این آدم ها معمولا ویژگی هایی دارند که ممکن است شعر «تفاوت از زمین تا آسمان است» را برای آدم تداعی کند، اما خب، اتفاقی است که می افتد و خیلی از زوج ها با وجود این اختلاف های شخصیتی در کنار هم زندگی می کنند. دوست دارید بدانید راز حفظ زندگی مشترک این زوج ها چیست؟ بد نیست نگاهی به ادامه این مطلب بیندازید!
من توی خودمم، تو چطور؟
اصطلاح های درون گرا و برون گرا را برای اولین بار کارل گوستاو یونگ در سال 1921 به کار برد. حالا این اصطلاحات به چه معنی هستند؟ منظور یونگ از درون گرا بودن یک نفر این بود که آن شخص تمایل بیشتری دارد توی لاک خودش باشد و اصطلاحات سرش به کار خودش گرم باشد.
آنها معمولا احساسات و فکرهای شان را تجزیه و تحلیل می کنند و منبع انرژی شان را در تنهایی و خلوت به دست می آورند؛ یعنی وقتی حال شان خوب نیست و احساس می کنند نیاز به تجدیدقوا دارند، تنهایی برای شان حکم منبع تجدیدقوا را دارد. درست برخلاف آدم های برون گرا که مرتب به سمت دنیای بیرونی کشیده می شوند و انرژی لازم برای ادامه زندگی را از حضور در جمع به دست می آورند.
اگر کمی به عمق این خصلت ها دقت کنیم، متوجه می شویم برای درون گراها خیلی مهم نیست که اطراف شان پر از آدم باشد، چون یک جورهایی ته ذهن شان احساس می کنند بودن در این جمع ها وقت گران بهای شان را می گیرد. برون گراها هم بودن در جمع را به چشم مسئله ای که صرفا باعث رضایت خاطر آنها می شود، نگاه نمی کنند بلکه وجود دیگران را کاملا ضروری و مهم قلمداد می کنند و به نوعی شخصیت خودشان را با توجه به افرادی که در اطراف شان هستند، تعریف می کنند.
-
چه فرقی با هم دارند؟
برون گراها و درون گراها علاوه بر مواردی که تا اینجای کار گفته شده، تفاوت های اساسی دیگری نیز دارند. برای نمونه افراد برون گرا که در جامعه تحت عنوان «اجتماعی» یا «خونگرم» شناخته می شوند معمولا به حرف زدن علاقه زیادی دارند. این افراد متکلم وحده جمع هستند و در بیشتر مواقع گوی صحبت کردن را از بقیه می ربایند. آنها خیلی وقت ها نیاز به تاییدشدن از جانب جمع دارند.
حوصله در خانه ماندن را ندارند. تمرکزشان روی مسائل زیاد نیست و مرتب از این شاخه به آن شاخه می پرند و در حین همین پریدن ها به نکات تازه دست می یابند.
درون گراها هم درست برخلاف این افراد هستند. آنها تمرکز بسیار بالایی دارند. قدرت رهبری شان بی نظیر است. بدون اینکه بلندبلند فکر کنند، می توانند نکات تازه ای را کشف کنند و تصمیم بگیرند. این افراد معمولا در جمع ها زیاد به چشم نمی آیند، اما این غایب از نظر بودن شان زیاد طول نمی کشد. درون گراها شبیه همان ماجرای لاک پشت و خرگوش هستند و مصادیق بارز این تعبیر که رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.
برون گرا یا درون گرا؛ کدام بهتر است؟
در گذشته اگر قرار بود به افراد برون گرا و درون گرا امتیاز بدهند و آنها را در دو کفه ترازو قرار دهند قطعا برون گراها امتیاز بیشتری می آوردند و کفه شان سنگینی می کرد. هنوز هم در افکار عامه مردم ممکن است این حالت وجود داشته باشد و به نظر برسد برون گراها بهتر از درون گراها هستند. یکی از دلایل اصلی این طرز فکر هم به تبلیغاتی که در رسانه ها می شود بر می گردد.
رسانه ها معمولا کمتر به افراد درون گرا می پردازند و بیشتر به نشان دادن وجوه مثبت و موفقیت های افراد برون گرا می پردازند. اگر هم قرار باشد رسانه ای تصویری از فرد درون گرا نشان دهد، معمولا او را به صورت افسرده و بسیار منزوی نشان می دهد، نه فردی که تحلیل گر است و عمیق. در حال حاضر محققان عرصه روان شناسی نشان داده اند نه برون گراها نسبت به درون گراها برتری دارند و نه درون گراها نسبت به بیرون گراها بهتر هستند. هر دوی این گروه ها ویژگی های خاص و منحصر به فرد خودشان را دارند و در شرایط مناسب عملکرد مناسبی هم خواهندداشت.
وقتی عاشق هم می شوند
شاید شما هم در اطراف تان زوج هایی را دیده باشید که یکی شان خجالتی است و دیگی اهل بگوبخند و معاشرت. شاید هم شما و همسرتان چنین شخصیت هایی داشته باشید. اول از همه، این را بدانید که بسیاری از زوج ها به خاطر شخصیت های متفاوت شان جذب همدیگر می شوند و این مسئله تازه ای نیست.
حتی خیلی ها اعتقاد دارند ویژگی های متفاوت این افراد می تواند تکمیل کننده همدیگر باشد و منجر به پیشرفت شخصیت شان شود، اما واقعیت هایی هم در این میان هست؛ وقتی زوجی با هم اختلاف شخصیتی زیادی داشته باشند، ممکن است اختلافاتی را تجربه کنند که زوج های شبیه هم کمتر درگیرشان هستند. به همین خاطر نکته دوم به مهارت شما و همسرتان برای کنار آمدن با هم و استفاده از این ویژگی های متفاوت برای پیشرفت رابطه تان بر می گردد.
می توانید طور دیگری باشید؟
همان طور که قبلا هم اشاره کردیم نه برون گراها نسبت به درون گراها برتری دارند و نه درون گراها بهتر از برون گراها هستند. پس همین جا یک تصمیم اساسی بگیرید و توی ذهن تان عبارت های «ما درون گراها» و «شما برون گراها» را از بین ببرید. همین نگاه ما و شمایی می تواند بین شما و همسرتان فاصله بیندازد و ناخودآگاه شما را نسبت به افرادی که از نظر شخصیتی شبیه همسرتان هستند، حساس کند. بعد از اینکه فاصله ما و شمایی را برداشتید، نوبت به دانستن یک واقعیت خیلی جالب می رسد؛ هیچ کدام از ما 100درصد برون گرا یا درون گرا نیستیم. هرکس در زندگی اش می تواند وقت هایی را تجربه کند که کاملا برخلاف شخصیت معمولش عمل کرده.
نکته مهم در مورد زوج های درون گرا- برون گرا این است که بدانند چه وقت هایی لازم است از وجه دیگرشان استفاده کنند. تمام وقت هایی که تنها هستید و همسرتان در کنارتان نیست، فرصت دارید توی لاک خودتان بروید یا کاملا معاشرتی برخورد کنید، اما وقتی در کنار همسرتان هستید وقت آن می رسد که سعی کنید چیزهای تازه ای را برای حفظ رابطه تان تجربه کنید.
اشتباه نکنید! قرار نیست برای هم نقش بازی کنید! همسرتان شما را همین طور که هستید پسندیده و انتخاب کرده، اما برای بهبود رابطه در طولانی مدت بد نیست گاهی پای دل همدیگر راه بیایید. اگر درون گرا هستید گاهی وقت ها زمانی را به مهمانی رفتن با همسرتان اختصاص دهید و سعی کنید دنیا را از دریچه نگاه او ببینید. اگر برون گراه هستید هم بد نیست گاهی وقت ها سعی کنید به او هم فرصت صحبت کردن و اظهارنظر بدهید. سعی کنید علایقش را کشف کنید و در بخشی از آنها سهیم شوید.
پیدا کردن تفریحات دوگانه
یکی از مواقعی که زوج های مورد بحث ما به مشکل بر می خورند، موقعی است که قرار است مدت زیادی را در کنار هم سپری کنند. البته منظور ما یک عمر زندگی مشترک نیست بلکه به طور مشخص به تعطیلات طولانی مدت اشاره داریم! این جور مواقع بهترین کار، پیداکردن تفریحات دوجانبه است. برای مثال رفتن به کنار دریا را در نظر بیاورید. فرد برون گرا می تواند با فرزندانش مشغول آب بازی و والیبال ساحلی شود در حالی که همسر درون گرا می تواند در کنار خانواده باشد و کتاب تازه اش را مطالعه کند. تفریحاتی از این دست کم نیستند و با پیداکردن آنها می توانید به راحتی با هم کنار بیایید و به هر دوی شما خوش بگذرد.
سعی نکنید تغییر بدهید
واقعیت این است که آدم های درون گرا بسته به شرایطی که در آن قرار می گیرند می توانند به آدم هایی برون گرا تبدیل شوند، بگویند، بخندند، معاشرت کنند و از جمع از بودن در کنار آنها لذت ببرد، اما از آنجایی که این افراد ذاتا درون گرا هستند صرفا بنا به شرایط تغییر وضعیت داده اند.
جالب اینجاست که معمولا افراد درون گرا راحت تر می توانند وجه برون گرای شان را فعال کنند، در حالی که خیلی وقت ها افراد درون گرا نمی توانند خودشان را با محیط هایی که نیاز به درون گرا بودن دارند، وفق دهند. تیپ شخصیتی شما هرکدام که هست، سعی کنید خودتان را همان طور که هستید بپذیرید و در کنار آن، همسرتان را هم همان طور که هست قبول کنید. نخواهید او را عوض کنید و تیپ شخصیتی اش را شبیه خودتان کنید. همین مسئله تلاش برای تغییر می تواند باعث اذیت و آزار روج ها شده و منجر به اختلاف آنها شود.
با هم حرف بزنید
اول از همه به خاطر داشته باشید اختلاف بین تمام زوج ها وجود دارد و زوج هایی موفق هستند که روی موارد مورد اختلاف شان کار کنند و سعی کنند به نقاط مشترک برسند. نکته ی بعدی این است که بهترین راه برای فهمیدن همدیگر صحبت کردن است. این نکته را به خصوص درون گراها مدنظر داشته باشند؛ شما تا زمانی که افکارتان را روی زبان نیاورید نمی توانید همسرتان را از خواسته ها یا چیزهایی که دوست ندارید باخبر کنید. اگر با حرف زدن میانه خوبی ندارید، می توانید فکرها و احساسات تان را روی کاغذ بیاورید و درباره شان بنویسید.
البته قرار نیست این نوشته ها را برای خودتان نگه دارید بلکه باید آنها را به همسرتان بدهید و از او بخواهید که مطالعه شان کند. برون گراها هم باید به خاطر داشته باشند وسط تندتند حرف زدن شان، خوب است نفسی چاق کنند و به واکنش ها یا صحبت های همسر درون گرای شان توجه کنند. برون گراها معمولا با حرف زدن انرژی می گیرند و درون گراها ممکن است انرژی از دست بدهند. به همین خاطر هر دو طرف باید حواس شان به هم باشد.
به هم اعتماد کنید
سوء تعبیر یکی از ساده ترین اتفاقاتی است که بین زوج های متفاوت از نظر شخصیتی پیش می آید. به همین خاطر باید به احساسات هم توجه داشته باشند و احترام بگذارند. وقتی متوجه می شوید همسرتان از ارتباطات گسترده شما خوشش نمی آید و دوست دارد وقت بیشتری را در کنار هم تنها باشید، بد نیست از خودتان بپرسید کدام یک برای تان اولویت دارند؟ همسرتان یا دوستان تان؟
وقتی جواب این سوال را بدهید متوجه می شوید خالی کردن برنامه ها و اختصاص دادن زمان بیشتر به رابطه دو نفره تان کار سختی نیست. از طرف دیگر چنانچه درون گرا هستید، بد نیست آغوش تان را برای تجربه های تازه باز کنید و به اتفاقات اطراف تان به چشم چالش هایی که می توانند به رشد شخصیت شما منجر شوند، نگاه کنید.