آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

شاملو

چه بی تابه می خواهمت ای دوریت 
آزمون تلخ زنده به گوری!
چه بی تابه تو را طلب می کنم!

شهر عجیب

رسم این شهر عجیب است بیا برگردیم ،

قصد این قوم فریب است بیا برگردیم ،

عشق بازیچه شهر است ولی در ده ما، دخترعشق نجیب است  

بیا برگردیم،

 کرمها دردل هرکوچه اقامت دارند روستا مأمن سیب است 

 بیا برگردیم،

چه حسابیست دراین شهرکه درمبحث جبر جای بعلاوه،  

صلیب است بیا برگردیم

کاش...

کاش امشب عاشقی هم پا می گرفت تشنگی هم طعم دریا می گرفت 
کاش امشب کوچه های منتظر 
یک سلام گرم از ما می گرفت 
این سکوت تلخ . دنیای من است 
کاش دستت . دست دنیا میگرفت 
آسمان ابری ترین اندوه را 
از دل سنگین شبها می گرفت 
پنجره دلتنگ چشمی آشناست 
کاش می شد عاشقی پا می گرفت

نیازی به انتقام نیست


نیازی به انتقام نیست.....فقط منتظر بمان
..

آن ها که آزارت می دهند، سرانجام به خود آسیب می زنند.

و اگر بخت مدد کند، خداوند اجازه می دهد... تماشاگرشان باشی .!

خدا...

بدان آغوش من باز است

                         شروع کن یک قدم باتو

                   تمام گامهای مانده اش بامن

خداگوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم

تو ای والاتر ازمحبوب زیبایم

یادم باشد...

.:: هدیه ای از ماندانا به راه سبز زندگی ::.

یادم باشد در سکوتم  کسی هم صحبتم شد  ، تنهاش نذارم

یادم باشد کسی پیشم بود که تمنای دیدارش را دردیاری دور میکردم،.......دل.... ..

یادم باشد کسی یادم کرد یادش کنم

یادم باشد کسی در تنهایم،تنهام نذاشت ،در تنهایش تنهاش نذارم

یادم باشد که کسی در فقرم یادم میکرد، در غنی ایم یادش کنم

یادم باشد که وقتی بد بودم کسی منو خوب کرد، در بد بودنش به خوبی یادش کنم

یادم باشد تن عریانم را کسی پوشاند، که هیچ وقت به تن خوشم ننازم

یادم باشد که در بین بی اعتمادیها کسی بهم اعتماد کرد،‌اگر روزی بی اعتماد گشت ، معتمدش باشم

یادم باشد که در هر آمدن صبح گویم ای خوب خوبم رو خوب دار

یادم باش یاد دوست رو گفتم هرگز فراموش نمی کنم ، هیچ وقت از یاد نبرم

یادم باشد....

وتحیراتم

خواستار چیستی ای عقل و دل و دین من؟

تمنای ماندن داری و خواهش رفتن

کدام یک رو برگزینم

وکاش می شد واژه از ترکیب ماندن و رفتن ایجاد کرد

این واژه رو چه نامم؟

شعر ولنتاین

 

 

جونت بسته به جونم               تا ابد پیشت می مومنم 

 

واسه من خیلی عزیزی            دوستم داری می دونم 

  

دوستت دارم می دونی            آخه خیلی مهربونی 

 

دوستت دارم همیشه              واسه من عزیزی٬ جونی 

 

دورت بگردم درمون دردم           کاشکی بگیری دستای سردم 

 

(عاشقان را عشق فرمان می کند٬ لوطیان را معرفت ...)

ننگ

شیشــــــــــه شکســــــــــــته را پیوند کردن است

کـــــــــوه ناهموار را هموار کردن ســــــخت نیست

حـــــــرف ناهموار را هموار کردن مشـــــــکل است

بار حمّالان به دوش خود گرفتن نـــــنــــــگ نیست

زیـــر بـــار مـــنّـــت نـــامــــرد رفتن مشــــکل است

منبع: سایت یه خاطره از فردا(حامد عزیز)

وقتی دلگیری...

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی درد مند را 

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده ی سر در کمند را 

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست؟ عشق کدامست؟ غم کجاست؟ 

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان 

عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام

 

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

 

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرامو روشنی

 

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم

 

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند  صبح

 

بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام، بیشتر بخند 

خورشید آرزوی منی، گرم تر بتاب

من٬تو٬او

من در اتاقم مطالعه می کنم
تو در اتاقت استراحت می کنی
او سر چهار راه آدامس می فروشد
 
من شام می خورم
تو رستوران می روی
او گرسنه است
 
من به ییلاق می روم
تو با دوستانت همه ی بعد از ظهر را قدم می زنید
او با دستمالش شیشه ی ماشین ها را تمییز می کند
 
من پول تو جیبی  پسرم را می دهم
تو  پول تو جیبی دخترت را می دهی
او ترازویش را در پیاده رو جلویش گذاشته و 10 تومنی هایش را نگاه می کند
 
من پدرم را دوست دارم
تو مادرت را بیش از هر کس دوست می داری
او پدرش معتاد است و مادرش در خانه ای کار میکند
 
پدر من مادرم را دوست دارد
پدر تو به مادرت عشق می ورزد
او پدر و مادرش از هم طلاق گرفته اند
 
من یک خواهر بزرگ تر و یک برادر کوچک تر دارم
تو یک برادر بزرگ تر و دو خواهر کوچک تر داری
او 6 برادر و 3 خواهر دارد
 
برادر من دانشگاه می رود
خواهر تو دبیرستانی است
او برادر هایش یا معتادند یا در زندان یا ...
 
من عاشق شده ام
تو می دانی عشق چیست
او تا کنون به هیچ چیز عاشقانه نگاه نکرده است
 
من آن لاین هستم
تو آن لاین هستی
او بی نان است
 
من از سیاست متنفرم
تو سیاست را دوست داری
او شکم سیر را بیشتر از سیاست دوست دارد
 
من تابستان را دوست دارم
تو بهار را و شکوفه ها را دوست داری
برای او تابستان و زمستان فرقی ندارند
 
من شب های داغ تابستانی را بی روانداز می خوابم
تو شب های سرد زمستان را با پتوی گرمت می خوابی
او در زمستان و تابستان فقط یک زیر انداز لازم دارد
 
شهر من زیبا نیست
شهر تو زیبا است و دوستش داری
شهر او را تلی از خاک بر جا مانده از زلزله است
 
تفریح من گوش دادن به موسیقی است
تفریح تو دیدن فیلمی است
تفریح او آب تنی در حوضچه ی وسط میدان است
 
من از زندگی ام راضی نیستم
تو زندگی ات را دوست داری و به خواسته هایت رسیده ای
برای او زندگی اجباری است بدون انتخاب
 
من او را دیده ام
تو او را دیده ای و تا کنون به زندگی او دقت نکرده ای
او برای ما آزمونی سنگین است