در میان جماعت جوان امروز شاید حکایت یک روز عاشق و یک روز فارغ را زیاد دیده باشید. آنها مدام از فردی به فرد دیگر و از رابطه ای به رابطه دیگر می روند تا بتوانند عشق ابدی شان را پیدا کنند و با او پیوند ببندند.دنبال فرد مناسب گشتن اتفاق عجیبی نیست اما مدام عاشق و فارغ شدن و درگیر روابط متعدد بودن، یک اختلال جدی است.
تنوع طلبی ها
گاهی فرد از لحاظ شخصیتی دچار مشکل است و گاهی پای یک بیماری عمده روانپزشکی مثل اختلال دوقطبی درمیان است، اما در وهله اول بهتر است در مورد تیپ شخصیتی این افراد صحبت کنیم. اگر فرد در سن جوانی تعدد روابط عاشقانه داشته باشد یا مدام دلبسته شود و خیلی زود رابطه را قطع کند، باید مدل شخصیتی اش مورد بررسی قرار گیرد.
وقتی فرد نهفقط در عاشق شدن بلکه در تمام تصمیمهای زندگیاش لحظهای عمل میکند و بدون اینکه به عاقبت رفتارش فکر کند، هرچیزی که به ذهنش میآید عملی میکند، فردی است هیجانی و تکانشی.
مثلا به ذهنش میآید که به کسی پیشنهاد دوستی بدهد یا اگر به خودش پیشنهاد دوستی داده شده، بدون فکر کردن به عاقبت قبول کردن این پیشنهاد، جواب مثبت بدهد یا بدون فکر وارد رابطهای شود. این مشکلات در تمام زمینهها با این افراد همراه است، مثلا در امتحان مواد مخدر مختلف، خیلی راحت باشند و بدون فکر هر نوع مادهای که به دستشان رسید، امتحان کنند!
این احساسهای ناپایدار حتی در مورد حسی که نسبت به خودشان دارند هم وجود دارد؛ یک لحظه به شدت شیفته خودشان هستند و به آینده امیدوار، یک لحظه دیگر احساس پوچی شدیدی دارند! پس در روابطشان با دیگران هم همین برخوردها را دارند؛ خیلی زود هم ممکن است رابطه را قطع کنند؛ مثلا با دیدن کوچکترین رفتار مخالف میلشان، احساس منفی پیدا میکنند و بدون قضاوت درست، سریع رابطه را قطع و رابطه دیگری را آغاز میکنند.
نمیخواهم تنها بمانم!
گروه اول، بهدلیل بیثباتی این کار را انجام میدهند اما گروه دومی هم وجود دارد که بهدلیل ترس از تنهایی روابط مکرری دارند. این افراد احساس میکنند همیشه باید کسی باشد که به آنها توجهی خاص داشته باشد. آنها احساسات بسیار سطحی دارند و با کوچکترین توجهی احساس میکنند چقدر شخصیت خواستنی و جذابی دارند چراکه کمبود توجه دارند! بنابراین وارد رابطهای میشوند و بعد ممکن است توجهی که انتظارش را دارند، نگیرند و به همین دلیل رابطه را تمام و فرد دیگری را جایگزین میکنند. البته روابط این گروه در مقایسه با گروه اول، آشفتگی کمتری دارد. در مجموع این تیپ شخصیتی در جامعه کمتر وجود دارد.
من که بیمار نیستم!
این افراد معمولا رفتارهای پرتب و تاب خود را پای بیمار بودن نمیگذارند و اصلا احساس نمیکنند مشکل از خودشان است! این خانوادهشان است که باید متوجه رفتارهای تکانشی آنها شوند و برای درمانش اقدام کنند. این افراد معمولا زود عصبانی میشوند و از کوره درمیروند، تهدید به خودکشی و خودزنی یا حتی آسیب به دیگری میکنند، بنابراین اطرافیان باید با توجه به این علائم به اختلال فرد پی ببرند و در مرحله بعد برای درمانش اقدام کنند. البته این کار بسیار سخت است چراکه شخصیت این افراد از کودکی شکل گرفته و از نوجوانی هم به ثبات رسیده و به بیمار بودن خود باور ندارند.
خانوادهها هم نباید روی رفتارهای بیمارگونه این افراد انگشت بگذارند و بگویند: «چون فلان رفتار را میکنی، بیمار هستی و باید به محض مراجعه کنیم!» این کارها فقط باعث جبهه گرفتن فرد میشوند بنابراین باید از در احساسات وارد شوند و مثلا بگویند: «ما درک میکنیم که تو الان خیلی به هم ریختهای و احساس ناامنی میکنی، حتی شاید احساس کنی خانواده خوبی نداری؛ من هم که پدر/ مادرت هستم، نمیدانم برای اینکه حس بهتری نسبت به زندگیات پیدا کنی و آرامش بیشتری داشته باشی چه باید بکنم، پس بهتر است به متخصص مراجعه کنیم.» این افراد قطعا به درمان نیاز دارند و ممکن است برحسب مورد درمان دارویی و غیردارویی همزمان، یا فقط به درمان غیردارویی نیاز داشته باشند که درمان غیر دارویی شامل انواع مختلف روان درمانهایی است که حتما باید از افراد متخصص حوزه روان کمک گرفت تا درمان مرتب و فشردهای انجام شود.
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی افسرده، بیحوصله ،بی انگیزه و ناامید هستند
شاید بیمارم!
گروه سوم افرادی هستند که به دلیل بیماری روانی اختلال دوقطبی- تکرر رابطه دارند! رفتار افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، همانطور که از نام بیماری پیداست، دو قطب مخالف هم است: دورههایی از زندگیشان افسردگی دارند و دورههایی دیگر دچار «شیدایی» یا «مانیا» میشوند!
در موارد شدید این بیماری که میتواند با پرخاشگری فرد همراه باشد، نیاز به بستری وجود دارد اما در مورد تعدد روابط، معمولا افرادی با علائم خفیفتر با این بیماری درگیر میشوند و به اصطلاح دچار اختلال دوقطبی تیپ 2 یا اختلال دوقطبیهایی که چندان اختصاصی نیستند و همچنین اختلال دوقطبیهایی که فازهایشان سریع تغییر میکند و به اصطلاح دچار «تندچرخی» هستند، میشوند.
این افراد ممکن است در فازهای مانیا یا شیدایی به رفتارهای خطرناک علاقهمند میشوند و این رفتارهای پرخطر از ولخرجی گرفته تا سوءمصرف مواد و رانندگیهای پرخطر یا ایجاد روابط عاشقانه متعدد، عاقبت خوشی ندارند. این افراد در فاز بیماری دچار این پدیده میشوند و وقتی با دارو یا هرچیزی خوب شوند، الگوی شخصیتیشان این نیست؛ فرد زندگی معقولی دارد تا اینکه دوباره بیماری عود کند و در فاز مانیا دچار حالتهای اینچنینی شود!
به علائم دقت کنید
چنین رفتارهایی باید کاملا جدی مورد بررسی قرار گیرد و به درمان اساسی نیاز دارد. اصولا خانوادهها به مواردی مثل اعتیاد، اقدام به خودکشی و ... توجه بیشتری نشان میدهند و لزوم درمانش را احساس میکنند و ممکن است تعدد روابط عاشقانه را، بهخصوص اگر فرد جوان و مجرد باشد، به سادگی پای سبک زندگیاش بگذارند و لحظهای به بیمار بودن فرد شک نکنند!
پس خانوادهها باید به علائم بالینی این افراد دقت کنند بهخصوص که خود فرد هم احساس بیماری ندارد. افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در فاز افسرده، بیحوصله و ناامید هستند، به پوچی میرسند و اصلا انگیزهای ندارند که بخواهند با دیگران ارتباط برقرار کنند، چه برسد به عاشق شدن!
اما در فاز شیدایی بیخواب یا کمخواب و انرژیشان چند برابر میشود، شادی بیش از حد دارند و ممکن است مدام در حال عاشق شدن باشند! به همین دلیل اطرافیان هم تصور میکنند عملکرد فرد بهبود یافته و حتی خیالشان از بابت او راحت میشود درصورتیکه این تازه شروع ماجراست و باید از افراد متخصص برای درمان کمک گرفت.
باز هم معتادها!
گروه چهارم افرادی هستند که به دلیل سوءمصرف مواد محرک مثل آمفتامین، کوکائین و اکستازی رفتاری مشابه 3 گروه ذکر شده پیدا کردهاند، خطرپذیریشان زیاد و اجتناب از خطرشان کم میشود و ممکن است عاشق و فارغ شدن مکرر را هم تجربه کنند. در نهایت اگر بخواهیم دستهبندی کنیم و بگوییم تعداد کدام یک از گروههای ذکرشده در میان عاشقپیشهها بیشتر است، باتوجه به آمار روبه افزایش معتادان میتوان گفت افراد گروه چهارم یعنی «معتادان به مواد محرک» و بعد افراد گروه اول «هیجانطلبهای تکانشی» بیشتر از دیگران در این قضیه سهم دارند