لرزش دست و پا در حالت استراحت میتواند نخستین نشانه هشداردهنده پارکینسون باشد
مدتی بود دستانم میلرزید. گاهی خفیف و گاهی آشکار. کلافهام کرده بود. برای آگاهی از سلامت کلیههایم به پزشک مراجعه کرده بودم که ناگهان یادم افتاد از پزشکم که متخصص داخلی هم بود درباره لرزش دستانم سوال بپرسم. گفت میتواند از نشانههای پارکینسون باشد و بهتر است به یک متخصص مغز و اعصاب مراجعه کنم.
مهمترین دغدغهها و پرسشهای متداول والدین در اولین همایش خانواده و دانشگاه که توسط مدیریت آموزش و مشاوره فرهنگی و اجتماعی دانشگاه شهیدبهشتی تهران برگزار شد، مطرح و پاسخ داده شد.
ادامه مطلب ...انسان موجودی اجتماعی است. به این معنا که در اجتماع زندگی می کند و در آنجا به مرحله رشد و کمال می رسد. اجتماع و فرهنگ در او مؤثر است و او می تواند تا حدود زیادی در اجتماع تأثیر گذار باشد. در آن تحول ایجاد کند. در سنین کودکی هیچ چیز بهتر از آموزش عملی نیست. پدر وظیفه دارد از راه عمل کردن به کودک یاد دهد که چگونه باشد و به چه صورتی عمل کند.
در مواردی پدر می تواند از داستانها و قصه ها استفاده کند و بصورت غیر مستقیم فرزندان را آموزش دهد و گاهی نیز می تواند بصورت مستقیم آموزش دهد. حال توجه به این نکته ضروری است که آیا راه آموزش در سنین مختلف یکی است یا خیر؟
راه آموزش در خردسالان باید از طریق جملات کوتاه باشد و در پایان دوره کودکی می توان آموزش را با عمل و حتی با فلسفه آمیخته کرد.
ادامه مطلب ...… زن نمی دانست که چه بکند؛ خلق و خوی شوهرش از این رو به
آن رو شده بود قبل از این می گفت و می خندید، داخل خانه با بچه ها
خوش و بش می کرد اما چه اتفاقی افتاده بود که چند ماهی با کوچکترین
مسئله عصبانی می شود و سر دیگران داد و فریاد می کند؟ آن مرد
مهربان و بذله گو الآن به آدمی ترسناک و عصبی مزاج تبدیل شده است.… زن نمی دانست که چه بکند؛ خلق و خوی شوهرش از این رو به
آن رو شده بود قبل از این می گفت و می خندید، داخل خانه با بچه ها
خوش و بش می کرد اما چه اتفاقی افتاده بود که چند ماهی با کوچکترین
مسئله عصبانی می شود و سر دیگران داد و فریاد می کند؟ آن مرد
مهربان و بذله گو الآن به آدمی ترسناک و عصبی مزاج تبدیل شده است.
زن هر چه که به ذهنش می رسید و هر راهی را که می دانست رفت اما
دریغ از اینکه چیزی عوض شود. روزی به ذهنش رسید به نزد راهبی که در
کوهستان زندگی می کند برود تا معجونی بگیرد و به خورد شوهرش دهد،
شاید چاره ای شود ! از اینرو بود که زن راه سخت و دشوار کوهستان را
پیش گرفت و بعد از ساعتها عبور از مسیرهای سخت، خود را به کلبه ی
راهب رساند، قصه ی خودش را به او گفت و در انتظار نشست که ببیند چه
معجونی را برایش می سازد …
راهب نگاهی به زن کرد و گفت : چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل
ببر کوهستان است !!! … ببر کوهستان ؟! … آن حیوان وحشی؟ !! راهب در
پاسخ گفت بله هر وقت تار مویی از سبیل ببر کوهستان را آوردی چیزی
برایت می سازم که شوهرت را درمان کند. و زن در حالتی از امید و یاس
به خانه برگشت. نیمه شب از خواب برخاست. غذایی را که آماده کرده
بود، برداشت و روانه ی کوهستان شد آن شب خود را به نزدیکی غاری
رساند که ببر در آن زندگی می کرد از شدت ترس بدنش می لرزید اما
مقاومت کرد. آن شب ببر بیرون نیامد. چندین شب دیگر این عمل را
تکرار کرد هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد تا آنکه یک شب ببر
وحشی کوهستان غرش کنان از غار بیرون آمد اما فقط ایستاد و به اطراف
نگاهی کرد.
باز هم زن شبهای متوالی رفت و رفت … هر شبی که می گذشت آن ببر و زن
چند گام به هم نزدیکتر می شدند. این مسئله چهار ماه طول کشید تا
اینکه در یکی از آن شبها، ببر که دیگر خیلی نزدیک شده بود و بوی
غذا به مشامش می خورد، آرام آرام نزدیکتر شد و شروع به غذا خوردن
کرد … زن خیلی خوشحال شد. چندین ماه دیگر اینگونه گذشت. طوری شده
بود که ببر بر سر راه می ایستاد و منتظر آن زن می ماند زن نیز هر
گاه به ببر می رسید در حالی که سر او را نوازش می کرد به ملایمت به
او غذا می داد، هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی، ترس
و وحشتی در میان نبود و هر شب آن زن با طی راه سخت و دشوار کوهستان
برای ببر غذا می برد و در حالی که سر او را در دامن خود می گذاشت،
دست نوازش بر مویش می کشید چند ماه دیگر نیز اینگونه گذشت تا آنکه
شبی زن به ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند و روانه ی خانه اش شد …
صبح که شد، شادمان به کوهستان نزد آن راهب رفت تار موی سبیل ببر را
مقابل او گذاشت و در انتظار نشست. فکر می کنید آن راهب چه کرد ؟
نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در
کنارش شعله ور بود !! زن، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش
داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید !! راهب با خونسردی رو
به زن کرد و گفت : ” مرد تو از آن ببر کوهستان، بدتر نیست، توئی که
توانستی با صبر و حوصله، عشق و محبت خودت را نثار حیوان کوهستان
کنی و آن ببر را رام خودت سازی، در وجود تو نیرویی است که گواهی می
دهد توان مهار خشم شوهرت را نیز داری، پس محبت و عشق را به او ببخش
و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دور ساز.
پنج خصلت کودکان را دوست داشتنی است :
1) آنچه امروز دارند می خورند وبه فکر فردا نیستند.
2) در خاک می غلتند و متکبر نیستند.
3) می سازند و زود خراب می کنند و دلبستگی به آن ندارند.
4) زود می گریند و در اثر آن قلبشان همیشه مثل آینه صاف است.
5)کینه جو نیستند و زود آشتی می کنند
تسلط بر اضطراب به صورت نمایشی یا آگاهانه از سوی منابع اثرگذار که والدین و مربیان است، تکنیکی نمایشی است به منظور افزایش مهارت های کودک در مواجهه با استرس یا ترس.
قدرت معنوی واژه ها:
نقش تقلید را نباید فراموش کرد. واژه تقلید واضح و بدون ابهام است. تأثیر رفتارهای شجاعانه با مهارت های لازم برای حل مسئله از سوی والدین یا مربیان می تواند الگوی بسیار مؤثر و راهگشا در زمینه شرایط مشابهی باشد که کودک در آینده با آن مواجه می شود.
یکی از مشکلات عدیده افراد در برخورد با استرس ها بروز اضطراب است. تسلط بر اضطراب به صورت نمایشی یا آگاهانه از سوی منابع اثرگذار که والدین و مربیان است، تکنیکی نمایشی است به منظور افزایش مهارت های کودک در مواجهه با استرس یا ترس. مورد بعد بنابه رویکرد روان شناسی معنوی بهره گیری از عبارات و جملات عاطفی، مذهبی که برگرفته از کتب مقدس باشد، بنا به تحقیقات روان شناسان انگلیسی تکنیکی است برای کاهش ترس که می تواند از سوی والدین ارائه شده و کودک قبل از خواب یا قبل از ورود به محیط های ناآشنا به کاربرد.
واژه هایی مثل خدا بزرگ و قوی و همیشه با من است از جمله این عبارات است.هری اولیور و نورمن رایت در تحقیق خود به این نکته مهم پی برده اند. احساس ترس بطور طبیعی بخشی از زندگی روزمره را تشکیل می دهد.
این احساس به کودکان (و حتی بزرگسالان) کمک می کند تا خطر را تشخیص داده و سریعاً نسبت به آن عکس العمل نشان دهند، اما گاهی اوقات این احساس در کودک آنقدر رشد می کند که به شکل مانعی بر سر راه دستیابی او به خواسته هایش ظاهر می شود.
والدین و مربیان می توانند با به کارگیری برخی شیوه ها به کودکان کمک کنند تا بر ترس خود غلبه کنند.
*اکنون جوانان عصر دیجیتال داراى هویتى جدید شده اند. ما وارد دورانى شده ایم که دو جهان پیش روى ماست. یک جهان واقعى که همیشه وجود داشته است ودوم جهان مجازى است که جوانان به شدت با آن عجین شده اند. من علاقه مندم بدانم نحوه تعامل جوانان دراین مثلثى که خود آن بالا قرارگرفته ودو جهان در دو سمت شان قرار دارد، به چه صورتى است؟
تخلیه روانى جوانان در فضاى مجازى
*اکنون جوانان عصر دیجیتال داراى هویتى جدید شده اند. ما وارد دورانى شده ایم که دو جهان پیش روى ماست. یک جهان واقعى که همیشه وجود داشته است ودوم جهان مجازى است که جوانان به شدت با آن عجین شده اند. من علاقه مندم بدانم نحوه تعامل جوانان دراین مثلثى که خود آن بالا قرارگرفته ودو جهان در دو سمت شان قرار دارد، به چه صورتى است؟
- درارتباط با فرهنگ، علم و تکنولوژى ما مى توانیم جوامع کنونى را به سه دسته تقسیم نماییم و بگوییم هر یک ازاین گروه ها مسیر خود را به نوعى پیموده اند و نتایج متفاوتى هم به دست آورده اند ، مثلاً گروه اول شامل کشورهاى پیشرفته غربى هستند، که الگوى توسعه آنها دورتر است. دراین کشورها نظام ارزشى، اجتماعى، فرهنگى با نیروهاى تکنولوژى ورسانه اى که از دل خود جامعه تقویت مى شود، همگام شده واین همگامى راه را براى توسعه تکنولوژیک هموار مى کند. از این رو جامعه علمى، تکنولوژیک دانشمندان، مهندسان وسایر متخصصان تکنوکرات را در بر مى گیرد . آنها به پایگاه اجتماعى اى دست پیدا کرده اند، که حاصل قرنها تلاش وکوشش خود شان است ودرمحیط فرهنگى که نوعى نوآورى را به مرحله ظهور رسانده، شکل وفرم پیدا کرده اند. گروه دوم وسوم شامل کشورهایى هستند که درآنها انقلاب صنعتى شکل نگرفته . این کشورها به دو دسته تقسیم مى شوند کشورهاى توسعه یافته غیر غربى وکشورهاى درحال توسعه .