آیا تابهحال به این فکر کردهاید که چرا اکثریت ما انسانها تا زمانی که اجبار بالای سرمان نباشد چیزی را یاد نمیگیریم؟ به خاطر آنکه نمیخواهیم تغییری در رفتار خود بدهیم. بهعنوان مثال، مسئله تندرستی را در نظر بگیرید. ما از چه هنگام رژیم غذایی خود را تغییر میدهیم و ورزش را آغاز میکنیم؟ از وقتی که دکتر میگوید؛ «اگر روش زندگیات را عوض نکنی، خودت را به کشتن میدهی!» آن وقت است که ناگهان به خود میآییم و به فکر سلامتیمان میافتیم.در روابط خود نیز معمولا از چه هنگام به طرف مقابلمان میگوییم که واقعا دوستش داریم؟ از هنگامی که زندگی خود را در آستانه خطر جدایی میبینیم!در کسبوکار هم از چه زمانی به فکر ایدههای جدید میافتیم و تصمیمات دشوار میگیریم؟ از وقتی که کارمان با خطر مواجه میشود و فکر میکنیم شکست خوردهایم!… در واقع ما بزرگترین درسها را در زمان سختیها میآموزیم.
ادامه مطلب ...
اینها سوالاتی هستند که شاید برای برخی افراد مطرح شده باشند. از آنجایی که زندگی اجتماعی مستلزم رعایت مواردی است که هم حقوق دیگران و هم حقوق فرد در آن باید مورد توجه قرار گیرد مهارت نه گفتن یکی از لازمههای موفقیت فرد در زندگی شخصی اجتماعیاش است. هر فردی ، برای خود عقاید ، ایدهها و اهدافی دارد، شیوه زندگی را برای خود برگزیده است و لازم است در مواردی که احساس کند این اهداف و ایدهها در برآورده شدن آنها با احتمال بروز مشکل روبرو خواهد شد؟ از مهارتهای خاصی استفاده کند تا بتواند خود را در مسیر مناسبی که برای خود برگزدیده است، نگه دارد. انسان اراده و اختیار و آگاهی دارد. بر اساس اراده خود میتواند تصمیمهایی برای زندگی داشته باشد. این تصمیمها از موارد بسیار جزئی یا موارد بزرگ و پراهمیت را شامل میشود، آنچه که به عنوان مانعی او را عملی ساختن تصمیمات خود باز دارد باید به نحوی از گذر مسیر او برداشته شود. برای چنین اقدامی قاطعیت ، قدرت و به عبارتی مهارتهایی چون نه گفتن و ... مورد نیاز است.