تنها راهی که میتوانید واقعاً به دیگران کمک کنید این است که اول خودتان را قوی کنید
مشاور عزیز،من یک عقیدهای دارم: «برای نشر محبت و کمک به مردم، باید با سختیهای آنها من هم عذاب بکشم.»
من فکر میکنم که با این عذاب کشیدن میتوانم حس آنها را تجربه کرده و درنتیجه با آنها ارتباط برقرار کنم. اگر من سالم و ثروتمند باشم و خوشبخت زندگی کنم نمیتوانم با انسانهایی که در سختی و عذابند ارتباط برقرار کرده و آنها از من متنفر خواهند شد.
چطور میشود در شادی، رفاه و لذت زندگی کرد و درعین حال برای آنها که زندگی سختی دارند، قلبی گشاده داشت؟
جواب:
دوست عزیز،من احساسات شما را درک میکنم. من هم قبلاً همینطور فکر میکردم و مطمئنم بقیه هم همینطور هستند. اما باید این مسئله را حل کنی چون این سیستم عقیدتی نه تنها جلوی موفقیت، خوشبختی و لذت شما را در زندگی میگیرد، بلکه آنقدر ضعیفتان میکند که نمیتوانید به هیچکس کمک کنید.
بله. درست است. انتخاب شما برای کوچک کردن خودتان برای اینکه بتوانید به دیگران کمک کنید نتیجه عکس میدهد. چرا؟ چون…
رنج + رنج = رنج بیشتر
آلبرت انیشتین گفته است، «هیچ مشکلی را نمیتوان از همان سطح هوشیاری که آن را ایجاد کرده است، حل کرد.» و حق با اوست. دلسوزی کردن برای دیگران، رنج کشیدن پا به پای آنها، هوشیاری فرد در حال رنج را بالا نمیبرد و هیچ کمکی هم به او نمیکند.
میبینید، همه ما در یک سطح خاص ارتعاش داریم. هرچه بیشتر رشد میکنیم، اعتقاداتمان تغییر کرده و کمکم میفهمیم که چه کسی هستیم و سطح این ارتعاشات بالاتر میرود. و دو نفر با سطح ارتعاش متفاوت نمیتوانند برای مدتی طولانی در یک جا بمانند، مگر اینکه یکی از این چهار اتفاق بیفتد:
۱- کسی که سطح ارتعاش بالاتری دارد، سطح خود را پایین بیاورد.
۲- کسی که سطح ارتعاش پایینتری دارد، سطح خود را بالا ببرد.
۳- ترکیبی از ۱ و ۲
۴- دو نفر چون تمایلی به تغییر ندارند، از هم جدا شوند.
داستانی هست که این موضوع را بیشتر توضیح میدهد:
تجسم کنید که در جنگل در حال قدم زدن هستید و صدای فریاد کسی را میشنوید که کمک میخواهد. دنبال صدا را میگیرید و به مردی میرسید که در گودالی عمیق افتاده است و هیچ راهی برای بیرون آمدن ندارد.
حالا، تصور کنید که میخواهید به این مرد کمک کنید. چطور این کار را میکنید؟ میتوانید شما هم داخل چاه بپرید. آنوقت او یک همراه خواهد داشت و میتوانید با هم عذاب بکشید.
اما آیا این روش به او کمک میکند؟ تنها راهی که میتوانید واقعاً حمایتش کنید این است که کمکش کنید از آن گودال بیرون بیاید.
اعتقادات منفی خود را تغییر دهید
کمک کردن به دیگران با کمک کردن به خودتان شروع میشود
تنها راهی که میتوانید واقعاً به دیگران کمک کنید این است که اول خودتان را قوی کنید. اگر بتوانید خودتان را از رنج و عذاب بیرون کشیده و به زندگی شاد و پر از عشق و فراوانی برسانید، آنوقت نشان میدهید که این کار شدنی است. با این کار به آنها انرژی داده و میتوانید نمونهای از فردی پرقدرت باشید که میتواند زندگی فوقالعاده داشته باشد.
آدمهای بدبخت به آدمهای دیگری که خودشان را باور ندارند نیازی ندارند چون هم خودشان و هم اطرافیانشان اینطور هستند.
اما آیا آنها به محبت و دلسوزی نیاز دارند؟ بله، مطمئناً. و اینجاست که رنج و عذابهای قدیمتان میتواند به کمکتان بیاید. چون درک میکنید که رنج کشیدن چه حسی دارد و میتوانید عمیقاً با آنها همدردی کنید.
اما میتوانید تجسم کنید که از رنج و عذاب رها شده، شاد و خوشبختند. و چه این تصویرها را با آنها درمیان بگذارید یا نگذارید، کمکشان خواهد کرد.
آیا کسانیکه رنج میکشند به حمایت نیاز دارند؟ شاید، برای مدتی. میبینید که دنیای ما قربانیهایی دارد (کسانیکه از توانایی خود برای تغییر دنیا بیخبرند). و قربانیها به کمک نیاز دارند.
همه آدمها برای این حقیقت که «ما واقعیت خودمان را میسازیم» آمادگی ندارند. گاهیاوقات لازم است قبل از اینکه این افراد قدرت پیدا کنند، از آنها حمایت شود، به آنها غذا، خانه، لباس و آموزش داده شود. اما این دلیل نمیشود که شما هم تا زمانیکه آنها عذاب میکشند، عذاب بکشید.
هیچکس دوست ندارد حس کند ناتوان و ضعیف است. به همین دلیل نباید طوری با آنها رفتار کنید که حس بدبختی پیدا کنند.
باور اینکه تا وقتی همه انسانهای روی زمین از عذاب و ناراحتی آزاد شوند شما هم نمیتوانید زندگی شاد، موفق و خوشبخت داشته باشید، واقعاً حس بدبختی ایجاد میکند.
یادتان باشد که شما نمیتوانید اوضاع جهان را کنترل کنید. فقط به اندازهای دیگران را دوست داشته باشید که به آنها اجازه دهید انتخابهای خودشان را داشته باشند. و در عین حال…
این اعتقاداتتان را تغییر دهید
این تفکرات به خودی خود از بین نمیروند چون همانطور که گفتم درست نیستند، حتی اگر همه دنیا به آن اعتقاد داشته باشند و شما بخواهید طور دیگری فکر کنید.
اگر اعتقاداتی منفی از زندگی که میخواهید داشته باشید در ذهنتان نگه دارید، برای اینکه آزاد شوید و بتوانید زندگی فوقالعاده داشته باشید، باید این اعتقادات را تغییر دهید. این افکار و اعتقادات میتواند اینها باشد:
آنهایی که در رنج و بدبختی هستند، نمیتوانند زندگی که دوست دارند را برای خود بسازند.
آنهایی که در رنج و بدبختی هستند، میتوانند زندگی که دوست دارند را برای خود بسازند.
رنج کشیدن با آنهایی که در رنج و بدبختی هستند، برای نشان دادن حمایتتان کمکشان میکند.
نشان دادن راهی برای رها شدن از آن موقعیت به افرادی که در رنج و عذابند، برای نشان دادن حمایتتان کمکشان میکند.
بزرگترین هدیهای که میتوانم به افراد بدبخت بدهم این است که با آنها رنج بکشم.
بزرگترین هدیهای که میتوانم به افراد بدبخت بدهم این است که خوشبختی آنها را تجسم کنم.
برای اینکه بتوانم با افراد بدبخت ارتباط برقرار کنم باید در یک سطح ارتعاش با آنها باشم.
برای اینکه بتوانم با افراد بدبخت ارتباط برقرار کنم باید برایشان احساس دلسوزی داشته باشم.
وقتی من موفق باشم، آنهایی که موفق نیستند بخاطر چیزی که من دارم و آنها ندارند از من متنفر خواهند شد.
وقتی من موفق باشم، آنهایی که موفق نیستند برای اینکه بتوانند مثل من شوند انرژی میگیرند.
خوشبختانه همه اعتقادات را میتوان تغییر داد. و وقتی اینکار را بکنید، احساس آزادی خواهید کرد که بتوانید موفقیت همه دنیا را به دست آورید و در عین حال برای همنوعانتان احساس محبت و دلسوزی داشته باشید.
و وقتی این موفقیت را ساختید، ارتعاش موفقیت شما به فرد دیگری که برای این تغییر و کسب موفقیت آماده است، کمک میکند. آن فرد هم به فرد دیگر و این جریان همینطور ادامه پیدا میکند تا جاییکه همه انسانهای روی زمین، سالم، شاد و خوشبخت شوند.
حالا که میتوانیم اینکار را بکنیم، چرا نکنیم؟