لکنت زبان عمدتا و بطور کلی جز در موارد استثنایی در دوران خردسالی آغاز شده و یک پدیده خاص دوران کودکی است. معمولا از سنین 2 تا 4 سالگی شروع میشود. لکنت زبان از مهمترین و متداولترین اختلالات تکلمی است. در سنین 6 تا 7 سالگی نیز که مصادف با زمان آغاز مدرسه میباشد به لحاظ ویژگیهای عاطفی و سازگاری اجتماعی خاص این دوره موقعیت مناسبی است برای بروز لکنت زبان در میان کودکانی که بیشتر مستعد چنین اختلالی میباشند. گاهی از موارد در دوران بلوغ نیز افرادی که قبلا به نحوی لکنت زبان داشتهاند دچار لکنت زبان میشوند.
در واقع سن ، شرایط و ویژگیهای بلوغ نیز احتمالا در تغییر شکل یا تشدید لکنت موثر است. لکنت زبان در میان پسران بیشتر از دختران است و در بررسیها و تحقیقات مختلف نسبتی در حدود 70 درصد برای پسران و 30 درصد برای دختران ذکر گردیده است. بسیار دیدهایم که بعضیها به هنگام صحبت ، لکنت زبان دارند؛ یعنی زبانشان بر سر برخی از حروف گیر میکند. با چنین افرادی باید با ملایمت رفتار کرد؛ ولی متاسفانه عدهای هستند که کند زبانی را دستاویز شوخی و ریشخند میپندارند. کندی زبان در جایی پیش میآید که دستگاههای تکلم انسان دچار پارهای از تشنجهاست؛ از اینرو ادای کلمات ناگهان به مانع برخورد میکند و پیوسته مکثی در میان صحبت روی میدهد. به هنگام چنین رویدادی معمولا انسان حرفی را که روی آن مکث ایجاد شده است، چندبار تکرار میکند.
یکی از دلایل پرخوری فشارهای عصبی و استرس است وقتی شما بطور مزمن استرس داشته باشید بدن تان هورمون هایی مانند کورتیزول را به مقدار زیاد ترشح می کند که به مرور باعث افزایش اشتها و در نتیجه پرخوری می شود دکتر الیسااپل دانشیار دانشگاه کانیفرنیا در سافرانسیسکو ود1ارتمان روانپزشکی می گوید : " کورتیزول باعث می شود ما به غذاهایی که چربی ، قند ونمک آنها زیاد است تمایل پیدا کنیم " سلول های چربی هم کورتیزول تولید می کنند اگر هم چاق باشید و هم زندگی پر استرس داشته باشید سطح خونی این هورمون در بدن تان بالا خواهد رفت براساس پژوهش ها ، زنان دارای اضافه وزن وقتی در معرض عوامل استرس زای روزانه ( مانند مشکلات شغلی یا خانوادگی و پرداخت هزینه ها ) قرار می گیرند دچار اضافه وزن می شوند کورتیزول در کنار انسولین باعث می شود بدن چربی احشابی بیشتری ذخیره کند که احتمال سکته قلبی و مغزی را افزایش میدهد از طرفی کسی که استرس دارد به سختی می تواند به یک رژیم غذایی درست و سالم پایبند باشد این یکی از دلایل مهمی است که نشان می دهد چرا بسیاری از افراد نمی توانند از رژیم غذایی سالمی پیروی کنند دیده شده کسانی که معمولا مواظب خوردن شان هستند زمانی که زیر فشار عصبی قرار می گیرند پرخوری می کنند .
چگونه می توانیم مثبت اندیشی را یاد بگیریم؟
آیا این فراگیری، به ما کمک می کند که استرس های مختلف را کنترل کنیم؟
معمولا در مورد آنچه پیرامون مان اتفاق می افتد، تفسیرهای گوناگونی داریم. این تفسیرها می تواند به شکل مخرب و ویرانگر باشد که در این صورت باعث ایجاد ناخوشایندی و ناتوانی در افکار و رفتار ما شده و امکان یک زندگی سالم ومناسب را از ما سلب می کند. در حالی که با تفسیر معقول و غیرشتابزده مسایل (به گونه ای که به خودمان فرصت ارزیابی همه جانبه مسیله را بدهیم) با وجود همه گرفتاریهای روزمره، می توانیم در نهایت زندگی موفقی داشته باشیم. اگرچه در آغاز ماجرا، همه چیز ناامیدکننده و غم انگیز بنظر بیاید. اگر شما به این مسیله شک کرده اید که آیا در الگوهای فکری مخرب، گیرافتاده اید یا نه، می توانید این سوال را از خود بپرسید که براستی این گونه اندیشیدن، چه سودی برای شما درپی دارد. و اما اگر این روش برخورد با مسایل هیچ سودی برای شما ندارد، پس بدانید که با بکارگیری این نوع الگوها، شما بدترین دشمن برای خود هستید. آیا واقعا شما می خواهید فردی باشید که معمولا باید به زور او را وادار به کاری کرد و خودش قدرت شناخت مسایل و تصمیم گیری مناسب ندارد؟ اگر این چنین نیست، شما می توانید با توجه به موارد زیر، از این وضعیت خارج شوید:
ادامه مطلب ...هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ساده و چندگانه استرسورهای دانشجویی (استرسورهای مربوط به شرایط تحصیلی، محیط آموزشی، فارغ التحصیلی و محیط خوابگاه) و عملکرد تحصیلی در دانشجویان دارای نگرشهای مذهبی بالا، متوسط و پایین می باشد. نمونه پژوهش شامل 511 نفر (235 پسر و 276 دختر) از دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی بود که به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استرسورهای دانشجویی و پرسشنامه نگرش مذهبی جهت آزمون فرضیه ها استفاده شد. نتایج نشان داد که استرسورهای دانشجویی با عملکرد تحصیلی دانشجویان دارای نگرشهای مذهبی بالا (0.33-=r)، متوسط (r=-0.31)و پایین (r=-0.59) رابطه منفی دارد (p<0.001). بین ترکیب خطی متغیرهای پیش بین (استرسورهای دانشجویی) با متغیر ملاک (عملکرد تحصیلی) دانشجویان دارای نگرشهای مذهبی بالا (0.336=MR)، متوسط (0.334=MR) و پایین (0.661=MR) رابطه معنی داری وجود دارد (p<0.001). نتایج آزمون Z فیشر نشان داد که ضریب همبستگی چند متغیری استرسورهای دانشجویی با عملکرد تحصیلی "دانشجویان دارای نگرش مذهبی پایین در مقایسه با دانشجویان دارای نگرش مذهبی متوسط" و "دانشجویان دارای نگرش مذهبی بالا" به طور معنی داری بیشتر است (p<0.05). بین ضریب همبستگی چند متغیری استرسورهای دانشجویی با عملکرد تحصیلی "دانشجویان دختر (0.535=MR) و دانشجویان پسر (0.436=MR)" تفاوت معنی داری به دست آمد.
ادامه مطلب ...شکوه و شکایت از کسالت و خستگی در سال های اخیر مد روز شده است. بسیاری از مردم همین که صحبت از وضع و حالشان می شود شروع به گله می کنند که خستگی مفرط بدجوری جسم و روحشان را آزار می دهد. مسلماً این گروه را کسانی تشکیل می دهند که در شبانه روز از مقدار زیادی قند سفید، غلات تصفیه شده و نان استفاده می کنند و از نوشیدن بیش از اندازه انواع نوشابه نیز ابایی ندارند تمام غم و اندوه و ناراحتی را به دست فراموشی بسپارید، در افق بالای دریا ، کلمه الله را با حروف درشت و طلایی در نظر آورید . تجربه ثابت کرده کسانی که جز قند طبیعی، قند دیگری را به مصرف نمی رسانند و نیز از غذاهایی استفاده می کنند که سرشار از پروتیین است و همچنین نان سبوس دار مصرف می کنند، کمتر دچار کسالت و خستگی می شوند. برای اینکه سراسر عمرتان را با تندرستی و شادابی بگذرانید اولاً رژیمی را در پیش بگیرید که بیشترین ویتامین را به بدن شما برساند، ثانیاً هنر درست استراحت کردن را فرا بگیرید. گاهی خستگی ممکن است علامت اولیه بسیاری از بیماری ها باشد. اگر بعد از استراحت و آرامش باز احساس خستگی می کنید، به پزشک مراجعه کنید.
ادامه مطلب ...● تنش
ویلیام شکسیر می گوید: خوب و بد وجود ندارد؛ بلکه نگرش ماست که خوب و بد رابوجود می آورد.
تنش چیست و کجاست؟
تنش یک احساس است و هرگاه که بین خواستن و داشتن فاصله ای ایجاد شود و شما آنرا درک کنیدتنش
بوجود می آید.هر قدر این فاصله بیشتر و موضوع مهم تر باشد این تنش شدید تر است.
● استرس چیست؟
تمامی خواسته ها و مبارزاتی ما در زندگی با آنها روبرو هستیم از جانب مردم، یا رویداد های پیرامون
ما و یا از تفکر است از تفکر درونی ما نشأت بگیرند.اگر این تمایلات ارزش یابنددر آن هنگام است که
ما احساس می کنیم که تحت فشار روحی یا استرس قرار گرفته ایم.
ادامه مطلب ...زندگی ماشینی، افزایش سطح توقع مردم، پرکاری افراطی، نگرانی از آینده و همه این جور نگرانی ها سبب شده است اضطراب شایع ترین اختلال روانی در دنیای امروز باشد. اهمیت و شیوع این پدیده، پژوهشگران را بر آن داشته است که تحقیقات گسترده ای روی علل، آثار و پیامدهای آن داشته باشند. ما نیز به سراغ دکتر پرویز مظاهری، دبیر علمی انجمن روان پزشکان ایران رفتیم تا سوالات مان را در این زمینه پاسخ گوید...
▪ آقای دکتر! روان پزشکان همیشه از اضطراب به عنوان یک اختلال مهم و شایع یاد می کنند. سوال من این است که آیا چیزی تحت عنوان اضطراب طبیعی هم وجود دارد؟
ـ برای پاسخ به این سوال ابتدا لازم است تعریفی از اضطراب داشته باشیم. اضطراب احساسی منتشر، ناخوشایند و مبهم است که با یک یا چند احساس جسمی همراه می شود. در واقع، یک علامت هشدار است که خبر از خطری قریب الوقوع می دهد و شخص را برای مقابله آماده می سازد. پس می توان نتیجه گرفت که یک محرک بسیار قوی است. البته میزانی از این اضطراب برای رشد و تکامل انسان لازم است که به آن اضطراب طبیعی می گوییم و زمانی است که شدت عکس العمل متناسب با مقدار خطر باشد و شخص وادار شود که با موفقیت، این خطر را از سر بگذراند.
ادامه مطلب ...اضطراب برای بقای حیات انسان امری ضروری است. در واقع اضطراب نوعی درد هیجانی است که همانند درد جسمانی به صورت یک فرایند هشدار دهنده عمل می کند.
همان گونه که درد یک ارگان از بدن، علامت هشدار دهنده ای از یک آسیب است و ما را وادار می سازد تا در جستجوی علت ایجاد آسیب و درمان آن برآییم، اضطراب نیز یک علامت حمایت کننده است.
علامتی که باعث رشد شخصیت انسان و سازگاری های مختلف او در مقابله با اضطراب می شود.
اضطراب نوعی درد هیجانی است که همانند درد جسمانی به صورت یک فرایند هشدار دهنده عمل می کند و باعث رشد شخصیت انسان و سازگاری های مختلف او در مقابله با اضطراب می شود.
در تولید اضطراب عوامل فرهنگی از جمله: مذهب، تحصیلات و نظام های ارزشی فرد تأثیر دارند.
اضطراب گاهی به هنجار و مفید بوده و گاه نابهنجار و زیان آور است. اینکه کی و کجا اضطراب به هنجار یا نابهنجار است؛ بستگی به علت، شدت و مدت اضطراب دارد.
ادامه مطلب ...آموزش کنترل استرس یک فرآیند سه بخشی است: نخست نشانه ها و علت ها را تشخیص می دهید. سپس مهارت های کنترل را می آموزید و در مرحله سوم، می آموزید که آن مهارت ها را چگونه به کار ببرید. چگونگی برخورد شما با استرس به منشاء آن بستگی دارد: اگر علت آن مسیله ای خارج از کنترل شماست، تنها چاره می تواند آموزشِ پذیرش باشد. در مواقع دیگر، مهارت های برخورد با آن می توانند به شما کمک کنند که وضعیت را تغییر دهید. برای کنترل استرس، چهار دسته از مهارت ها باید آموخته شوند:
1- مهارت های آگاهی
2- مهارت های پذیرش
3- مهارت های برخورد
4- مهارت های عملی
ادامه مطلب ...استرس ازجمله بیماری هایی است که کم و بیش اکثر افراد با آن مواجه شده اند.این بیماری نیز مانند سایر بیماری ها دارای تغذیه ای خاص است که با رعایت آن می توان از افزایش آن جلوگیری و بتدریج برآن غلبه کرد:
▪ روز خود را با مصرف یک لیوان آب پرتقال تازه یا آب میوه های طبیعی حاوی ویتامین C شرو ع کنید و در بقیه روز آب زیاد بنوشید، برای این که وقتی بدن شما تحت استرس است ویتامین سی بیشتری احتیاج دارد. یک لیوان آب میوه تازه، نیاز اضافی شما را تأمین می کند.
نوشیدن حداقل 8 لیوان آب، بدن شما را از بی آبی حفظ می کند و مانع تحمل استرس اضافی بدن شماست.
▪ برای صبحانه:
یک عدد موز، مقداری مواد غذایی حاوی فیبر زیاد و ماست کم چرب استفاده کنید، چراکه موز منبع غنی ویتامینB6 است که برای سوخت و ساز لازم است، به خصوص زمانی که سوخت و ساز بدن مانند مواقع استرس سریع است. توجه کنید که مصرف مکمل های اضافی ویتامینB لازم نیست. چون ممکن است استرس اضافی به بدن تحمیل کنید. دستگاه گوارش شما، استرس وارد شده را احساس می کند، بنابراین دریافت مواد غنی از فیبر در طول روز کمک می کند تا طوفان ایجاد شده در این دستگاه فروکش کند.
ادامه مطلب ...یکی از ارکان اساسی آموزش و یادگیری داشتن حافظه ای کار آمد است، همه شما دوست دارید حافظه ای قوی داشته باشید و اگر بخواهید مطمینا می توانید حافظ خود را تقویت کنید.
در مورد تقویت حافظه به موارد زیر توجه کنید:
▪ هدف:
هدف خود را از خواندن مشخص کنید که برای چه منظور می خوانید؟ برای افزایش معلومات، برای انجام یک تحقیق و یا به صورت تدریجی برای دادن امتحان، اگر برای امتحان می خوانید امتحان تشریحی است یا تستی؟ اگر برای امتحان تستی می خوانید باید جزیی ترین مطالب را هم بخوانید واگر امتحان تشریحی است باید کلی بخوانید.
ادامه مطلب ...لغت «خود شیفته» ترجمه لغت Narcissism (نارسیسم) است که از یک افسانه یونانی گرفته شده است. در این افسانه مرد جوانی به نام «نارسیوس» عاشق عکس خود که در آب افتاده بود شد. و وقتی به آب پرید تا آن را که فکر میکرد حوری دریایی است بگیرد، غرق شد. بعدها با استعمال عمومی ، این اصطلاح در روانشناسی برای توصیف طبقهای از اختلالات شخصیت مورد استفاده قرار گرفت.
بیماران خود شیفته با احساس عمیق«اهمیت خود ، خود بزرگ بینی و نوعی بینظیر بودن» مشخص میشوند. این افراد خود را آدمهای خاصی میپندارند و انتظار دارند بطور خاصی نیز با آنها رفتارشود. تحمل انتقاد بر ایشان سخت است و در مقابل آن خشمگین شده ، فرد مورد نظر را به «نادانی ، حماقت و عدم درک واقعیت» متهم میکنند. خود را قوی ، مشهور ، داناترین و ... قلمداد کرده ، انتظار اطاعت و پیروی دیگران را دارند. چون دیگران نمیتوانند خواستههای آنها را برآورده سازند. چون بزرگ بینی او در تضاد با واقعیت است، روابط اجتماعی شان شکننده بوده و مسائل بین فردی ، شغلی و فقدانهای زیادی دارند که با رفتارخود آنها را بوجود میآورند، در حالی که هیچ بینش و آگاهی نسبت به آنها ندارند.
ملاکهای تشخیص اختلال خود شیفته
الگوی مستمرخود بزرگ بینی (در خیال یا رفتار) نیاز به تمجید و فقدان هم حسّی که در اوایل بزرگسالی شروع میشود و در زمینههای گوناگون وجود دارد و وجود پنج علامت از علائم زیر برای تشخیص ضروری است:
من احساس می کنم که تمام این واکنش ها را تنها به این خاطر انجام می دهیم، چرا که دوست داریم طرف مقابل نیز یک چنین کارهایی را در قبال ما انجام دهد؛ برای اینکه در اعماق قلب خود عشق، عاطفه، و مهربانی آنها را طلب می کنیم به همین دلیل از اعماق وجود خود به آنها عشق می ورزیم. هر کسی دوست دارد که مورد عشق و علاقه و احترام دیگران قرار بگیرد! و من احساس می کنم که هیچ اشکالی وجود ندارد که در ازای عشق ورزیدن به دیگری انتظار دریافت عشق داشته باشیم.
ادامه مطلب ...نومید بودن به که تسلیم شدن! (نیچه)- داستایفسکی در نامه ای به برادرش میخاییل در شب نجاتش از مرگ (لغو حکم اعدام) می نویسد: ... من احساس دلمردگی نمی کنم و نومید: نیستم. زندگی در همه جا هست. زندگی در درون ماست و نه بیرون ما. دیگران هم با من خواهند بود و مهم این است که در هر بدبختی نومید نشویم و به زانو درنیاییم. همین است هدف زندگی ما، همین است مقصود زندگی. این را حالا می فهمم. این فکر در رگ و پی من نفوذ کرده است... سوگند می خورم که امید از کف نخواهم داد. (1) امید مسیله مرکزی و متافیزیکی داستایفسکی است. او با همین متافیزیک توانست چهار سال حبس را در زندان اومسک در غرب سیبری سپری کند و در آنجا با رانده شدگان، جنایتکاران و قدیسان، هیولای رذیلت و فضیلت محشور بود و تنها کتابی که در دوران زندان در اومسک مجاز بود که در اختیار داشته باشد، نسخه ای از عهد جدید (انجیل) بود او از این کتاب نیرو می گرفت و متاثر از آن رنج را تقدیس می کرد زیرا که مسیح نیز رنج کشید. او در همین باره می نویسد: من فرزند زمانه و عصر خود هستم، فرزند عدم ایمان و می دانم که چه رنج هایی را باید متحمل شوم تا ایمان واقعی را به دست آورم...
خداوند گاهی لحظاتی را در اختیار من می گذارد که آرامش کاملی به من دست می دهد و آن موقع برای خود نظام ایمانی موثر تالیف می کنم... این تصور را دارم که هیچ چیز زیباتر و عمیق تر از ایمان نیست و هیچ چیز معقول تر و انسانی تر و کامل تر از مسیح نیست... افزون بر این حتی اگر کسی ثابت کند که مسیح و تعالیمش فاقد هر نوع حقیقت است، باز ترجیح خواهم داد طرفدار مسیح باشم تا طرفدار حقیقت!(2) و همه اینها هم ممکن که به این دلیل نیز باشد که او به ناگزیر می بایستی رنج را امری آرمانی یا مقدس تصور کند تا بتواند دوران حبس را تحمل کند و مهم تر آنکه توجیهی برای آن داشته باشد و چه تصویری آرمانی بهتر از مسیح می توانست به او کمک کند تا ستایشگر رنج باشد؟ بنابراین داستایفسکی با امید به بخشش گناهانش رنج کشید. (ایده مسیحی). اما همچنین مسیله آن است که آیا امید به عنوان یک مقوله هستی شناسانه و متافیزیکی یک وهم یا خیال است یعنی ساخته ذهن است یا اینکه بر واقعیت ها و لوازمات عینی مبتنی است؟ علاوه بر آن امید چگونه شکل می گیرد؟ ممکن است امید مثلا به عنوان نیرویی آرامش بخش در وضعیتی مانند دوران حبس داستایفسکی به ناگزیر و متاثر از آن موقعیت ساخته شود، و این تخیلات و ناخودآگاه فرد محبوس است که به آن (امید) نیاز دارد زیرا که به هر حال یک انگیزه دهنده است که در اینجا صورت دیگر یک مقوله وجودی و متافیزیکی نمی تواند باشد. از طرف دیگر وجود دیگری برای شکل گیری امید در فرد تا چه اندازه اهمیت دارد؟ یعنی هرگاه دیگری وجود نداشته باشد آیا مسیله امید خودبه خود منتفی است؟
ادامه مطلب ...در هر هفته دو روز هست که هیچگاه نباید نگران باشیم، دو روز که نباید در موردشان ترس و تشویش داشته باشیم یکی از آنها، «دیروز» است با همه اشتباهات و غمهایش، دلواپسیهایش، دردها و رنجهایش و خطاها و لغزشهایش. «دیروز» برای همیشه گذشته است و خارج از کنترل ماست.
تمام ثروت دنیا قادر به بازگرداندن «دیروز» نیست. ما نمیتوانیم حتی یک عمل انجام شده کوچک را از بین ببریم یک کلمه گفته شده را نمیتوانیم پاک کنیم. «دیروز تمام شده است»
روز دیگر که نباید نگرانش باشیم «فردا» است با تمام مبارزاتش، مسئولیتها، امیدها و اعمال نا شناخته اش. «فردا» هم خارج از کنترل ماست.
خورشید فردا با تمام شکوه و جلالش و یا در پشت ماسکی از ابر، طلوع خواهد کردو تا آن موقع هیچ خجالتی برای فردا نداریم چرا که فردا هنوز زاده نشده است.
پس فقط یک روز میماند، "امروز". هرکسی در میدان نبرد یک روز میتواند بجنگد. «امروز» امروز زمانی است که مسئولیتهای دیروز را همراه داریم و فردایی که از بین میرویم.. تجارب «امروز» نیست که مردم را دیوانه میکند، بلکه افسوس جانگداز از کارهای انجام شده «دیروز» و بیم از اتفاقاتی است که «فردا» ممکن است رخ دهد.
امروز را به بهترین نحو ممکن بساز و فقط یک روز زندگی کن. □
هر انسانی از اتفاقات و خاطرات گوناگون زندگی خویش برداشتهای مخصوص و ویژه خود را دارد و همین برداشت شخصی افراد است که افکار و به دنبال آن احساسات متفاوتی را بوجود میآورد.آدمها حق دارند، همه آدمها حق دارند که با توجه به این برداشتهای ذهنی فکر کنند، حس کنند و برای زندگیشان تصمیم بگیرند. همین برداشتهای متفاوت است که باعث میشود آدمها با هم تفاوت داشته باشند. به راستی اگر ما پذیرش داشتیم، پذیرش شنیدن نظرات و عقاید گوناگون و نوع زندگیهای متفاوت و.......... آیا واقعا نزاعی در میگرفت؟ چیزی در همه آدمها مشترک است و آن هم متفاوت بودن آدمهاست. اگر ما آدمها را با تمام تفاوتها، سلیقهها و انگارههایشان بپذیریم و درک کنیم، به همه آنها حق بدهیم; از همه مهمتر نقش خودمان را درهر اتفاقی بپذیریم، آن وقت دنیایی خواهیم داشت سرشار از صلح و آرامش.«و ملتها، گرچه خود نمیدانستند، در ژرفای قلبشان گرسنه و تشنه آموزههای متعالی بودند تا هر آنچه روی زمین یافت میشود، تعالی بخشند. آنها طالب آزادی روح بودند تا بیاموزند چگونه با همسایه خویش زیر نور خورشید و در دل شگفتی زندگی، شادمانی کنند. زیرا همین آزادی مغتنم است که انسان را به خدای نادیده نزدیک میکند، تا بدون ترس و بدون شرم به او تقرب جوید.»
بسیاری از ما چندان آشنایی با علائم افسردگی نداریم، یا حتی اگر هم بدانیم که افسردهایم، تنها راه را قرص خوردن یا حتی سوختن وساختن میدانیم.
اما شاید تعجب کنید اگر بشنوید شغل ما هم تأثیر مستقیمی روی روحیه و بهداشت روانی ما دارد. حالا که در هفته بهداشت روان هم هستیم، توجه به این موضوع میتواند حیاتیتر باشد.
اصولاً در اختلال افسردگی، عوامل بیولوژیک خاصی در بدن تغییر میکند که ممکن است این تغییر، چندان ربطی هم به عوامل محیطی نداشته باشد.
همچنین عامل وراثت هم میتواند در میزان بروز این اختلال مؤثر باشد، اما به هر حال، نقش مسائل پیرامونی را، چه در محیط کار و چه در منزل، نمیتوان نادیده گرفت.
محققان آمریکایی در یک مطالعه ملی که توسط بنیاد بیماریهای روانی و سوءاستفاده مواد، حمایت مالی شده، رابطه افسردگی را در مشاغل مختلف بررسی کردهاند و توانستهاند فهرستی از مشاغل افسردهکننده را تهیه کنند.
به گزارش رویترز، در صدر این فهرست، پرستار بچهها و نظافتچیهای منازل قرار دارند.
به گفته مجریان این طرح، مشخص شده که حدود 8/10درصد از این مشاغل و چیزی در همین حدود از پیشخدمتهای رستورانها، به افسردگی مبتلا هستند.
البته در این بررسی مشخص شده که این افراد پایینترین درآمد را نیز داشتهاند؛ بنابراین شاید علاوه بر عوامل محیطی، درآمد فرد نیز او را مستعد ابتلا به این اختلال روانی شایع کند.
اما اگر میخواهید بدانید کدام یک از مشاغل کمترین میزان افسردگی را به همراه می آورد، به این نتایج توجه کنید: در میان مهندسان، به ویژه معماران، کمترین میزان افسردگی مشاهده شده، بعد از آن میتوان به پژوهشگران علمی و مسئولان نصب و نگهداری تأسیسات اشاره کرد.
از دیگر نتایج جالب این مطالعه آن است که بیکاری، خود عامل مهمی در بالا بردن احتمال افسردگی است، اما برخی شرایط کاری نیز میتواند احتمال افسردگی ناشی از شغل را بالا ببرد.
بهعنوان مثال، کار نیمهوقت، یکی از شرایطی است که در این مورد نقش مهمی ایفا میکند. اما بهنظر میرسد شرایط کار برای افراد تماموقت نیز رضایتبخش نیست؛ طوری که 52 درصد از کسانی که حداقل یک بار در سال گذشته، به حملهای از افسردگی مبتلا شدهاند، کار تماموقت داشتهاند.
شاید با خود تصور کنید که افرادی خوشبخت هستند که کمترین مشکلات را در زندگی دارند و به عبارتی همه چیز مطابق میل و علاقه شان است.در صورتی که این طور نیست،؛ اگر می خواهید شما نیز در زمره افراد خوشبخت باشید باید بدانید که ابتدا باید از درون خود شروع کرده و هر کاری می توانید انجام دهید تا از نظر درونی در آرامش کامل باشید.اجازه ندهید هیچ مشکلی یا رفتاری آرامشتان را بر هم زند و به مشکلات به عنوان راهی برای بقای تعالی خود و رسیدن به رشد روحی و فکری بنگرید.هر مشکل یا مانعی در زندگی برای این است که شما به تغییری سازنده دست یابید و گر نه در حالت سکون باقی می مانید و هرگز امکان رشد و ترقی و تعالی پیدا نمی کنید.مطمئن باشید وقتی به خودتان با محبت بنگرید و بخواهید با هرمسئله ای به هم بریزید شرایط و افراد پیرامونتان نیز همین کار را انجام می دهند، اما در عین حال بدانید ما هرگز نمی توانیم دیگران را کنترل کنیم تا مطابق میل ما عمل کنند، فقط می توانیم دید خود را نسبت به آن ها تغییر دهیم تا راحت تر باشیم.در ضمن مطالعات نشان داده که خوشحال ترین افراد معمولا دارای شرایط زیر هستند.
-بدنی سالم و متناسب دارند.
-اهداف و توقعات منطقی و واقع گرایانه دارند.
-از عزت نفس مثبت و بالایی برخوردارند.
-احساس کنترل بر امور خود می کنند.
-خوش بین هستند.
-برون گرا هستند و در خود فرو نمی روند.
-به خوبی با دیگران ارتباط برقرار می کنند و این ارتباط موجب احساس حمایت و اعتماد و دو جانبه می شود.
-فعال و پر کار هستند، امادر عین حال به تفریح و استراحت کافی نیز می پردازند.
-به سرنوشت اعتقاد دارند، اما برای رسیدن به اهدافشان خود را باور کرده و امید خود را نیز از دست نمی دهند.
سوزنبان قطارزندگی شما کیست؟ فکرمیکنید خودتان هستید؟...
این قطار بخواهید و نخواهید در ایستگاههای مختلف توقف دارد اما آیا فرمان آن واقعا دردست خود شماست یا فقط شما در جایگاه فرماندهی نشستهاید، اما دیگران آن را هدایت میکنند...
متاسفانه گاهی ما به نادرست فکر میکنیم کنترل قابل توجهی بر روند زندگیمان داریم؛ در حالی که بهخصوص در لحظات سرنوشتساز، از زیر بار مسئولیت برای انتخاب و تصمیمگیری شانه خالی میکنیم.
اگرقدری با خودمان خلوت کنیم این مقاطع را به راحتی میتوانیم مشخص کنیم. چرا که دقیقا پاسخ شما به مشکلات و پیشامدهای سخت و دشوار است که مسیر اصلی زندگی شما را هموار یا ناهموار میکند. آیا دراین گونه موارد واقعا مثبت برخورد میکنید؟...یعنی، برمبنای دیدگاه، شناخت و احساس خودتان تصمیم میگیرید یا تحت تاثیرمنفیبافیهای دیگران.
واقعیت این است که گاهی اوقات آن قدر امواج منفی به سوی شما روان میشود که تا برای برخورد مناسب به خود بیایید، متاسفانه فرصت از دست رفته است. امواج منفی برخی تجربیات و خاطرات تلخ با یک دنیا فرمانها و حکم های خانوادگی و فامیلی و ...
وقتی شما دچار بیخوابی میشوید، چه کار میکنید؟ بعضیها با اینکه نکات کلیدی بهداشت خواب را رعایت میکنند، باز به دلیل برخی ناآگاهیها، اختلال خواب میگیرند
ثابت شده است کسانی که خواب خوبی ندارند دوران بیداری خوبی هم ندارند و عملکرد روزانهشان دچار اختلال میشود؛ یعنی در فراگیری و آموزش نیز دچار افت عملکرد میشوند. همین امر، ضرورت خواب را در حد نیاز به غذا و هوا به اثبات میرساند.
هر یک از این افراد به راهحلهایی از قبیل مطالعه در رختخواب، گوش دادن موسیقی با هدفون، تماشای تلویزیون و غیره اشاره کردهاند که البته همه این موارد از نظر علمی، مطرودند.
این نکته را رعایت کنید که اگر بعد از ۲۰ دقیقه دراز کشیدن در رختخواب خوابتان نبرد، بهتر است از اتاق خواب خارج شوید و در فضای دیگری به تماشای تلویزیون یا مطالعه بپردازید و اگر خوابتان گرفت، دوباره به اتاق خواب برگردید.
در اتاق خواب شما نباید رادیو، تلویزیون، میز نقشهکشی و غیره باشد. در واقع، نباید استفادهای غیر از خواب از آنجا کرد. مغز شما باید شرطی شود و بداند که در اینجا فقط باید خوابید. داشتن فعالیتهای شغلی در اتاق خواب، استفاده از کامپیوتر و گذراندن دقایق قبل از خواب در پای آن را برای خودتان ممنوع کنید.
بدترین روش این است که شما به خاطر اینکه خوابتان نمیبرد، تلویزیون را به اتاق خواب ببرید. اگر میبینید که به رغم رعایت نکات بهداشت خواب باز هم ساعتی در رختخواب میغلتید تا خوابتان ببرد به روانپزشک مراجعه کنید.
البته شاید بتوانید بیخوابی خود را با به کار بستن این نکات درمان کنید:
ادامه مطلب ...نمی تـوانـید کـارفـرمـای خـود را تــحمل کـنیـد؟ به این دلیل
اشتیاقتان را به کار از دست داده اید؟ اگر چنین است شما
جزء یکی از میلیون ها کارمندی هستید که برای مدیرهای
سخت گیر، قدر نشناس و بی ادب کار می کنند.
حـتـی اگر شغل و همکارانتان را نیز دوست داشته باشید،
اگـر نـتوانید با رئیس خود کنار بیایید، آنوقت به طور حتم در
رابطه با کار خود دچار مشکل می شوید.
اگـر تــحت نظر یک کارفرمای نالایق، خودخواه و بی فکر کار
کنیم، آنگاه بــطور حتم در محل کار خود دچار تعارض هایی
خـــواهیم شد. در این قسمت شرایطی را که ممکن است
یـک رئیـس بـدخـــو برایتان به وجود آورد و اثرات آن را مورد
مطالعه قرار داده ایم…. تصمیم با شما است که تحمل کنید یا به همه چیز پایان بخشید.
ذهنیت کارفرما
آیا همیشه آرزو نمی کنید که ای کاش یکبار دیگر می توانستم با رئیس خود همانطور که در روز مصاحبه شغلی گفتگو کردم، صحبت کنم؟ به هر حال شما دو نفر میخواهید با یکدیگر کار کنید و همکاری جزئی از رابطه شما را تشکیل خواهد داد.
اگر رئیستان شما را به یاد یکی از شخصیت های کمدی بدخو می اندازد در آنصورت شما حتما با مشکل مواجه خواهید شد (به ویژه اگر مدل موهایش هم مثل همان شخصیت باشد!)
نشانه های مدیر بد
ادامه مطلب ...توانایی ترغیب دیگران به باور آنچه که خودتان باور دارید برای موفقیت در بسیاری از عرصه ها اهمیت دارد. معمولاً بین متقاعد کردن کسی درمورد اعتبار دیدگاهتان و اذیت کردن آنها مرز ظریفی وجود دارد. در این مقاله می خواهیم به معرفی تکنیک هایی برای متقاعد کردن دیگران بپردازیم.
مراحل
· تکالیفتان را انجام دهید. اطمینان یابید که خودتان خوب دیگاه خودتان را می فهمید. اگر بخواهید کسی را متقاعد کنید که برج ایفل از مجسمه آزادی بلندتر است، باید اول حقیقت ماجرا را بفهمید نه اینکه از روی حدس و گمان اقدام به متقاعد کردن دیگران کنید.
· با زمینه کار آشنا شوید. در برخی عرصه ها لازم است که بیشتر از حقایق مارا بدانید چون بعضی موضوعات کاملاً شخصی و فردی هستند. بعنوان مثال، اگر بخواهید کسی را متقاعد کنید که مجسمه آزادی زیباتر از برج ایفل است لازم است که کمی درمورد معماری و زیبایی شناسی مطالعه کنید تا بتوانید درمورد این موضوع بحث کنید. اگر می خواهید چیزی مثل ماشین بفروشید، باید همه آنچه که باید را در مورد آن ماشین بدانید. همچنین باید درمورد بقیه ماشین هایی که با ماشین شما در رقابت هستند هم باید اطلاعات داشته باشید تا بتوانید طرف مقابل را برای خرید آن متقاعد کنید.
ادامه مطلب ...توجه: استفاده از کلیه مقالات و مطالب سایت مردمان در مجلات، روزنامه ها، سایتها و برنامه های تلویزیونی با ذکر منبع آزاد است.
۱۲ نکته موثر برای سخنرانی کردن
چک لیست موثر برای سخنرانی کردن همراه با نکات و عناصر عملی برای نوشتن یک سخنرانی درمورد موضوعات مختلف
وقتی شروع به استفاده از این چک لیست کردید، از انجام آن لذت خواهید برد: نوشتن سخنرانی و ایراد کردن آن درمورد موضوعی که هم مورد علاقه خودتان باشد و هم شنوندههایتان.
□ شنونده ها
· شنوندههایتان چه کسانی هستند؟
· آیا درمورد نیازها و سابقه آنها تحقیق کردهاید؟
· شنوندههایتان دوست دارند چه بشنوند؟
· آنها از شما چه انتظاری دارند؟
· آیا با موضوع سخنرانی آشنایی دارند؟
□ مراسم
· چه مدت زمان وقت دارید، آیا محدودیتی وجود دارد؟
· سخنرانی چه زمانی قرار است انجام شود؟
· مراسم کجا برگزار میشود؟
· آیا ایده سخنرانی برای آن مراسم کافی است؟
□ موضوع سخنرانی
· آیا موضوع واضح و مشخص و متمرکز است و توجهها را جلب میکند؟
· ایده اصلی سخنرانیتان چیست؟
· رابطه شما با آن موضوع چگونه است؟
□ ایده کلی
ادامه مطلب ...یوگا واژه ای است سانسکریت به معنای وصل کردن .وصل کردن ذهن به جسم، احساسات به منطق و وصل کردن توجه به عمل. یوگا ورزشی جسمی و روانی(فکری) میباشد که در شبه قارهٔ هند و توسط هندوها بوجود آمدهاست. ریشه یابی دقیق این ورزش که توسط چه شخصی و دقیقآ چگونه بوجود آمده کمابیش ناممکن است چرا که تاریخ شکل گیری یوگا به سالهای بسیار دور برمی گردد.
یوگا به معنای واقعی خودش یک ورزش است. ورزش یعنی ورز آوردن، آماده کردن. یوگا ورزش کاملی است برای جسم و ذهن. تکنیک هایی در یوگا وجود دارد که هم بدن را ورزش می دهد و هم ذهن را به تکاپو و ورز آمدن وادار می کند.
واژه Yoga در اصل از واژهٔ «یوج»(Yuj) در زبان سانسکریت که به معنی یکپارچه سازی و یگانگی آمدهاست. واژهٔ «یوج» با واژگان «یک» و «یگانه» در فارسی خویشاوند است. برخی نیز باور دارند که Yoga از واژهٔ پارسی «یوغ» گرفته شدهاست.
یوگا از دو بعد جسمی و ذهنی تشکیل شده و هیچ وقت تمرین های بدنی از تمرین های ذهنی جدا نیست. برای انجام تمرین های بدنی ( آسانا ) از تمام کفایت های ذهنی مثل توجه، دقت و تمرکز استفاده می شود، همین طور برای انجام تمرین های ذهنی مثل مراقبه کردن، درست به همان اندازه که از ذهن استفاده می کنیم بدن را هم به کار می گیریم، چون وضعیت بدن و حالت نشستن در ایجاد تمرکز فکر و جایگاه “حضور” نقش مهمی دارد.
در هر تمرین یوگا این تاکید به وصل کردن وجود دارد.
ما میترسیممیترسیم که شغل خود را از دست بدهیم . میترسیم که مال خود را از دست بدهیم. میترسیم که عزیزان خود را از دست بدهیم. میترسیم که سلامت خود را از دست بدهیم. میترسیم که تصادف کنیم. میترسیم دیر برسیم. میترسیم که زود بمیریم.
میترسیم که هر لحظه در خیابان به هر علتی دستگیر شویم. میترسیم که هر لحظه ماموران به خانهی ما بریزند. میترسیم که در جمع با یکی دعوا کنیم یا وسط دعوایی گیر بیفتیم و چاقو و گلوله بخوریم. میترسیم که با یا بدون علت ناگهان از ماشینی عدهای پیاده شوند و ما را به ناکجا ببرند. میترسیم که در خیابان ماموران با باتوم به ما حملهور شوند.
جدا از فوبیاها یا ترسهای روانی بیمارگونهی شخصی مانند ترس از تاریکی، ارتفاع، آب، آتش، خون، حیوانات و دیگر ترسها، علتهای اجتماعی بسیاری نیز دارند. این جنبههای اجتماعی در محیطها و جوامع ناامن برای افراد بیشتر میشود و چه بسا حادتر و شدیدتر از فوبیاهای شخصی باشد.
بسیاری از اینها ترسهای اکتسابی است. یعنی مسالهای فطری و روانی نیست و با فوبیاهای روانی و فطری هم تفاوت دارد چون مربوط به محیط و جامعهی ماست و نه نهاد و روان ما. ترسها همیشه وجود دارند اما برخی نظیر اینها از ناامنی جامعه ناشی میشود. «ترسهای جمعی» که درد مشترک همهی ماست.
■ فوبیای خارج از خانهتقریباً بسیاری زنان و دختران ما در محیط خارج از خانه میترسند و امنیت ندارند و مدام در معرض تهدید و آسیب و استرس هستند. خیابانهای شهرها مملو از عوامل تهدیدکننده و ترسآفرین است. به ترس از غریبهها، مردان ناشناسی که متلک میگویند، ترس از سوار شدن تنها به ماشین افراد غریبه یا رفتن به محلهای ناشناس، ترس از خشونت و دعوا و آسیب جسمی و فرهنگ پایین برخی از مردان در برخورد با زنان، ترس از تذکرات پلیسها و گشتهای متعدد نیز اضافه شده است.
این منحصر به زنان نیست و مردان سالم نیز مانند همان زنان سالم به نحوی این ترسها را دارند اگر چه در بحث آزارهای اجتماعی با آن یکی نیست اما در هر دو جنس یک دیدگاه مشترک است: بیرون امن نیست.
یک مطالعه جدید روی برخی بیماریها شامل سرماخوردگی معمولی میتواند توجیه کند که چرا استرس بعنوان یک عامل تضعیف کننده سیستم ایمنی بدن موجب بروز التهاب در بدن بسیاری از مردم میشود.
به گزارش ایسنا، ظاهرا در این فرآیند نوعی تناقض وجود دارد چون سیستم ایمنی به نوبه خود برای کمک به بهبود و ترمیم بدن التهاب ایجاد میکند مانند بروز قرمزی در اطراف یک زخم که نوعی التهاب است.
اما این مطالعه نشان میدهد که استرس شدید و طولانی مدت نیز در بروز التهاب نقش دارد. التهاب نیز به نوبه خود موجب بروز امراض و ناراحتیهایی چون بیماری قلبی، آسم و اختلالات سیستم ایمنی خودکار میشود که در این اختلالات سیستم ایمنی به خود بدن حمله میکند.
به گزارش سایت اینترنتی هلت می آپ، دکتر شلدون کوهن استاد روانشناسی در دانشگاه کارنگی ملون آمریکا در این مقاله خاطرنشان ساخت: این مطالعه تایید میکند که برخی از بیماریها تحت تاثیر استرس هستند. این قبیل بیماریها در واقع امراضی هستند که التهاب، یکی از جنبههای اصلی در بروز آنها است.
کوهن تاکید کرد: طی 5 تا 6 دهه گذشته متخصصان استرس را به بیماری ربط دادهاند. در این مقاله سوال این نیست که افراد مضطرب به چه بیماریهایی و با چه شدتی دچار میشوند بلکه بررسی ارتباط دقیق بین چگونگی تاثیرگذاری استرس در بروز بیماری مدنظر است.
زنی غمگین و افسرده نزد شیوانا آمد و از همسرش گله کرد و گفت: "همسر من خود را مرید و شاگرد مردی میداند که ادعا دارد با دنیاهای دیگر در ارتباط است و از آینده خبر دارد. این مرد که الان استاد شوهر من شده هر هفته سکهای طلا از شوهرم میستاند و به او گفته که هر چه زودتر با یک دختر جوان ازدواج کند و بخش زیادی از اموال خود را به این دختر ببخشد! و شوهرم قید همه سالهایی را که با هم بودهایم زده است و میگوید نمیتواند از حرف استادش سرپیچی کند و مجبور است طبق دستورات استاد سراغ زن دوم و جوان برود."
شیوانا تبسمی کرد و به زن گفت: "چاره این کار بسیار ساده است. استاد تقلبی که میگویی بنده پول و سکه است. چند سکه طلا بردار و با واسطه به استاد قلابی برسان و به او بگو به شوهرت بگوید اوضاع آسمان قمر در عقرب شده و دیگر ازدواج با آن دختر جوان به صلاح او نیست و بهتر است شوهرت نصف ثروتش را به تو ببخشد تا از نفرین زمین و آسمان جان سالم به در برد! ببین چه اتفاقی میافتد!"
چند روز بعد زن با خوشحالی نزد شیوانا آمد و گفت: "ظاهرا سکههای طلا کار خودش را کرد. چون شب گذشته شوهرم با عصبانیت نزد من آمد و شروع کرد به بد گفتن و دشنام دادن به استاد تقلبی و گفت که او عقلش را از دست داده و گفته است که اموالش را باید با من که همسرش هستم نصف کنم. بعد هم با قیافهای حقبهجانب گفت که از این به بعد دیگر حرف استاد تقلبی و بیخردش را گوش نمیکند!"
شیوانا تبسمی کرد و گفت: "تا بوده همین بوده است. شوهر تو تا موقعی نصایح استاد تقلبی را اطاعت میکرد که به نفعش بود. وقتی فهمید اوضاع برگشته و دستورات جدید استاد تعهدآور و پرهزینه شده، بلافاصله از او رویگردان شد و دیگر به سراغش نرفت. همسرت استادش را به طور مشروط پذیرفته بود. این را باید از همان روز اول میفهمیدی!"
میگویند خدا به عبادت بندگانش نیازی ندارد، بلکه این بنده است که از طریق راز و نیاز با خداوند عالم و عبادت خالق هستی به زندگی خود آرامش و امید میآورد و روح خود را پاک و سبک میکند.
میگویند عشق نیازی به معشوق و عاشق ندارد. عشق همیشه هست و در همه جای هستی جاری است. این ما آدمها هستیم که برای روشنایی دلهایمان نیازمند دل سپردن و عزیز شمردن عشق هستیم. اگر با عشق قهر کنیم، بر دامن پاک او کمترین گردی نمینشیند. این دل ماست که اگر عشقی در آن نباشد سیاه میشود و منزلگه تیرگی نفرت و کینه میگردد.
بهار نیز همینگونه است. بهار بزرگ است و این بزرگی و عظمت خود را مدیون جشنی نیست که ما برایش میگیریم. بهار میآید حتی اگر یک نفر هم به پیشوازش نرود. او مثل همیشه زیبا و لطیف و حیاتبخش میآید و ذرهای از لطافتش را از هیچ موجودی دریغ نمیکند. بهار مثل همیشه، با آمدنش جانی دوباره به طبیعت میبخشد و به زیباترین شکل ممکن همه چیز را سبز و پرطراوت میسازد. این ذات بهار است و اصلا هم برایش اهمیتی ندارد که ما قبل از آمدنش جشن بگیریم یا نه، یا به خاطر ورودش هفت روز تعطیل کنیم یا چهل روز. بهار میآید بیآنکه اصلا برایش مهم باشد که ما به خاطر ورودش کسب و کار را تعطیل میکنیم و به یکدیگر تبریک میگوییم. همه پدیدههای بزرگ عالم هستی چنیناند.
هیچ دو انسانی اثر انگشتشان شبیه هم نیست. خطوط روی زبان همه آدمها، حتی دوقلوها با هم فرق میکند. نقشه عنبیه چشم هر انسانی با دیگری متفاوت است. ساختار ژن هر انسانی مختص اوست. شبیهترین آدمها به یکدیگر باز هم تفاوتهای زیادی دارند. در واقع وقتی خوب دقت کنی میبینی طبیعت به روشهای مختلف سعی میکند ثابت کند که حتی در بین اعضای یک خانواده از هر موجودی باز هم تفاوت هست و "عین هم شدن" اتفاقی است که هرگز قرار نیست در هستی رخ دهد.
اما با همه اینها ما آدمها سعی میکنیم برخلاف ذات و مرام طبیعت، به خودمان بقبولانیم که بهترین وضعیت، زمانی به دست میآید که تفاوتها صفر و شباهتها کامل شود. ما آدمها اصلا باورمان نمیشود که در عین داشتن تفاوت، میتوان دور هم جمع شد و برای یک هدف مشترک تلاش کرد. ما آدمها دایم تلاش میکنیم تا فقط از بین آنها که به ما شبیهتریناند، یار جمع کنیم و گروههای کاری خود را از شبیهترین آدمها به خودمان، تشکیل میدهیم. وقتی هم شکست میخوریم آن را ناشی از یکسان بودن نمیدانیم بلکه دلیل شکست را در حضور افراد متفاوت با خودمان جستوجو میکنیم. انگار باورمان نمیشود که با وجود تفاوتها هم میتوان به صورت گروهی برای یک هدف مشترک تلاش کرد و برعکس اصرار داریم که برای موفقیت پیششرط الزامی این است که همه را عین هم کنیم. ما فقط کپی برابر خویش را قبول داریم و دربهدر به دنبال تکثیر و یافتن موجودی عین خودمان میگردیم. ما از تفاوت میترسیم و وجود اختلاف و بیشباهتی را زشت و ناپسند میدانیم و از عین هم شدن گروهها و دستهها لذت میبریم. فکر میکنید چرا خیلیها وقتی میخواهند کار و کسبی راه بیندازند اولین افرادی که استخدام میکنند افراد فامیل خودشان است. خیلی مواقع آشنا بودن، مهمتر از داشتن تخصص است و این افراد حاضرند برای تربیت و آموزش خودیها هزینه اضافهای بپذیرند اما از نیروهای کاری غریبه با دیدگاههایی متفاوت استفاده نکنند. علت تکیه کردن به دوست و آشنا، نه به خاطر شباهت فکری و فرهنگی و دیدگاهی، بلکه به خاطر خطری است که به واسطه یکسان نبودن و تفاوت احساس میشود.
نقاشهای بزرگ همیشه سعی میکنند بهترین و ماندگارترین پارچه را برای کشیدن نقشهای خود انتخاب کنند. درست شبیه نجارهای کارکشته که بهترین چوب را برای ساخت شاهکارهای خود برمیگزینند و مجسمهتراشهای معروف که بینقصترین سنگها را سفارش میدهند. همه میخواهند هنر و شاهکار خود را روی چیزی بیافرینند که بعد از خلق آن دیگر نگران از دست دادنش نباشند.
اما از سوی دیگر آنها که نقاش نیستند و چیزی از نجاری و مجسمهسازی نمیدانند، چیزهای ناپایدار مثل آب و هوا و بادکنک را برای نقشآفرینی و هنرنمایی خود انتخاب میکنند. زمان بگذرد بادکنک تغییر شکل میدهد و همه نقشهای روی خود را به هم میریزد و نقاشهای جعلی، طلبکارانه میگویند مشکل از خود بادکنک بود! وگرنه نقاشی ما حرف نداشت! و هیچ کسی نیست که بپرسد چرا از همان ابتدا بادکنک را به عنوان بوم نقاشی انتخاب کردید؟!
خیلی از ما، خود را گرفتار نگهداری نقشهای بادکنکی کردهایم و از صبح تا شب سعی میکنیم با باد کردن بادکنکهایی که با کمترین گرما و سرما شکل میبازند، نقشهایی را که برایشان هزینه پرداختهایم حفظ کنیم.
کافی است روی یک بادکنک نقاشی کنید تا به خوبی متوجه شوید که با گذر زمان و کم و زیاد شدن باد، چه بلایی سر نقاشی بادکنکی شما میآید. باد بادکنک که زیاد شود نقش روی آن کمرنگ و رنگپریده میشود و تناسب اشکال و قوارههایش به هم میریزد. وقتی هم که باد بادکنک شروع به خالی شدن کند چروکیدگی و بیتناسبی اولین بلایی است که سر نقاشیهای سطح بادکنک میآید.
بادکنک توخالی است. داخلش فقط باد است و تا زمانی که بتواند باد را درون خود نگه دارد، وجود دارد و میتواند نقشهای روی خود را حفظ میکند. اما به راستی آیا حیف نیست که انسان شب و روز خود را به باد کردن بادکنکهایی هدر دهد که روی آنها نقشهای ناپایدار کشیده است؟ میپرسید مگر چنین انسانهایی وجود دارند؟ برای یافتن جواب کافی است به اطراف خود نگاه کنید.
آیا میدانید دانشآموزان و دانشجویانی که شب امتحان با حجم بالای درسهای نخوانده روبهرو میشوند چه دعایی میکنند؟ آنها دعا میکنند تاریخ امتحان به هر شکلی که هست تغییر کند و چند روزی به آنها فرصت داده شود تا بتوانند خودشان را آماده کنند.
آیا میدانید مدیرعاملهایی که مجموعه تحت اداره خود را مدتها به حال خود رها میکنند و دنبال مسایل جزیی و حاشیهای و بیربط میروند، وقتی مجموعه دچار بحران میشود و همه چیز به هم میریزد از اعضای هیئتمدیره و کارمندان چه چیزی درخواست میکنند؟ آنها عاجزانه درخواست فرصت میکنند. مدعیاند اگر به آنها فرصت بیشتری داده شود میتوانند آسیبها و ضررها را جبران کرده و تغییرات مفید و مثبت عظیمی را ایجاد کنند.
آیا میدانید فردی که در وقت سرمستی، به کانون گرم خانواده خود پشت میکند و دنبال هوا و هوس میرود، زمانی که سرش به سنگ میخورد از همسر و خانوادهای که به آن ظلم کرده، چه چیزی طلب میکند؟ فرصتی برای جبران!
حال سوال این است کسی که فرصت میدهد، چه میکند؟
جواب روشن است. دندان روی جگر میگذارد و صبر میکند و اجازه میدهد تا شرایط مثل گذشته ادامه یابد. شرایطی که با شکیبایی او و فرصتی که از این مسیر به دیگران داده میشود قرار است تغییر کند و دگرگون شود.
فرصت دادن یعنی صبور بودن. یعنی تحمل کردن و منتظر تغییر موردنظر ماندن. بسیاری مواقع تحمل کردن کار سادهای نیست. تحمل مدیر بازیگوشی که به محض شارژ شدن مدت مدیریتش دوباره همانی میشود که قبلا بود، واقعا کار سادهای نیست.
یکی از مهارت های ارتباطی، نه گفتن است. مهارت نه گفتن یا رفتار قاطع به عنوان یکی از ابزارهای مؤثر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی شناخته می شود .
بسیاری از نوجوانان به این دلیل دچار آسیب هایی مثل اعتیاد به مواد مخدر و الکل می شوند که توانایی رفتار قاطع یا قدرت نه گفتن را ندارند. آنها اغلب رفتار انفعالی را بر می گزینند. یعنی برای اینکه حمایت و دوستی همسالان خود را از دست ندهند، در مقابل خواست های آنها مقاومت نکرده و دوستی خود را به بهای ناراحتی خود و خانواده خود و یا آسیب دیدن حفظ می کنند. از سوی دیگر بعضی از نوجوانان دراین حالت رفتار پرخاشگرانه نشان داده، دوستان خود را می رنجانند و این باعث کناره گیری دوستان و در نتیجه تنها ماندن نوجوان منجر می شود که این امر نیز در نوع خود آسیب محسوب می شود. چرا که نوجوانی دوره دوستی و صمیمیت است نه تنهایی و انزوا .
براساس گفته های فوق آموزش مهارت نه گفتن بسیار ضروری می نماید. رفتاری جرات مندانه داشته باشند تا هم خود آسیب نبینند و هم دوستان خود را حفظ کنند .
البته هنگامی که به نوجوانان می آموزیم رفتار قاطع داشته باشند، این نکته را نیز باید به آنان بیاموزیم که موقعیت ها را ارزیابی کرده و امنیت شخصی خود را نیز در نظر بگیرند . در برخی از موقعیت ها برسر حرف خود ایستادن و رفتار قاطع داشتن می تواند خطرناک باشد، مثل مواقعی که شخصی مسلح یا مست باشد، یا مواد مخدر استعمال کرده باشد، بسیار خشمگین باشد و ...
ادامه مطلب ...گذری کوتاه به تاریخ پیامبران الهی نشان می دهد که آنها در راه اعتلای
کلمه توحید و انجام رسالت خویش با مشکلات بسیاری رو به رو بوده
اند.همچنان که امام صادق (ع) فرمود : « ان اشد الناس بلاء الانبیاء »
( همانا که انبیا سخت ترین گرفتاری ها را داشته اند ) . اما در این میان
خاتم الانبیا بیش از سایر پیامبران مورد آزمایش های سخت قرار گرفته
اند. آن حضرت در این مورد می فرماید :«ما اوذی نبی مثل ما اوذیت »
( هیچ پیامبری به مانند من مورد آزار و اذیت قرار نگرفت ).
ادامه مطلب ...انعطاف پذیری در واقع تمایل به سازگاری است و به نوعی می توان گفت متشکل از نگرش ما نسبت به سازگار شدن است. توانایی از طرف دیگر معرف ظرفیت و قابلیت تغییر است. انسان های سازگار همزمان انعطاف پذیرند و توانایی تغییر را نیز دارند. به زبان ساده تر می توان گفت که هم می خواهند تغییر کنند و هم می توانند. طبیعی است که میزان سازگاری ما در موقعیت های مختلف ممکن است متفاوت باشد. به عنوان مثال ما انسان ها در مواجهه با کسانی که آن ها را کمتر می شناسیم، سازگاری بیشتری داریم در مقایسه با شرایط عادی زندگی در خانه و یا در جمع دوستان. به علاوه این که تحقیقات علمی حاکی از آن است که انسان معمولا خود را سازگارتر از آنچه حقیقتا هست می پندارد. یک دلیل این امر آن است که قضاوت انسان نسبت به خودش در اکثر مواقع مبتنی بر خواسته ها و نیات وی است و نه رفتار و عمل وی. اما در واقعیت می دانیم که رفتار انسان همیشه متناسب با تصورات و نیات وی نمی باشد. یک دلیل دیگر برای شکاف بین سطح مطلوب سازگاری و سطح واقعی آن این است که سازگار بودن دشوار است.
ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات زندگی است . اما این تصمیم زمانی باید گرفته شود که ، اطلاعات و دانسته های ما و تجربه و پختگی ما در برابر بزرگی این تصمیم افزایش یابد .
قبل از ازدواج ، قدرت و تصمیم گیری بسیار است و می توان از تشکیل ساختارهای مشکل زا دوری کرد . اما پس از ازدواج هنگامی که ساختارها شکل گرفت تنها می توان کارکردهای مشکل را کاهش داد و به ندرت می توان در ساختارها تغییر ایجاد کرد .
نهاد خانواده یکی از نهادهای مهم اجتماعی است که با ازدواج آغاز می شود . بنابراین ، ازدواج از آنجا که مراسم آغازین این نهاد مهم اجتماعی است اهمیت بنیادین و پایه ای دارد .
سنگ بنای نهاد خانواده در ازدواج گذاشته می شود و ما معتقد بودیم که :
خشت اول چون نهد معمار کج / تا ثریا می رود دیوار کج
ادامه مطلب ... چه عاملی باعث می شود که در زندگی خود ، راه ها و هدف های معینی را انتخاب کنیم ؟ این عامل ، اعتقادات ماست ؛ عقیده به اینکه توانایی های ما چقدر است و چه کارهایی ممکن ، یا غیر ممکن است. در فرهنگ مردم هائیتی ، پزشک جادوگر قبیله دارای چنان قدرت مرموزی است که می تواند با یک اشاره فردی را هلاک کند . اما درواقع ، آنچه موجب مرگ آن فرد می شود قدرت جادویی پزشک نیست ، بلکه اعتقاد افراد به قدرت فوق تصور اوست .
آیا در زندگی خود تاکنون انتظار واقعه ناگواری را کشیده اید ؟ اثر آن انتظار بر زندگیتان چه بوده است ؟ چه عقاید مثبتی بر زندگی فعلی شما اثر گذاشته است ؟ چه انتظارات مثبت تازه ای می توانید در خود یا دیگران ایجاد کنید ؟
ادامه مطلب ... فایدۀ اعتقاد چست ؟ اعتقاد باعث می شود که ملاکی در دست داشته باشیم تا بتوانیم بسرعت راهی برای فرار از رنج ها و کسب لذت ها پیدا کنیم . وقتی به درستی چیزی عقیده پیدا کردیم ، دیگر لزومی ندارد در هر مورد کار را از ابتدا شروع کنیم و درستی یا نادرستی چیزی را محک بزنیم .
گاهی در لحظات اوج ترس ، رنج و یا فشارهای عاطفی ، برای تسکین ناراحتی های خود به نوعی اعتقاد ، متوسل می شویم . مثلأ کسی که در عشق شکست خورده است ، ممکن است معتقد شود که در جهان عشق وجود ندارد .
بعضی از مردم که به درستی چیزی ایمان و یقین دارند ، در برابر هر عقیدۀ مخالفی مقاومت می کنند و گاهی رنج های فرساینده ، درد انزوا ، افسردگی و حتی مرگ را تحمل می کنند ، اما دست از باورهای خود برنمی دارند .
شما به چه چیزهایی ایمان دارید ؟ کدامیک از باورهای شما نیروبخش و سازنده و کدامیک تضعیف کننده است ؟
ادامه مطلب ...اینروزها با آغاز سالتحصیلی دانشگاه دوباره در کنفرانس ها وگفتگوهای چالشی با دانشجویان وجود برخی دلشوره ها ونا آرامیهای رایج در بین برخی دانشجویان در زمان ارایه مطلب مرا بر آن داشت تا نوشتاری راجع به نحوه حفظ آرامش وتسلط بر اوضاع بنگارم
بعضی مواقع پیش می آید که مرتب این طرف و آن طرف می دوید حتی بیست دقیقه وقت برای تمدد اعصاب زمان ندارید. شاید قرار یک مصاحبه شغلی بسیار مهم داشته باشید، یا می خواهید کنفرانسی را در دانشگاه ارایه دهید، یا هر موقعیت دیگری که فشار روانی زیادی بر شما وارد می کند را بگذرانید. در این وضعیت احتمالاً به دنبال راهی می گردید تا بتوانید بر اعصاب خود مسلط شوید و مسئولیت های خود را به نحو احسن انجام دهید. بنابراین سعی شده است در ابن مقاله در مورد راههایی برای ایجاد آرمشروحی بحث می کنیم که قبلاً توسط متخصصین امر به کار گرفته شده و موفق بوده است.
ادامه مطلب ...ابتدا، استرس را تشخیص دهید.
علائم استرس به صورت ذهنی، فیزیکی و ظاهری بروز میکنند؛ که شامل خستگی، کاهش یا افزایش اشتها، سردرد، گریه، خوابآلودگی و خوابیدن بیش از حد است. روی آوردن به الکل یا سایر داروهای انرژی زا یا رفتارهای مشابه از علائم وجود استرس است. احساس ناامیدی، هراس یا بیعلاقگی نیز میتواند با استرس ایجاد شود.
اگر احساس میکنید استرس مطالعات شما را تحت تاثیر قرار میدهد، نخستین گزینه، مراجعه به مرکز مشاوره تحصیلیتان است.
کنترل استرس توانایی کنترل در مواجهه با موقعیتها، افراد یا رویدادها یا تقاضاهای مفرط است. چگونه میتوانید اضطراب خود را کنترل کنید؟ چه استراتژیهایی را میتوان به کار گرفت؟
به اطراف نگاه کنید.
ادامه مطلب ...وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر است که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت به شخصیت خود بوده از غیرعادى و نابهنجار بودن رفتار خود آگاه است. روان شناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى نِوروزهاى شدید مى دانند که تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب می کند و او را در سازگارى با محیط دچار اشکال مى سازد و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشکار است.
ادامه مطلب ...رابطه ی بین استرس، اضطراب و نگرانی با ازدیاد فشار خون از دیرباز شناخته شده است. دیده شده است که در مقابله با بلایای طبیعی و در مقابله با شرایط سخت زندگی، فشار خون افزایش یافته است. ماشینی شدن زندگی و سست شدن کانون های خانوادگی سنتی و فشارهای اقتصادی شخص را آسیب پذیر کرده و فشار خون او را بالا می برد.
تحریکات روانی ناشی از محیط اجتماعی، اشتها را برای دریافت نمک بیشتر می کند. به همین جهت میزان استرس در افراد یک اجتماع با میزان مصرف نمک در آن اجتماع ارتباط مستقیم دارد. دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که در بالا رفتن فشار خون، نمک به طور مستقیم موثر نیست، بلکه تحریکات روانی اجتماعی است که موجب تمایل بیشتر به خوردن نمک می شود.
چنانچه استرس کوتاه مدت باشد، متابولیسم هورمون ها کمتر تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و آثار آن قابل برگشت است ولی اگر طولانی باشد، آثار مخرب آن غیرقابل ترمیم است. اثرات استرس می تواند احساسی، روانی یا فیزیولوژیکی (بالا رفتن فشار خون ، اختلالات گوارشی ، عوارض پوستی و سردرد) باشد که در تمام این حالات احتیاجات تغذیه ای بدن تحت تاثیر قرار می گیرد.
ادامه مطلب ... اضطراب هم نوعی بیماری است
بدون تردید ترس از امتحان بین دانشآموزان تقریبا همهگیر و رایج است که منجر به اضطراب شدید میشود و فعالیت حافظه را مختل میکند.
مسئله اضطراب به علت و شکلهای گوناگون بهوجود میآید. برخی از اضطرابها علل خاص و مشخصی دارند و برخی از آنها علل واضحی ندارند، برخی بسیار شدید هستند و برخی خفیفتر بروز میکنند. مسلما بسته به اینکه علت اضطراب مشخص باشد یا نه یا میزان و درجه آن چقدر باشد روشهایی که باعث کاهش اضطراب میشوند، متفاوت خواهد بود. اضطراب در بعضی شرایط و مواقع امری طبیعی است اما اگر بهصورت احساس فراگیر نگرانی یا وحشت درآید بیماری تلقی میشود.
یک کارشناس مسائل آموزشی وتربیتی کودکان درخصوص مواجهه با اضطراب در فصل امتحانات به همشهری میگوید: نخستین گام برای کاهش اضطراب، ایجاد محیطی آرام و به دور از تشنج است. علاوه بر تلاش والدین برای ایجاد چنین محیطی برای مطالعه فرزندان، فرزندان نیز بایستی کوشش کنند.
فرهاد باقری میافزاید: برخی با این تصور که هنگام امتحانات برای مطالعه بیشتر اصلا نباید خوابید یا خیلی کم خوابید، باعث خستگی ذهنی خود و در نتیجه فراموشی بیشتر در مطالب خواندهشده میشوند. کاهش زمان خواب در حد متعادل مطلوب است، اما افراط در آن هرگز مفید نخواهد بود. متخصصان تغذیه معتقدند که افراط و تفریط در تغذیه، اثرات نامطلوبی در بر خواهد داشت. بایستی با خواب و استراحت کافی و نیز تغذیه مناسب، از لحاظ روحی و جسمی، خود را آماده امتحان کرد.
باقری میگوید: در زمان امتحانات پرهیز از اضطرابهای متفرقه ضروری است، مثلا شب امتحان مسابقات فوتبال را دنبال نکنید، اگر امتحان قبلی رضایتبخش نبوده است، به آن نیندیشید و تحلیل امتحان قبلی را به فرصت مناسب خودش موکول کنید. وی میافزاید: بهجای پرداختن به جنبههای منفی، همواره یک تصویر ذهنی مثبت از خودتان داشته باشید و پس از تلاش کافی جهت مطالعه مطالب به موفقیت خود امیدوار باشید.
این کارشناس، آرامش ورزی را که با معادل انگلیسی relaxation معروفیت بیشتری دارد روشی بسیار عالی برای کنترل اضطراب بیان میکند و میگوید: از این روش عمدتا در جریان روان درمانی انواع اضطرابها و وسواسها استفاده میشود. اما افراد میتوانند با یادگیری این روش بدون قرار گرفتن در جلسات روان درمانی آرامش روزمره خود را تأمین کنند.
استفاده طولانی مدت از این روش حفظ آرامش روزمره را در زندگی فرد ایجاد میکند و موجب میشود فرد کنترل بیشتری روی علائم اضطرابی خود داشته باشد. در این روش به فرد آموزش داده میشود به انبساط و شل کردن عضلات خود بپردازد. انقباض عضلات یکی از علائم اساسی اضطراب است و احساس چنین علائمی متقابلا شدت اضطراب فرد را افزایش میدهد.
تبدیل اضطراب به بیماری
به گفته کارشناسان، هرگاه اضطراب به صورت احساس فراگیر نگرانی یا وحشت درآید بیماری محسوب میشود که انواع آن عبارتند از:
الف – اختلال هول (پانیک ): دورهای از ترس یا ناراحتی شدید است که ابتدا و انتهای آن مشخص است که اغلب با باز هراسی همراه است که علائم آن بهصورت تپش قلب، تعریق، لرزش، احساس خفگی، درد سینه، تهوع، سرگیجه، ترس از دیوانه شدن یا مردن، مورمورشدن، سرما، لرزه و... است.
ب – هراسهای بیمارگونه (فوبیا): فرد، ترس مداوم و شدید از موقعیتهای معین یا اشیای خاص و یا مکانهای خاص دارد و انواع مختلفی مانند هراس اختصاصی، جمعیتهراسی، بازار هراسی و… دارد.
استرس همیشگی می تواند به قلب آسیب رساند و حتی گرفتگی شریانهای قلبی را تشدید کند. تحقیقات جدید نشان می دهد این شرایط باعث ایجاد برخی از هورمونهای استرس در جریان خون می شود که ضعف سیستم دفاعی بدن را موجب می گردد و ما را در مقابل بیماریهای عفونی مانند سرماخوردگی و آنفلوآنزا آسیب پذیرتر می کند، همین طور ارتباط تنگاتنگی بین بیماریهایی از قبیل سوزش معده و تبخال تا آسم و سرطان با سطوح بالای استرس در بدن وجود دارد. افزایش استرس حتی می تواند افت حافظه را با بالا رفتن سن تشدید کند. ولی نگران نباشید. راه های اثبات شده ای وجود دارند که استرس را از بین می برند. در طول این هفته، روزانه یک روش از تکنیک های پیشنهاد شده را امتحان کنید. بعضی از آنها بهتر از روشهای دیگر اثر می کنند. آنچه مهم است اینست که دو یا سه روش موثر در مورد خودتان را به هنگام افزایش استرس دنبال کنید.
● کاری انجام ندهید
حداقل یک بار در روز، پنج یا ده دقیقه آرام بنشینید و کاری انجام ندهید. به صداهای اطراف، احساستان و هر گونه کششی در گردن، شانه ها، بازوها، سینه و غیره تمرکز کنید.
رابین گیوث، موسس و مدیر مرکز مدیریت استرس مارین می گوید: «این یکی از مشکلترین کارها برای اکثر مردم است. چرا که شدیدا عادت کرده ایم راجع به ارزش کارهایی که انجام می دهیم فکر کنیم. انجام ندادن هیچ کاری یک جنگ واقعی است.» نشستن، به تنهایی ضربان قلب را کاهش می دهد و فشارخون را پائین می آورد، یعنی با دو مورد از آشکارترین تاثیرات استرس مقابله می کند. همچنین دیدگاه شما را عوض می کند و احساس کنترل بر موقعیتها را افزایش می دهد. جیمز کارمودی فیزیولوژیست و مدیر تحقیقات مرکز تکامل ذهن در دانشگاه ماساچوست می گوید: «مطالعات نشان می دهد که موقعیتهای بسیار استرس زا مواردی هستند که نمی توانیم آنها را کنترل کنیم. ما نمی توانیم گذشته را تغییر دهیم، آینده را هم نمی توانیم پیش بینی کنیم.»
تعریف استرس
استرس به معنى فشار و نیرو است و هر محرکى که در انسان ایجاد تنش کند، استرس زا یا عامل استرس نامیده مى شود. تنش ایجاد شده در بدن و واکنش بدن را استرس مى گوییم به عبارتى هر عاملى موجب تنش روح و جسم و از دست دادن تعادل فرد شود، استرس زا یا عامل استرس است.
شیزوفرنی (schizophrenia) یک نوع بیماری روحی است که در آن فکر تخریب می شود و برداشت انسان از واقعیت غیرعادی می گردد.
شیزوفرنی فقط مغز را گرفتار نمیکند، بلکه در این بیماری مقادیر غیرطبیعی از پروتئینهای خاص در سایر قسمتهای بدن نیز مشاهده میشود. پژوهش ها نشان میدهد 40 درصد از تغییرات شیمیایی در مغز بیماران شیزوفرنی، در سایر بخشهای بدن آنها نیز بروز میکند.
شیزوفرنی در مردان، بیشتر در سنین 10 تا 20 سالگی رخ می دهد. در زنان، شروع شیزوفرنی در سنین 20 ، یا اوایل 30 سالگی است.
علل
علت اصلی شیزوفرنی هنوز ناشناخته مانده است. می توان گفت که عامل ژنتیکی در شیزوفرنی نقش دارد. ساختار شیمیایی غیرعادی مغز نیز ممکن است به ایجاد بیماری کمک کند.
علائم
سوء ظن به اینکه مورد آزار واقع شده یا بر علیه او توطئه چینی شده است.
توهمات عجیب: اعتقاد به اینکه افراد مریخی، مغز او را کنترل می کنند.
توهم بینایی شنیداری: دیدن یا شنیدن چیزهایی که واقعیت ندارند.
ناسازگاری
بی احساس بودن
اشکال در عملکرد کار یا موقعیت های اجتماعی
انزوای اجتماعی
دست و پا چلفتی
داشتن رفتارهای مختلف: ممکن است بسیار مشوش یا پریشان باشد، یا بی حرکت و یا در بسیاری از مواقع رفتار عادی داشته باشد.
ادامه مطلب ...اختلال دوقطبی (bipolar disorder) (یا بیماری شیدایی-افسردگی) یک بیماری روانی است که مبتلایان به آن نوسانهای خلقی شدیدی را تجربه میکنند. آنها ممکن است دورههایی از پرانرژی بودن و تحریکپذیرشدن، یا برعکس دورههایی از غمگینی و نومیدی را بگذرانند. اغلب این بیماران در فواصل دورههای شیدایی (مانی) و افسردگی، دارای خلق طبیعی هستند.
تغییرات خلقی غیرقابل پیشبینی می تواند بین بیمار و همکاران و اقوام او جدایی بیاندازد. این بیماران وقتی وارد مرحله شیدایی می شوند، دوستان و اقوام خود را می ترسانند.
افراد دارای این اختلال در معرض خطر اختلالات اضطرابی قرار دارند.
سوء مصرف مواد در بیماران دوقطبی
حدود 60 درصد این بیماران، دچار سوء مصرف الکل و داروها می باشند.
بیماران برای کاهش علائم، به نوشیدن الکل و مصرف مواد مخدر روی می آورند.
سوء مصرف مواد در مرحله شیدایی رخ می دهد.
خودکشی در بیماران دوقطبی
این بیماران 10 تا 20 برابر افراد عادی دست به خودکشی می زنند.
علائم هشداردهنده در این رابطه شامل حرف زدن راجع به خودکشی و انجام رفتارهای مخاطرهآمیز می باشد.
اگر این علائم را در یکی از نزدیکان خود دیدید، فورا به روانپزشک اطلاع دهید.
دارو درمانی در بیماران دوقطبی
داروهای تثبیت کننده خلق و خو می توانند نوسانات خلقی را کم کنند.
داروهای آنتی سایکوتیک (ضد اختلالات روانپریشی) و ضد تشنج ها نیز توسط پزشک تجویز می شوند.
به احتمال زیاد برای شما شرایطی پیش آمده که «نه» گفتن سخت بوده است.می توانید آخرین باری که در این موقعیت قرار گرفتید را به یاد آورید؟آیا شما مجبور به پذیرش شرایطی شدید که اصلا دوست نداشتید و مدتها از آن احساس رنجش داشتید یا اینکه….. فرض کنید در یک برنامه ریزى دقیق با دوستانتان، تصمیم گرفته اید تعطیلات آخر هفته را به تفریح بروید اما والدینتان مى گویند ترجیح مى دهند این هفته را با هم و در کنار هم باشید. شاید هم یک لباس نو خریده اید و دوستى مى خواهد آن را قرض بگیرد و یا اینکه کسى از شما مى خواهد با او به مسافرت روید در حالیکه از او خوشتان نمى آید.یکی از دوستانتان از شما می خواهد او را در شرکت در یک مهمانی همراهی کنید در صورتیکه علاقه ای به این کار ندارید.
ادامه مطلب ...ترس
با سلام خدمت شما دوستان و کاربران عزیز.
من به دلیل حرفه ای که انتخاب کرده ام روزانه مورد مشورت خیلی از عزیزان قرار می گیرم.
بیشتر این عزیزان از من می پرسند که آقای جانبلاغی بهترین کتابی که خواندید چی بوده؟ یا بهترین فیلم و...
و من همیشه یک جواب می دهم.می گم خوب برید ببینید که بهترین فیلم چی هستش.
چون بهترین فیلم برای من ممکنه اصلا برای شما مهم نباشه یا بهترین کتاب برای من ممکن است برای شما بهترین نباشد.
البته بد نیست که انسان نظرات دیگران را بپرسد ولی اینکه دیگران برای ما تعیین تکلیف کنند این بد است.
ما غالباً می رویم پیش مشاور، (این مشاور می تواند یک مشاوره حرفه ای یا یک دوست ما، پدر مادر و... باشد.) نمیریم که یک چیزی یاد بگیریم.یا یک دیدگاهی را برایمون باز بکنند. بلکه فقط به دنبال تایید هستیم.فقط می خواهیم بگیم که حق با من است.
حتی در برخی از ادارات و سازمان ها هم چنین است. مدیر مشاور انتخاب می کند نه برای اینکه یک دیدگاهی برای او باز بشه یا یک چیز جدیدی یاد بگیرید.
در یک شرکت که اسم نمیبرم وقتی که من یک ایده ای به این ها پیشنهاد کردم که با این روش جلو برویم.
گفتند که نه!! ما این روش را دوست نداریم ، خوشمون نمیاد.
گفتم دوست داشتن یه چیزه، کار کردن و کار نکردن یه چیز دیگری. اگر از من نظر می خواهید به نظر من اگر این روش را پیش برید سود بیشتری می کنید.
گفتند نه. آخر سر من مجبور شدم بهشون گفتم که بیایید یه کاری بکنیم.
شما اجازه بدید من روش خودم را برم اگر نتیجه نداد من تمام حق و زحمه ام را بهتون پس می دهم.بهشون تعهد هم دادم. واگر جواب داد خوب بذارید کار پیش برود.
خیلی بحث بالا گرفت. در آخر هم حق و زحمه ما را پرداخت نکردند.
و جالب اینکه در ایمیلی که برای من فرستاده بودند(یکی از همین مدیران).گفته بودند آقای جانبلاغی اونجایی که شما زندگی می کنید(منظورش بوکان) مشتری پادشاه است. ومنظورش این بود که اینجا هر چی که من می خواهم می شود نه مشتری.
و من در جوابشون عرض کردم خیلی متشکرم که نقطه نظرات خود را می فرمایید. ولی به خاطر بسپارید که شما مشتری افکار من هستید.
یعنی من محمد جانبلاغی به عنوان یک مشاور افکار و ایده های خودم را به شما می فروشم.و اگر قرار باشد دیدگاهی که من بیان می کنم شما برای من تعریف کنید، شما چه احتیاجی به مشاور دارید.
وقتی من به شرکت شما اومدم برای این اومدم که دیدگاهم با شما متفاوت است.
در یک کلام دنبال تایید و تصویب هستند.هرچی گفتند دیگران یا من به عنوان مشاوره تاییدشان کنم و...
حالا من صحبتم با شما عزیزان این است که مشکل ما این نیست که ما زیاد کتاب نخوندیم.یا مشاوره نشدیم و...
مشکل ما چیز دیگری است. به عقیده من جانبلاغی.
مشکل ما این است که بیشتر از آنچه لازم است میدانیم کمتر از آنچه لازم است عمل می کنیم.
همه ما میدونیم پس انداز چیز خوبیه ، همه ما می دانیم خونسردی چیز خوبیه ، رعایت حال دیگران، مهربانی ، حوصله دوست و رفیق کردن و... کار عاقلانه ای است.بازهم می خواهیم برویم دنبال کسی که تاییدمان کند.
بازهم می خواهیم کتابی بخوانیم که اندر فوائد این چه چیز های وجود دارد.
به نظر من(نظر شخصی من جانبلاغی) یکی از دلایلی که ما کم اقدام می کنیم ترس از شکست است.
مثلا می ترسیم بریم یک کتابی را بخریم و بعد خوشمان نیاد. خوب مثلا فکر می کنید در فرنگ که مردم کتاب می خرند از همه کتاب ها خوششان می آید؟
نه..مسلما نه. می گویند کتاب فلانی را خوندم و زیاد خوشم نیومد. ولی خوندن. به همین جهت تیراژ کتاب ها بالای 5 میلیون است. یعنی اگر یک نویسنده بخواهد کتابی را بنویسد یک شبه پول دار می شود.
برعکس نویسندگان ما. یا برای مثال یک هنرمندی میاد یک سازی یا موزیکی را آماده می کنند یک شبه همه آن را کپی می کنند.
غافل از اینکه بابا این هنرمند چقدر زحمت کشیده. یک ساعت موزیک، شعر و ترانه و نوازنده و ضبط و .... آماده کرده است.
آقا اگر خوشمون می آید بخریم. مثلا من موزیک اورجینال و قانونی فلان خواننده را خریدم و 2سی دیش جالب نبود. ولی بخرید.کپی نکنید. اشکالی ندارد.
ولی می ترسیم. میترسیم اشتباه کنیم. می ترسیم ضرر کنیم.
زندگی را ما از طریق تجربه کردن می آموزیم. نه از طریق کتاب خودن.
در یک برنامه به طور کامل در مورد ترس صحبت کردیم. که شما می توانید با مراجعه با سایت فروشگاه آن را تهیه فرمایید.
قیمت:1000 تومان.
تا حالا چقدر روی خودتان سرمایه گذاری کرده اید؟
شاد و تندرست باشید. به امید دیدار شما عزیزان. دوستدار شما محمد جانبلاغی هستم.