اسامی 124000 پیامبر در کدام کتابها و کجاها آمده است؟ آیا تمام آنها معجزه داشتند؟
در بحار الانوار روایاتی نقل شده است که تعداد پیامبران را 124 هزار نفر ذکر کرده است . شماری از این روایات عبارت است از:
1 . حضرت رسول میفرماید: «خداوند 124 هزار پیامبر آفریده و من گرامیترین آنان نزد خداوند هستم . . . و 124 هزار وصی آفریده که علی (علیه السلام) گرامیترین آنها نزد خداوند و بهترین ایشان است .» (27)
2 . امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: «هر کس دوست دارد 124 هزار پیامبر با او مصافحه کنند، امام حسین (علیه السلام) رادر نیمه شعبان زیارت کند; چرا که ارواح پیامبران از خداوند برای زیارت حضرتش اذن میگیرند و به آنان اجازه داده میشود و پنج نفر از ایشان اولوالعزم هستند» . (28)
3 . ابوذر (ره) از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال کرد: پیامبران چند نفرند؟ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «124 هزار پیامبر . . . .» (29)
4 . شیخ صدوق (ره) در کتاب اعتقادات میفرماید: «عقیده ما (شیعه امامیه) در تعداد انبیا این است که آنان 124 هزار نفرند و هر کدامشان وصیای دارند .» (30)
مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر «المیزان» ، بعد از ذکر روایت ابوذر (ره) در تعداد انبیا، میفرماید: «قسمت اول این حدیث که مشتمل بر تعداد پیامبران است، از مشهورات است که شیعه و سنی در کتبشان نقل کردهاند . صدوق در «خصال» و «امالی» از حضرت رضا (علیه السلام) از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و از زید بن علی از اجدادش از امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ابن قولویه در «کامل الزیارة» و سید در «اقبال» از امام سجاد (علیه السلام) و در «بصایر الدرجات» از امامباقر (علیه السلام) روایت کردهاند . (31)
معنای عالم ذر و تعهد انسان به خداپرستی در این عالم چیست؟
در این باره توجه به چند نکته لازم است:
الف) هیچ موجودی در وجود یافتنش دارای اختیار نیست و وجود انسان نیز از این قبیل است و عالم ذر، ربطی به آن ندارد.
ب) در مورد عالم «ذر» در میان دانشمندان، مفسران، متکلمان و محدثان، گفت و گوهای زیادی واقع شده است و این، نشانگر پیچیدگی موضوع (عالم ذر) می باشد.
خدای سبحان در قرآن کریم می فرماید: « به خاطر بیاور زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، «ذریه ی» آنها را برگرفت و آنان را گواه بر خودشان گرفت و از آنها پرسید: « آیا من پروردگار شما نیستم؟ آنان همگی گفتند: آری، ما گواهی دادیم. این کار را خداوند به خاطر آن انجام داد که در روز قیامت نگویید ما از این موضوع –توحید و معرفه الله – غافل بودیم». 1
حال، این ظهور و بروز ( در عالم ذر) که واقع شده، به چه صورت انجام گرفته است و منظوراز عالم ذر چیست؟
1. محدثان در پاسخ می گویند: در بعضی از احادیث آمده است : فرزندان آدم تا پایان دنیا به صورت ذرات کوچکی از پشت آدم خارج شدند و فضا را پر کردند؛ در حالی که دارای عقل و شعور بودند و قادر بر سخن و تکلم بودند. خداوند از آنان پرسید: آیا من پروردگار شما نیستم؟ همگی در پاسخ گفتند. آری و به این ترتیب ، پیمان نخستین بر توحید گرفته شد.
2. گروهی از مفسران چنین می گویند: منظور از «ذر» ذرات نخستین وجود انسان (نطفه) است که از پشت پدران به رحم مادران انتقال یافت و به تدریح در عالم جنین، به صورت انسان کاملی درآمد و در همان حال، خداوند استعدادهایی به او داد تا بتواند حقیقت توحید را درک کند. از این رو، عالم ذر، عالم جنین است و سوؤال و پاسخ، به زبان حال صورت گرفته است.
3. منظور از عالم «ذر»، عالم ارواح است؛ یعنی، خداوند در آغاز، ارواح انسان ها را آفرید و مخاطب ساخت و از آنان اقرار بر توحید گرفت.
مفهوم طرب و موسیقی لهوی چیست؟ و چگونه می توان موسیقی های مجاز از غیر مجاز را تشخیص داد؟پاسخ:درباره موسیقی لهوی دیدگاههای متفاوتی در میان بزرگان و فقهای ما وجود دارد که در اینجا به برخی منظرها که شاخص هایی را مطرح می کنند بسنده می کنیم.
طرب در لغت یعنی شاد شدن، اهتزاز و جنبش از شادی و نشاط و مطرب یعنی شادی آور، چیزی که ایجاد هیجان و نشاط کند. منظور از موسیقی مطرب با توجه به معنای لغوی و آنچه بزرگان گفته اند، این است که؛ «حالت غیرعادی از نظر وجد و نشاط به وجود آورد.»
آیت الله فاضل لنکرانی(ره) می نویسد: «مقصود از طرب، تحول غیر اختیاری است (که) در مستمع پیدا می شود.»
آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ این پرسش که؛ برخی حالت طرب را تشبیه به حالت مستی کرده اند، چه دلیلی براین تشبیه وجود دارد؟ آیا چنین حالتی را تاکنون کسی دیده است؟ نوشته اند: از این که بسیاری از انوع غنا مانند مواد مخدر عمل می کند، جای شک نیست؛ منتها در این جا تخدیر از طریق گوش حاصل می شود.»
لهو در لغت؛ یعنی بازی، آنچه مایه سرگرمی باشد و انسان خود را با آن سرگرم کند. و در موسیقی لهوی، به آن نواها و آوازهایی گفته می شود که مناسب مجالس خوش گذرانی و عیاشی است.
آیت الله تبریزی(ره) نوشته اند: «نواختن آلات مخصوصه که مناسب با مجالس خوش گذرانی باشد و گوش دادن به آن، جایز نیست.»
یکی از مشکلات نسل جوان و از جمله شخص شما مسئله¬ی کم رویی است که مانند بیماری¬های روحی دیگر به طور قطع قابل درمان و معالجه است. راه¬های عملی درمان کم¬رویی عبارت¬اند:
1. تلقین: به نظر روان شناسان، تلقین در درمان بسیاری از بیماری¬های جسمی و روحی مؤثر است. این جمله ر همواره با خود تکرار کنید که من از عهده¬ی سخن گفتن در برابر دیگران برمی¬آیم. کم رویی نشانه¬ی ترس از شکست و دلیل بر وحشت از برخورد با اشخاص است. این ضعف روحی را با فرار از معاشرت نمی¬توان رفع کرد بلکه باید خود را به حشر و معاشرت با مردم مجبور سازید و در مقابل انکار نفس از خود بپرسید که چرا ازاین شخص یا از این جمعیت می¬گریزم؟ ترس یا اضطراب، اساس تمام حرکات عصبی است. اگر نمی¬توانید در جمع سخن بگویید و یا دچار مشکل می¬شوید دلیلش ترس درونی است. علی(علیه السّلام) می¬فرماید: (( بیان الرجل ینبی عن قوة جنانه؛ سخن آدمی حاکی از درجه¬ی قدرت روحی او است.))1
ترس از روبه رو شدن با مردم، ترس مذموم و موهوم است. علی(علیه السّلام) می¬فرماید: (( کسی که می¬ترسد به مقصد نمی¬رسد.))2
با تلقین به قدرت و تظاهر به نترسیدن بخشی از مشکل حل می¬شود. یکی از گویندگان مشهور انگلیسی در قرن نوزدهم اقرار می¬کند که در طول چند هفته قبل از نخستین خطابه-ای که قرار بود ایراد کند چنان ناراحت بود که آرزو می¬کرد پیش از فرا رسیدن روز معقود پایش بشکند تا از حضور درمجلس معاف گردد، او موقعی که به طرف کرسی خطابه می¬رفت آن چنان از وحشت و اضطراب خود را می¬باخت که قیافه¬ی رقت باری پیدا می¬کرد. عاقبت روزی تصمیم گرفت در وضع خود به درستی تأمل کند، با خود گفت: هنگام سخنرانی چه خطری ممکن است برای من پیش بیاید؟ هیچ چیز مهمی اتفاق نخواهد افتاد. اضطراب شدید او با این جمله مرتفع شد و متوجه شد که خیلی سخن می¬گوید و در نتیجه یکی از بزرگ¬ترین گویندگان عصر خود گردید.
آیا دین میتواند شادی مورد نیاز انسان را تامین کند؟ آیا تعالیم مذهبی و دستورهای دینی مانع شادی و شادمانی انسان نمیگردد؟ برای مثال، آیا سفارش به گریه و عزاداری موجب غم و اندوه و افسردگی انسان نمیگردد؟ ترانه ترابیان/گرافیک |
ارمغان دین برای بشر شادی، بهجت و سرور به معنای واقعی و عمیق آن میباشد . دین هم بشر را با شادی واقعی آشنا کرده و هم راه رسیدن به آن و بهرهمندی کامل از آن را پیش روی او نهاده است . خواندن دعایی با شور و حال و نمازی با حضور قلب، نجوایی شبانه و زمزمهای عاشقانه، کمک به انسانی افتاده، نوازش یتیمی غمگین، سیر کردن گرسنهای بینوا، زیارت بارگاه انسانی پاک، دیدار وابستگان و گفتوگو با دوستی صمیمی که همگی از سفارشهای دین و تعالیم پرمحتوای آن است، همان سرور و نشاطی را به دنبال دارد که دیدن بهار طربانگیز و صبح پرلطافت و قطرهای شبنم بر رخسار گل سرخ و زمزمه جویبار و وزش نسیم روح فزا . هر دو نوع شادی برگرفته از یک حقیقت و هر دو جلوهای از زیبایی وعظمت و کمال خداوند بزرگ و کریم است . نگاهی گذرا به تعالیم دینی نشان میدهد، شادی و سرزندگی از آثار ایمان مذهبی است; چرا که مذهب بر زمینههای پیدایش شادی سفارش کرده و نشانههایش را ستوده است . نداشتن نگرانی و اضطراب و غم و اندوه و رسیدن به اطمینان قلبی اساس هر نوع شادی است و این ممکن نیست مگر با ایمان به قدرت مطلقی که سرچشمه همه نیکیها است . (1) به همین دلیل، عمیقترین و عالیترین شادیها و سرورها از آن مردان پاک سیرت و آشنا با خداوند است . در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم: «رکعتان فی جوف اللیل احب الی من الدنیا و مافیها; دو رکعت نماز در دل شب نزد من از دنیا و آنچه در آن است، ارزندهتر و دوست داشتنیتر است .» (2) |
پاسخ :
معنای تکلیف:
تکلیف آن است که کسی را آگاه سازند که باید کاری انجام دهد یا ترک کند تکلیف در اصطلاح فقه عبارت است از: الزام خداوند بندگان را به انجام دادن و یا ترک عملی، این بعث و الزام را تکلیف گویند و شخص را مکلّف و آنچه را که مورد امر و یا نهی قرار گرفته است مکلّف به خوانند.
تکالیف الهی بر پنج نوع است: وجوب، حرمت، استجاب، کراهت، اباحه و آنها را احکام تکلیفیه نامند.[1]
تکلیف مداری یا حق محوری
ممکن است گفته شود آیا به جای تکلیف مداری بهتر نیست از حق خواهی سخن گفته میشد و ادیان حق محور میبودند؟ چرا در دین به جای حق از تکلیف سخن گفته میشود؟ آیا بهتر نیست بگوئیم تکلیف مداری مناسب انساهای قرون گذشته است نه متناسب با انسان معاصر؟ در پاسخ به این محور از مساله تکلیف باید دانست: حق و تکلیف از یکدیگر قابل تفکیک نیستند بلکه از مقولة تضایفند؛ یعنی تحقق یکی بدون دیگری امکانپذیر نیست کسی که از یک جهت نسبت به دیگران حق دارد، از جهت دیگر تکلیف و وظیفه دارد. اگر حکومت نسبت به مردم وظایفی دارد، حقوقی نیز بر آنان خواهد داشت. و اگر مردم بر حکومت حقوقی دارند، وظایفی نیز خواهند داشت.
امام علی ـ علیهالسلام ـ نیز دربارة تلازم حق و تکلیف میفرماید:
«حق به سود کسی جاری نمیشود، مگر اینکه علیه او نیز جاری خواهد شد، و علیه کسی جاری نمیشود، مگر این که له او هم جاری خواهد شد. این تنها خداوند است که حق در مورد او یک جانبه است؛ یعنی له او است و نه علیه او. با این حال خداوند نیز از باب تفضل در برابر حق عبادت خود بر بندگان، پاداش مضاعف اعمال نیک آنان را بر خود لازم نموده است.»[2] و سپس حقوق متقابل حکومت و مردم را بیان میکند.[3] از اینرو نمیتوان گفت حق محوری یا تکلیف مداری یعنی نمیتوان تکلیف را مخالف حق و ناسازگار با آن تلقی کرد و خواهان حذف آن بود زیرا همانگونه که گفتیم حق و تکلیف متضایف و متلازمند و وجود یکی مستلزم دیگری است یعنی هر جا حقی باشد تکلیفی آنجا وجود دارد و هر جا تکلیفی باشد در آنجا حقی وجود دارد.
مقصود از دنیای مذموم چیست؟ این که در حدیث میفرمایند: «حب الدنیا راس کل خطیئة» ; منظور چیست؟ اعظم شاکری |
در تبیین معنای «دنیا» باید گفت دنیای مذموم، «خود» انسان است . انسان «بد» خود دنیا است . آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و دریا هیچ کدام دنیا نیست . اینها از «آیات الاهی» اند و خدای سبحان از همه آنها با تجلیل یاد کرده است (1) . در قرآن مجید و روایات اهلبیت (علیهم السلام) هرگز از آسمان و اختران به بدی یاد نشده، و از زمین، کوهها، معادن دل زمین، دریا و موجودات دریایی بدگویی نشده است، اینها دنیا نیستند . «دنیا» که ضمیر و قلب، متوجه او است، مجموعهای از «عناوین اعتباری» است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است . مجموعه خود خواهیها است که دنیا را شکل داده است; و گرنه شما به آسمان یا زمین بروید، دنیا را پیدا نمیکنید; زیرا همه اینها «آیات الاهی» اند; موجوداتی که تسبیحگوی حقاند و مستقمیا برای عبادت خدای سبحان و به طور غیر مستقیم برای نفع ما خلق شدهاند . «دنیا» یعنی مجموعه عناوین اعتباری که انسان در نهان و نهاد خود بافته و میسازد; همین من و مایی که برخی به آن مبتلایند: نظر من این است، دلم میخواهد فلان کار را بکنم، دلم میخواهد این طور بپوشم و ... . البته میتوان از شر اینها نجات پیدا کرد، این کار شدنی و این راه رفتنی است و همه ما باید بکوشیم با «مراقبت مستمر» آن را طی کنیم . |
شکی نیست که محیط آرام و سرشار از محبت و انس و الفت، خواسته¬ی همه¬ی افراد جامعه است و وظیفه والدین است که این شرایط را در محیط خانواده حاکم کنند، ولی متأسفانه گاهی به دلیل عواملی که معمولاً ریشه در فرهنگ دارد، این خواسته¬ی فرزندان نادیده گرفته می¬شود و مشکلات روحی و روانی برای جوانان به وجود می¬آید. دراین وضعیت فرزندان چه باید بکنند؟
به طور کلی سه راه پیش روی فرزندان می¬باشد. 1- برخورد و مقابله با والدین؛ 2- فرار از خانه؛ 3- رفق و مدارا و سازگاری. بدیهی است که برخورد قهرآمیز با والدین جز پیچیده¬تر کردن اوضاع نتیجه¬ای ندارد، فرار از خانه نیز با وجود مشکلات اجتماعی به ویژه برای خواهران تصمیم عقلایی نیست، بنابراین تنها راه باقی مانده همان سازگاری با محیط خانواده است. هر چند انتخاب این روش برای فرزنان سخت است، اما مطمئن¬ترین راه است. در این میان خویشاوندان نقش بسزایی در تعادل و استحکام خانواده دارند که متأسفانه از آن محروم می¬باشید. با توجه به این که حضرت عالی خواهری تحصیل کرده و با شخصیت هستید و از نظر مالی تا حدودی مستغنی از دیگران می¬باشید می¬توانید با توکل به خدا و تدبیر و برنامه¬ریزی، زندگی خوبی برای خود و دیگر خواهرانتان ترسیم نمایید. در شرایط کنونی سعی کنید اوقات خود را در خارج از منزل در محیط مدرسه و یا کتاب خانه بگذرانید تا با والدین کم¬تر مواجه شوید. برخوردهای تند والدین حاکی از شرایط نا متعادل روحی آن ها و اعتیادی است که به آن مبتلا هستند. باید این واقعیت را بپذیرید و خود را با آن تطبیق دهید تا ان شاء الله زمینه¬ی ازدواج فراهم گردد.
آن چه مهم است، حفظ خون سردی و امیدواری است به جنبه¬های مثبت زندگی و به لطفی که خداوند در حق شما داشته تا با وجود شرایط سخت، تحصیل خود را به پایان رسانده و به شغل مقدس معلمی بپردازید. از این فرصت استفاده کنید و با استفاده از سخنان پیشوایان دین که همگان را به مدارا کردن با دیگران فرا خوانده¬اند، توان تحمل و مقاومت خود را بالا ببرید. امام باقر(علیه السّلام) می¬فرماید: ((صلاح و مصلحت کلی زندگی همانند ظرفی است که دو سوم آن هوش مندی و کیاست و یک سوم آن تغافل است.))1
تغافل به معنای نادیده گرفتن لغزشها و تحمل امور است. کسانی که تغافل نمی¬کنند همواره در رنج و عذاب به سر می¬برند. علی(علیه السّلام) می¬فرماید: (( کسی که تغافل نکند و از بسیاری از امور چشم¬ پوشی ننماید، زندگیش تیره و تار خواهد بود.))2
افسردگی (depression) حالتی احساسی است که مشخصهاش اندوه، بیاحساسی (apathy) ، بدبینی (pessimism) و احساس تنهایی است . این بیماری که امروزه از شیوع بالایی در میان مراجعه کنندگان به کلینیکهای روانپزشکی برخوردار است، دارای تظاهرات متنوع و زیادی بوده که از مهمترین آنها میتوان به اختلالات خواب اشاره نمود . تحقیقات نشان میدهد 75 درصد از بیماران افسرده مشکلی در خواب (چه به صورت بی خوابی و چه پرخوابی) دارند و همچنین علایم این بیماران در هنگام صبح تشدید میشود . نکته جالب و قابل توجه و مورد بحث ما این است که در این بیماران چگالی (rem حرکتسریع چشم) در نیمه اول خواب و همچنین کل زمان rem افزایش یافته و فاصله میان به خواب رفتن تا شروع اولین دوره rem یعنی ( latency - rem) کم شده و مرحله 4 خواب نیز کاهش مییابد . (1)
پس به عبارت سادهتر میتوان گفت، افراد افسرده زمان بیشتری را در مرحله خواب rem به سر میبرند . یعنی به میزان بیشتری نسبتبه سایرین خواب میبینند .
حال ببینیم، این موضوع چه ارتباطی با نماز صبح دارد، یعنی نماز صبح چه اثر درمانی میتواند در این بیماران داشته باشد؟
به طور متوسط 20 - 15 دقیقه طول میکشد تا یک فرد معمولی به خواب رود . پس در عرض 45 دقیقه وارد مراحل 3و4 خواب شده که این مراحل عمیقترین مراحل خواباند . یعنی بیشترین تحریک برای بیدار کردن فرد در این مراحل لازم است . حدود 45 دقیقه پس از مرحله4 است که نخستین دوره حرکات سریع چشم (rem) فرا میرسید . هر چه از شب میگذرد، دورههای rem طولانیتر و مراحل 3و4 کوتاهتر میشود . بنابراین در اواخر شب، خواب شخص سبکتر شده و رؤیای بیشتری میبیند (یعنی خواب rem اش بیشتر میشود). پس قسمت اعظم خواب rem در ساعات نزدیک صبح بوقوع میپیوندد . و از طرفی دیدیم که یکی از مشکلات مهم بیماران افسرده، افزایش یافتن طول خواب rem و خواب دیدن زیاد است . از این جهتیک مبنای مهم در تولید داروهای ضد افسردگی ایجاد داروهایی است که کاهش دهنده مرحله rem خواب باشند (از جمله داروهای ضد افسردگی سه حلقهای) .
آیا احضار روح و ارتباط طرفین زنده و مرده امکان دارد؟ |
تلاش برای ارتباط با عالم ماورای ماده و احضار ارواح گذشتگان را حتی میتوان در مراسم مذهبی قبائل بدوی نیز مشاهده کرد. چنین باوری از سوی انسان دیروز و امروز، همواره دستآویز کسانی شده است که با باز کردن دکان عوامفریبی و استخدام ابزارآلات مخصوص با لطایفالحیل، مدعی ارتباط با عالم ارواح شده، مطامع خود را در این مسیر دنبال کردهاند. بیشک، ارتباط با عالم ارواح، امری ممکن است و سیره ائمه معصوم علیهمالسلام و تجربه تاریخی بشر، این امر را ممکن میسازد و این نوشتار در پی اثبات این نظریه، در راستای پاسخگویی به پرسش یک دانشجوی جستوجوگر است؛ اما این که ارتباط با عالم ارواح و احضار روح، چه گره ای از زندگی فردی و اجتماعی انسان میگشاید، حدیث دیگری است. در آموزههای دینی، احضارکننده روح، دارای جایگاه ویژهای نیست تا چه رسد به این که برای چنین ویژگی او، ثواب و پاداشی در نظر گرفته شود. اگر چنین ویژگی برای زندگی فردی و اجتماعی و حتی اُخروی افراد دستاوردی داشت، به یقین ائمه معصوم علیهمالسلام، شیعیان و یا حتی اصحاب خاص خود را به چنین رویکردی ترغیب میکردند و حال این که آن برگزیدگان الهی، شیعیان خود را به انجام تکالیف و پرهیز از گناه، ترغیب و آنان را از رفتار بیهودهای که فرصت عبادت خداوندی و تلاش در آبادانی دین و دنیا را از آنان میگیرد، بر حذر داشتهاند. |