختیار گرفتن همراه دیگری برای زندگی خود تصمیم‌گیری می‌کند.

نقش تحصیلات و پایگاه اجتماعی

در کنار همه موارد اجتماعی، اقتصادی و حمایتی که به آن اشاره شد، در اینجا نیز آموزش سهم قابل توجهی در پیشگیری از بروز یک ناهنجاری دارد که جرم نیز محسوب می‌شود، برای جلوگیری از اشاعه این رفتار از نظر قرائی مقدم باید در جهت رشد، شکوفایی و ترویج بیشتر معنویات و اخلاق در جامعه گام‌های جدی برداشت. آن هم در شرایطی که ما در مواجهه مستقیم با فرهنگ بیگانه قرار داریم، زیرا که مشاهد فیلم‌ها و سریال‌ها از کانال‌های ماهواره‌ای خود به علتی مهم در جامعه بدل شده است که می‌تواند به راحتی بسیاری از راهکارهای ارائه شده در این زمینه را به راحتی خنثی کند.
براین اساس این آسیب‌شناس اجتماعی تاکید می‌کند که باید توجه بیشتری به ارائه آموزش‌ها و افزایش پایگاه تحصیلی و اقتصادی افراد در جامعه شود. زیرا زنانی که درآمد و شغل مناسبی دارند و تحصیلات شان نیز در حد مناسبی ارزیابی می‌شود کمتر به چنین رتارهایی تن می‌دهند.
در مقابل زنانی بیکار با تحصیلات اندک بیشتر به سمت چنین رفتارهایی سوق پیدا می‌کنند. وی ارائه این نظر را مستند بر تحقیقات انجام شده عنوان می‌کند و ادامه می‌دهد: به قول رابرت مرتون، جامعه‌شناس آمریکایی زمانی که اهداف در زندگی افراد زیاد شود و ما با اقسام هدف‌هایی مواجه شویم که ابزار و وسایل دستیابی به آن را نداریم به زبان ساده ار بین هدف و وسیله رسیدن آن فاصله می‌افتد و این امر موجب بروز رفتارهای نابهنجار می‌شود.
توجه داشته باشید اگر به این آسیب به درستی پرداخته نشود و تنها به پاک کردن صورت مساله اکتفا شود، خود می‌تواند بستر مناسبی برای رواج فحشا، روسپیگری، اعتیاد، از هم پاشیدگی خانواده‌ها و فرزندان نامشروع را در جامعه فراهم آورد.
حتی می‌توان گفت درازمدت به دلیل ریخته شدن قبح اجتماعی این رفتار و بروز آن در میان سایر زنان جامعه نیز شود که نتیجه آن از هم پاشیدگی خانواده‌ها و لاابالی‌گری جنسی در جامعه خواهد بود. پس صورت مساله را پاک نکنیم بلکه با ریشه‌یابی علت‌ها را رفع کرده و جامعه را از بروز چنین بحرانی نجات دهیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد