عزت نفس جزو نیازهای اساسی بشر و از قویترین نیازهای روحی بشر است و از معیارهای سلامت روانی محسوب می شود؛ زیرا کسی که عزت نفس پایینی دارد، به همان نسبت اعتماد به نفس لازم را برای رسیدن به اهداف خود ندارد و همواره ناامید و پریشان خاطر است.
انسان موجودی نیازمند است و نیازهایش نقش مهمی در زندگی او ایفا می کند. هر چند نوع نیازها و شدت و ضعف آنها در افراد مختلف، متفاوت است. اما به طور قطع، بعضی از نیازهای بشری در همه افراد مشترک بوده و برای حفظ حیات انسان ضروری است.
«مازلو» فیزیولوژیست مشهور، در تئوری معروف خود، مهمترین نیازهای بشری را به پنج دسته طبقه بندی نموده است که عبارتند از:
۱) نیازهای فیزیولوژیک از قبیل: آب، هوا، غذا و...
۲) نیاز به ایمنی و امنیت
۳) نیاز به عشق و تعلق
۴) نیاز به عزت نفس و اعتماد به نفس
۵) نیاز به خودشکوفایی و تحقق استعدادهای فردی
مازلو معتقد است این پنج گروه نیازها جزو نیازهای اساسی بشر است که ارضای آن دارای اهمیت و تعیین کننده سطح سلامت است و یا برعکس نشان دهنده درجه بیماری است یعنی اگر فرد بتواند به تمامی این نیازها پاسخ مثبت دهد از سلامت روحی و جسمی برخوردار می باشد و اگر یکی از این نیازهای اساسی ارضا نشود فرد در آن زمینه ناسالم یا بیمار تلقی می شود.
همان طور که «مازلو» مطرح کرده است، عزت نفس جزو نیازهای اساسی بشر و از قویترین نیازهای روحی بشر است و از معیارهای سلامت روانی محسوب می شود؛ زیرا کسی که عزت نفس پایینی دارد، به همان نسبت اعتماد به نفس لازم را برای رسیدن به اهداف خود ندارد و همواره ناامید و پریشان خاطر است.
اعتماد به نفس ناشی از عزت نفس است. فردی با عزت نفس بالا به خود اعتماد داشته و برخوردی مناسب نسبت به خود و دیگران دارد و احساس کفایت و بزرگی می کند و در اجتماع اغلب مورد تایید است. برعکس، کسی که از عزت نفس پایینی برخوردار است اغلب احساس می کند از جانب دیگران طرد شده است، بنابراین منزوی می شود و از ارتباط با دیگران دوری می کند و یا در ناامیدی تلاش می کند تا به خود و دیگران بقبولاند که فرد لایقی است. این گونه افراد معمولا احساس بی لیاقتی و ضعف می کنند و اغلب افسرده و مضطرب هستند. مسلما فردی که مضطرب و افسرده است نمی تواند فعالیت لازم را انجام دهد و به اهداف موردنظر خود نمی رسد و این خود موجب سرخوردگی و افسردگی بیشتر او می شود و در اصل گرفتار یک دام «بی اعتماد به خود» می شود. زیرا درجه اعتماد به نفس، ارتباط مستقیمی با میزان عزت نفس دارد.
گاهی ما فکر می کنیم برای اینکه بتوانیم آدمی باارزش، موفق و مورد تایید دیگران باشیم باید شرایط خاصی داشته باشیم. مثلا پول زیاد یا خانه بزرگی داشته باشیم یا دارای تحصیلات عالیه و موقعیت اجتماعی خیلی خوبی باشیم. در واقع ما برای باارزش بودن مان شرط و شروط می گذاریم و بنابراین تصور می کنیم باید بهتر از اینکه هستیم، شویم و جرأت نمی کنیم خودمان باشیم اما برای رسیدن به تمام این آرزوها شرط اول این است که خود واقعی مان را بشناسیم و تصویر ذهنی غیرواقعی مان را اصلاح کنیم. این تصویر تغییر نمی کند، مگر با تمرین و تلاش و رسیدن به خودآگاهی و خودشناسی.
▪ قدم اول: آگاهی از خود در خود شناسی، هدف این است که فرد، خود واقعی اش را بشناسد و اولین قدم برای شناخت خود این است که درباره خودش فکر نکند. بله، درست است. تعجب نکنید. شاید بگویید همیشه در مباحث روان شناسی از قدرت تفکر و تاثیر آن در زندگی گفته ایم. درست اما این بار راه حل قضیه این است که برای چند لحظه هم که شده، فکر نکنید. هر فردی یک کلیشه و تصویر ذهنی از خودش دارد که بر اثر تفکر، قضاوت ها و پیش داوری های فردی ایجاد شده است. انسان خودش را دوست دارد و یک تصویر دوست داشتنی از خودش دارد. گاهی این دوست داشتن و علاقه به خود موجب می شود تصویری بهتر از آنچه واقعا هست از خودش داشته باشد. حتی گاهی پیش می آید که رفتارهای نادرست خودش را هم توجیه می کند. برای شناخت بیشتر خود و رسیدن به خودآگاهی کافی است بدون اینکه داوری و قضاوت کنید فقط خودتان را مشاهده کنید. برای خودشناسی و خودآگاهی و رسیدن به ادراک واقع بینانه، مشاهده محض بدون داوری و تفسیر لازم است. در پایان هر روز زمانی را به این کار اختصاص دهید و مشاهده کنید و ببینید از صبح تا شب چه کرده اید. فراموش نکنید روش و ابزار مشاهده و ادراک، دیدن، شنیدن، بوییدن و لمس کردن است، نه فکرکردن. شاید باور نکنید اما اگر فقط یک هفته به خودتان نگاه کنید و رفتار و گفتارتان را ببینید و بشنوید، بدون اینکه فکر کرده، قضاوت یا پیشداوری کنید چیزهایی درباره خودتان کشف می کنید که تا به حال از آن آگاه نبوده اید.
ادامه مطلب ...