حدود 38% مردم جهان دارای گروه خونی +O و 6% دارای گروه خونی _O هستند.
خصوصیات : بی پروا ، بااراده ، مغرور ، بخشنده ،اجتماعی ، با انرژی ،برونگرا،رک و صریح ،واقع گرا،نمایشی،عمومی ، مثبت ، ریسک پذیر ،نافرمان،بی اعتبار ،لجوج و خود محور . به آسانی دوست میشوند و با جریانات همراه شده و به فرصت ها چنگ می زنند . در فعالیتهای سازمان یافته خوب عمل میکنند در بعضی موارد چندان دقیق نیستند و احساسات زیاد و قوی از خود نشان میدهند .ممکن است به سرعت مخالفت عمیق خود را با یک نظر بیان کنند اما معمولا این مخالفت پایدار نیست. کارگشایانی سنتی ،محرک و کمی لاف زن هستند.احساسات خود را خیلی نشان می دهند اما در برخورد با دیگر گروهای خونی این بیان معتبر است . نوعی ظرافت ذاتی و فطری دارند . شخصیت های اجتماعی و پر زرق وبرق هستند می توانند در حوادث و بحران ها ، سازگاری خوبی داشته باشند .لغات و کلمات به آسانی به سراغ آنها میایند .خجالتی نیستند و رک و صریح احساسات درونیشان را فاش می کنند. جاه طلب اند اما گاهی با جزییات سرگرم میشوند. علاقمند به حفظ روابط هستند و خودشان در این زمینه تلاش می کنند.
نویسنده مهمان: مریم نیکزاد: در سال ۱۹۸۴ در شهر برلینگتون واقع در ایالت کارولینای شمالی، برای جنیفر تامپسون، دانشجوی ۲۲ ساله، حادثه شومی اتفاق افتاد که پیامدهای آن منجر به شکلگیری یکی از بزرگترین چالشهای قضایی در دادگاههای امریکا گردید.
در شب حادثه، جنیفر در آپارتمان خودش خوابیده بود. جوانی سیاهپوست، چراغ ورودی خانه وی را شکست، سیم اصلی تلفن را قطع کرد و وارد اتاق او شد. لبه چاقو را زیر گلویش گذاشت و تهدیدش کرد که اگر کوچکترین صدایی کند، او را خواهد کشت. جنیفر میگوید: «به او گفتم کارت اعتباری، کیف پول، و ماشین من را بردار و برو، ولی او گفت پول مرا نمیخواهد… و آن موقع بود که فهمیدم چه اتفاقی قرار است بیفتد…»
جنیفر با خودش قسم خورد که اگر از آن مهلکه جان سالم به در ببرد، انتقام خود را از مرد متجاوز بگیرد: او باید میتوانست او را به پلیس معرفی کند، باید به هر قیمتی او را به دست قانون بسپرد و به سزای عمل پلیدش برساند، او باید آنقدر در زندان بماند تا بپوسد. اینها افکاری بود که در آن سی دقیقه جهنمی در سر جنیفر میچرخید. او تمام تلاش خود را کرد تا شکل و شمایل، خطوط صورت و تُن صدای مرد را به خاطر بسپارد تا بعدا بتواند هرچه دقیقتر به پلیس گزارش بدهد.
ادامه مطلب ...میگویند که «سحرخیز باش تا کامروا باشی»، من هم مثل خیلی از شماها محسنات سحرخیزی را تجربه کردهام. اما فارغ از حرفهای معمول، اگر بخواهیم خودمانی باشیم، کدام یک از ما اگر کار و بارش به گونهای باشد که نیاز به برخاستن زودهنگام از بستر نداشته باشد، مخصوصا در این روزهای سرد، اراده سحرخیزی دارد و باز اگر لازم نباشد اول وقت جایی باشیم، کدام یک از ما لذت بیدار ماندن برای گفتگو، مطالعه آزاد یا دیدن فیلم را از دست میدهد و سر شب میخوابد.
این جاست که گاهی ما از خودمان میپرسیم، آیا سحرخیزی آنچنان که قدما گفتهاند، همیشه چیز خوبی است یا نه!
در این پست سحرخیزها را با جغدهای بیدار شبها، از چند جنبه مورد مقایسه قرار میدهیم!
هر کدام از ما اهداف کوتاهمدت و بلندمدتی در ذهن داریم که به فراخور روحیات و شخصیتهایمان طیف گستردهای دارند: توفیق مالی، قبول شدن در یک امتحان دشوار، نوشتن یک کتاب، کم کردن وزن، فراهم کردن مقدمات یک سفر طولانی، ترک سیگار.
راه رسیدن به یک هدف دشوار، دشوار و پر از سنگلاخ است و تعهدی جدی و طولانیمدت طلب میکند، در این صورت شاید منطقی باشد که هر یک ما هدفهایمان را برای دوستان و اعضای خانواده علنی کنیم، تا بلکه با یادآوری آنها، انگیزه و تعهد ما بیشتر شود و پا پس نکشیم.
همه ما در نهان از اینکه در چشم دیگران، ترسو یا بیاراده به نظر آییم، گریزانیم، پس علنی کردن اعداف و آرزوها ما را ثابتقدمتر خواهد کرد.
اما آیا چنین چیزی واقعا درست است؟
بر اساس پژوهشهایی که به تازگی انجام شده است Gollwitzer et al. (2010)، علنی کردن اهداف دقیقا اثر مخالفی دارد!
در این پژوهش، ۴ آزمایش انجام شد و همه این آزمایشها نشان دادند که به اشتراک گذاشتن اهداف، به جای افزایش التزام و تعهد اشخاص، باعث کاهش آنها میشود.
اما چرا چنین میشود؟
یک توضیح احتمالی میتواند این باشد که با عمومی کردن یک هدف، ما به صورت کاذب این حس و حال را پیدا میکنیم که قدمی در راه انجامش برداشتهایم. بر اساس آزمایش چهارمی که در این پژوهش انجام شد، آن دسته از سوژههای آزمایش که اهداف خود را عمومی کرده بودند، تصور پیدا کرده بودند که از آنهایی که اهدافشان را عمومی نکردهاند، جلوتر هستند.
به نظر میرسد که ما وقتی آرزوها و هدفهای خود را با دیگران در میان میگذاریم، در درونمان در مورد آنها به صورت ناخودآگاه خیالبافی میکنیم و همین مسئله، توهم و حس و حال پیشرفت کاذبی به ما میدهد.
بنابراین اگر هدفی در سر دارید، مخفیاش کنید! چرا اگر به راستی سودای رسیدن به چیزی را داشته باشید، لازم نیست که دیگران شما را به عملی کردن آن متعهد کنند.
آیا شما کار و حرفهای دارید که لازمه آن سر و کله زدن با طیف وسیعی از ارباب رجوع و مردم است؟ آیا شده که هنگام انجام این کار، با آدمهای به کلی غیرمنطقی برخورد کنید که اعصابتان را به هم میریزند؟ آیا گاهی مجبور میشوید که در میهمانیها با یک آشنا یا فامیل دیدار کنید که حرفهای عجیب و غریبی میزند که بر پایه هیچ استدلالی نیستند؟ آیا شما هم جزو کسانی هستید که وقتی میبینید کسی حرفهایش بر پایه استدلالهای منطقی نیست و به طرز غیرمنطقی و غیرعقلایی فکر میکند و چیزهای بیربط را به هم مربوط میکند، اصطلاحا جوش میآورید و در حالی که ذاتا آدم صبور و آرامی هستید، به یک دیگ بخار تبدیل میشوید؟!
چه بخواهیم و چه نخواهیم، در زندگی خود به صورت رو در رو یا از راه دور با چنین آدمهایی سر و کار داریم و مجبور به تحملشان میشویم. ما در قبال این افراد رویکردهای مختلفی انتخاب میکنیم. بسیاری از ماها یک رنج مداوم را بابت تحمل این افراد تحمل میکنند.
این من هستم؟! چرا این طور در عکس بد افتادهام؟
بسیاری از ماها از عکسهای خودمان راضی نیستیم یا دستکم تصور میکنیم عکسهایی که از ما گرفته شدهاند، زاویه مناسبی ندارند، اگر سعی کرده باشید از خودتان عکس بگیرید هم قضیه به همین ترتیب است، باید بارها و بارها عکس بگیرید تا سرانجام از کارتان راضی شوید.
به طور مشابهی وقتی صدای ضبطشده خودتان را گوش میکنید، باز هم همین مسئله اتفاق میافتد، صدای ضبطشده ما با صدایی که ما خودمان هنگام صحبت میشنویم، تفاوتهایی دارد.
اما چرا این طور است؟
در مورد صدا، قضیه به سادگی توجیه میشود: از آنجا که صدایی که ما از خودمان میشنویم، حاصل ترکیب صدای هدایت شده توسط هوا و صدای هدایت شده به گوشمان از طریق استخوانهای و سینوسهای سرمان است، پس صدای دریافتیمان تا حد زیادی با صدایی که دیگران تنها از طریق هدایت هوایی میشوند، تفاوت دارد.
اما در مورد عکس، پاسخ را میتوان در تنها در یک کلمه خلاصه کرد: آینه!
ادامه مطلب ...مبحث فعلی که در قالب 4بخش در این وبلاگ خواهم گذاشت مقدمه ای کلی بر درک فیزیک کوانتوم و شناخت ماهیت فوتون است. با شناخت واقعی فیزیک کوانتوم و فوتون درک واقعی از تاثیر آن بر بدن انسان و کمک آن به سلامتی را خواهید فهمید پس لطفا با دقت این بخش ها را مطالعه کنید.
وقتی گالیله در سال ۱۶۱۰ یافته های خود را در تائید نظر کوپرنیک مبنی بر ثابت نبودن زمین و گردش آن به دور خورشید منتشر کرد باعث شد تا وی از سوی کلیسا مورد بازجویی و فتیش عقاید قرار گیرد. این نظریه مخالف نص کتاب مقدس بود و از سویی با نظریات ارسطو که کلیسا حامی آن بود همخوانی نداشت. وی مجبور به امضای توبه نامهای با این مضمون شد:ادامه مطلب ...
در هفتادمین سال زندگی در مقابل شما به زانو درآمدهام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود لمس میکنم توبه میکنم و ادعای خالی از حقیقت حرکت زمین را انکار میکنم و آنرا منفور و مطرود مینمایم.
شش سال بعد رسما از تدریس نظریه کوپرنیک در دانشگاه منع شد و تا سالها بعد مرتب مورد بازخواست کلیسا قرار میگرفت. سرانجام گالیله علیرغم اعتقاد درونی اش، مجبور شد اعتراف کند که نظریه ارسطو درست است و زمین مرکز جهان است. ولی با این حال همواره تا آخرین لخظه عمر قلبا اعتقاد داشت که زمین مرگز جهان نیست و به دور خورشید می چرخد
با عرض سلام، ادب و احترام خدمت شما خواننده گرامی.
من محمد جانبلاغی به حول و قوه الهی موفق به نوشتن مقاله ای جدید با اسم "آخرین راز های خوشبختی بشر" شدم.
شما با مطالع این مقاله یاد می گیرید:
1- که خدا کیست؟ چرا خدا را بپرستیم؟ هدف من از خدا پرستی چیست؟ و...
2- خوشبختی چیست؟آیا من خوشبخت هستم؟
3- زن و حمایت از آن ها! زن زخم کهنه تاریخ
4- بت های قلبت را بشکن، قلب شما هم اکنون بت خانه است!چرا؟
5- خواننده های جنسی، سواستفاده های جنسی
6- دعا کن دستور نده
7- کلمات رکیک! ایست تو بزرگ شدی! تو اشرف مخلوقاتی!
8- مجله های موفقیت و تاثیر آن بر زندگی- آیا مطالعه عامل خوشبختی است؟
9- در باره فال و جادوگری ، رمال ها و خرافات
10- اشتباهاتت را توجیه نکن لطفاً! لطفا احساس مسئولیت کنید
قیمت این مقاله : رایگان
لطفا جهت دریافت این مقاله به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
لطفا نظرات و پیشنهادات خود رباره مطالب ومقالات سایت را برای ما بفرستید.
متشکرم از شما
دوستدارتان محمد جانبلاغی
منبع: blogsky.comم.مکتب زندگی.www
ادامه مطلب ...
" برای چشم هایت "
مقاله ای از محمد جانبلاغی
تاریخ ارسال:1388
موضوع: داستانی واقعی از دخترو پسری که زندگی خود با ارتباط نامشروع از بین بردند.
لطفاً همه بخوانند.
لطفا نظرات و پیشنهادات خود رباره مطالب ومقالات سایت را برای ما بفرستید.
متشکرم از شما
دوستدارتان محمد جانبلاغی
منبع مقالات: blogsky.comم.مکتب زندگی.www
لطفاً جهت دریافت این مقاله اینجا کلیک کنید
واقعیت یک رابطه عاشقانه خیلی وقت ها به شدت با باورهای واقعی تفاوت دارند. به این باورها و تصوراتی که اغلب ما درباره عشق در خود می پرورانیم، فانتزی عاشقانه گفته می شود. در واقع فانتزی های عاشقانه باورهایی نادرست هستند که بسیاری از ما درباره عشق داریم. این افسانه ها عملاً بی ضرر نیست و مانع انتخاب هوشمندانه ما در موقع ازدواج می شود.
در زیر به برخی از این فانتزی های عاشقانه اشاره می کنیم:
1 - حتماً باید یک رابطه عاشقانه داشت
خیلی از جوان ها، به خصوص دختران، وقتی که از یک سن خاص بالاتر می روند، فکر می کنند باید به هر دری بزنند تا ابتدا یک رابطه عاشقانه داشته باشند و بعد ازدواج کنند. به نظر آن ها حتی یک ازدواج ناموفق که از این رابطه ناشی شده باشد، از ازدواج بدون عشق یا تجرد بهتر است. در اینکه رابطه عاشقانه در یک ازدواج موفق مهم است شکی نیست، اما روابط عاشقانه به تنهایی نمی تواند فرد را در زندگی مشترک به موفقیت و رضایت برساند.
2 - عشق کافی است
« عشق هرگز کافی نیست » این عنوان یکی از کتاب های مشهورترین شناخت درمانگر دنیا، آرون تی بک است. خیلی از جوان ها فکر می کنند که اگر عاشق طرف مقابل شان باشند، دیگر همه مشکلات حل است و می توانند همه استرس ها را تاب بیاورند. اما واقعیت این است که سوخت عشق محدود است و نمی تواند برای همیشه زندگی را حرکت دهد. بالاخره یک روز عشق کاهش پیدا می کنند. بعضی ها هم فقط به این دلیل ازدواج نمی کنند که هنوز عاشق کسی نشده اند. عشق همان طور که ناگهانی می آید، ناگهانی هم می رود پس اگر همه سرمایه خود را روی این احساس بگذارید، مطئمن باشید ضرر می کنید.
3 - عشق شفا می دهد
بعضی ها فکر می کنند که می توانند با داشتن یک رابطه عاشقانه مشکلات روان شناختی خودشان را درمان کنند. بعضی ها هم فکر می کنند که با داشتن این رابطه، مسئولیت پذیرتر می شوند. تحقیقات روان شناسان نشان می دهد که هر دو گروه اشتباه می کنند.
عشق یک فعالیت مهم است که توجه و اراده فرد را می خواهد به طور قطع ترشح هورمونی هر فردی که عاشق می شود، اتفاق می افتد اما عشق ماندگار باید پرورش یابد و امکان رشد داشته باشد. و قطعاً شما باید از اشتباهات تان درس بگیرید
4 - اگر عشق بخواهد اتفاق بیفتد، اتفاق خواهد افتد
عشق آموختنی است. دکتر دایانا کایرچنر، روان شناس آمریکایی و نویسنده کتاب « عشق در 90 روز: راهنمایی ضروری برای یافتن عشق واقعی تان » در این زمینه می گوید: در کجای زندگی این رویکرد را خواهید داشت؟ آیا شما همین فکر را می کنید؟ بله خوب، اگر یادگیری زبان فرانسه بخواهد اتفاق بیفتد، خودش اتفاق می افتد. عشق یک فعالیت مهم است که توجه و اراده فرد را می خواهد به طور قطع ترشح هورمونی هر فردی که عاشق می شود، اتفاق می افتد اما عشق ماندگار باید پرورش یابد و امکان رشد داشته باشد. و قطعاً شما باید از اشتباهات تان درس بگیرید.
5 - عشق و رابطه عاشقانه مانند رودی است که آدم را با خود می برد
شما عشق را انتخاب می کنید به گفته جانسون، روان شناس مشهور حوزه خانواده و ازدواج، عشق منفعل نیست، یک اتفاق فعالانه است. او می گوید: شما نیاز دارید که درگیرش شوید و گشوده باشید و متعهد شوید مطمئناً افراد دلبسته شده از همدیگر عصبانی می شوند، با هم دعوا می کنند و همدیگر را آزار می دهند. اما بر خلاف افرادی که یک پیوند عاطفی ناایمن دارند، آنها قادرند دوباره به هم عشق بورزند و درباره احساسات شان به طرز صحیحی صحبت کنند به عبارت دیگر، موقعی که شما احساس می کنید اغلب آسیب پذیر و زخمی هستید، به صورتی فعالانه تصمیم می گیرید که خطر کنید و همسرتان را به دست بیاورید و در این تلاش به او اطمینان مجدد می دهید این تنها روش برای یک پیوند ایمن است.
6 - مردان و زنان به صورت متفاوتی عاشق می شوند
تصورات قالبی جنسیتی به این باور منجر شده است که موقعی که این هیجان می آید، مرد و زن قطب های متضادی هستند؛ یک مرد واقعی گریه نمی کند؛ زن هرگز در رابطه عاطفی ارضا نمی شود و تصورات دیگری از این قبیل، اما نیاز به دوست داشتن برای همه به صورتی یکسان وجود دارد زنانی که باور دارند همه مردان در واقع تنها تمایل به رابطه جنسی دارند، عمق عاطفی همسرشان را دست کم می گیرند.
7 - عشق واقعی بدون نیاز جنسی است
این مورد امکان دارد که در یک رابطه بلند مدت وجود داشته باشد که هنوز با احساسات تند جسمی همراه است، اما به ندرت اتفاق می افتد. به گفته جانسون، بسیار اتفاق می افتد که شهوت و هوس و شیفتگی به جای عشق اشتباه گرفته می شوند. اینها عشق نیستند. و خیلی زود کم رنگ می شوند.
8 - عشق واقعی فاقد وابستگی است
افراد در فرهنگ آمریکای شمالی به این دلیل از دلبستگی های عمیق و ناایمنی های عاطفی احساس شرمندگی می کنند که آموخته اند نیاز به فردی دیگر نشانه ضعف است. این مورد، به ویژه در باره مردان صادق است. یک پیوند عاشقانه ایمن، موجب استقلال زوج می شود.
9 - یا با قلابی یا با هیچ کس
یکی از باورهای شایع غلط و احساسی درباره عشق و رابطه عاشقانه این است که اگر من با اولین فردی که عاشقش شده ام ازدواج کنم، خوشبخت می شود، و گرنه بدبختی تمام زندگی ام را می گیرد. اما پختگی، مهارت و توانایی های ارتباطی انسان هاست که تضمین کننده یک رابطه موفق است و این توانایی ها فقط در یک نفر خلاصه نشده اند.
همه دانشمندان معتقدند که آدمهای مثبت معمولا” خوشحالترند .
همه ما آدمهایی را می شناسیم که همیشه خوشحال هستند و از زندگی خود لذت می برنداما چه چیز باعث می شود که آنها اینقدر شاد باشند ؟در واقع این قبیل افراد تاثیرات مخرب استرس را به حداقل می رسانند. مسلما” این آدمهای مثبت و شاد هم گاهی دچار استرس و نگرانی می شوند اما خیلی زودتر از بقیه خودشان را از استرس خلاص می کنند و به وضعیت روحی و جسمی مثبت خود باز می گردند . در اینجا چهار عادت مهم و خوب این نوع افراد را ذکر می کنیم.
در هنگام بروز مشکلات از تلفن هایشان استفاده می کنند
افرادی که حداقل یکبار در هفته با دوستانشان معاشرت می کنند طول عمر بیشتری دارند زیرا این روابط اجتماعی باعث می شود مغز آنها هوشیارتر شود و آنها خیلی کمتر از سایرین دچار حمله قلبی شوند . تلفن کردن به دوستان و صحبت کردن با آنها درباره مشکلات به سرعت باعث کاهش فشار خون وسطح کورتیزول می شود. داشتن روابط دوستانه خوب و طولانی مدت می تواند به اندازه ترک سیگار برای ما مفید باشد.
آنها همیشه شکرگزار هستند
افرادی که برای همه چیز خدا را شکر می کنند معمولا” آدمهای خوش بینی هستند و در کل بیشتر از بقیه از زندگیشان راضی هستند. این قبیل افراد از لحاظ فیزیکی هم قدرتمندترند. وقتی یک نفر قدردان و سپاسگزار نعمتهای خدا باشد به سختی می تواند تلخ و دیوانه باشد.
آنها مهربان هستند
آیا هر روز حداقل ۵ عمل محبت آمیز انجام می دهید؟ اگر در طول روز به
دیگران محبت کنید و اعمال خیر زیادی انجام بدهید در پایان روز شاد و تندرست خواهید بود. حتما” لازم نیست کارهای خیلی بزرگی انجام بدهید و برای انجام کارهای خیر از قبل برنامه ریزی کنید حتی اگر اتوبوس جای خودتان را به یک نفر دیگر بدهید و یا همکارتان را به یک نوشیدنی دعوت کنید هم کافی است و در پایان روز احساس رضایت و شادی خواهید کرد.
منبع : Aftabir.com
انسان های خوشرو افراد باشعور و بااستعدادتری هستند. ارسطو
خنده یک عکس العمل طبیعی است که در حالت تخلیه ٔ احسا س های شادی، غم، عصبانیت یا خستگی های جسمی و روحی بروز می نماید. متأسفانه بسیاری از مردم، این هدیه و موهبت الهی را که نیروی التیام بخش درد و رنج است، جلف و سبکسری می دانند و با این نوع فکرها، خود را از یک قدرت سازندهٔ خدادادی بی بهره و محروم می نمایند و در اسارت فکرهای مشوش و دردآور غوطه ور می کند، به حدی که خود را از بی خوابی و خوردن قرص های ضداسترس در رنج قرار می دهند. از طرفی، خوش رویی و خنده رویی نه تنها برای سلامت جسم و روح انسان ها مفید است، بلکه برای استحکام و حفظ سلامت و ارتباط عالی با خانواده، اقوام و دوستان نیز توصیه شده است.
رابرت پروواین (Robert Provine) عصب شناس رفتاری و پیشکسوت علم تحقیق و پژوهش خنده درمانی می گوید: انسان نسبت به حرکت های غیرعادی خود یا دیگران با خوشرویی و خندیدن به اشتباه و رفتار غلط و غیرعادی خود یا دیگران، بسیار آموزنده و حتی در مرحلهٔ عالی آموزشی است. در حالی که متأسفانه بیشتر مردم، پس از اشتباه کردن، عصبانی می شوند!
جان موریل (John Morreal) فیلسوف می گوید: اولین بار خنده زمانی به وجود آمد که انسان از خطر. رهایی یافت . خنده، نشانه ٔ آرامش و اعتمادبه نفس است. انسان تنها موجودی است که می خندد. هیچ یک از حیوانات با گیاهان نمی خندند، زیرا وقتی انسان می خندد که چیزی به نظرش عجیب بیاید و خودش را خردمندتر حس کند.
خوشرویی و خنده رویی در سلامت جسم و روح اصطلاح فیزیولوژیکی خنده را ژلوتولوژی (Gelotology) می نامند. هر مغزی به دو قسمت شرقی و غربی یا راست و چپ تقسیم شده است. قسمت چپ مغز، کار آنالیز یا محاسبه ٔ کلمه های ساختاری جوک را انجام می دهد و قسمت راست مغز برای آنالیز کارهای هوشیارانه و دریافت جوک می باشد.
ادامه مطلب ...توجه به مراحل رشد، به ما می فهماند که میان کودک و انسان بالغ، تفاوتی بنیادی وجود دارد، تفاوتی که نمی توان آن را فقط براساس سال های تجربه توجیه کرد. او طی رشد دگرگون می شود، به گونه ای که نوع دگرگونی هر مرحله با مرحلهٔ قبل و مراحل بعد متفاوت است.
برخی از دانشمندان، مراحل رشد هنر را با مراحل رشد فکری یکسان شمرده اند. لون فلد متجاوز از بیست سال است که رشد هنر در کودکان را به چند مرحله تقسیم کرده است، این مراحل شامل:
1) مرحلهٔ بدنویسی (از دو تا چهارسالگی)
2) مرحلهٔ مقدماتی طراحی (از چهار تا هفت سالگی)
3) مرحله طراحی (از هفت تا نه سالگی) می باشد.
به طور معمول، کودک دو تا چهار ساله مرحله بدنویسی را با تمرین حرکتی و نقاشی تجربه می کند. از کشیدن خط طولی، به خطوط مدور می رسد تا به تدریج، این خطوط، هماهنگی بیشتری پیدا می کنند. هر چند نقاشی های او چیزی را نشان نمی دهند، اما او به طور معمول، آنها را نامگذاری می کند.
در مرحلهٔ مقدماتی طراحی، کودک ارتباط میان نقاشی، تفکر و واقعیت را درک می کند. نهادهایی که او در ناشی خود می آفریند، دایم در حال تغییر هستند. به کشیدن شکل هایی تصوری، برای همه چیز می پردازد که شاید با واقعیت منطبق نباشد. او در این مرحله به مفاهیم شکل می دهد.
ادامه مطلب ...حسد یک پاسخ بهنجار عاطفی است که در نتیجه از دست دادن دوستی کسی یا احتمال و یا تصور آن ظاهر می شود. حسد همیشه متوجه اشخاص است، در صورتی که هدف خشم شاید اشیا ، اشخاص و حتی خود شخص خشمگین باشد. پاسخ های ناشی از حسد گاهی با پاسخ های خشم شباهت زیاد دارند. گاهی نیز به علت حرکات ناشی از حسد نمی توان پی برد. حسد غالبا با ترس و خشم می آمیزد.
کسی که دچار حسد می شود، در روابط خود با شخص محبوب ، اطمینان خاطر را از کف می دهد و بیمناک است که مباد دوستش به او بی مهری کند. محرک های حسد و پاسخ های عاطفی ناشی از آن به ترتیب شخص حسود و طرز رفتار دیگران با او بستگی دارد. حسد به هر صورت که ظاهر شود، شخص را ناشاد می سازد و سازگاری او صدمات بزرگ و یا اندک وارد می کند. کسی که در کودکی گرفتار حسد باشد، هم در این دوره و شاید هم در تمام عمر به مردم و جهان با نظر حسد و بدبینی نگاه کند.
● محرک های حسد
منشا محرک های حسد را باید همیشه در روابط اجتماعی و مخصوصا در وجود اشخاص جستجو کرد. محرک حسادت اطفال ، پدر و مادر یا کسی است که از او مواظبت می کند. بچه به سبب نیاز بیشتری که به محبت و توجه اطرافیان دارد، با طفل دیگر در رقابت می افتد. از تحقیقاتی که درباره حسد اطفال در درمانگاه های روان شناسی صورت گرفته است، معلوم می شود که حسد یک عاطفه بسیار عمومی است که معمولا با تولد خواهر یا برادر در اطفال بین سنین 2 و 5 ایجاد می شود.
در این باره نخستین فرزند بیشتر صادق است. چه او مدت ها تمام محبت و مواظبت پدر و مادر را به خود اختصاص داده است و تولد بچه دوم این فرصت را از او می گیرد و این موجب تحریک حسادت او به بچه دوم می شود. از جمله اقداماتی که برای جلوگیری از حسد بچه معمول است، این است که می کوشند او را برای پذیرفتن نوزادی که در پی است آماده سازند. ولی از این کار نتیجه شایانی گرفته نشده است. زیرا طفل کوچک نمی تواند ماهیت چنین واقعه ای را خوب درک کند.
ادامه مطلب ...
به همین علت حل کردن جدول و هر گونه فعالیت آموزشی دیگر توصیه میشوند. امروزه، اطلاعات جدید دیگری به دست آمده اند که سخن از عوامل محافظتی دیگر به میان میآورند. تمام عوامل خطرزا شناسایی شده اند، و البته تمام آنها قابل اصلاح هم هستند!
پیشگیری از آلزایمر، تا زمانی که روش درمانی پیدا نشده است
از سال ها پیش، تحقیقات بسیار زیادی انجام شده تا بتواند روش های درمانی را توسعه دهد و بیماری آلزایمر را درمان کند. به موازات این تحقیقات، مطالعاتی نیز حول محور پیشگیری از این بیماری به انجام رسیده است. تحلیل تمام مقالات منتشر شده دربارۀ این موضوع، نتایج جالبی داشته است. در واقع، عوامل خطرزا و عوامل محافظت کننده شناسایی شده اند. خبر خوش این است که تمام این عوامل را میتوان اصلاح کرد، یعنی اگر بتوان بر روی هر یک از این عوامل تأثیر گذاشت، میتوان تعداد مبتلایان به این بیماری را به نصف رساند.
3 عامل خطرزای بیماری آلزایمر
دیابت.
کلسترول بالا در چهل سالگی و بعد از آن.
استعمال دخانیات.
5 عامل محافظت کننده در برابر بیماری آلزایمر
رژیم مدیترانه ای.
دریافت میزان کافی اسید فولیک یا ویتامین B9.
عدم مصرف نوشیدنی های الکلی.
فعالیت های شناختی.
فعالیت جسمی.
علت اول: آنمی(کم خونی)
اگر در دوران باروری خود هستید، یا سیکل قاعدگی دردناک را سپری میکنید، یا پولیپ های رحمیدارید، یا اخیرا زایمان کرده اید، امکان دارد به کم خونی مبتلا شوید. که این علت خستگی در زنان میباشد. مشکلات زمانی که هموگلوبین خون کاهش پیدا میکند، به وجود میآید، هموگلوبین پروتئین خونی سلول های قرمز خون میباشد که اکسیژن را از ریه ها به دیگر قسمتهای بدن میبرد. وقتی بافتها و قسمت های بدن اکسیژن کافی دریافت نکنند، فرد دچار خستگی میشود. دیگر عوامل کم خونی شامل خونریزی درونی، کمبود آهن، اسید فولیک یا ویتامین B12 میباشند. امکان دارد کم خونی توسط بیماری های مزمن مثل بیماری کلیه به وجود بیاید. علائم آن سرگیجه، سرد بودن یا اضطراب میباشند. برای تشخیص کم خونی، پزشک متخصص آزمایش خون را برای مریض مینویسد. درمان آن با مصرف قرص های آهن یا غذاهای مملو از آهن صورت میگیرد. این غذاهای اسفناج، کلم بروکلی و گوشت را شامل میشوند. خبر خوش: با درمان موثر، خستگی شما ظرف 30 روز از بین میرود.
از کسی تعریف کنیم :
زندگی را نخواهیم فهمید اگر از همه گلهای سرخ دنیا متنفر باشیم فقط چون در کودکی وقتی خواستیم گلسرخی را بچینیم خاری در دستمان فرو رفته است؟
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم و جرات زندگی بهتر داشتن را لب تاقچه به فراموشی بسپاریم فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند تا از آرزوهایمان اجابت نشدند.
زندگی را نخواهیم فهمید اگرعزیزی را برای همیشه ترک کنیم فقط به این خاطر که در یک لحظه خطایی از او سر زد و حرکت اشتباهی انجام داد.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر درس و مشق را رها کنیم و به سراغ کتاب نرویم فقط چون در یک آزمون نمره خوبی به دست نیاوردیم و نتوانستیم یک سال قبول شویم.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دست از تلاش و کوشش برداریم فقط به این دلیل که یک بار در زندگی سماجت و پیگیری ما بینتیجه ماند.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر همه دستهایی را که برای دوستی به سمت ما دراز میشوند، پس بزنیم فقط به این دلیل که یک روز، یک دوست غافل به ما خیانت کرد و از اعتماد ما سوءاستفاده کرد.
زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر فقط چون یکبار در عشق شکست خوردیم دیگر جرات عاشق شدن را از دست بدهیم و از دلبستن بهراسیم.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر همه شانسها و فرصتهای طلایی همین الان را نادیده بگیریم فقط به این خاطر که در یک یا چند تا از فرصتها موفق نبودهایم.
فراموش نکنیم که بسیاریاوقات در زندگی وقتی به در بستهای میرسیم و یکصد کلید در دستمان است، هرگز نباید انتظار داشته باشیم که کلید در بسته همان کلید اول باشد. شاید مجبور باشیم صبر کنیم و همه صد کلید را امتحان کنیم تا یکی از آنها در را باز کند. گاهی اوقات کلید صدم کلیدی است که در را باز میکند و شرط رسیدن به این کلید امتحان کردن نود و نه کلید دیگر است.. یادمان باشد که زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر کلید صدم را امتحان نکنیم فقط به این خاطر که نود و نه کلید قبلی جواب ندادند.
از روی همین زمین خوردنها و دوباره بلندشدنهاست که معنای زندگی فهمیده میشود و ما با تواناییها و قدرتهای درون خود بیشتر آشنا میشویم.
زندگی را نخواهیم فهمید
این مقاله را بخوانید تا ببینید کدامیک از رفتارهای "مردانه" تان حس علاقه همسرتان را بر می انگیزد و برای تغییر آنها مجددا فکر کنید.
1- مرد مردها
هر چند خانم ها ادعا می کنند که از مردهای مرتب و تمیز و شیک پوش خوششان می آید، اما گاهی اوقات اگر با لباس های ورزشی کج و کوله جلوی آنها ظاهر شوید، غذا را بدون رعایت آداب ویژه بخورید، و در کوچه فوتبال بازی کنید، شاید به نظر خانم ها خیلی جذاب تر هم جلوه کنید. او بدش نمی آید که هر چند وقت یکبار برای نجاتش تلاش کنید، و یا اگر از عهده تعمیر برخی وسایل بر می آیید این کار را انجام دهید، و یا حتی با دوستان خود گپ بزنید.
یک خانم با یک آقا قرار نمی گذارد تا بر سر این موضوع که کدامشان کفش ها و یا موهای شیک تری دارند با او به رقابت بپردازد؛ بلکه این تفاوت های موجود میان شما دو نفر است که منجر به اتصال هر چه بیشتر شما به هم می شود. البته نباید فراموش کنید که زمانیکه برای مشاهده تئاتر و یا صرف شام به بیرون می روید، او از شما انتظار دارد که لباسهای مناسب و آراسته ای به تن کنید، اما در عین حال باید در نظر داشته باشید که در بقیه ساعات بیشتر از حس مردانگی شما لذت می برد - هر چند این امکان وجود دارد که هرگز به این موضوع اعتراف نکند- همیشه لازم نیست شیک ترین لباس ها را به تن کنید و درهای مختلف را پیش از او برایش باز کنید، فقط کافی است که آروغ های بعد از نوشیدنی را در زمان مناسب و هنگامیکه با دوستانتان هستید بزنید.
خیلی سخت است که بتوان بر طبق خصوصیات اخلاقی که جنس مخالف آنها را میپسندد رفتار کرد. معمولاً هنگامیکه زمان قرارهای ملاقات فرا می رسد، خانم ها از هر نظر به خودشان می رسند، اما در مقابل آقایون همان چهره خسته و عرق کرده باشگاه را ترجیح می دهند. نکته مهمی که آقایون نباید هیچ گاه از نظر خود دور کنند این است که خانم ها همیشه آنطور که وانمود می کنند، نیستند و هیچ گاه حقیقت چیزهایی را که دوست دارند در همسر خود ببینند را به زبان نمی آورند. شاید برخی از خانم ها نسبت به بعضی از خصوصیات اخلاقی همسرشان دل خوشی نداشته باشند و همیشه از او ایراد بگیرند و به او غر بزنند؛ اما بد نیست که در این قسمت از برخی خصوصیاتی که می تواند یک خانم را همواره علاقمند به شوهرش نگه دارد نیز چیزهایی بدانیم. شاید خانم ظاهراً از تعدادی از رفتارهای بخصوص آقا رضایت نداشته باشد، اما واقعیت این است که او در باطن خود، از زور خوشحالی در حال انفجار میباشد. تعجب آور است؟!
ادامه مطلب ...طرف هر روز دیر سر کار حاضر می شد . وقتی می گفتند : چرا دیر می آیی؟ جواب می داد: یک ساعت بیشتر می خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم، برای آن یک ساعت هم که پول نمی گیرم .
یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر نباید دیر سر کار بیاید !!
طرف اگر مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می زد تا شاگرد ها ، آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود .
یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است ترم بعد برای تدریس دعوت نشود !!
طرف اگر نمی توانست کار مشتریان را با دقت و کیفیت ، در زمانی که آن ها می خواستند تحویل دهد، سفارش را قبول نمی کرد و عذر می خواست
یک روز فهمید مشتریانش بسیار کمتر شده اند !!
روزی با خود فکرکرد که باید کاری بکند . باید خودش را اصلاح می کرد !! ناگهان فکری به ذهنش رسید . او می توانست بازیگر باشد !!
طرف از آن پس هر روز به موقع سرکارحاضر می شد، کلاس هایش را مرتب تشکیل می داد و همه ی سفارش های مشتریانش را قبول می کرد
او هر روز دو ساعت سر کار چرت می زد !! وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می رفت ، دست هایش را به هم می مالید و با اعتماد به نفس زیاد می گفت : خوب بچه ها درس جلسه ی قبل را مرور می کنیم !! سفارش های مشتریانش را قبول می کرد ، اما زمان تحویل بهانه های مختلفی می آورد تا کار را دیرتر تحویل دهد . تا حالا چند بار مادرش مرده ، دوسه بار پدرش را به خاک سپرده و … !!
آیا چرخ زندگی من خوب می چرخد؟ آرام است یا تند؟ این سئوالی است که هر چند یکبار از خود پرسیده ایم یا شاید سئوالی باشد که از یکدیگر می پرسیم اما شاید سوال مهم تر این است که چه عواملی را باید در جواب دادن به این سئوال مدنظر داشت. این مقاله به چگونگی چرخه زندگی و حرکت آن به سمت جاده آرامش و زندگی شاد می پردازد.
الگوی چرخ زندگی :
الگوی چرخ زندگی به دایره ای که به 8 قسمت مساوی تقسیم شده است اتلاق می شود که که هر یک از این قسمت ها به بررسی یک بعد از زندگی می پردازد. مطابق شکل کار و درآمد مالی، سلامتی، تفریح و سرگرمی، عشق، خانواده، یادگیری و رشد، معنویّت، دوستان و ارتباطات قسمت های مختلف این دایره را تشکیل می دهند.
شما به هر قسمت از زندگی تان پس از بررسی نمره 0 نا 10 را می دهید و سپس خانه های مربوط به آن را متناسب با نمره نقطه گذاری می نمایید، پس از اتصال نقطه ها به هم چرخ زندگی خود را به دست خواهید آورد. مثلاً تصویر زیر چرخ زندگی فردی است که از لحاط مالی و رشد و یادگیری موقعیت مناسبی دارد ولی از نظر خانواده، عشق، تفریح و دیگر موارد شرایط مناسبی ندارد پس خوب نچرخیدن چرخ زندگیش و نداشتن آرامش آن محتمل به نظر می رسد.
برای این که زندگی زناشویی خوبی داشته باشیم، لازم نیست که بی خودی به دنبال راه های معجزهآسا باشیم. ضمن این که باید بدانید که خوشبختی در زندگی زناشویی و داشتن یک زندگی زناشویی موفق بعد از ازدواج، هیچ ارتباطی به رویاپردازی و ایدهآل نگری نداشته و در عین حال چیزی نیست که بدون هیچ گونه تلاش و اراده ای، تحقق بپذیرد. پس لازم است بدانید که اگر واقعا قصد بهبود شرایط زندگی زناشویی خودتان را دارید، یکی از بهترین اقداماتی که می توانید انجام بدهید، شناسایی عوامل مخرب در زندگی است که ما در این مطلب از آنها با نام دشمن زندگی زناشویی یاد می کنیم و قصد داریم تا ۹ مورد از آن ها را در ادامه مطلب بیاوریم. البته هر کدام از شما ممکن است به فراخور شرایط زندگی خودش، بخواهد به این موارد، مورد دیگری نیز بیفزاید.
۱) تلویزیون
تلویزیون قاتل عشق است. در این مورد هیچ شکی نداشته باشید! حتی کاملا توصیه می شود که شام خوردن جلوی تلویزیون را قدغن کنید. هر شب غذا خوردن جلوی تلویزیون به همراه گویندگان نمی گذارد حواستان به همسرتان و فرزندانتان باشد، از آن گذشته آن قدر جلوی تلویزیون به تماشای فیلم مشغول بوده اید که وقتی به رختخواب می روید ، حتی دیگر وقت ندارید با هم حرف بزنید و از حال یکدیگر باخبر شوید. تنها چاره کار این است که این دشمن را از زندگی عاشقانه بیرون بیندازید! برای آن که در این کار زیاد سخت گیری نکرده باشید ، می توانید موافقت کنید که در هفته ، بعضی از شب ها تلویزیون خاموش باشد. البته فراموش نکنید که تلویزیون در رابطه میان والدین و فرزندان نیز بعضا نقش های مخرب زیادی دارد.
ش
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمیدهد،
دلیلش آن است که شما هم چیز زیادی از او نخواستهاید.
پرسش روشن شاگرد از پاسخ استاد ارزشمندتر است.
نشاط و شادمانی، درمانی است که طبیعت به طور مجانی برای مداوای دردهای ما در اختیارمان گذاشته است.
ما به ندرت درباره آنچه که داریم فکر میکنیم، در حالیکه پیوسته در اندیشه چیزهایی هستیم که نداریم.
اگر کودک همان نخستین بار که به زمین میخورد از راه رفتن دست میکشید، هرگز به راه نمیافتاد.
برای اینکه از تو انتقاد نکنند نه کاری کن، نه حرفی بزن و نه کسی باش.
بگو که هستی، بگو
به این تست شک نکنید. این آخرین و استانداردترین تست شخصیت شناسی است که این روزها در اروپا بین روانشناسان در جریان است.پاسخهایش هم اصلا کار دشواری نیست. کافی است کمی به خودتان رجوع کنید. یک کاغذ و قلم هم کنار دستتان باشد که بتوانید امتیازهایی که گرفته اید را جمع بزنید. حاضرید؟ پس شروع کنید:
1) چه موقع از روز بهترین و آرام ترین احساس را دارید؟
الف) صبح ب) عصر ج) شب
2) معمولا چگونه راه می روید؟
الف) نسبتا سریع، با قدمهای بلند
ب) نسبتا سریع، با قدمهای کوتاه ولی تند و پشت سر هم
ج) آهسته تر، با سری صاف روبرو
د) آهسته و سربه زیر
ه) خیلی آهسته
3) وقتی با دیگران صحبت می کنید
الف) می ایستید و دست به سینه حرف می زنید
ب) دستها را در هم قلاب می کنید
ج) یک یا هر دو دست را در پهلو می گذارید
د) دست به شخصی که با او صحبت می کنید می زنید
ه) با گوش خوب بازی می کنید، به چانه تان دست می زنید یا موهایتان را صاف می کنید.
4) وقتی آرام هستید چگونه می نشینید؟
الف) زانوها خم و پاها تقریبا کنار هم
ب) چهار زانو
ج) پاهای صاف و دراز به بیرون
د) یک پا زیر دیگری خم
5) وقتی چیزی واقعا برای شما جالب است چگونه واکنش نشان می دهید؟
الف) خنده ای بلند که نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده
ب) خنده اما نه بلند
ج) با پوزخند کوچک
د) لبخند بزرگ
ه) لبخند کوچک
این یک تست خودشناسی است که شما می توانید با پاسخ دادن به سوالات خود را محک زده وبدانید که چقدر جسارت دارید؟
جسارت به معنای پر رویی وگستاخی نیست وحتی به معنی اعتماد به نفس بالا هم نیست! بلکه جسارت به معنی بهترین عملکرد در وضعیت بحرانی است واین رفتار باید به نحوی باشد که انسان متضرر نشود
در اینجا پنج سوال وجود دارد که هر کدام دارای پنج گزینه است وشما دوستان خوبم باید هر یک از سوالات رابر حسب عملکرد خودتان پاسخ دهید وبرای هر سوال یک گزینه را انتخاب نمایید:
1- تصور کنید که در صف ایستگاه اتوبوس هستید ،زمانی که اتوبوس می رسد شخصی بدون نوبت ،خودش را جلوی شما جا می دهد ومی خواهد وارد اتوبوس شود در این جور مواقع شما معمولاً کدام یک از این اقدامات را انجام می دهید(فقط یک مورد)
A- با او برخورد جدی می کنم ومعمولا بسیار عصبانی وناراحت می شوم.
B- به اونگاه تذکر دهنده ای می کنم وحداکثر سری به حالت تاسف برای کار زشت او تکان می دهم ولی در هر صورت اجازه می دهم سوار شود.
C- از پشت سر به شانه او می زم وبا ارامش به او میگویم : ببخشید آخر صف این جا نیست!
D- در این جور مواقع احتمال دارد با عصبانیت وتندی با او درگیر شوم در هر صورت به هیچ وجه نمی گذرم که جلوتر از من سوار شود.
E- معمولا در این جور موارد به این افراد بی فرهنگ جیزی نمی گویم چون مطمئنم این افراد درست بشو نیستند.
2- در مواقعی که نمی خواهید با کسی درگیری ومشاجره داشته باشید وبه اصطلاح کوتاه می آیید چه احساسی دارید؟
A- نمی خواهم به خاطر مساله کوچکی درگیر شوم ووقت خود را تلف کنم.
B- می ترسم به خاطر یک مساله کوچک مورد ضرب وشتم قرار گرفته وآسیب جدی ببینم .
C- درگیری را کار درستی نمی دانم ولی اگر مجبور شوم این کار را می کنم .
D- هرگز کوتاه نمی آیم ، به هر قیمتی که برایم تمام شود.
E- در مواقع درگیری احساس خوبی ندارم برای همین درگیر نمی شوم .
این مطلب را به دختر خاله خوبم فرناز که چند روز پیش پدر عزیزش را در غربت از دست داد تقدیم میکنم
در حوزه روانشناسی ، فشارهای روانی و مشکلات به دسته های مختلف تقسیم می شوند که در بعضی مواقع آدمی با استفاده از توان و استعداد خود یا دیگری ، می تواند آنها را حل کرده یا تغییر دهد و بعضی مسائل نیز هست که صرفاً باید آنها را تحمل کرد. مرگ از مقوله دوم است. یعنی ما نمی توانیم آن را حذف کنیم. بهتر است بگوئیم که سهم هر کس از مرگ عادلانه بوده و سهم هیچ کس ضایع نمی شود ! پس می توان گفت که مرگ حتمی است و چون به « وجود» ما مربوط می شود ، اساسی و بیشتر اوقات تنش زاست.
برترین ها: با خودتان فکر میکنید که با همسرتان رابطهای ناموفق دارید چون بین شما و همسرتان قواعد مشترکی یا چیز ثابت و استانداردی وجود ندارد، چون شما مثل خیلی از زوجهایی که فکر میکنید خوشبختند نیستید، چون رابطه شما با زوجهای رویایی که در فیلمها میبینید، متفاوت است. همه اینها باعث میشود، دیگر احساس خوشبختی نکنید و همین بهمرور روی رفتارهایتان تاثیر بگذارد و روزبهروز از همسرتان دورتر شوید اما اگر بدانید تمام رازهای خوشبختی و داشتن یک زندگی مشترک ایدهآل در دسترس هستند، دیگر نه تنها حسرتی نخواهید داشتبلکه روزبهروز بیشتر هم عاشق هم میشوید.
هیچوقت نمیتوانید به مسائل، از چشم همسرتان نگاه کنید چون شما 2 نفر کاملا آدمهای متفاوتی هستید، شما 2 نفر به لحاظ ژنتیک، فیزیولوژیکی، روانی و گذشته خانوادگی کاملا متفاوت هستید. اگر هم کاملا شبیه هم فکر کنید، مشکلات رابطهایتان حل نخواهد شد. زنها و مردها از 2 دنیای متفاوت هستند، شما نمیتوانید تفاوتهای اساسی بین دیدگاههایتان را محو کنید یا بپوشانید، چون این کار هم غیرطبیعی است و هم در بعضی مواقع خطرناک. بهتر است بدانید زندگی با فردی که متفاوت فکر میکند و شما را تکمیل میکند، خیلی لذتبخشتر از کسی است که کاملا شبیه شماست. به همین دلیل تفاوتها را با روی باز قبول کنید و آنها را باورکننده زندگیتان بدانید.
اگر علائق مشترک یا فعالیتهای مشترکی نداشته باشید، هیچ اشکالی در رابطه شما وجود ندارد. اگر شما و همسرتان خود را مجبور کنید که با هم فعالیتهای مشترک داشته باشید، نتیجهای نخواهد داشت جز استرس، فشار و تضاد، پس چیزی را را به زور وارد رابطه نکنید.
زندگی را مثل یک پازل و جورچین که فرض کنی، باید هر قطعه ای را درست بگذاری سرجایش تا آخر سر، یک شکل درست و درمان از کار در بیاید. قطعه های زندگی، آدم ها و اتفاق ها و دوراهی ها هستند که با تصمیم ها و انتخاب های تو تعیین می شوند. به هرکدامشان که می رسی باید بدانی متعلق به کجای پازل است. مواظب باش آدم ها را در جاهای اشتباهی از زندگی ات قرار ندهی. بعضی از آدم ها مال بالای صفحه اند، بعضی ها مال پایین آن. بعضی ها را همان طوری که هستند باید بخواهی و بعضی ها را باید برعکس کنی تا درست دربیایند. بعضی ها خوش آب و رنگ و خوش فرمند، اما اگر سرجایشان نباشند کل زندگی را بدترکیب می کنند و به هم می ریزند.
اتفاق ها هم همین طور. بالا و پایین دارند، پررنگ و کمرنگ دارند، کوچک و بزرگ دارند، اما مهم ترین نکته شان همین است که درست سرجای خودشان قرار بگیرند، درست سر موقع خودشان اتفاق بیفتند.
اگر حواست به همه این چیزها باشد، بالاخره روزی می رسد که بتوانی کمی دورتر بایستی و به خودت نگاه کنی... و بعد لبخند رضایت از آنچه می بینی روی لب هایت نقش ببندد.
کسانی که در غم اندوه به هم خوردن رابطه یی هستند، گرایش خیلی زیادی دارند که دقیقا برعکس آنچه که باید را انجام دهند. به همین خاطر گاهی صدمه ی جبران ناپذیری را به رابطه شان می زنند. در هر فاجعه یی، اولین قدم متوقف کردن خونریزی و بعد حل مشکل است. رابطه ی عاطفی شما هم از این امر مستثنی نیست. زن ها دنبال مردهای قوی هستند که بتوانند از آنها محافظت کنند و مردها به هیچ وجه به زن هایی که به آن ها اجازه نمی دهند هر کاری که می خواهند بکنند، احترام نمی گذارند پس اگر می خواهید عشق سابقتان را دوباره به رابطه برگردانید چند اشتباه زیر را مرتکب نشوید. با ترک این ده اشتباه به خودتان ثابت خواهید کرد که ارزش یک عشق واقعی را دارید.
1. بیش از حد مهربان نباشید
نباید این قدر راحت هر چه طرف تان می گوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطه تان هم خیلی عالی باشد! اینطور در موردش فکر کنید؛ در همه ی داستان های خوب یک تضاد یا کشمکش وجود دارد. در فیلم جنگ ستارگان، هم آدم های خوب بودند و هم آدم های بد! پس این تضادهاست که باعث جالب و جذاب شدن مسایل می شود و یک رابطه بدون تضاد و کشمکش واقعاً خسته کننده خواهد شد. خیلی مهربان و خوب بودن یعنی منفعل، بی اعتماد به خود مضطرب و قابل پیش بینی هستید. یادتان باشد که برای روشن کردن شعله ی آتش، اصطحکاک لازم است پس روی حرف خودتان بایستید.
2. او را مجبور نکنید
نمی توانید با یک بحث منطقی رابطه تان را از نو بسازید. شاید بتوانید برای خودتان دلیل و منطق بیاورید. اما برای طرف مقابل تان نمی توانید! شما نمی توانید یک نفر را قانع کنید دوست تان بدارد یا بخواهد که با شما باشد. احساسات به این طریق عمل نمی کنند. قلب انسان ها واکنشی است. نه منطقی، پس به جای این که با بحث منطقی طرف تان را برگردانید، کارهای دیگری انجام دهید تا قلب او واکنش دهد.
3. التماس نکنید
خیلی ها برای نگه داشتن طرف شان دست به عجز و لابه می زنند؛ "خواهش می کنم نرو، هر کاری که بخواهی برایت می کنم..." به هیچ وجه این کار را نکنید! این هیچ شباهتی به یک رابطه ی عاشقانه ندارد. شاید برای چند وقت طرف مقابل با شما بماند، اما همه احترامتان را پیش او از دست خواهید داد. این یعنی به محض اینکه یک نفر بهتر سر راه او قرار بگیرد، شما را ترک می کند.
4. مرتب هدیه نخرید
تا به حال شنیده اید: "عشق من را نمی توانی بخری!" شاید وقتش شده خوب به این حرف گوش کنید. گل و هدیه برای تشکر یا ابراز عشق هستند، اما برای شما جذابیت نمی خرند. در واقع، حتی می تواند تنفرآور هم باشد. این کار به طرف تان می گوید که شما فکر می کنید به اندازه ی کافی خوب نیستید و نمی توانید روی خوبی های خودتان تکیه کنید. به همین خاطر برای پوشاندن اشکالات خود برای او هدیه می خرید.
به سوالات زیر با دقت و صادقانه پاسخ بدهید و در پایان تعبیر پاسخ هایتان را بخوانید و شخصیت خودتان را محک بزنید.
1. دریا را با کدام یک از ویژگی های زیر تشریح می کنید؟
آبی تیره،شفاف،سبز ، گل آلود
2. کدام یک از اشکال زیر را دوست دارید؟
دایره، مربع یا مثلث
3. فرض کنید در راهرویی راه می روید. دو در می بینید، یکی در ۵ قدمی سمت چپ تان و دیگری در انتهای راهرو و هر دو در نیز باز هستند. کلیدی روی زمین درست جلوی شما افتاده است، آیا آن را برمی دارید؟
بله، خیر
4. این رنگ ها را ترجیح می دهید چگونه اولویت بندی شوند؟
قرمز، آبی، سبز، سیاه و سفید
5. دوست دارید از نظر ارتفاع در کدام قسمت کوه باشید؟
6. در ذهنتان اسب چه رنگی است؟
قهوه ای، سیاه یا سفید
7. طوفانی در راه است، کدامیک را انتخاب می کنید؟
یک اسب یا یک خانه
ما میترسیممیترسیم که شغل خود را از دست بدهیم . میترسیم که مال خود را از دست بدهیم. میترسیم که عزیزان خود را از دست بدهیم. میترسیم که سلامت خود را از دست بدهیم. میترسیم که تصادف کنیم. میترسیم دیر برسیم. میترسیم که زود بمیریم.
میترسیم که هر لحظه در خیابان به هر علتی دستگیر شویم. میترسیم که هر لحظه ماموران به خانهی ما بریزند. میترسیم که در جمع با یکی دعوا کنیم یا وسط دعوایی گیر بیفتیم و چاقو و گلوله بخوریم. میترسیم که با یا بدون علت ناگهان از ماشینی عدهای پیاده شوند و ما را به ناکجا ببرند. میترسیم که در خیابان ماموران با باتوم به ما حملهور شوند.
جدا از فوبیاها یا ترسهای روانی بیمارگونهی شخصی مانند ترس از تاریکی، ارتفاع، آب، آتش، خون، حیوانات و دیگر ترسها، علتهای اجتماعی بسیاری نیز دارند. این جنبههای اجتماعی در محیطها و جوامع ناامن برای افراد بیشتر میشود و چه بسا حادتر و شدیدتر از فوبیاهای شخصی باشد.
بسیاری از اینها ترسهای اکتسابی است. یعنی مسالهای فطری و روانی نیست و با فوبیاهای روانی و فطری هم تفاوت دارد چون مربوط به محیط و جامعهی ماست و نه نهاد و روان ما. ترسها همیشه وجود دارند اما برخی نظیر اینها از ناامنی جامعه ناشی میشود. «ترسهای جمعی» که درد مشترک همهی ماست.
■ فوبیای خارج از خانهتقریباً بسیاری زنان و دختران ما در محیط خارج از خانه میترسند و امنیت ندارند و مدام در معرض تهدید و آسیب و استرس هستند. خیابانهای شهرها مملو از عوامل تهدیدکننده و ترسآفرین است. به ترس از غریبهها، مردان ناشناسی که متلک میگویند، ترس از سوار شدن تنها به ماشین افراد غریبه یا رفتن به محلهای ناشناس، ترس از خشونت و دعوا و آسیب جسمی و فرهنگ پایین برخی از مردان در برخورد با زنان، ترس از تذکرات پلیسها و گشتهای متعدد نیز اضافه شده است.
این منحصر به زنان نیست و مردان سالم نیز مانند همان زنان سالم به نحوی این ترسها را دارند اگر چه در بحث آزارهای اجتماعی با آن یکی نیست اما در هر دو جنس یک دیدگاه مشترک است: بیرون امن نیست.
چگونه به آرامش گوسفندی برسیم؟
لحظه های ساده زندگی را انتخاب کن.......signal out lefts small pleasures
در هم ریختگی ها را مرتب کن..........clean away clutter
روحت را پرورش بده..........cultivate your soul
به ذهنت آرامش بده........take yourmind off things
عشق بساز........love making
ایمان داشته باش.........have faith
راهت بسوی خوشبختی را لمس کن........feel your way to happiness
ورزش تای چی یاد بگیر..........learn tai chi
ادامه مطلب ...
از نظر گاندی هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند:
1-ثروت، بدون زحمت
2-لذت، بدون وجدان
3-دانش، بدون شخصیت
4-تجارت، بدون اخلاق
5-علم، بدون انسانیت
6-عبادت، بدون ایثار
7-سیاست، بدون شرافت
من طلاق میخواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمیرسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟
وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده میکرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب میدیدم.
یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او میگفتم که در ذهنم چه میگذرد.
از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه میکرد. میدانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگیاش آمده است. اما واقعاً نمیتوانستم جواب قانعکنندهای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش میسوخت.
با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود میتواند خانه، ماشین، و ۳۰% از سهم کارخانهام را بردارد. نگاهی به برگهها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. زنی که ۱۰ سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبهای تبدیل شده بود. از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمیتوانستم به آن زندگی برگردم چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم. آخر بلند بلند جلوی من گریه سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم. برای من گریه او نوعی رهایی بود. فکر طلاق که هفتهها بود ذهن من را به خود مشغول کرده بود، الان محکمتر و واضحتر شده بود.
برخی از اقوام کشورهای مختلف، روشهای درمانی عجیبی دارند که فرد پس از آگاهی از آنها به درمان شیمیایی توجه بیشتری نشان میدهد. به گزارش پایگاه خبری شین هوآ؛ عجیبترین درمانهای دنیا به قرار زیر است:
1. عقرب درمانی در شرق چین
"عقرب درمانی" طبی سنتی در شرق چین است که با قراردادن عقربهای مردهای روی قسمتهای بیمار بدن فرد، اقدام به درمان میکنند. فواید سنتی این طب حاکی از آن است که سم ضعیف شده عقرب مرده، میتواند بیماریهای عفونی، پوستی و میگرن را درمان کند.
2. گل درمانی در چین
شهر "آنشان" در شرق چین یکی از مراکز بزرگ گل درمانی است. ساکنان این منطقه بر این باورند که مواد معدنی موجود در انواع گل این منطقه، میتواند دردهای روماتیسمی، عصبی و سرطانی را درمان کند.
3. گوساله درمانی در کامبوج
اهالی دهکده "ترانگ پر" در شمال غرب "غنوم پن" کامبوج بر این باورند که گوساله مرده، خواص فراوان درمانی دارد. برخی عقاید آنها حاکی است که ریختن آب روی گوساله مرده و نوشیدن آن آب میتواند انواع بیماریهای روحی و روانی را درمان کند. آنها معتقدند؛ روح گوساله مرده در جسم یک تمساح قدرتمند رسوخ میکند و نوشیدن این آب، فرد بیمار را قدرت میبخشد.
4. درمان با ادرار گوساله در کامبوج
اهالی دهکده "کومپاک" در جنوب پایتخت کامبوج اعتقاد زیادی به نیروهای درمانی حیواناتی همچون گاو، مار و لاک پشت دارند. در این شهر کوچک اهالی از ادرار گاو برای درمان برخی بیماریها استفاده میکنند و تاثیر آن را برتر از داروهای جدید شیمیایی میدانند.
5. بادکش در شانگهای
بیماران در شهر شانگهای چین، پس از درمانهایی شبیه به طب سوزنی و انواع ماساژ، از درمان بادکش برای خارج کردن گرمای بدن استفاده میکنند.
6. درمان خاص ستون فقرات در چین
این شیوه درمانی ستون فقرات در یکی از بیمارستانهای شهر هیفی چین کاربرد دارد و برخی از بیماران رضایت خود را از آن نشان دادهاند.
زندگی شما میتواند به زیبایی رویاهایتان باشد تا شاید به سرنوشتی که به زندگیتان پیوند خورده هرگز تردید نکنید. فقط باید باور داشته باشید که میتوانید با انجام کارهایی ساده آرزوهایتان را محقق کنید. در زیر لیستی از کارهایی که میتوانید برای داشتن یک زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است که پیشنهاد می شود سعی کنید هر روز آنها را به کار بگیرید و از لحظه لحظه ی زندگی خود لذت ببرید ...
سلامتی:
1. آب فراوان بنوشید.2. مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید.3. از سبزیجات بیشتر استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.4. با این 3 تا E زندگی کنید: Energy (انرژی)، Enthusiasm (اشتیاق)، Empathy (همدلی).5. از ورزش کمک بگیرید.6. بیشتر بازی کنید.7. بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.8. روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.9. حداقل 7 ساعت بخوابید.10. هر روز 10 تا 30 دقیقه پیادهروی کنید و در حین پیادهروی، لبخند بزنید.
شخصیت:
11. زندگی خود را با هیچ شخصی مقایسه نکنید، شما نمیدانید که بین آنها چه میگذرد.12. افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.13. بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.14. خیلی خود را جدی نگیرید.15. انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.16. وقتی بیدار هستید بیشتر خیالپردازی کنید.17. حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.18. گذشته را فراموش کنید. اشتباهات گذشته ی شریک زندگی خود را به او یادآور نشوید چرا که با این کار موجب از دست رفتن آرامش زمان حال خود می شوید.19. زندگی کوتاهتر از این است که از دیگران متنفر باشید، پس هیچگاه نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.20. با گذشته ی خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.21. هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.22. بدانید که زندگی به مدرسهای میماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر میباشند.23. بیشتر بخندید و لبخند بزنید.24. مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. بهر حال زمانی هم مخالفت وجود دارد
این یک واقعیت است که زنان و مردان به طور متفاوتی ارتباط برقرار می کنند. درست است که کلمات و ساختار سخنان آنها یکی است اما مفهوم و قصد و هدف آنها با هم متفاوت است. اجازه دهید به چند نمونه اشاره کنیم:
مردان؛ مردان تلفن را یک وسیله ارتباطی می بینند . آنها برای ارسال پیامهای کوتاه به دیگر افراد از تلفن استفاده می کنند.
زنان؛ از طرف دیگر یک زن که دو روز کامل را با دوستش سپری کرده و تازه به خانه برگشته است قادر است با همین دوست تماس گرفته و ساعتها با هم صحبت کنند. در اینجا نیز تلفن یک وسیله ارتباطی است اما برای ارتباطات بلند مدت و یا به عبارت دیگر گپ و گفتگوی مفصل دوستانه، درد دل و ... .
مردان؛ اغلب مردان گفتگو کننده های خوبی نیستند. مثلا لازم است یک عدم توافق جدی پیش بیاید تا با هم صحبت کنند. مثلا اگر آنها به سینما بروند و از دیدن آن فیلم لذت ببرند تنها خواهند گفت: فیلم خوبی بود. اما اگر آنها از فیلم خوششان نیامده باشد در حالیکه دیگری آن را پسندیده باشد و بگوید:" فیلم خوبی بود، این طور نیست!" طرف مقابل می گوید:" واقعا که!" این فیلم افتضاح بود، نقش ها و هنرپیشه ها بد بودند، داستان قابل پیش بینی بود و ..."
زنان؛ اما زنان این مشکل را ندارند. وقتی که از یک مرد سوال شود که تمایل به شروع یک گفتگو و هم کلامی را دارد یا نه؟ اگر موافق باشد به شما پاسخی نمی دهد، مثلا:
-آن قطعه هنری روی طاقچه زیباست
- اوهوم....و سپس سکوت
ادامه مطلب ...