روزی چند بار می خندید؟ چند بار گریه می کنید؟ چقدر خوشحال هستید و چقدر احساس غم و اندوه به شما دست می دهد؟ البته قرار نیست هر کسی به طور دقیق بداند چقدر در طول روز می خندد یا چقدر ممکن است گریه کند، اما همین که هر فرد بتواند بموقع ناراحت شود و بموقع هم شاد باشد، یعنی از سلامت روانی برخوردار است.
بله، ناراحت شدن هم اگر درست و بموقع باشد، خوب است و می تواند تبعات مثبتی داشته باشد. آنها که می گویند گریه کردن و غمگین بودن نشانه بیماری و اختلالات روانی است هم باید بدانند متخصصان با چنین نظری موافق نیستند. البته موضوع وقتی خطرناک می شود که فردی همیشه شاد و خوشحال باشد و در هیچ شرایطی به فکر ناراحتی هایش نیفتد. این شادی های بی دلیل و دائم هم نه تنها خوب نیست و ویژگی مثبتی به حساب نمی آید که حتی می تواند نشانه ای از یک بیماری روانی باشد.
بچهها را باید تحلیلمحور نه اطلاعات محور بار آورد.
یکی از مشکلات رسانه ما عدم توجه به سلامت روان کودکان است و متأسفانه بچهها چندان جدی گرفته نمیشوند. بچهها فیلسوفان دوره ما هستند.
متأسفانه مشکلات اقتصادی و مسئله اسپانسر موجب میشود تا برخی برنامههای کودک اسپانسرهایی بگیرند که سطح برنامه را پائین میآورد در یکی از برنامهها که رئیس یکی از کارخانههای ماکارانی در آن حضور داشت و اتفاقاً اسپانسر برنامه بود مجری برنامه با اشاره به یکی از شرکتکنندگان، گفت که به این آقا نیز یک سال محصولات شرکت را بدهید، معلوم است که خیلی بدبخت است و چهرهاش نشان میدهد که بدبخت است و گناه دارد. متأسفم که در یک رسانه عمومی در حضور همسر و فرزند یک مرد با او چنین برخوردی میشود.
نباید کودکان را دست کم بگیریم در بسیاری از برنامهها کودکان دست کم گرفته میشوند هر چند که برخی برنامهها نیز عکس مطلب را نشان میدهد.
متأسفانه خانوادهها به جای تحلیل، اطلاعات به بچه یاد میدهند، بچهها را باید تحلیلمحور بار آورد نه اطلاعات محور.
ادامه مطلب ...