خیلی عجیب است، اما واقعیت دارد؛ چرا نباید به خودمان اجازه دهیم که رک و رو راست در مورد تمایلات جنسیمان با شریک زندگی خود صحبت کنیم؟ در مورد تمام مطالب کوچک و بی ارزش با همسر خود صحبت می کنید، اما به راستی آخرین باری که در مورد خواست ها و تمایلات جنسی خود با او صحبت کرده اید به چند مدت قبل باز می گردد؟ اغلب اوقات عادت داریم که حول محور آن حرف بزنیم، اما از اشاره مستقیم به نیازهایمان طفره می رویم. انتظار داریم تا همسرمان با قدرت تخیل و درک خود به خواست های جنسی ما پی ببرند؛ گاهی اوقات آنقدر از دایره عقل و منطق خارج میشویم که تصور می کنیم اگر ما را "واقعا دوست داشته باشند" آنوقت خودشان باید به خودی خود، متوجه شوند که در این نوع روابط، چه چیز موجبات رضایت ما را فراهم می آورد.
چه چیز باعث می شود که شما آنطور که باید و شاید نتوانید با همسرتان در مورد چنین مسائل مهمی صادقانه به گفتگو بنشینید؟ شاید می ترسید که مبادا مورد پذیرش او قرار نگیرید، یا دیدگاه هایتان از کودکی طوری شکل گرفته باشد که صحبت کردن در مورد مسائل جنسی را بدانید، این امکان نیز وجود دارد که تصور کنید اگر مشکلات خود را در این زمینه مطرح کنید، معشوقه شما مورد لطمه می بیند و احساس می کند که نمی تواند به حد کافی رضایت شما را جلب کند. بدون توجه به دلیلی که شما را از داشتن یک رابطه مطلوب جنسی باز می دارد، باید بدانید تنها نکته مهمی که به خاطر سپردن آن ارزشمند می باشد، این است که مطرح نکردن نیاز، مساوی است با برآورده نشدن آن.